در صحنه سیاسی کشور ما به سمتی میرویم که روز به روز از شخصیتهای مهم و تاثیرگذار خالی میشود و این مستلزم آسیبشناسی دقیق سیاسی است که در چارچوب آن به تحلیل این شرایط پرداخته شود.

در انتخابات ریاستجمهوری سال۹۲ جریانی به نام اعتدال قدرت را در دست گرفت. از دیدگاه شما ریشه، خاستگاه و اقتضائات جریان اعتدال چیست؟ و این جریان چگونه به قدرت رسید؟
ما قاعدهای به نام تز و آنتی تز داریم؛ بدین معنا که در راستای ۸سال عملکرد برخی اندیشههای رادیکال و بهخاطر مشکلاتی که ایجاد شد، جریانی در مقابل این اندیشه رادیکال قد علم کرد و با توجه به مشکلاتی که این جنبش رادیکال در جامعه ایجاد کرده بود، مردم به این جریان که بعدا اعتدال نام گرفت روی آوردند و با آرای خود سبب به قدرت رسیدن این جریان شدند تا مشکلات بیشتر نشود. باید توجه داشت که تاکنون در کشور جریانها و گرایشهای مختلفی قدرت را در دست گرفتهاند؛ از اصلاحطلب تا اصولگرا و اعتدال. در نهایت هم جریانی ماندگاری و محبوبیت لازم را پیدا میکند که قطعا از دل و بطن جامعه و بهدنبال حل مشکلات آن باشد. به نظر من کشور ما پس از این آزمون و خطاها، نیاز به جریان ملی و مردمی دارد که در فکر مصالح مردم و آزادیهای اجتماعی، سیاسی و نیازهای اقتصادی آنان باشد، در پی اجرای قانون اساسی کشور باشد و به دنبال دغدغههای مردم باشد. شما اگر به جریان اصولگرایی نگاه کنید، میبینید برخی افراد در این جریان نگاه دقیقی به مردم ندارند؛ قطعا با این نگاه نمیشود کشور را اداره کرد و مطمئنا با این تفکر حمایت مردم را نمیتوان کسب نمود.
با توجه به این گفتهها، ارزیابی شما از عملکرد تقریبا چهارساله دولت اعتدال چگونه است؟
ببینید؛ آقای روحانی از همان ابتدا با دو مشکل اساسی روبهرو بود: اول کوهی از خرابیها، مشکلات و فساد بهجامانده از دولت قبلی، و دوم عدم همراهی برخی، که هنوز هم دولت با این معضل دستوپنجه نرم میکند. در این تقریبا چهار سال فعالیت دولت روحانی، ایشان برای حل مشکلات تمام تلاش خود را به کار گرفته و تا آنجایی که اقتضای زمانی و مکانی به او اجازه داده، شرایط و بستر کشور را به سمت بهبودی سوق داده و این درجه از تلاش او تا جایی است که من اطلاع دارم همواره وزرا و کابینه خود را از این حیث که تلاشهایشان در راستای بهبودی کافی نبوده است، مورد بازخواست و حتی توبیخ قرارمیدهد. دولت اعتدال با توجه به مساله تحریمهای ناشی از سوءمدیریت دولت احمدینژاد و همچنین بهرغم عدم همراهی برخی در این چهار سال و تخریبهای بیپایان علیه آن بار تمام این گرفتاریها را به دوش کشیده است. با این اوصاف، بدیهی است که همه خواستها و وعدههایش محقق نشود و در ارزیابیهای عملکردش هم نقصان و کاستی هم به چشم بیاید. بنابراین لازم است که اگر برای بار دوم مستاجر پاستور شد، شفافتر و واضحتر مشکلات را به مردم گزارش دهد و یک تیم قویتر متناسب با مجلس دهم که نسبت به مجلس نهم که بیشتر با آن همراه است، انتخاب کند تا با همکاری قوای مجریه و مققنه بتواند نسبت به چهارسال گذشته، قدرتمندتر وارد صحنه شود و کشور را به سمت رشد و تکاپوی اقتصادی که بیشتر از همه لازم به نظر میرسد، سوق دهد.
اگر ما تبلور تلاشهای چهار سال گذشته آقای روحانی را برجام بدانیم، به نظر شما این برجام چه کمکی به حل مشکلات ناشی از سوءمدیریت دولت گذشته کرده است؟ و آیا برجام در آینده با توجه به تغییر دولت و شرایط منطقهای و جهانی، بهویژه روی کارآمدن ترامپ در آمریکا و احتمال تغییر رئیسجمهور در ایران، حفظ خواهد شد؟
نکتهای که در مورد برجام وجود دارد، این است که حتی احمدینژاد میخواست آن را در کارنامه خود قرار دهد، اما نبود جدیت لازم در داخل و عدم استقبال جهانی از او، مانع این کار شد. روی کار آمدن دولت روحانی و مقبولیت دستگاههای دیپلماسی که او انتخاب کرد و به کار گمارد از طرف جامعه جهانی، سبب شد تا با مذاکراتی تقریبا دوساله تمام این تلاشها به بار بنشیند. تقریبا در این دو سالی که از انعقاد برجام گذشته، شاید با فرازها و فرودهایی روبهرو بوده، اما چون قراردادی است بین ایران با شش کشور، قطعا در سطح بینالمللی و با تغییر دولتها در انتخابات کشورهای مختلف، از آمریکا گرفته تا کشورهای اروپایی و حتی کشور خودمان، باز هم خللی در آن ایجاد نخواهد شد.
با توجه به اینکه شورای انتخاباتی اصلاحطلبان بهصورت رسمی از آقای روحانی حمایت کرد، آیا در سایه کاندیداتوری روحانی، جریان اصلاحات و اصلاحطلبی کمرنگ نمیشود؟
از جریان اصلاحطلبی گفته شد و حمایت قاطع از آقای روحانی؛ اما ما همواره خواستههای اصلاحطلبی خود را داشته و داریم و همواره بر حضور یک کاندیدای اصلاحطلب تاکید کردهایم و خواهیم کرد، چرا که نباید هویت اصلاحطلبی فراموش شود یا از آنسو با هویت اعتدالی خلط شود، پس برای جلوگیری از چنین آسیبی و موازی با کاندیداتوری روحانی باید کاندیدای خود را نیز با هویت اصلاحطلبی معرفی کنیم و حتی من معتقدم با وجود اعلام رسمی حمایت از نامزدی آقای روحانی از سوی شورای انتخاباتی اصلاحطلبان، بدون شرط نباید در انتخابات از او حمایت کنیم. هر چند در دور اول و در به قدرت رسیدن آقای روحانی، اصلاحطلبان بدون شک مهمترین سهم را داشتند و در کنارش هم هیچ پیششرطی را برای به قدرت رسیدنش مطرح نکردند، اما در این دوره نباید این رویکرد ادامه پیدا کند و جریان اصلاحطلبی میبایست کاملا مصمم و جدی خواستههای خود را پیگیری نموده و شروط لازمه را از جریان اعتدال در صورت به قدرت رسیدن درخواست نماید.
در قیاس با اصولگرایان به خوبی روشن است که اصلاحطلبان از جایگاه و پایگاه بیشتری در میان مردم برخوردارند. چرا اصولگرایان در چند سال اخیر به این ریزش مقبولیت عمومی و افول محبوبیت رسیدهاند و آیا جریان اصولگرایی با این شرایط، نامزد مهمی برای انتخابات پیش رو دارد که از حیث مقبولیت و محبوبیت در حد و اندازههای جریان اعتدال و آقای روحانی و کاندیداهای جریان اصلاحطلب مانند آقای عارف باشد؟
در صحنه سیاسی کشور ما به سمتی میرویم که روز به روز از شخصیتهای مهم و تاثیرگذار خالی میشود و این مستلزم آسیبشناسی دقیق سیاسی است که در چارچوب آن به تحلیل این شرایط پرداخته شود، اما سوال اینجاست که آیا به صلاح مملکت است که به این سمتوسو حرکت نماییم؟ نه! همچنین در خصوص جایگاه و پایگاه اصولگرایی و علل افت محبوبیتشان باید گفت: یکی از دلایل آن نبود شخصیتهای محوری است که این جریان بتواند بر اساس متر و معیار آنها خود را در پیشبرد برنامهها و تطبیق با شرایط هماهنگ کند و دلیل دیگر آن را میتوان در وجود چنددستگی، اختلاف و تفرقه میان این جریان دانست، همچنان که در انتخابات ریاستجمهوری سال ۹۲ این اختلافات جریان اصولگرایی، خود را به خوبی نشان داد و مانع از به قدرت رسیدن آنها شد. یکی از دیگر دلایل عدم مقبولیت این جریان را میتوان مربوط به تنگنظری و عدم ایجاد فضای وسیع فکری و پذیرش آرای تمام آحاد ملت و عدم قرار دادن همه شعوب کشور در زیر چتر اندیشهای خود دانست، که سبب شده تا به مقبولیت کمتری در چند سال اخیر برسند. مثلا در همین قضیه کولبری، حزب اتحاد ملت کمپینی را برای حمایت از حقوق کولبران به راه انداخت. میبینید که جریان اصلاحطلبی به دنبال گرد آوردن، پذیرش و برقراری دیالوگ با همه اقوام، مذاهب، ادیان و قومیتهای مختلف است و از گذر این منظر طبیعی است که جریان اصلاحطلبی با رشد مقبولیت عمومی روبهرو شود.
فقدان خوانش اعتدالی آیتا... هاشمی برای جریان اصلاحطلبی در انتخابات پیش رو چه اثری خواهد داشت و این موضوع چه تاثیری بر آگاهی سیاسی- اجتماعی مردم در انتخابات پیش رو دارد؟
خلأ حضور ایشان در صحنه سیاسی قطعا تاثیر منفی خود را بر جریان اصلاحات خواهد گذاشت و نمیتوان منکر آن بود. این مساله میتواند در انتخابات پیش رو هم اثر سوء خود را بگذارد، اما چون جریان اصلاحات شخصیت محوری خود یعنی رئیس دولت اصلاحات را دارد، تا حدودی فقدان آیتا... هاشمی برای جریان اصلاحات هنوز به طور کامل نمایان نشده است. در خصوص قسمت دوم سوال شما باید بگویم، بله، خلأ حضور آیتا... هاشمی قطعا باعث افزایش آگاهی سیاسی مردم میشود، چرا که مردم بهدنبال اندیشههای اعتدالی او در میان نامزدهای انتخاباتی میگردند و به همین منظور تمام تلاش خود را به کار میگیرند تا این امر در انتخابات پیش رو محقق شود.
در این میان، به نظر میرسد موفقیت نسبی اصولگرایان در انتخابات مجلس دهم بهطور کلی به انتخابات ریاستجمهوری قابل تعمیم نباشد و در این سطح از رقابت سیاسی، وضعیت این جریان به دلیل ریزش مجبوبیت و افت مقبولیت، بسیار متفاوت است.
اصولگرایان در انتخابات مجلس شورای اسلامی و انتخابات شوراهای شهر و روستا از مسائل قومی ونژادی برای پخش و جذب آرا استفاده میکنند، اما صحنه انتخابات ریاستجمهوری متفاوت است، چرا که در این انتخابات برآیند آرای مردم کل ایران است که به پیروزی میانجامد و در این انتخابات همه مردم ایران فارغ ازنژاد و قومیت به برنامهها، رفتار، کلام و... رأی میدهند و رأی یک قوم خاص در یک شهر کوچک یا چند روستا ملاک نبوده و حتی برخی تحلیلها که از معرفی چند کاندیدای اصولگرا برای شکست و پخش آرا و در نهایت کنار کشیدن به نفع یک کاندید واحد هم سخن گفتهاند، چندان کارگر نمیافتد، چرا که اولا اصولگرایان مقبولیت چندانی در سطح کلان کشوری ندارند و ثانیا این تضمین هم وجود ندارد که همه طرفداران کاندیداها که خود را به نفع کاندیدای مورد نظر کنار میکشند، به همان شخص رأی دهند، مخصوصا در جامعه ما که حزب سیاسی و تحزب ریشه چندانی ندارد و به همین واسطه نمیتوان روی این نوع برنامهها و نقشهها حساب چندانی باز کرد.
ارسال نظر