کد خبر: ۱۵۷۵۸۵
تاریخ انتشار: ۱۱ ارديبهشت ۱۳۹۶ - ۰۵:۰۰
ترامپ تحت فشار تنگناهای داخلی هرچه بیشتر به داخل خانواده، به رهبری جرد کوشنر داماد یهودی و ۳۹ ساله‌اش پناه برد.
 ترامپ تحت فشار تنگناهای داخلی هرچه بیشتر به داخل خانواده، به رهبری جرد کوشنر داماد یهودی و ۳۹ ساله‌اش پناه برد.

نظریه پردازان نزدیک به روسیۀ پوتین ظرف بیش از یک سال گذشته، با استفاده از رویکرد افراطیِ اطرافیان ناسیونالیست ترامپ و نیز شعارهای عوام فریب خودِ وی، آگاهانه و سیستماتیک درصدد جا انداختن این باور سیاسی نزد افکار عمومی بودند که آمریکای جدید گویا می خواهد تمام تلاش خود را بر حل مسائل داخلی متمرکز سازد، روابطش با روسیه را متحول کند، با پوتین برای حل مسائل منطقه ای و فرامنطقه ای به گفتگو بنشیند، از پیمان ناتو و اتحادیه اروپایی فاصله بگیرد و حتی آنها را متلاشی کند! به تقلیل نقش خود در خاورمیانه و نزدیک بپردازد، با فرآیند جهانی شدن مبارزه و با چین به جنگ تجاری و درگیری های ژئوپولیتکی روی نهد و ....

اما تهاجم موشکیِ پرسروصدای ترامپ به سوریه، مسکوت گذاشتن تعامل و همکاری با مسکو، پذیرایی گرم از رئیس جمهور چین در واشنگتن و اتخاذ دیپلماسی فعال با این قدرت برای حل مشکلِ شبه جزیرۀ کره، نزدیکی به ترکیه و شیوخ ثروتمند عرب به ویژه سعودی ها، احیاء مناسبات تنش زده با رژیم آپارتاید و رئیسش نتانیاهو و حالا هم اتخاذ مواضع تند در قبال کشورمان و .... همه و همه نشان داد که دونالد ترامپ نمی خواهد و نمی تواند تغییرات اساسی در نظامات سیاسی و جهانی ایالات متحده که به مدت چندین دهه بعد از جنگ جهانی و جنگ سرد شکل و سامان گرفته، ایجاد کند. آمریکا که اینک در یک جهان چندقطبی، قدرت کنش و واکنش راهبردی اش دچار استحالۀ روزافزون می گردد، نه قادر است به درون بازگردد و سیاست کلاسیک انزواگرایی را در پیش بگیرد و نه می تواند در تمام موضوعات عمدۀ جهانی فعال مایشاء باشد و چون گذشته نقش پلیس جهانی را ایفا نماید.

از موقعی که دونالد ترامپ، مایک فلین مشاور امنیت ملی را از پست با اهمیت اش به کناری زد و پس از مدتی دست استیو بانون، مشاور افراطی و افراد نظیر او را هم از دایرۀ نخست تصمیم گیران کاخ سفید کوتاه کرد، آنگاه گذار سریع قدرت به سوی واقع گرایان نومحافظه کار در هیات حاکمۀ جدید ایالات متحده رقم خورد. دونالد ترامپ که ظرف دو ماه پس از به قدرت رسیدن تحت فشار رسانه ها و تنگناهای داخلی در آستانۀ درون پاشی قرار گرفته بود، هرچه بیشتر به داخل خانواده، به رهبری جرد کوشنر داماد یهودی و ۳۹ ساله اش پناه برد و ضمن تعدیل شتابان شعارهای تند دوران انتخاباتی، به گفتمان واقعی محافظه کاران جمهوریخواه نزدیک شد.

