محمودرضا خواجهنصير يكي از مهمترين عوامل گسترده شدن دامن شايعات را در بازار سرمايه به ويژه در سه هفته اخير ساختار جديد سهامداران دانست.
رشد يكباره بازار سرمايه در سال جديد و ركود در بازارهاي سكه و ارز
موجب شد كه يكباره تعداد سهامداران حقيقي باسرعتي بالا به حدود هفت ميليون
نفر افزايش يابد، ناپختگي سهامداران جديد و تازهكار و پيروي تودهوار آنها
از اخبار و شايعات كه بسياري از آنها پايه و اساسي درستي ندارند طي اين
مدت تمام عوامل اقتصادي ديگر را براي كاهش تحت پوشش قرار داد و به روند
نزولي بازار سرعت بخشيد.با محمودرضا خواجهنصير، مدير نظارت بر بورسها
درباره منشا اين شايعات و نحوه انتشار آنها گفتوگويي كردهايم كه باهم
ميخوانيم.
به عنوان سوال اول، شايعه دستگيري شما و ديگر مديران بورسي از كجا نشات گرفت؟
چندي پيش يكي از سايتها خبر دستگيري رييس سازمان بورس، علي صالحآبادي، من و تعدادي ديگر از مديران بورسي را منتشر كرد و همين خبر يكباره مانند بمب در بورس منفجر شد و دهان به دهان چرخيد كه متاسفانه بايد بگويم چنين سايتهايي با چنين اخبار بياساسي از نوع سايتهايي هستند كه اخلاق را رعايت نميكنند و منافع ميليونها سهامدار را به خطر مياندازند و براي افراد ايجاد دردسر ميكنند.
درباره شما شايعه بسيار است و نام شما درليست كساني است كه با بابك زنجاني همكاري داشتهاند؟
به دنبال دستگيري بابك زنجاني، روزنامه رسمي نام شركتهايي راكه به نوعي بابك زنجاني كارهاي ارزي خود را با آن كارگزاري انجام ميداده منتشر كرد كه در هياتمديره يكي از شركتها نام من بود. اما اينكه چه دستهايي پشت كار بود كه از يك سند، يك خبر بيربط توليد كند مشخص نيست، نكته اينجاست از آنجا كه فعاليت من در بازار بورس زياد است از نظر كاري و رسانهيي درنتيجه احساسم اين است كه عدهيي نه با هدف شخصي بلكه براي فشار و ايجاد ترس در بازار سناريويي بيخود ساختند.
به هرحال ايجاد چنين شايعاتي منافع بسياري از سهامداران را به خطر خواهد انداخت آيا بورس ابزاري براي برخورد با اين افراد ندارد؟
اين مسائل در فضاي اقتصادي كشور اخلال ايجاد ميكند به همين جهت با بانيان و كساني كه موجب اين اخلال ميشوند برخورد قاطعي خواهد شد. اينكه موضوعي را در رابطه با شخص من در فضاي رسانهيي مطرح ميكنند وكاملا هم بياساس است از بعد شخصي اهميتي ندارد و حقوق شخصي است اما واقعيت قضيه اين است كه آن بخش كه به فضاي اقتصادي كشور برميگردد قابل بخشش نيست چرا كه جو منفياي كه در بازار به وجود آمد در كنار ساير شايعات نتيجه تفكري است كه با هدف ضربه زدن به بازار ايجاد شد، اما از آنجا كه اين شايعات بيپايه و اساس است ميتوان حدس زد كه يك تفكر شايعهساز و شايعهپرور پشت سر هم باعث اين كار ميشود.
اما از سويي ديگر، دوگروه در بازار وجود دارند، گروههايي شايعهساز هستند و گروهي كه از شايعه استقبال ميكنند، نكته مهم اين است كه بازار سرمايه بازاري بسيار حساس است نسبت به اخبار و شايعات و مانند ديگر محيطهاي ورزشي نيست به عنوان مثال وقتي در محيط ورزشي شايعهيي ايجاد ميشود چهره يك نفر مخدوش ميشود اما در بازار سرمايه به حقوق بسياري ضربه وارد ميشود. كساني كه در بازار سرمايه فعاليت ميكنند بايد بدانند تبعيت از شايعات اصلا درست نيست، اين شايعات ميتواند درباره شركتها، صورتهاي مالي، تصميمات مديران عامل شركتها باشد، شايعه، شايعه است و بيريشه و اساس. به هرحال نهتنها در ايران بلكه درهمه دنيا افرادي در جهت ايجاد جريانهايي براي كسب سود بيشتر فعاليت ميكنند كه راهحل اين است مردم از نظر فرهنگي عادت كنند به اينكه به اخبار رسانههاي رسمي توجه كنند.
به نظر شما چرا شايعه دركشور ما زودتر از اخبار رسمي رشد ميكند و پروبال ميگيرد؟
من معتقدم مادامي كه ما مراجع رسمي قوي داشته باشيم ديگر صداي مراجع غيررسمي حتي اگر بلند هم باشد شنيده نميشود و نكته بعدي فرهنگسازي است. شايد يكي از دلايلي كه در مقطع فعلي شايعات بياساسي در بازار ما رشد كرد و مورد استقبال هم قرار گرفت و تاثير شگرفي بر روند بازارو معاملات گذاشت، ورود سريع سهامداراني ناآشنا و تازه كار به بازار سهام است كه اين مهم باعث شد نيچر و طبيعت بازار ما ازنظر ساختارتغيير كند.
درحال حاضر ساختار سرمايهگذاران بورسي ما از جنس جواني و بيتجربگي است و اين خود باعث شده اين تازهكاران در تشخيص درست از نادرست دچار مشكل شوند. به نظر من در اين باره بازار سرمايه دچار كمكاري شده و همگام با توسعه بازار سرمايه حركت نكرده است. سرعت آموزش و فرهنگسازي بايد متناسب با ورود سرمايهگذاران تغيير كند. درحالي كه هماكنون سرعت در فرهنگسازي از سرعت ورود سهامداران كمتر بوده است و ما جاماندهايم.
موضوع ديگراين است كه بورس براي حفظ اين سرمايه چقدر برنامه دارد؟
درحوزه سرمايهگذاري نكته مهمي وجود دارد و آن حفظ سرمايهها در بلندمدت است زيرا سرمايهگذاران تازه وارد بازارسرمايه ما براساس انتظارات بالا و براي كسب سود در دوره كوتاه وارد بازار شدهاند و ما ميدانيم كه بسياري از آنها صاحبان سرمايههاي فرار هستند وقصد سرمايهگذاري بلندمدت ندارند و تنها هدف اين افراد از آمدن به بورس كسب سود كوتاهمدت است به همين دليل اين گروه بيش از ديگر گروه كه باتجربهتر هستند تحت تاثير اخبار و شايعات قرار ميگيرند.
اگر ميخواهيم واقعا افزايش شاخص بورس و مولفههاي بورس منجر به بهبود وضعيت سودآوري باشد بايد برويم به سمت اينكه سرمايهها را در بورس حفظ كنيم و نگاه بلندمدت به آن داشته باشيم، سرمايه كوتاهمدت به درد اقتصاد و بورس نميخورد، بسياري ازكساني كه به تازگي وارد بورس شدهاند بورس و سهام را مثل سكه و ارز ميبينند سهم اين نوع سهامداران داغ است و سهامدار منتظر است در نخستين فرصت سهامش را بيندازد روي زمين كه نخستين فرصت ميتواند يك شايعه باشد يا يك خبر، اين سهامداران به روندهاي بازده طولاني مدت بورس اعتقادي ندارند واساسا هرلحظه منتظر يك خبر بد هستند و چنين فضايي در ذهن سرمايهگذاراني كه پا به فرار دارند باعث ميشود كه احساس كنند اين همان خبر بدي است كه منتظرش بودند و بايد فرار كنند. سهامداران حقيقي كه در بازار ما حضور دارند، عدهيي از آنها به صورت مستقيم وارد بورس شده و عدهيي غير مستقيم و در صندوقها و شركتها سرمايهگذاري كردهاند كه خروج بخش دوم چندان آسان نيست و بلندمدتتر است.
بخشي كه مستقيم وارد ميشوند راحتتر خارج ميشوند، سهم خوب در بازار ما زياد است اگرچه از نظر معاملاتي سهم حقيقيها بيشتر است زيرا اين گروه مداوم در حال خريد و فروش سهام هستند و با انتشار يك خبر در صف خريد و با شنيدن شايعهيي ديگر در صف فروش ميايستند.
آيا پيشبيني كردهايد كه با سقوط شاخصها و عدم كسب سود مورد انتظار چه ميزان سهامدار حقيقي يا همان نقدينگي از بازار خارج شوند؟
تفكيك شده نيست، از اواسط سال گردش معاملاتي روزانه بورس از حدود 400 ميليارد تومان به حدود 800 ميليارد تومان افزايش يافت يعني دوبرابر؛ بنابراين اگر بپذيريم كه نصف اين پول كه به گردش معاملاتي بورس افزوده شده ناشي از تفكرات سرمايهگذاران كوتاهمدت است درنتيجه يك چهارم فعاليتهاي حقيقي ما خيلي كوتاهمدت تلقي ميشود و اين يعني يك چهارم از سرمايه كنوني بازار، ترسو است و پا به فرار دارد اما بازهم نگراني ما اين نيست.
نگراني اساسي شما چيست؟
نگراني امروز ما مسائلي مانند نرخ خوراك و بهره مالكانه است. من به نحوه تعيين نرخ خوراك پتروشيمي انتقاد اساسي دارم، چرا بايد اين رقم را افزايش بدهند كدام منطق پشت اين قضيه است، دليل بيمنطقي مانند رانت؛ حال سوال اينجاست؛ سهامداران پتروشيمي چي كساني هستند درحال حاضر درحدود هفت ميليون سهامدار داريم، 45 ميليون سهامدار سهام عدالت داريم كه عمده آنها سهامدار پتروشيمي هستند. يا عدهيي هم سهام شركتهاي بازنشستگي را دارند پس من به جرات ميتوانم بگويم كه بخش اعظمي از جامعه ما از سود شركتهاي پتروشيمي سود ميبرند بنابراين بحثي كه امروز مطرح ميشود توجيه ندارد.
براساس برنامهريزيهاي انجام شده قرار است حدود 100 هزار ميليارد تومان درصنعت پتروشيمي سرمايهگذاري شود، اين پول قرار است از كجا بيايد ؟ دولت كه پولي ندارد براي سرمايهگذاري، آيا ما 10 سال آينده حسرت اين را نخواهيم خورد كه چرا به خاطر موضوعي مانند نرخ خوراك تمام فرصتهايمان را از دست داديم آيا در آينده به اين نتيجه نخواهيم رسيد كه كاش چند سال قبل از قيد اين 7 سنت و 15 سنت ميگذشتيم. از سويي ديگر بايد ديد نتيجه سودآوري شركتها در بورس چيست، آيا نتيجهاش اين است كه مردم ميآيند در بورس سرمايهگذاري ميكنند و پول در بخش تورمزا جامعه سرمايهگذاري نميشود.
حال اگر كسي آمد و درفضاي بازارسرمايه وارد شد و سود هم برد چه مشكلي دارد زيرا مادامي كه اين سود باشد خودش نقدينگي را جذب ميكند، به شرط اينكه شركتهاي ما سودآور باشند. مردم سخت به بازار سرمايه اطمينان ميكنند نبايد اين اعتماد را به راحتي از دست بدهيم اگر ما تفكرخصوصيسازي داريم نبايد در ته قلبمان از سودبردن مردم ناراحت باشيم. واقعيت قضيه اين است كه به نظر من مجلس و دولت كه امروز در معرض تصميمگيري چنين فضايي هستند بايد خيلي روي اين موضوع كارشناسي كنند اين بحث كوچكي نيست و نبايد از آن سرسري گذر كرد.
دركشورهاي حوزه خليج فارس با پنج يا شش سنت خوراك به پتروشيمي داده ميشود يا درامريكا حداكثر با 13، 14 سنت اين قيمتها دليل دارد، دلايل استراتژيك. با افزايش نرخ خوراك پتروشيميها قدرت خود را در چانهزني از دست ميدهند و از سهم صادرات ما در دنيا كاهش مييابد. درباره سنگآهنيها هم با درصد كمتري اين امر مصداق دارد، اخذ نرخ بهره مالكانه بالاتر يعني به سرمايهگذار اين پيام را ميدهيم كه از بازار سرمايه برو بيرون، اينجا فضايي است كه دست دولت و سياستگذاران عليالابد در جيب سرمايهگذار است مثل اين است كه برويم براي خانهمان وسيلهيي بخريم اما فروشنده هر چند وقت يكبار بيايد از آن استفاده كند، سرمايهگذار چطور ميتواند با چنين چيزي كنار بيايد.
وظيفه مدير اداره نظارت بر بورسها چيست؟
مدير اداره نظارت بر بورسها بر چهار بورس، بورس كالا، بورس انرژي، بورس اوراق بهادار وهمچنين سپردهگذاري نظارت ميكند و علاوه بر اين نظارت در اين اداره ما هم ناظر هستيم و هم بر آن مديريت ميكنيم. ناظر بورس تخلفات را كشف و مديريت ميكند، ليستي از قوانين در اختيار سازمان است كه ما بايد براساس آن بازارها را مديريت كنيم، نبض بازار بايد در دست ما باشد و نسبت به آن عكسالعمل نشان دهيم چه مثبت باشد و چه منفي.
محدوديتهاي شما براي نظارت بر بازار چيست؟
نداشتن ضمانت اجرايي لازم براي اجراي قوانين و مقررات. ضمانتهاي اجرايي ما كارآمد نيستند با وجود اينكه مدتي است به نظارتهاي بيش از حد بورس بر شركتها و نحوه انتشار اطلاعاتشان انتقاد ميشود اما واقعيت اين است كه خيلي سراغ نداريم كه متخلفان مجازاتهاي سنگين شوند عمده برخوردهاي ما در حد تذكر و هشدار و تعدادشان زياد هم است، مسالهيي كه واقعا وجود دارد اين است هرچه ضمانت اجرا داشته باشيم اشخاص به سمت تخلف نميروند محدوديت اساسي ما اين است كه ضمانت اجرا ي قوي نداريم. اگر قوانين قويتري داشته باشيم مردم به سوي تخلف نميروند.
ضمانت اجرايي قوي درحوزه نظارت وجود ندارد وكار ما متمركز است روي تذكر دادن، تلفن زدن و مكاتبه كردن، جريمهها كوچك است كه به ساختار قانون برميگردد كه اين موضوع هم ناظر را خسته ميكند و هم نظارت شونده را. ما در بورس جامعهيي داريم كه 5 درصدش تريبون دارند و قدرتمند هستند درعوض 95 درصد مابقي فاقد صدا و تريبون. اين 5 درصد به طور مستمر درحال گلايه از نقش ناظر بورس هستند چرا، چون سري بزرگ دارند و درهمه نقاط بازار به آنها برميخوريم اما 95 درصد مابقي نيز وجود دارد كه ما بايد حامي آنها باشيم. ما بايد به آن 5 درصد ثابت كنيم كه نتيجه دستكاري در بازار اين است كه نميشود به همين راحتي از جيب كسي برداشت و در جيب خود گذاشت. مردم در حالت عادي ميتوانند از حقوق خود دفاع كنند در شرايطي كه همه هم زور باشند و در يك سطح، واقعيت اين است كه همه هم زور نيستند آنهايي كه ضعيف هستند نياز دارند كه ناظر داشته باشند طبيعي هم است ناظر بايد جلوي زورمندان را بگيرد.
شما در حوزه نظارت بر بازار چه اهدافي را تعيين كردهايد كه قصد رسيدن به آن را داريد؟
رشد بازار اوليه نسبت به بازار ثانويه. استفاده بيشتر از بسترهاي جذب نقدينگي براي توسعه صنايع كشور، توسعه ابزارهاي مالي كه هنوز در كشور به راه نيفتاده است، قراردادهايي كه به مديريت ريسك كمك ميكنند چيزي كه خيلي دوست دارم بازار سرمايه به آنجا برسد يك بلوغ است، بازار سرمايه ما درجامعه نقشش پررنگتر از چيزي شود كه امروز دارد؛ زيرا بازار سرمايه بازاري پايه است و به پشتوانه آن ميشود كارهاي بسياري كرد كه هنوز در جامعه به آن نقطه نرسيديم.
منبع:روزنامه اعتماد
به عنوان سوال اول، شايعه دستگيري شما و ديگر مديران بورسي از كجا نشات گرفت؟
چندي پيش يكي از سايتها خبر دستگيري رييس سازمان بورس، علي صالحآبادي، من و تعدادي ديگر از مديران بورسي را منتشر كرد و همين خبر يكباره مانند بمب در بورس منفجر شد و دهان به دهان چرخيد كه متاسفانه بايد بگويم چنين سايتهايي با چنين اخبار بياساسي از نوع سايتهايي هستند كه اخلاق را رعايت نميكنند و منافع ميليونها سهامدار را به خطر مياندازند و براي افراد ايجاد دردسر ميكنند.
درباره شما شايعه بسيار است و نام شما درليست كساني است كه با بابك زنجاني همكاري داشتهاند؟
به دنبال دستگيري بابك زنجاني، روزنامه رسمي نام شركتهايي راكه به نوعي بابك زنجاني كارهاي ارزي خود را با آن كارگزاري انجام ميداده منتشر كرد كه در هياتمديره يكي از شركتها نام من بود. اما اينكه چه دستهايي پشت كار بود كه از يك سند، يك خبر بيربط توليد كند مشخص نيست، نكته اينجاست از آنجا كه فعاليت من در بازار بورس زياد است از نظر كاري و رسانهيي درنتيجه احساسم اين است كه عدهيي نه با هدف شخصي بلكه براي فشار و ايجاد ترس در بازار سناريويي بيخود ساختند.
به هرحال ايجاد چنين شايعاتي منافع بسياري از سهامداران را به خطر خواهد انداخت آيا بورس ابزاري براي برخورد با اين افراد ندارد؟
اين مسائل در فضاي اقتصادي كشور اخلال ايجاد ميكند به همين جهت با بانيان و كساني كه موجب اين اخلال ميشوند برخورد قاطعي خواهد شد. اينكه موضوعي را در رابطه با شخص من در فضاي رسانهيي مطرح ميكنند وكاملا هم بياساس است از بعد شخصي اهميتي ندارد و حقوق شخصي است اما واقعيت قضيه اين است كه آن بخش كه به فضاي اقتصادي كشور برميگردد قابل بخشش نيست چرا كه جو منفياي كه در بازار به وجود آمد در كنار ساير شايعات نتيجه تفكري است كه با هدف ضربه زدن به بازار ايجاد شد، اما از آنجا كه اين شايعات بيپايه و اساس است ميتوان حدس زد كه يك تفكر شايعهساز و شايعهپرور پشت سر هم باعث اين كار ميشود.
اما از سويي ديگر، دوگروه در بازار وجود دارند، گروههايي شايعهساز هستند و گروهي كه از شايعه استقبال ميكنند، نكته مهم اين است كه بازار سرمايه بازاري بسيار حساس است نسبت به اخبار و شايعات و مانند ديگر محيطهاي ورزشي نيست به عنوان مثال وقتي در محيط ورزشي شايعهيي ايجاد ميشود چهره يك نفر مخدوش ميشود اما در بازار سرمايه به حقوق بسياري ضربه وارد ميشود. كساني كه در بازار سرمايه فعاليت ميكنند بايد بدانند تبعيت از شايعات اصلا درست نيست، اين شايعات ميتواند درباره شركتها، صورتهاي مالي، تصميمات مديران عامل شركتها باشد، شايعه، شايعه است و بيريشه و اساس. به هرحال نهتنها در ايران بلكه درهمه دنيا افرادي در جهت ايجاد جريانهايي براي كسب سود بيشتر فعاليت ميكنند كه راهحل اين است مردم از نظر فرهنگي عادت كنند به اينكه به اخبار رسانههاي رسمي توجه كنند.
به نظر شما چرا شايعه دركشور ما زودتر از اخبار رسمي رشد ميكند و پروبال ميگيرد؟
من معتقدم مادامي كه ما مراجع رسمي قوي داشته باشيم ديگر صداي مراجع غيررسمي حتي اگر بلند هم باشد شنيده نميشود و نكته بعدي فرهنگسازي است. شايد يكي از دلايلي كه در مقطع فعلي شايعات بياساسي در بازار ما رشد كرد و مورد استقبال هم قرار گرفت و تاثير شگرفي بر روند بازارو معاملات گذاشت، ورود سريع سهامداراني ناآشنا و تازه كار به بازار سهام است كه اين مهم باعث شد نيچر و طبيعت بازار ما ازنظر ساختارتغيير كند.
درحال حاضر ساختار سرمايهگذاران بورسي ما از جنس جواني و بيتجربگي است و اين خود باعث شده اين تازهكاران در تشخيص درست از نادرست دچار مشكل شوند. به نظر من در اين باره بازار سرمايه دچار كمكاري شده و همگام با توسعه بازار سرمايه حركت نكرده است. سرعت آموزش و فرهنگسازي بايد متناسب با ورود سرمايهگذاران تغيير كند. درحالي كه هماكنون سرعت در فرهنگسازي از سرعت ورود سهامداران كمتر بوده است و ما جاماندهايم.
موضوع ديگراين است كه بورس براي حفظ اين سرمايه چقدر برنامه دارد؟
درحوزه سرمايهگذاري نكته مهمي وجود دارد و آن حفظ سرمايهها در بلندمدت است زيرا سرمايهگذاران تازه وارد بازارسرمايه ما براساس انتظارات بالا و براي كسب سود در دوره كوتاه وارد بازار شدهاند و ما ميدانيم كه بسياري از آنها صاحبان سرمايههاي فرار هستند وقصد سرمايهگذاري بلندمدت ندارند و تنها هدف اين افراد از آمدن به بورس كسب سود كوتاهمدت است به همين دليل اين گروه بيش از ديگر گروه كه باتجربهتر هستند تحت تاثير اخبار و شايعات قرار ميگيرند.
اگر ميخواهيم واقعا افزايش شاخص بورس و مولفههاي بورس منجر به بهبود وضعيت سودآوري باشد بايد برويم به سمت اينكه سرمايهها را در بورس حفظ كنيم و نگاه بلندمدت به آن داشته باشيم، سرمايه كوتاهمدت به درد اقتصاد و بورس نميخورد، بسياري ازكساني كه به تازگي وارد بورس شدهاند بورس و سهام را مثل سكه و ارز ميبينند سهم اين نوع سهامداران داغ است و سهامدار منتظر است در نخستين فرصت سهامش را بيندازد روي زمين كه نخستين فرصت ميتواند يك شايعه باشد يا يك خبر، اين سهامداران به روندهاي بازده طولاني مدت بورس اعتقادي ندارند واساسا هرلحظه منتظر يك خبر بد هستند و چنين فضايي در ذهن سرمايهگذاراني كه پا به فرار دارند باعث ميشود كه احساس كنند اين همان خبر بدي است كه منتظرش بودند و بايد فرار كنند. سهامداران حقيقي كه در بازار ما حضور دارند، عدهيي از آنها به صورت مستقيم وارد بورس شده و عدهيي غير مستقيم و در صندوقها و شركتها سرمايهگذاري كردهاند كه خروج بخش دوم چندان آسان نيست و بلندمدتتر است.
بخشي كه مستقيم وارد ميشوند راحتتر خارج ميشوند، سهم خوب در بازار ما زياد است اگرچه از نظر معاملاتي سهم حقيقيها بيشتر است زيرا اين گروه مداوم در حال خريد و فروش سهام هستند و با انتشار يك خبر در صف خريد و با شنيدن شايعهيي ديگر در صف فروش ميايستند.
آيا پيشبيني كردهايد كه با سقوط شاخصها و عدم كسب سود مورد انتظار چه ميزان سهامدار حقيقي يا همان نقدينگي از بازار خارج شوند؟
تفكيك شده نيست، از اواسط سال گردش معاملاتي روزانه بورس از حدود 400 ميليارد تومان به حدود 800 ميليارد تومان افزايش يافت يعني دوبرابر؛ بنابراين اگر بپذيريم كه نصف اين پول كه به گردش معاملاتي بورس افزوده شده ناشي از تفكرات سرمايهگذاران كوتاهمدت است درنتيجه يك چهارم فعاليتهاي حقيقي ما خيلي كوتاهمدت تلقي ميشود و اين يعني يك چهارم از سرمايه كنوني بازار، ترسو است و پا به فرار دارد اما بازهم نگراني ما اين نيست.
نگراني اساسي شما چيست؟
نگراني امروز ما مسائلي مانند نرخ خوراك و بهره مالكانه است. من به نحوه تعيين نرخ خوراك پتروشيمي انتقاد اساسي دارم، چرا بايد اين رقم را افزايش بدهند كدام منطق پشت اين قضيه است، دليل بيمنطقي مانند رانت؛ حال سوال اينجاست؛ سهامداران پتروشيمي چي كساني هستند درحال حاضر درحدود هفت ميليون سهامدار داريم، 45 ميليون سهامدار سهام عدالت داريم كه عمده آنها سهامدار پتروشيمي هستند. يا عدهيي هم سهام شركتهاي بازنشستگي را دارند پس من به جرات ميتوانم بگويم كه بخش اعظمي از جامعه ما از سود شركتهاي پتروشيمي سود ميبرند بنابراين بحثي كه امروز مطرح ميشود توجيه ندارد.
براساس برنامهريزيهاي انجام شده قرار است حدود 100 هزار ميليارد تومان درصنعت پتروشيمي سرمايهگذاري شود، اين پول قرار است از كجا بيايد ؟ دولت كه پولي ندارد براي سرمايهگذاري، آيا ما 10 سال آينده حسرت اين را نخواهيم خورد كه چرا به خاطر موضوعي مانند نرخ خوراك تمام فرصتهايمان را از دست داديم آيا در آينده به اين نتيجه نخواهيم رسيد كه كاش چند سال قبل از قيد اين 7 سنت و 15 سنت ميگذشتيم. از سويي ديگر بايد ديد نتيجه سودآوري شركتها در بورس چيست، آيا نتيجهاش اين است كه مردم ميآيند در بورس سرمايهگذاري ميكنند و پول در بخش تورمزا جامعه سرمايهگذاري نميشود.
حال اگر كسي آمد و درفضاي بازارسرمايه وارد شد و سود هم برد چه مشكلي دارد زيرا مادامي كه اين سود باشد خودش نقدينگي را جذب ميكند، به شرط اينكه شركتهاي ما سودآور باشند. مردم سخت به بازار سرمايه اطمينان ميكنند نبايد اين اعتماد را به راحتي از دست بدهيم اگر ما تفكرخصوصيسازي داريم نبايد در ته قلبمان از سودبردن مردم ناراحت باشيم. واقعيت قضيه اين است كه به نظر من مجلس و دولت كه امروز در معرض تصميمگيري چنين فضايي هستند بايد خيلي روي اين موضوع كارشناسي كنند اين بحث كوچكي نيست و نبايد از آن سرسري گذر كرد.
دركشورهاي حوزه خليج فارس با پنج يا شش سنت خوراك به پتروشيمي داده ميشود يا درامريكا حداكثر با 13، 14 سنت اين قيمتها دليل دارد، دلايل استراتژيك. با افزايش نرخ خوراك پتروشيميها قدرت خود را در چانهزني از دست ميدهند و از سهم صادرات ما در دنيا كاهش مييابد. درباره سنگآهنيها هم با درصد كمتري اين امر مصداق دارد، اخذ نرخ بهره مالكانه بالاتر يعني به سرمايهگذار اين پيام را ميدهيم كه از بازار سرمايه برو بيرون، اينجا فضايي است كه دست دولت و سياستگذاران عليالابد در جيب سرمايهگذار است مثل اين است كه برويم براي خانهمان وسيلهيي بخريم اما فروشنده هر چند وقت يكبار بيايد از آن استفاده كند، سرمايهگذار چطور ميتواند با چنين چيزي كنار بيايد.
وظيفه مدير اداره نظارت بر بورسها چيست؟
مدير اداره نظارت بر بورسها بر چهار بورس، بورس كالا، بورس انرژي، بورس اوراق بهادار وهمچنين سپردهگذاري نظارت ميكند و علاوه بر اين نظارت در اين اداره ما هم ناظر هستيم و هم بر آن مديريت ميكنيم. ناظر بورس تخلفات را كشف و مديريت ميكند، ليستي از قوانين در اختيار سازمان است كه ما بايد براساس آن بازارها را مديريت كنيم، نبض بازار بايد در دست ما باشد و نسبت به آن عكسالعمل نشان دهيم چه مثبت باشد و چه منفي.
محدوديتهاي شما براي نظارت بر بازار چيست؟
نداشتن ضمانت اجرايي لازم براي اجراي قوانين و مقررات. ضمانتهاي اجرايي ما كارآمد نيستند با وجود اينكه مدتي است به نظارتهاي بيش از حد بورس بر شركتها و نحوه انتشار اطلاعاتشان انتقاد ميشود اما واقعيت اين است كه خيلي سراغ نداريم كه متخلفان مجازاتهاي سنگين شوند عمده برخوردهاي ما در حد تذكر و هشدار و تعدادشان زياد هم است، مسالهيي كه واقعا وجود دارد اين است هرچه ضمانت اجرا داشته باشيم اشخاص به سمت تخلف نميروند محدوديت اساسي ما اين است كه ضمانت اجرا ي قوي نداريم. اگر قوانين قويتري داشته باشيم مردم به سوي تخلف نميروند.
ضمانت اجرايي قوي درحوزه نظارت وجود ندارد وكار ما متمركز است روي تذكر دادن، تلفن زدن و مكاتبه كردن، جريمهها كوچك است كه به ساختار قانون برميگردد كه اين موضوع هم ناظر را خسته ميكند و هم نظارت شونده را. ما در بورس جامعهيي داريم كه 5 درصدش تريبون دارند و قدرتمند هستند درعوض 95 درصد مابقي فاقد صدا و تريبون. اين 5 درصد به طور مستمر درحال گلايه از نقش ناظر بورس هستند چرا، چون سري بزرگ دارند و درهمه نقاط بازار به آنها برميخوريم اما 95 درصد مابقي نيز وجود دارد كه ما بايد حامي آنها باشيم. ما بايد به آن 5 درصد ثابت كنيم كه نتيجه دستكاري در بازار اين است كه نميشود به همين راحتي از جيب كسي برداشت و در جيب خود گذاشت. مردم در حالت عادي ميتوانند از حقوق خود دفاع كنند در شرايطي كه همه هم زور باشند و در يك سطح، واقعيت اين است كه همه هم زور نيستند آنهايي كه ضعيف هستند نياز دارند كه ناظر داشته باشند طبيعي هم است ناظر بايد جلوي زورمندان را بگيرد.
شما در حوزه نظارت بر بازار چه اهدافي را تعيين كردهايد كه قصد رسيدن به آن را داريد؟
رشد بازار اوليه نسبت به بازار ثانويه. استفاده بيشتر از بسترهاي جذب نقدينگي براي توسعه صنايع كشور، توسعه ابزارهاي مالي كه هنوز در كشور به راه نيفتاده است، قراردادهايي كه به مديريت ريسك كمك ميكنند چيزي كه خيلي دوست دارم بازار سرمايه به آنجا برسد يك بلوغ است، بازار سرمايه ما درجامعه نقشش پررنگتر از چيزي شود كه امروز دارد؛ زيرا بازار سرمايه بازاري پايه است و به پشتوانه آن ميشود كارهاي بسياري كرد كه هنوز در جامعه به آن نقطه نرسيديم.
منبع:روزنامه اعتماد
در همین زمینه بخوانید
ارسال نظر