کد خبر: ۱۵۷۹۳۵
تاریخ انتشار: ۱۳ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۹
یعنی نه‌تنها چیزی به نفع آنها نشده، بلکه یک مقدار به ضرر آنها هم شده است. مسئله این است که مردم به چنین سیاستی باور ندارند، مسئله‌ای که نامزدهای اصولگرا به آن توجه نمی‌کنند، شکسته‌شدن این باور است.
با عباس عبدی، تحليلگر سياسي درباره شعارهایی که محمدباقر قالیباف و سيدابراهيم رئیسی در تبليغات انتخاباتي خود مطرح‌ مي‌كنند، صحبت کردیم. اینکه توانایی تحقق این شعارها را دارند یا نه و اینکه اساسا خاستگاه آنها اجازه طرح شعارهای پوپولیستی را می‌دهد یا خیر. عبدی معتقد است کسی که با پل صدر عکس می‌گیرد نمی‌تواند شعار پوپولیستی بدهد.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی تدبیر و امید به نقل از شرق مشروح سخنان در ادامه آمده است:

‌تلاش قالیباف و رئیسی برای جذب آرای کدام طبقه است؟

سعی آنها این است که کسانی را که موضوع اقتصاد برایشان مهم است، جلب کنند، فقط به یک طبقه خاص توجه نکرده‌اند. در واقع در ذهن آنها کاری که احمدی‌نژاد انجام داد، نقش بسته است. احمدی‌نژاد برای خود یک «کاست قدرت» تعریف کرد؛ بعد آن را نشانه گرفت و در کنار این نشانه‌گرفتن؛ آن اتفاق افتاد (جلب بدنه). اما اینکه در عمل چه اتفاقی می‌افتد، فکر می‌کنم بخش‌هایی از دهک‌های یک تا چهار و پنج را نشانه گرفتند تا بتوانند نظر آنها را جلب کنند.

‌با توجه به خاستگاهی که آقاي قالیباف یا رئیسی دارند آیا اساسا می‌توانند رأی این گروه را جذب کنند؟

خاستگاه فقط یکی از دلایل است که این اعتماد را در مخاطب به وجود نمی‌آورد. دیگر اینکه مردم تجربه این شعارها را دارند که البته تجربه ناموفقی بوده و به نفع آنها نیست (با فرض اینکه اجرا شود). اساسا زمینه‌های عینی تحقق این شعار‌ها هم وجود ندارد. احمدی‌نژاد وقتی حرفی می‌زد، همه می‌دانستند که او کار غیرقانونی هم انجام می‌دهد؛ همچنان که داد. مثلا یارانه‌ها قانونا ١٥ هزار تومان بود، اما او ٤٥ هزار تومان پرداخت کرد. اما امکان ندارد این نامزدها این کار را انجام بدهند، این چهره‌ها اگر بخواهند یارانه را سه‌برابر کنند، باید قيمت بنزین را به لیتری ٧،٨ هزار تومان افزایش بدهند تا بتوانند منبع این یارانه را تأمین کنند که عملا سیستم به آنها این اجازه را نمی‌دهد؛ چراکه باید قیمت گاز، برق و آب هم چهار، پنج برابر شود که بتوان منبع این یارانه را تأمین کرد؛ بنابراین شعارهای این نامزدها عملا عملیاتی نخواهد شد.

‌فکر می‌کنید جامعه به این شعارهای پوپولیستی اقبالی نشان می‌دهد و اگر استقبال نکند، به مفهوم این است که جامعه ما از پوپولیسم عبور کرده است؟

نمی‌شود چنین گفت؛ چون پوپولیسم همیشه یک زمینه‌هایی دارد و هنوز هم ممکن است یک جاهایی جواب بدهد. اما مشکل این است آقای قالیباف اصلا نمی‌تواند این کار را بکند. کسی که افتخارش پل صدر است، چطور می‌تواند از پوپولیسم دفاع کند. احمدی‌نژاد آش پخش می‌کرد. اما کسی که کنار پل صدر یا پل طبیعت عکس می‌گیرد که نمی‌تواند از این دست شعارها ارائه بدهد. این (ژست‌ها) هیچ ربطی به توده مردم فرودست ندارد. یک اصطلاح بین زندانیان رواج دارد و مرسوم است. در زندان (بندهای عمومی) کسانی هستند که خیلی خالی‌بندی می‌کنند، به آنها می‌گویند که این به کارت عکس تو نمی‌خورد! کارت عکس برگه‌ای است که عنوان اتهامی را می‌نویسند و آنها اتهام آن زندانی را دیده‌اند. مثلا دله‌دزدی کرده، اما در بند عمومی گفته که من دو تا بانک زدم! آنجا می‌گویند که به کارت عکس تو نمی‌خورد! حالا اینها به کارت عکس آقای قالیباف نمی‌خورد!