به واقع نبرد قدرت در سه جناح: ناسیونالیست های افراطی پیرامون بانون، جمهوریخواهان سنتی و مستقر و نیز خانوادۀ ترامپ به هدایت کوشنرِ جوان، ورق به سوی دو گروه اخیر برگشت و طی هفته های گذشته قدرت کوشنر و همسرش به طور فزاینده تقویت و تحکیم گردید. تایکون خودشیفتۀ جدیدِ کاخ سفید، در گرایشی خاندانی و فامیلی که تعدی به حریم دموکراسی پرآوازه و سنتمدارِ آمریکایی را به اذهان متبادر کرد و نگرانی اومانیست ها و دموکرات های جهان غرب را عمیقا برانگیخت، به داماد جوان خود بیش از همۀ دیگران اعتماد کرد و دست وی را در تمام شئون سیاست داخلی و خارجی از مأموریت به بغداد و حل و فصل مسائل عراق گرفته تا مناسبات با رژیم اسرائیل و روند صلح و از روابط تجاری با چین و تا سامان دادنِ بوروکراسی پیچیده و دست و پاگیر کاخ سفید و دولت، باز گذاشت.

کوشنر اما دقیقا از فضای سیاسی کاملا متفاوتی در قیاس با ترامپ آمده و گرچه خاستگاه او نیز بخش تجارت و ساختمان است اما از لحاظ مرام سیاسی و مدنی مانند اغلب یهودیانِ نیویورکی اساسا به جناح چپ و لیبرال تعلق دارد. او تحصیلکردۀ هاروارد است و نوعی سمپاتی به اقشار فرودست آمریکایی دارد و از این زاویه قادر است به همراه همسرش، دختر جوان رئیس جمهور، نوعی موازنه در میان کلان سرمایه داران و کهنه نظامیان اطراف ترامپ ایجاد کند و تاثیرگذاری مدنی و اجتماعی بر پدرزنِ سرمایه دارش داشته باشد. گفتنی است که برادرش، یوش که در بخش اقتصاد بهداشت آمریکا دستی دارد و عمدتا به بیمۀ درمانی اوباما متکی است، اصلا یک ترقیخواه سیاسی به شمار می رود و در روز تحلیف رئیس جمهور جدید، حتی جز تظاهرکنندگان ضد ترامپ در بیرون از محوطۀ مراسم بود.

به گزارش دیپلماسی ایرانی، اکنون شیفت تقریبا سریع مواضع ترامپ از منتهی الیه راست، به سمت مرکز در اردوگاه جمهوریخواهان را شاهد هستیم که تحت مداخلات و تأثیرگذاری خانواده از یک سو، جمهوریخواهان سنتی و مستقر اعم از نمایندگان مجالس و نظامیان از سوی دیگر و نیز لابی های خارجی از نتانیاهو و عرب های مرتجع و ثروتمند منطقه گرفته تا سرمایه داران جریان اصلی و جهانی گرا، عمل می کند. در خلاصه می توان در مورد هیات حاکمۀ جدیدِ کاخ سفید (البته تحت شرایط متعارف) با استناد به چند مولفۀ ذیل به داوری نشست:

١- عدم تعادل ساختاری در دنیای سرمایه داری به ویژه نظامات لجام گسیختۀ "مالیه" که برخی ها از آن با عناوینی چون "توربو-کاپیتالیسم" و یا "کازینو بانکداری" هم یاد می کنند، بعد از گذشت هفتاد سال به بحران حداکثری رسیده و اکنون این بحران در کانون آن یعنی ایالات متحده انباشت شده است. ترامپ با شعار مبارزه با چنین بحران هایی انتخاب شد (نازی ها هم البته برای مبارزه با فساد گسترده و بلشویسم به قدرت رسیده بودند)، اما ترامپیسم و اردوگاه نومحافظه کاران قدرت حل و هدایت بهینۀ بحران را ندارد و لاجرم برای عبور از آن و تنازع بقا مجبور است ضمن فاصله گیری فزاینده از دموکراسی، قدرت سابوتاژ نظامی و سیاسی خود را به اهرم درجۀ اول و بیش از گذشته در سیاست خارجی تبدیل کند و آن را در عرصۀ بین المللی به رخ بکشد (روسیۀ پوتین نیز در رویارویی با انباشتی از مشکلات داخلی و پیرامونی اینک با اتکا به ظرفیت نظامی متراکم شده کشور، بیش از گذشته به چنین رویکردی متوسل گردیده است).

٢- ایالات متحده گرچه هنوز بزرگترین قدرت نظامی و اقتصادی دنیاست، لیکن قدرتی رو به ضعف است و الزاما از راهبردِ اجتناب از رویارویی وسیع و همه جانبه نظامی و سیاسی و حتی اقتصادی با کانون های بزرگ جهانی پیروی می کند. آمریکا با سالانه بیش از ٧٥٠ میلیارد دلار کسری موازنۀ بازرگانی و واردات حدود ٥٠٠ میلیاردی از چین (فقط حدود یک چهارم آن، صادرات به چین) و یک وال استریت بی ثبات و شکننده چگونه می تواند با بزرگ ها و قوی ها سرشاخ شود؟ آمریکا البته تحت شرایط عادی با چین، روسیه، اروپا درگیر نخواهد شد و در شبه جزیرۀ کره نیز بر خلاف دهۀ پنجاه دست به مداخلۀ مستقیم نظامی نخواهد زد و به تعاملات سیاسی و بین المللی روی خواهد نهاد.

٣- در عوض آمریکا امروزه تمام سعی خود را در هدف قرار دادن کوچک ها، ضعیف ها و حاشیه ای ها متمرکز ساخته و در آینده شاهد متنوع تر و پیچیده تر شدن چنین راهبردی خواهیم بود. گرچه نتایج تهاجمات ناتمام و اساسا ناکام نظامی آمریکا و غرب به افغانستان و عراق و لیبی و ... آثار وخیم بعدی آن، چنین راهبردی را نیز در معرض تردید قرار داده و مخالفت های زیادی را در آمریکا و میان متحدان غربی آن برانگیخته است، لیکن ایالات متحده در شرایط موجود الزاما آن را ادامه خواهد داد. در این اثناء اینک شاهد جبهه گیری تازه ای از سوی نظامی ها و محافظه کاران تندرو در کاخ سفید علیه جمهوری اسلامی ایران هستیم که با سه گانۀ اسرائیل، اعراب مرتجع و ثروتمند و تا حدی ترکیه، لابی های سنگینی را علیه کشورمان شکل داده و مواضع و نفوذ منطقه ای ایران را نشانه گرفته اند.

٤- توافق هسته ای و برجام پاشنۀ آشیل در تعاملات و فعل و انفعالات سیاسی و امنیتی میان ایران و غرب است که هیات حاکمه جدید در کاخ سفید باید در مورد آن تصمیم بگیرد و رویکردهای آتی خود را در قبال کشورمان و با دولت جدید بعد از انتخابات روشن نماید. تردیدی نیست که سه گانۀ مورد اشاره با هدف مخالفت با ایران و برجام و به ویژه قطع نفوذ منطقه ای ایران، هرآینه آمریکا را به تشدید تحریم ها و ایذاهای امنیتی و نظامی (به ویژه در خلیج فارس) تحریک خواهند کرد. از این روی اتخاذ سیاست حفظ و تحکیم برجام (در شرایط عادی) از یک سو، ادامۀ مواضع متعادل کنونی در سیاست خارجی کشور که انتخابات مشارکتی و عقلانی پیشِ رو ضامن آن خواهد بود از سوی دیگر و همینطور نشان دادن محسوس و عملی توان بازدارندگی و پدافندی سیاسی و امنیتی و دیپلماسی ایران در این شرایط به ویژه در منطقه بسیار تعیین کننده است.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین