چرا جریان اصلاحات در مقطع کنونی به این نتیجه رسید که بهصورت همهجانبه از آقای روحانی حمایت کند؟
دلیل نخست این مساله به فقدان یک آلترناتیو اصلاحطلب باز میگردد. شاید اصلاحطلبان به تعبیر شفیعی کدکنی «آنچه را که میدیدند نمیخواستند و آنچه را که میخواستند، نمیدیدند». اصلاحطلبان در فضای سیاسی کشور آن کسی را که میدیدند، نمیخواستند و آن کسی را هم که میخواستند، نمیتوانستند به صحنه بیاورند. دلیل دوم این مساله کارکرد چندگانه آقای روحانی برای جریان اصلاحات است. شاید در شرایط کنونی آقای روحانی بهتر از یک کاندیدای اصلاحطلب بتواند اهداف اصلاحطلبان را دنبال کند و در این زمینه قدم بردارد. دلیل سوم حمایت از آقای روحانی ترس از روی کار آمدن غیر اصلح دیگر در فضای سیاسی کشور بوده است. دلیل چهارم این مساله نیز این است که اصلاحطلبان بهصورت طبیعی با کارتی که در اختیار ندارند نمیتوانند بازی کنند و باید با کارتی که در اختیار دارند، بازی کنند. به نظر میرسد که در شرایط کنونی بهترین و عقلاییترین گزینه برای اصلاحطلبان آقای روحانی باشد و به همین دلیل جریان اصلاحات همه تخممرغهای خود را در سبد ایشان قرار داده است. البته دیدگاههای من تا حدودی با این مسائل فاصله دارد. به نظر من جریان بزرگ، اصیل و نخبهپرور اصلاحات میتوانست به گونه دیگری عمل و افکار عمومی را نیز به سود خود تهییج کند. با این همه، و با در نظر گرفتن فاصله انتقادی که با آقای روحانی دارم معتقدم در شرایط کنونی بهترین گزینه برای جریان اصلاحات آقای روحانی است و بنده نیز ایشان را گزینه برتر میدانم و معتقدم باید به دیدگاه اکثریت اصلاحطلبان که از آقای روحانی حمایت میکنند احترام گذاشت.
آیا از آقای روحانی انتظار دارید در دولت دوم خود زمینه را برای روی کار آمدن یک دولت اصلاحطلب در آینده مهیا کند؟
در پاسخ به سوال شما به قول لاکان، در موقعیت یک سوژه هیستریک قرار میگیرم. همواره میان آروزها و آرمانها و واقعیتهای موجود فاصله وجود دارد. آنچه بنده به عنوان یک اصلاحطلب از دولت آینده آقای روحانی طلب دارم این است که دولت ایشان باید از گفتمان اصیل اصلاحطلبی بهره بیشتری ببرد. آقای روحانی نباید در فردای ورود به پاستور اصلاحطلبان را بیرون از پاستور نگه دارد. سخن من به هیچعنوان به معنای سهم خواهی نیست. با این همه، آقای روحانی باید این نکته را در نظر داشته باشد که اصلاحطلبی تنها آلترناتیو آینده جامعه هستند و تنها با این آلترناتیو است که میتوان به آینده امیدوار بود. آقای روحانی باید از دقایق گفتمانی و نیروهای اصیل این جریان در جهت تحقق اهداف خود استفاده کند. بنده بهصورت صریح عنوان میکنم که آقای روحانی باید در آینده یک دولت ائتلافی تشکیل بدهد. آقای روحانی به خوبی به این نکته باور دارند که اگر درانتخابات پیش رو پیروزی در راه باشد وامدار جریان اصلاحطلبی خواهد بود. با این همه، بنده هنگامی که عنوان میکنم در موقعیت یک سوژه هیستریک قرار گرفتهام بهدلیل این است که بین آنچه از دولت آینده آقای روحانی آرزو میکنم با واقعیتهای موجود فاصله میبینم. با این همه، اصلاحطلبان از آقای روحانی حمایت خواهند کرد و آرزو میکنند که در کارشان موفق باشند.
چرا اینطور فکر میکنید؟
تحلیل من براساس شناختی است که از گفتمان اعتدال و ویژگیهایی این گفتمان دارم. جریان اعتدالگرا از نوع کارگزارانی خود تلاش کرده است با جریان اصلاحات فاصله ایجاد کند. این وضعیت به شکلی است که این جریان در برخی مقاطع با جریان اصلاحات همراهی میکند و در برخی مقاطع فاصله میگیرد. به نظر میرسد بین جغرافیای اصلاحطلبی و جغرافیایی اعتدالگرایی از نوع کارگزارانی یک تمایز وجود دارد که با توجه به مقتضیات، فاصله خود را با جریان اصلاحات دور و نزدیک میکند.
دیدگاه شما درباره رقابت سه کاندیدای اصلاحطلب در مقابل سه کاندیدای اصولگرا در انتخابات ریاستجمهوری سال96 چیست؟ آیا ترکیب کاندیداهای حاضر در انتخابات میتواند نویدبخش یک انتخابات پرشور و با شکوه باشد؟
در مورد سه کاندیدای جریان اصلاحات باید این نکته را در نظر داشت که دو کارت از سه کارت موجود برای بازی نکردن است. آقای جهانگیری و هاشمیطبا نیامدهاند که در انتخابات باقی بمانند، بلکه آمدهاند که صحنه را ترک کنند. این در حالی است که آقای جهانگیری در مناظره اخیر نقش پررنگی در تببین دستاوردهای دولت و همچنین جریان اصلاحات داشت که عملکرد ایشان قابل تقدیر است. با این همه، ایشان به همراه آقای هاشمیطبا از قدرت اجماع بین جریان اصلاحات و اعتدالگرایان برخوردار نیستند و نمیتوان برای آنها حضور در پاستور را متصور شد. از سوی دیگر نحوه چینش مهرههای اصولگرایی در صحنه انتخابات به شکلی است که به دنبال تزلزل در رأی شکننده آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری سال92 هستند. به همین دلیل از یک چهره ملایم مانند آقای رئیسی در کنار یک چهره تهاجمی مانند آقای قالیباف در فضای انتخاباتی استفاده کردهاند. اصولگرایان این احتمال را میدهند که در نهایت دستشان از پاستور کوتاه خواهد ماند، به همین دلیل تلاش میکنند با نوعی انتحار سیاسی و با دو کاندیدای متفاوت عرصه را بر آقای روحانی تنگ کنند و رأی ایشان را بشکنند. این در حالی است که آقای روحانی نیز آقای روحانی چهار سال قبل نیست و در این چهار سال مشقی نوشته که اتفاقا ممکن است در این مشق غلطهایی وجود داشته باشد. عملکرد آقای روحانی در چهار سال گذشته با فراز و نشیبها و زشت و زیباییهای زیادی همراه بوده است. بدون شک اصولگرایان تلاش خواهند کرد زشتیها و کاستیهای آقای روحانی را در فضای انتخابات و مناظرهها پررنگ کنند.اصولگرایان تلاش میکنند از برخی نقاط ضعف دولت آقای روحانی استفاده کنند تا به این وسیله بتوانند فضای روانی جامعه را به هم بزنند تا پایگاه رأی آقای روحانی با چالش جدی مواجه شود.
به همین دلیل تیم انتخاباتی آقای روحانی باید همه جوانب قضیه را مورد تحلیل و ارزیابی قرار بدهد و این مساله را پیشبینی کند که رقبا قرار است از چه ناحیهای به ایشان ضربه بزنند. از سوی دیگر دولت باید این نکته را در نظر داشته باشد که پیش از آنکه رقبا تلاش کنند ضعفهای دولت را به رخش بکشانند، دستاوردها و چالشهای پیش روی دولت را برای مردم تشریح و تبیین کند. آقای روحانی باید این نکته را نیز در نظر داشته باشد که از سیاه و سفید کردن فضای انتخابات و مناظرهها پرهیز کرده و این نکته را در نظر داشته باشد که همه ما زیباییها و زشتیها را با هم داریم و یک طرف نمیتواند همواره سفید و طرف دیگر همواره سیاه باشد. آقای روحانی باید با زیبایی شناسی تبلیغات و شرایط روحی و روانی جامعه آشنا باشد و ذائقه جامعه را تشخیص بدهد.
اصولگرایان با چه هدفی آقای قالیباف و رئیسی را بهصورت همزمان وارد فضای انتخاباتی کردهاند؟ دلیل این پیچیدگی چیست؟ آیا این احتمال وجود دارد که این دو کاندیدا در نهایت به سود یکدیگر کنار بروند؟
من آقای قالیباف این دوره از انتخابات را عصبانی میبینم. بنده اگر بخواهم به ایشان یک توصیه داشته باشم عنوان میکنم که ایشان از همین نقطه ضربه خواهند خورد. به همین دلیل بهتر است آقای قالیباف خود را آرامتر کند و بیشتر خود را مدیریت کند. خیزی که قالیباف در انتخابات ریاستجمهوری برداشته علاوه براینکه ممکن است خاکریزهای رقیب را فتح کند اما بدون شک خاکریزهای خود را نیز ویران میکند. قالیباف در انتخابات پیش رو برای تسویه حساب و حرفهای نگفته وارد صحنه شده است. وی به دنبال عیان کردن پشت پردهها و شکستن حرمتهاست. قالیباف تلاش میکند با خود شکنی آرای روحانی را نیز بشکند. آقای قالیباف باید این نکته را درنظر داشته باشد که بازی کردن با عصبانیت ممکن است برای وی نتیجه عکس داشته باشد. در نتیجه بهتر است کارت بازی خود را با یک لبخند روی میز بازی بگذارد. با این همه، به نظر من اگر از بین آقای قالیباف و رئیسی یکی بخواهد به سود دیگری کنارهگیری کند این آقای قالیباف است که به سود آقای رئیسی کنارهگیری خواهد کرد. به نظر میرسد آقای رئیسی آلترناتیو برتر جریان اصولگرایی باشد و درنهایت اصولگرایان روی وی اجماع کنند. به نظر میرسد آقای رئیسی از شرایطی برخوردار است که بتواند همه طیفهای اصولگرایی را حول محور خود جمع کند و دیدگاههای اصولگرایی را در یک نقطه به هم سنجاق کند. این در حالی است که آقای قالیباف فاقد چنین استعدادی است. بدون شک از سال76 به بعد جریان اصولگرایی از انشقاق درونی رنج برده است. در طول20 سال گذشته جریان اصولگرایی هیچگاه نتوانسته روی یک فرد برای حضور در انتخابات اجماع کند. با این همه، در شرایط کنونی اصولگرایان روی آقای رئیسی که کارنامه مشخصی در فضای سیاسی ندارد اجماع کردهاند تا کورسویی برای پیروزی در انتخابات داشته باشند. اگر آقای رئیسی قصد دارد علاوه بر پایگاه رأی اصولگرایان در بین گروههای اعتدالگرا نیز پایگاه رأی داشته باشد باید بین تبلیغات انتخاباتی و عمل خود یک نوع همپوشانی داشته باشد.
آیا رقابت آقای رئیسی با آقای روحانی مصداق انتخابات دو قطبی خواهد بود؟ دوقطبی سال96 چه تفاوتها و شباهتهایی با دو قطبی سال76 دارد؟
در شرایط کنونی هر دو جریان سیاسی کشور روی این دو کاندیدا سرمایهگذاری کردهاند و به همین دلیل میتوان این انتخابات را یک انتخابات دو قطبی نام نهاد. با این همه، دوقطبی کنونی با دو قطبی سال76 متفاوت است. دلیل این مساله نیز این است که من در این دو قطبی نوعی انعطاف مشاهده میکنم که در انتخابات سال76 وجود نداشت. به همین دلیل من این دوقطبی را «دوقطبی منعطف» نامگذاری میکنم. رقابت آقای روحانی و آقای رئیسی فضا را رادیکال و آنتاگونیستی نمیکند. شاید اگر آقای روحانی و آقای قالیباف در دو طرف رقابت قرار میگرفتند فضا رادیکالتر و آنتاگونیستیتر میشد. به نظر میرسد جریانهای سیاسی تلاش کردهاند با رویکردی ملایمتر وارد رقابتهای انتخاباتی شوند و از رادیکال شدن فضا جلوگیری کنند.
آیا احتمال متمایل شدن آرای خاکستری اصولگرایان به سمت آقای روحانی وجود دارد؟ آیا این قضیه حالت عکس نیز دارد؟
فضای انتخابات ریاستجمهوری دوازدهم به شکلی است که زیبای خفته جامعه بیدار نشود و فضا بهصورت ملایم و کمترین هزینهای همراه باشد. اصولگرایان و بهصورت واضح آقای رئیسی به دنبال این هستند که قسمت غیرگفتمانی و غیراندیشیدگی جامعه را که عمدتا دارای دیدگاههای اقتصادی و معیشتی هستند با شگردهای پوپولیستی به سمت خود متمایل کنند. آقای رئیسی تلاش میکند به جای اینکه از آینده و آرمانها بلندمدت سخن بگوید به دغدغههای کنونی و زودهنگام مردم توجه نشان بدهد تا از این طریق بتواند برای خود پایگاه رأی ایجاد کند. نکته جالب این است که آقای رئیسی با استفاده از این روش تلاش میکند در قسمت اصلاحطلب ملایم و غیررادیکال نیز برای خود عضو گیری کند و سازمان رأی خود را به جریان اصلاحات نیز سرایت بدهد. به نظر میرسد اصولگرایان برسر عقل آمدهاند و به دنبال این مساله حرکت کردهاند که نقطه قوت جریان رقیب در انتخابات گذشته چه بوده است که به پیروزی رسیده است. اصولگرایان حتی به این نتیجه رسیدهاند که از شگردهای اصلاحطلبان برای استفاده از ابزارهایی مانند فضای مجازی نیز استفاده کنند. به همین دلیل ما باید منتظر فعالیت گسترده اصولگرایان در فضای انتخابات در روزهای آینده باشیم. اصولگرایان به قول گرامشی، به یک نوع جنگ مواضع روی آوردهاند و به همین دلیل تلاش میکنند مواضع رقیب خود را یکی پس از دیگری فتح کنند. به همین دلیل بنده به اصلاحطلبان توصیه میکنم باید همه استراتژی اصولگرایان را بررسی کرد و این فرض را در نظر گرفت که اصولگرایان با «نقشه راه» وارد رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری شدهاند. به همین دلیل تیم انتخاباتی آقای روحانی باید به تمامی جوانب حضور ایشان در انتخابات توجه کنند و برای هر گونه استراتژی رقیب یک استراتژی منطقی و عقلایی در نظر داشته باشند.
چقدر احتمال میدهید انتخابات ریاستجمهوری به دور دوم کشیده شود؟
به قول بودا ما آنچه هستیم که دیروز اراده کردیم و آنچه امروز اراده کنیم فردا خواهیم بود. در نتیجه اینکه آیا انتخابات ریاستجمهوری به دور دوم کشیده خواهد شد و یا خیر، به اراده ما بستگی دارد که با چه تدبیر و استراتژی در انتخابات حضور پیدا کنیم. آقای روحانی نباید به دور خود و اطرافیانش یک پیله بروکراتیک بکشد. وزرای ایشان باید یک این همانی و همپوشانی بین ستاد انتخاباتی و وزارتخانه خود ایجاد کنند. از سوی دیگر دولت آقای روحانی باید از سنگین پایی عبور کند و فضا و کار را به دست جوانان بسپارد تا در یک فضای با نشاط و شورانگیز مردم به پای صندوقهای رأی بروند و از ایشان حمایت کنند. بدون شک کشیده شدن انتخابات به دور دوم فارغ از هر نتیجهای که به دست بیاید برای آقای روحانی یک شکست به شمار خواهد رفت. در نتیجه آقای روحانی باید تلاش کند در دور اول انتخابات به پیروزی برسد و فرصت برای مخالفان دولت در آینده ایجاد نکند.