‌فکر می‌کنید وضعیت آرای منفی نامزدها چگونه است؟

آرای منفی در این دوره زیاد است و این نشان می‌دهد تخریب دیگری، هیچ کمکی به فرد نمی‌کند. یعنی اگر الف، ب را تخریب کند، به الف هیچ کمکی نمی‌شود؛ بلکه باید ایجابی درباره خود کار کند. اما نامزدهای اصولگرا چون مطلبی برای عرضه ندارند و قادر نیستند که خود را ایجابی تعریف کنند، به تخریب روی می‌آورند.

‌فکر می‌کنید که آرای منفی آقاي قالیباف و رئیسی با توجه به نظرسنجی‌ها و آنچه حاصل مناظره اول بوده است، بیشتر از آرای منفی روحانی است؟

سنجیدن آرای منفی سخت است. حداقل رأی منفی آقاي قالیباف حول و حوش چهل‌وخرده‌ای درصد است و همین کار قالیباف را به‌ویژه در تهران سخت می‌کند. فکر می‌کنم در شرایط کنونی شانسی ندارد.

‌در شهرستان‌ها چطور؟

خیلی اطلاعی درباره آن ندارم.

‌آیا این شعارهای پوپولیستی در شهرستان‌ها می‌تواند منشأ اثر باشد؟

اینکه می‌تواند کمک کند یا نکند یا باعث رأی‌دادن بشود یا نشود، بحث ديگري است. اما اینکه بتواند اثر تعیین‌کننده داشته باشد یا نه، فکر نمی‌کنم چنین باشد. روحانی و جهانگیری به‌راحتی می‌توانند نشان دهند این شعارها پوچ است و مجلس نمی‌پذیرد و مستلزم افزایش چندبرابری قیمت بنزین است. در نهایت اما، مردم هم حاضر نمی‌شوند تورم ٤٠درصدی را تحمل کنند. الان دو، سه سال است که مردم به تورم پایین عادت کرده‌اند و اقتصاد خود را با این شرایط منطبق کرده است. دیگر کسی نمی‌تواند تورم ٤٠ و ٥٠‌درصدی را تحمل کند.

شعار ١,٥ ميليون شغل شبيه شوخي است

روز گذشته نشست رسانه‌ای عباس عبدی با عنوان «تحلیل گفتمان رقبای روحانی (قالیباف و رئیسی) و احتمال بازگشت پوپولیسم» در ستاد خبری دکترحسن روحانی برگزار شد. عباس عبدی اصولگرایان را فاقد یک ایده مشخص و گروگان پوپولیسم دانست.به گزارش سحر، پایگاه اطلاع‌رسانی ستاد انتخاباتی دکتر حسن روحانی، عباس عبدی در نشست خبری با رسانه‌ها درباره تحلیل گفتمان رقبای روحانی گفت: آنچه برای من خیلی جالب بود این است که خیلی‌ها می‌گفتند انقلاب برای مسائل اقتصادی انجام نشد.

عباس عبدی با اشاره به اینکه، از ابتدای دهه‌ ٤٠ تا ٥٢ و هم از ٥٢ به‌بعد، رشد اقتصادی شدیدی در ایران حاکم بود، اما در نهایت منجر به انقلاب شد، گفت: آن زمان باافتخار گفته می‌شد که «مردم برای اقتصاد انقلاب نکردند»، اما الان چهار دهه از عمر انقلاب گذشته و شما کلمه‌ای به غیر از اقتصاد در این مملکت نمی‌شنوید. معنای این حرف این است که یا وضع مردم خوب شده، اما بیشتر نسبت به اقتصاد و معیشت حریص شده‌اند یا معنای دیگرش این است که اوضاع آن‌قدر خراب شده که مردم مجبور شده‌اند دوباره به مسائل اقتصادی برگردند.

او در ادامه افزود: هر دو این گزاره‌ها را که فرض کنید، فکر می‌کنم شکست جدی‌ برای کسانی است که خودشان را طرفدار گفتمان اصولگرایی یا چیزی مشابه آن می‌دانند.

معیشت و اقتصاد تاکتیک انتخاباتی است

این کارشناس گفت: به نظر من اما واقعیت کمی متفاوت است. درست است که معیشت و اقتصاد رکن مهمی است، اما بخشی از آن [تأکید بر معیشت و اقتصاد] را نامزدهای اصولگرا به‌عنوان یک تاکتیک انتخاباتی برجسته می‌کنند، بلکه بتوانند دولت را زمین بزنند و تغییر دهند. این خود فاجعه بدتری است. به صورت مطلق می‌گویم، هیچ‌گاه در تاریخ انتخابات ایران (بعد از انقلاب) نمی‌بینید که نیروهای اصولگرا تنها چیزی که در ذهن داشته باشند و راجع به آن بحث کنند، اقتصاد و زنده‌کردن منطق مارکس بنده‌خدا باشد! تمام وعده‌ووعیدها تنها روی این قضیه متمرکز است. معتقدم این اتفاق بسیار مهمی است و آثار و عوارضش باقی خواهد ماند. این‌گونه نیست که فکر کنید فقط در این انتخابات این مباحث انجام می‌شود و اگر آنها پیروز شوند دوباره بحث اخلاقیات و ارزش را مطرح می‌کنند.

او در ادامه افزود: نیروهای اصولگرا وقتی خود را با این قضیه بسیج می‌کنند، بعدا نمی‌توانند از آن منفک شوند. این مثل موجی است که راه می‌اندازی (موج را می‌توان راه انداخت) ولی دیگر اختیارش دست شما نخواهد بود. عباس عبدی گفت: بخش دیگر ماجرا که اهمیت دارد این است که اصولگراها دچار یک بحران جدی در همین موضوع هستند. این انتخابات بیش از همیشه بحران اصولگرایی را مشخص می‌کند. برای اینکه توضیح دهم، به گذشته برمی‌گردم. در اوایل انقلاب دو جناح چپ و راست بودند که تقسیم‌بندی آنها هم بیشتر اقتصادی بود؛ جناح اصولگرا بیشتر راست بود و موافق ایده بازار و جناح چپ بیشتر طرفدار دولت و سوسیالیسم. البته این دسته‌بندی از سال ٧٢ به‌بعد تغییر کرد که خارج از گفت‌وگوی ماست.

این تحلیلگر سیاسی گفت: نکته کلیدی این است که اصولگراها در چارچوب خود نماندند، اما نمی‌توانستند در چارچوب چپ هم وارد بشوند؛ چون چارچوب چپ الزاماتی دارد که آنها (اصولگرایان) با آن الزامات خیلی تطابق ندارند؛ مثلا سندیکاها و اتحادیه‌ها (نماد نگرش چپ هستند) و هر نیروی چپی از سازماندهی و آزادی‌ آنها دفاع می‌کند، اما اینها (اصولگرایان) این کار را نیز نمی‌خواهند انجام دهند.

حمایت از احمدی‌نژاد برای بازسازی

او افزود: بنابراین اصولگرایان دیگر نه می‌توانستند راست باشند (به هر دلیلی) نه می‌توانستند چپ بشوند. دراین‌میان، پوپولیسم بر آنها حاکم شد. به نظر من احمدی‌نژاد از اول نیروی اصولگرا نبود، اما چون هدف آنها رأی‌آوردن بود ابتدا فکر کردند رأی نمی‌آورد و به همین دلیل از او دفاع نکردند، اما بعدا که مشخص شد رأی می‌آورد، از او به صورت کامل حمایت و خود را به‌نوعی گروگان سیاست‌های احمدی‌نژاد کردند. آنها از سیاست‌های احمدی‌نژاد حمایت کردند چون فکر می‌کردند این حمایت به بازسازی‌ آنها کمک می‌کند.

گروگان سیاست‌های احمدی‌نژادشدن

عبدی در ادامه گفت: گروگان سیاست‌های احمدی‌نژادشدن آن‌قدر به اصولگرایان فشار آورد تا بحث سال ٩٠ پیش آمد؛ آن ١١ روز خانه‌نشینی. اصولگرایان و احمدی‌نژاد از آنجا از هم جدا شدند، اما مشکلی که قبلا گفتم هنوز در آنها وجود داشت؛ یعنی نتوانستند ایده ایجابی مشخصی برای اقتصاد داشته باشند؛ به همین دلیل الان هم که دوباره وارد عرصه انتخابات می‌شوند، سیاست‌های احمدی‌نژاد را به بدترین شکل‌ دنبال می‌کنند.

عبدی اضافه کرد: فکر نکنید این کار را فقط برای رأی‌آوردن می‌کنند، نه، برای اینکه چیز دیگری برای جایگزین‌کردن ندارند. پس تنها راهی که دارند همین است و فکر می‌کنند این روش رأی‌آور است، اما به نظر من اشتباه فاحشی را مرتکب می‌شوند؛ چراکه اگر ایده‌ها و شعارهای احمدی‌نژاد ١٢ سال قبل مطلوبیت پیدا ‌کرد، دلایلی داشت.

او ادامه داد: برای روشن‌شدن این موضوع یک مثال می‌زنم؛ کسی که در هوای گرم کویر یخ‌فروشی داشته باشد، قطعا مردم از او استقبال می‌کنند و به قیمت خوبی از او یخ می‌خرند، اما اگر به هر دلیل اوضاع تغییر کند؛ مثلا کویر به قطب تبدیل شود یا یخ‌فروش به قطب برود، کسی دیگر از او یخ نمی‌خرد. مشکل اصولگرایان این است که آن زمانی که او (احمدی‌نژاد) یخ می‌فروخت، هوا گرم بود، اما الان یخ‌فروشی در قطب است!

عبدی در ادامه صحبت‌های خود افزود: فرض کنید در کل دوره احمدی‌نژاد سالانه صد هزار شغل ایجاد شده باشد، اما اگر در هشت سال آقای احمدی‌نژاد، معادل سال ٨٣ در دولت خاتمی ٦٠٠ هزار شغل ایجاد شده بود، در سال ٩٢، چیزی حدود چهارمیلیون و ٨٠٠ هزار شغل ایجاد شده بود و کسی هم نیاز به دریافت یارانه نداشت؛ یعنی با به‌وجودآمدن چهارمیلیون و ٨٠٠ هزار شغل، صددرصد کار ایران به تحریم نمی‌کشید و هیچ قدرتی به خود اجازه نمی‌داد چنین سیستمی را تحریم کند.

آقای احمدی‌نژاد همینی بود که بود

او در بخش دیگر سخنانش، با تحلیل شخصیت احمدی‌نژاد و مقایسه او با کاندیداهای فعلی اصولگرایان گفت: آقای احمدی‌نژاد همینی بود که بود. نقش خود را بازی می‌کرد. نقش کس دیگری را بازی نمی‌کرد. دیگران (نامزدهای دیگر اصولگرا) این‌گونه نیستند، کسی که چهار درصد که سهل است، جزء یک ‌درصد است، نمی‌تواند این نقش را بازی کند.

دیگر نامزدها از ١٨سالگی در قدرت بودند

عبدی در ادامه تأکید کرد: مسئله‌ای که اصولگرایان به آن توجه نمی‌کنند، این است که (این را حتما توجه كنيد لطفا) احمدی‌نژاد خود را بیرون از کاست قدرت تعریف کرد. احمدی‌نژاد، هاشمی را برای اینکه با او بد بود، نزد! بلکه به خاطر این زد که او را نماد کاست قدرت می‌دانست. چه موقع وضع هاشمی خوب شد؟ وقتی که خود را طوری در جامعه تعریف کرد که (نشان داد) دیگر در کاست قدرت نیست. احمدی‌نژاد در این اواخر دیگر هاشمی را نمی‌زد. چه چیزی را می‌خواست بزند؟! چون، (هر حرکتی در این زمینه) نتیجه معکوس می‌داد. او ادامه داد: بقیه (دیگر نامزدهای اصولگرا) چگونه می‌خواهند این شعار (بیرون از کاست قدرت‌بودن) را بدهند. آنها از ١٨سالگی در قدرت بودند. آنها که نمی‌توانند کاست قدرت را نشانه بگیرند. شعارهای احمدی‌نژاد در کنار نگاه‌ او به کاست قدرت بود که معنا داشت و متأسفانه آنها (نامزدهای اصولگرا) متوجه‌ این تفاوت نمی‌شوند.

احمدی‌نژاد خود را بیرون از قدرت تعریف می‌کرد

عبدی پس از پایان صحبت‌های خود به پرسش‌های خبرنگاران پاسخ گفت. او در پاسخ به اینکه آیا صحبت‌های احمدی‌نژاد در خوزستان هم در ادامه ایفای نقش او خارج از کاست قدرت است؟ گفت: آقای احمدی‌نژاد متوجه بود که چه می‌گوید و بقیه کارهایی که بعدا انجام داد، نشان می‌داد که علیه قدرت کار می‌کند. بعد هم می‌بینیم که در عید مبعث هم دعوت نمی‌شود و به جای آن به مشهد می‌رود و بازی خود را انجام می‌دهد. او خود را بیرون از کاست قدرت تعریف می‌کند. یکی از دلایلی که شعارهای او معنی می‌دهد، باز در این کانتکست است. آنها این زمینه را ندارند؛ آمده‌اند در قطب، یخ‌فروشی زده‌اند.

احمدی‌نژاد طبقه‌ای را نشانه نگرفته بود

عبدی در ادامه در پاسخ به این پرسش که رقبای روحانی، چه طبقه‌ای را برای رأی‌آوری نشانه گرفته‌اند؟ گفت: آقای احمدي‌نژاد هیچ طبقه‌ای را نشانه نگرفته بود. بلکه کل جامعه را نشانه گرفته بود. اینها با این شعارهایی که می‌دهند بخش عمده‌ای از طبقه متوسط را از خود می‌رانند. حتی نظرسنجی‌ها هم همین را نشان می‌دهد. یعنی نه‌تنها چیزی به نفع آنها نشده، بلکه یک مقدار به ضرر آنها هم شده است. مسئله این است که مردم به چنین سیاستی باور ندارند، مسئله‌ای که نامزدهای اصولگرا به آن توجه نمی‌کنند، شکسته‌شدن این باور است.

آسیاب تندترش کن

او ادامه داد: یک وقتی درآمدهای نفتی وجود داشت. اما حالا همه می‌دانند اینها در اختیار رئيس‌جمهور نیست، در اختیار مجلس و در قالب برنامه ششم توسعه است. همین برنامه ششم منابعی را که برای آن نوشته شده ندارد، چه برسد به اینکه بخواهند منابع مالی بیشتری را هم به آن اضافه کنند. باز هم یک مثال بزنم، یک بازی بود به اسم «آسیاب تندترش کن، تندتر و تندترش کن!» نامزدهای اصولگرا در مسیری قرار گرفته‌اند که مجبورند شعارها و قیمت‌ها را بالا ببرند.

معنای بی‌کار را نمی‌دانند

او ادامه داد: مثلا این شعاری که گفتند هر کسی بی‌کار است ثبت‌نام کند، نشان می‌دهد اصلا متوجه نیستند قضیه چیست. بی‌کار در قاموس مرکز آمار معنای خاصی دارد. نه اینکه کسی که شاغل نیست بی‌کار باشد؛ شاغل‌های ما فقط ٣٧ درصدند، ٦٣ درصد دیگر شاغل نیستند، به آنها که نمی‌گویند بی‌کار. بی‌کار آنهایی هستند که دو هفته منتهی به نظرسنجی دنبال کار بوده و پیدا نکرده‌اند، حالا ممکن است کسی ناامید شده و دیگر دنبال کار نباشد، او را بی‌کار حساب نمی‌کنیم، او منفعل است. به آن معنا ما سه‌میلیون‌ونیم بی‌کار داریم. عبدی اضافه کرد: حالا اگر بگویید کسی که کار ندارد، ثبت‌نام کند، تمام آن ٦٣درصد ثبت‌نام خواهند کرد. نه‌فقط آنها که حدود هفت، هشت میلیون از شاغل‌ها ثبت ‌نشده‌اند، مثل کسی که با ماشین خود دارد کار می‌کند، او هم می‌تواند ثبت‌نام کند، زن خانه‌دار نیز می‌تواند ثبت‌نام ‌کند.

برنامه‌ای برای  اقتصاد ندارند

عبدی ادامه داد: همه اینها معرف چند چیز است. یکی اینکه اینها برنامه‌ای برای اقتصاد ندارند و دوم اینکه می‌خواهند به هر قیمتی به قدرت برسند. اجازه بدهید که یک نکته بگویم. فردی از من پرسید که آن طرف می‌گویند هاشمی، خاتمی و روحانی به طبقات فقیر کاری ندارند، نظر شما چیست؟ من گفتم اصلا فرض کنید همین‌طور باشد. تنها راه برای طبقه فقیر و حتی اقوام و مذاهب این است که بگذاریم خودشان حضور داشته باشند و بر این توافق کنیم. اگر در منطقه‌ای فقر فراگیر شد باید صدای خودشان درآید، خودشان تشکل داشته باشند، نه اینکه من بگویم «خفه شوید، من به شما کمک می‌کنم».

او در همین جا ادامه داد: چرا نمی‌گذارند اتحادیه داشته باشند؟ چرا نمی‌گذارند سندیکاها شکل بگیرند؟ چرا اتحادیه‌ها را وابسته می‌کنند؟ چنین کسی حق ندارد از حقوق این طبقات دفاع کند. اصلا به این شکل حق نداریم از حقوق کسی دفاع كنيم. ما باید از این دفاع کنیم که آنها بتوانند از حقوق خودشان دفاع کنند.

او ادامه داد: قرار نیست من وکیل مدافع و قیم اقوام و دیگران باشم، اگر خودشان متحد باشند، جایگاه و منافع خود را پیدا می‌کنند و همه هم به آنها احترام می‌گذارند. مشکل اصولگراها اینجاست که خود را قیم دیگران می‌دانند و می‌خواهند اعمال قیومیت و از طرف آنها صحبت کنند. این نقطه قوت اصلاح‌طلبان و آقای روحانی است که بگویند قصد ما این نیست که به صورت جزئی از حقوق آنها دفاع کنیم، بلکه قصد ما این است که آنها متحد شوند و اهداف خود را پیش ببرند و منافع‌ خود را تأمین‌ کنند. ولی در این جامعه متأسفانه صدای هیچ‌کس سازمان‌یافته نیست. در حوزه سیاسی دست آقای روحانی و جهانگیری برای طرح مباحث مردم‌پسند به اندازه کافی باز است.

شعار ١,٥ میلیون شغل شبیه شوخی است

او در پاسخ به این سؤال که ارزیابی شما از وضعیت چهارساله اشتغال‌زایی دولت چیست هم گفت: اگر منظور این باشد که آیا این وضع مطلوب جامعه ماست؟ به‌هیچ‌وجه، ولی ارزیابی‌ای که از عملکرد یک سیستم می‌شود با درنظرگرفتن ورودی و خروجی است؛ چه‌چیزی وارد شده و چه‌چیزی خارج شده است. بنابراین درباره آقای روحانی باید این‌گونه نگاه کرد.

عبدی اضافه کرد: معتقدم که آقای روحانی بیش از حد بر برجام تأکید کرد. برجام نکته بسیاربسیار مهمی بود، بدون حل برجام جامعه هیچ قدمی نمی‌توانست بردارد، اما معتقدم روحانی برای خنثی‌کردن مخالفان، تصویری بیش از اندازه از نتایج برجام ارائه کرد. آنچه برای من مهم است، این است که از سال ٩٤ که برجام به ثمر رسید، آمار مرکز آمار نشان می‌دهد که سال گذشته وضعیت اشتغال خوب بود و به ٧٠٠ هزار رسید، هرچند که امیدی ندارم این عدد در سال جاری تکرار شود، اما، بعضی از نامزدها شعار ٥/١ میلیون شغل در سال را می‌دهند که بیشتر شبیه شوخی است.

او افزود: شاید اگر از ابتدا نگاه مستقل‌تری به اقتصاد و اشتغال می‌شد، این روند یک سال زودتر هم اتفاق می‌افتاد. ببینید برجام یک مانع را برداشت؛ مانعی که جلوي هر کاری بود، اما وقتی این مانع را برداشتید مشکلات قبلی سر جای‌ خود هستند. درست است که برجام در سال ٩٤ به نتیجه رسید، اما از سال ٩٣ علامت‌های موفقیت وجود داشت. می‌شد زودتر جامعه را تحریک کرد. بااین‌حال بدون برجام نمی‌شد مملکت را تحرک داد، ولی به نظرم تا حدی بیشتر از این هم ممکن بود.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین