کد خبر: ۱۵۴۳۳۸
تاریخ انتشار: ۲۱ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۹:۲۱
البته ممکن است، ادامه سلسله اشتباهاتش او را به هرکاری وابدارد، ولی بسیار بعید می‌دانم؛ چون هیچ شانسی در انجام این کار نخواهد داشت و او هرگز نمی‌تواند با عملکرد خودش، نظام را به بن‌بست بکشاند، اما خودش را؛ چرا.
محمدعلی رامین یکی از نزدیکان محمود احمدی‌نژاد و یکی از ایدئولوگ‌های دولت‌های نهم و دهم بود. وی معاون مطبوعاتی و اطلاع‌رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در دولت دهم و در دولت نهم مشاور مطبوعاتی محمود احمدی‌نژاد بود. با این وجود این روزها رامین از مواضع احمدی‌نژاد فاصله زیادی گرفته است و عنوان می‌کند: «احمدی‌نژاد دچار روزمرگی شده و خودش هم نمی‌داند چه می‌کند». شاید یکی از سنگین‌ترین اتفاقات پیرامون احمدی‌نژاد همین مسأله بود که یاران قدیمی‌اش امروز در کنارش نیستند و به سخنان و اقدامات وی انتقادات جدی دارند. به همین دلیل برای تحلیل و بررسی آخرین اقدامات احمدی‌نژاد و همچنین آسیب شناسی آرایش سیاسی اصولگرایان در آستانه انتخابات ریاست جمهوری با محمدعلی رامین گفت‌وگو کردیم که متن آن را در ادامه از نظر می‌گذرانید.

دیدگاه شما درباره سخرانی احمدی‌نژاد در خوزستان و اظهارات پرسروصدای وی چیست؟

آقای احمدی‌نژاد با سابقه عقلانی و مواضع صریح و شفاف انقلابی و ولایی خود، فاصله زیادی پیدا کرده و سخنان دوپهلو و مواضع شبهه‌ناک ایشان برای بنده قابلیت ارزیابی ندارد؛ به نظرم در این اواخر، دیگر ایشان خودشان هم نمی‌داند که چه می‌کند و چه می‌خواهد.

چرا احمدی‌نژاد با علم به اینکه احتمال ردصلاحیت بقایی وجود دارد به صورت رسمی از وی حمایت کرده است؟

این سوال شما، پرسش خود من هم هست؛ نمی‌خواهم فعلا پاسخ بدهم، چون مطمئن نیستم و به جمع‌بندی مثبتی نمی‌رسم.

آیا احمدی‌نژاد به دنبال کاندیداتوری در انتخابات ریاست جمهوری است؟

البته ممکن است، ادامه سلسله اشتباهاتش او را به هرکاری وابدارد، ولی بسیار بعید می‌دانم؛ چون هیچ شانسی در انجام این کار نخواهد داشت و او هرگز نمی‌تواند با عملکرد خودش، نظام را به بن‌بست بکشاند، اما خودش را؛ چرا.

حمید بقایی مدعی است مشکلات کشور و مردم تنها با احیای تفکر و شیوه مدیریت احمدی‌نژاد حل خواهد شد. به نظر شما احیای تفکر احمدی‌نژاد در مدیریت کشور می‌تواند مشکلات مردم را حل کند؟

کدام احمدی‌نژاد و کدام شیوه و تفکر او؟ احمدی‌نژاد و افکار و رفتارش، مجموعه‌ای از تناقضات و تعارضات لاینحل است. برای پاسخ به پرسش جنابعالی، باید موارد را از هم تفکیک نمود تا موجب سوءتفاهم نشود. نه می‌توان خدمات بی‌نظیر دولتمردان دانا و توانای نهم و دهم و نیز زحمات شبانه‌روزی خود او را نادیده گرفت و نه می‌توان چند اشتباه فاحش و بعضی از رفتار‌های غیرعقلایی او را نادیده گرفت. چون همان اشتباهات، سرآغاز روند انحطاط سیاسی اوست. اجازه می‌خواهم در همینجا نکته‌ای اعتقادی و البته تجربی را با شما مطرح کنم. راز عجیبی در کانون ولایت الهی نهفته است که هرکس از آن تخطی کند، آسیب می‌بیند. اگر تقدیر الهی کسی را مشمول مسئولیت سنگین‌تر و رسالت مهم‌تری قرار داد و برای تحقق آن امر، او را با حکمت متعالی و عقل برتر، معرفت و جهاد و تقوای بیشتر، وارستگی و خلوص بالاتر، بینش دقیق‌تر و بصیرت عمیق‌تر و خیرخواهی آگاهانه‌تر و فرهیختگی و از فضائل والاتری، برای هدایت بندگان خودش در زمان شما قرار داد، ناسپاسی نباید کرد. حالا اگر یک نفر براثر خودبرتربینی و لجاجت یا حقد و جهالت یا نفاق و شیطنت، با وی به جدال و تقابل پرداخت، حتما زیان می‌بیند و به همان میزان تقابل، از حکمت و عقلانیت و معرفت و تقوا و اخلاص و بصیرت خودش محروم می‌شود و از فضائل شخصیتی پیشین خود می‌کاهد و هرچه در این بیراهه بیشتر برود، خسرانش افزون‌تر و اشتباهاتش فراگیرتر خواهد شد؛ رابطه عکس این حقیقت هم واقع می‌شود، یعنی هرکس و هر جامعه‌ای که بیشتر و کامل‌تر از اوامر و نواهی ولایت الهی زمان خودش تبعیت بکند، موفق‌تر و سعادتمندتر خواهد شد «ا... ولی الذین آمنوا یخرجهم من الظلمات الی النور و... ». این مسأله مهم گرچه در مورد امام امت اسلامی و ولی امر مسلمین مصداق اتم و اکمل دارد، اما در مراتب پایین‌تری در مورد افراد یک خانواده نسبت به ولی همان خانواده هم صادق است؛ همین طور در مورد یک عالم متقی در پیرامون شما، یک استاد فرزانه و یک معلم فهیم و غیره... لذا اگر رهبر حکیم و با تجربه انقلاب اسلامی در موردی به شخصی فرمود «من به مصلحت شما نمی‌دانم» یا به دیگری فرمود «من به این مذاکرات خوشبین نیستم»، اما این افراد توجه نکرده و لجوجانه رفتار کردند، هم خودشان ضرر می‌کنند و هم در حد موقعیت خود، به دیگران و مملکت زیان می‌رسانند.

در نامه مشایی به رئیس دولت اصلاحات که در آستانه عید نوروز منتشر شد، مشایی و طیف منتسب به احمدی‌نژاد، بیش از آنکه تلاش کنند به اصولگرایان نزدیک شوند، به نظر می‌رسید که به شکل‌های مختلف تلاش می‌کنند، قرابت خود را با جریان اصلاحات نشان دهند. چرا احمدی‌نژاد در شرایط فعلی احساس می‌کند اگر از اصولگرایان فاصله بگیرد و به اصلاح‌طلبان نزدیک‌تر شود بهتر می‌تواند به نتیجه برسد؟

البته بعضی از اصولگرایان، از سال ۱۳۸۴ رفتار شایسته‌ای با او نداشتند و بعضا ناجوانمردانه آزارش دادند؛ اما هیچ کس نمی‌توانست مثل شخص احمدی‌نژاد، یک شخصیت انقلابی را که می‌توانست الگویی برتر در نظام مقدس اسلامی بشود، به این وضعیت بیندازد که همه شئونات اکتسابی از رأی مردم و تنفیذ حکومت اسلامی را به پای مشائی و بقایی به مسلخ بکشاند. این یک جرم اخلاقی و ناشایستگی سیاسی است که اگر رواج یابد، قداست حکومت اسلامی را که طلایه‌دار حکومت حقه امام زمان(عج) است را می‌شکند و ملت ایران را مضحکه جهانیان خواهد کرد. دکتر احمدی‌نژاد اگر می‌خواهد در عرصه سیاسی کشور ادامه حیات بدهد، به‌جای تغییر مواضع غیرقابل قبول و نامه‌نگاری متملقانه و غیرصادقانه به مخالفان سرسخت سابق، باید خودش را اصلاح کند، نه اینکه خودش را مأیوسانه «اصلاح‌طلب» بنمایاند! این شیوه که مایه تمسخر مخاطبان اوست، مثمر ثمر نخواهد بود و اصلاح‌طلبان که تجربه تلخ فتنه۸۸ را در پیشینه خود دارند، آن‌قدر کم‌هوش نیستند که فریب او را بخورند. هرکس تصور کند که سرمایه اجتماعی خودش را که از پرتو نظام اسلامی به دست آورده، به مصرف شخصی برساند یا خدای ناکرده علیه همین نظام مورد سوءاستفاده قرار بدهد، به‌سرعت تبدیل به یک «مرده سیاسی» خواهد شد.

آیا حضور بقایی در انتخابات نظم انتخاباتی اصولگرایان را به هم نمی‌زند؟

اگر آقای مشایی یک زائده بر شخصیت دکتر احمدی‌نژاد بود و هرگز مستقل از ایشان قابل شناسایی نبوده و نباشد، به تبع آن آقای بقایی یک زائده بر وجود آقای مشایی است که از طریق وی به احمدی‌نژاد متصل شده است و هیچ‌گونه هویت شخصی مستقلی ندارد که قابل طرح و بحث باشد. لذا بعد از نیمه شهریور۹۵، دیگر حتی حضور شخص احمدی‌نژاد هم کمترین اثر را در جریان انقلابی نخواهد داشت، چه رسد به زوائد او.

دیدگاه شما درباره نوع تبلیغات احمدی‌نژاد و بقایی مانند کاشت نهال با پیت حلبی و انتشار کلیپ‌های پرحرف و حدیث چیست؟ به نظر شما آیا این نوع تبلیغات در شأن فردی که رئیس‌جمهور کشور بوده، هست؟

بنده به‌طور اصولی، بعد از رهنمود امام خامنه‌ای، با مواضع متناقض و تحرکات اخیر تبلیغاتی احمدی‌نژاد از هرنوع آن مخالفم و برخی از حرکات سه‌گانه «احمدی‌نژاد، مشایی، بقایی» را ناپسند می‌دانم. جدا معتقدم که این کارها هیچ سودی به حال کاندیدای او ندارد، اما به‌شدت به زیان خود اوست و حیثیت پیشین خودش در جایگاه ریاست جمهوری اسلامی ایران را به بازی گرفته است و امیدوارم که ادامه ندهد.

آیا این احتمال وجود دارد که احمدی‌نژاد پس از ردصلاحیت احتمالی بقایی، گزینه اصلی خود را وارد انتخابات کند، یا اینکه وی خود بیش از آنکه به انتخابات ریاست جمهوری۹۶ بیندیشد در اندیشه انتخابات ریاست جمهوری۱۴۰۰ و حضور خود در انتخابات است؟

باور کنیم که احمدی‌نژاد گرفتار روزمر‌گی و جوزدگی شده و دیگر مثل سابق، اهل دوراندیشی و برنامه‌ریزی نیست؛ با شناختی که بنده از ایشان دارم، خودش هم نمی‌داند که چه می‌خواهد و چه باید بکند؛ در عین حال ظاهرا دیگر آمادگی شنیدن مشورت‌های خیرخواهان خودش را هم ندارد.

شما از جمنا حمایت کردید؛ ولی در مجموعه آنها نبودید، چرا؟

کار تشکیلاتی نیروهای فعال سیاسی- اجتماعی را مفید می‌دانم و از آن برای پیشبرد اهداف نظام اسلامی حمایت می‌کنم، اما اولویت و دغدغه‌های خودم بیشتر، مسائل فکری، فرهنگی و اجتماعی است.

برای انسجام تشکیلاتی نیروهای سیاسی اجتماعی، کدام مساعدت فکری را داشته‌اید؟

بنده از حدود دوسال پیش دو طرح ابتکاری منطبق بر ارزش‌های اسلامی را در سطوح اجتماعی و سیاسی، با دوستان همفکر در میان گذاشتم و معتقد بودم که این دو طرح جدید می‌توانند، فضای اجتماعی و کلیشه‌های تقلیدی رایج سیاسی در ایران را متحول کنند.

آیا طرح‌های شما فقط برای اصولگرایان بود یا دیگران هم می‌توانستند از آنها برخوردار شوند؟

اصولا یک مسلمان ولایتمدار، نگاه جناحی و حزبی متعارف را قبول ندارد؛ از طرف دیگر احزاب و جناح‌های سیاسی نباید حتما با هم متخاصم و متعارض باشند، بلکه می‌توانند، متکامل همدیگر باشند. از منظر اسلام و نظام سیاسی «امت- امامت»، تمام نخبگان، احزاب و گروه‌های سیاسی، حلقه‌های پیوند دهنده «امت» با مقام «امامت» جامعه هستند. هرکس مشمول اندیشه و انگیزه این نظام الهی باشد، بیگانه به شمار نمی‌آید و باید سهم خود را در پیگیری آرمان‌های مقدس اسلام و تحقق اهداف انسانی جامعه مسلمین به دست آورد.

بر اساس همین طرز تلقی شما، آیا طرح‌هایتان را با اصلاح‌طلب‌ها یا با دولتمردان اعتدالی هم درمیان گذاشتید؟

البته زمانی که ارتباطی با این مجموعه‌ها موجود باشد، امکان تبادل نظر و ارائه پیشنهادها میسر خواهد شد. هرچند رسانه‌ها هم می‌توانند از نظر فکری و برقراری مفاهمه میان نخبگان و صاحبنظران سیاسی و اجتماعی طیف‌های مختلف، «پل ارتباطی» باشند، اما این فهم و دوراندیشی و اراده و تجربه، کمتر مشاهده می‌شود. با این حال بنده از حدود شش ماه پیش، در کانال‌ها و گروه‌های تلگرامی و سایت شخصی و نیز بعدا در یک مصاحبه با «امید ایرانیان»، طرح سیاسی خودم را ارائه دادم، اما استقبال و پیگیری بیشتری از جانب رسانه‌ها نشد. ضمن اینکه دوستان اصولگرا در قالب جمنا نیز، فقط طرح اجتماعی بنده را ناقص و دست و پا شکسته اجرا کردند و تاکنون نتوانسته‌اند طرح سیاسی را به اجرا بگذارند؛ البته هنوز فرصت دارند.

آیا اصولگرایان با محوریت قرار دادن جمنا می‌توانند به اجماع نهایی و موفقیت در انتخابات دست پیدا کنند؟ در شرایط کنونی جمنا چه کارکردی برای جریان اصولگرایی پیدا کرده است؟

موفقیت یک تشکل سیاسی، بستگی به میزان پایبندی به شعارها و رفتار متناسب با تابلوی خودش دارد. عنوان «جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی»، یک تابلویی به عظمت ملت ایران است و بسیار بزرگ‌تر از افرادی است که مدعی آن می‌باشند. راز ماندگاری یک تشکل، پرهیز از انحصارگرایی و گرایش صادقانه به تجمیع نیروهاست؛ دو مسأله شکلی و محتوایی باید برطرف شود تا جمنا به «جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی» تبدیل شود؛ اول اینکه افراد تکراری نباید هربار با تغییر نام خود، همان افکار و رفتار تکراری را دنبال کنند؛ دوم اینکه نباید این تجمع به تناقض درونی «حذف یکدیگر» مبتلا شود. باید پذیرفت که جمنا فعلا بخشی از عنوان خودش را متجلی کرده، ولی برای رسیدن به بلوغ تشکیلاتی، نیازمند به رفع آن دو اشکال خودش است. توجه داشته باشیم که عنوان «اصولگرایان» در قالب همگرایی چند نفر یا همکاری چند حزب و تشکل سیاسی، فرق می‌کند با حقیقت «جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی» که یک جریان فراگیر اجتماعی است، بدون تعلقات حزبی و وابستگی به افراد خاص که بخش کوچکی از آن در مجموعه سیاسی موجود حضور دارند. لذا تنها راه موفقیت این مجموعه سیاسی، تبعیت از تصمیم جریان اجتماعی انقلابیون است.

آیا جمنا دچار تناقضات درونی و فرایند حذف یکدیگر شده است؟

به عنوان یک ناظر سیاسی، موظف به تذکر هستم؛ این هشدار بنده به‌خاطر آن است که چنین اتفاقی نیفتد و نشانه‌های آن با تدبیر پیشگیرانه، مرتفع شود. قابل کتمان نیست که «جمنا» یک تولد تازه است و تا بلوغ سیاسی و فراگیری اکثریت «نیروهای مردمی انقلاب اسلامی»، فاصله زیادی دارد؛ با رفع نواقص و جامع نگری ضروری و تقویت روحیه انقلابی و تعدیل نیروهای محافظه کار، معنای واقعی «جبهه مردمی نیروهای انقلاب اسلامی» را پیدا خواهد کرد. در حال حاضر کارآیی لازم را ندارد و به همین دلیل شاید برخی از شخصیت‌های مردمی و انقلابی، در این انتخابات مستقل از جمنا حضور پیدا کنند؛ البته ممکن و محتمل است که خود جمنا به گزینه واحد نرسد و حتی از نامزدهای مختلفی حمایت کند.

چرا جمنا گزینه حزب موتلفه اسلامی یعنی آقای میرسلیم را از لیست خود کنار گذاشت؟ به نظر شما واکنش حزب موتلفه به این تصمیم چه خواهد بود؟ این مسأله چه پیامدهایی برای اصولگرایان خواهد داشت؟

حزب موتلفه اسلامی از ابتدای همه کارهای تشکیلاتی در نظام اسلامی، عضو لاینفک جبهه اصولگرایی بوده و قطعا از آن جدا نخواهد شد. اشکال کار این حزب اصیل و پایا، عدم پویایی و تمسک به چهره‌های ارزشمند قدیمی خویش است. مهندس میرسلیم از همان ابتدای انقلاب برای مدیریت اجرایی کشور مطرح بوده است؛ چرا حزب مؤتلفه اسلامی نتوانسته طی چهل سال اخیر، یک چهره جدید را به جامعه جوان ایران معرفی کند؟ پاسخ به این پرسش مبنایی، برای حیات و ممات یک حزب سیاسی، سرنوشت‌ساز خواهد بود.

به نظر شما حضور آقای رئیسی در انتخابات و رقابت ایشان با آقای روحانی فضای انتخابات را دوقطبی خواهد کرد؟

من ابتدا به دو دلیل با آمدن آقای رئیسی موافق نبودم؛ اول اینکه رؤسای جمهور سه دهه اخیر هرکدام به نوعی حرمت این مقام و انتظارات منتج از اعتقادات دینی را تنزل داده‌اند؛ دوم اینکه دولت فعلی، تعهدات بین‌المللی سنگینی را بر نظام تحمیل کرده که مواجهه با آنها برای هر دولت بعدی طاقت فرسا خواهد بود! اما استقبال کم‌نظیر طبقات مختلف و نخبگان اجتماعی و نیز اعلام آمادگی ایشان برای پذیرش این مسئولیت سنگین، تبعا بنده را نیز به بازنگری واداشته است. با آمدن رئیسی و حضور روحانی، مردم ایران، فرصت یک انتخاب اعتقادی را پیدا خواهند کرد؛ هر دو مزین به لباس پیامبر اسلام(ص) و در شاکله روحانیت شیعه ظاهر می‌شوند؛ یکی با نام «روحانی»، اما نماینده تفکر التقاطی و با اندیشه «کدخداباوری» و با انگیزه «ارضای اشرافیت» و با روحیه «مرفهان بی‌درد» و با تجربه چهار سال تلاش صادقانه برای تمکین به خواسته‌های آمریکا و دیگری در قامت یک روحانی از سلسه مبارک سادات عدالت‌گستر علوی، «خداباور و مردم‌یاور»، اهل مرحمت با محرومان، مرد حکمت و مقاومت در برابر اشرار جهانی و وابستگان داخلی آنها، خدمتگزاری متواضع و مردمی، با روحیه برنامه‌ریزی و کار و تلاش خستگی‌ناپذیر، اهل تعامل با تمام نیروهای انقلابی و با آمادگی برای حراست از حیثیت تاریخی روحانیت شیعه که وارثان امیرالمؤمنین(ع) و منتظران حضرت حجت بوده و هستند. به جای دوقطبی جعلی و تشنج آفرین و ناپسند سیاسی که به تقلید از بیگانگان در میان برخی از سیاسیون ما متداول شده و با اهانت‌ها و تمسخر و تحقیر افراد، همراه با نشر اکاذیب و انواع فریبکاری‌ها، فضای اذهان عمومی را آلوده می‌سازد، این بار مردم ایران و بلکه جهانیان، یک سبک نوین تبلیغ انتخاباتی را از فرهنگ اصیل شیعی تجربه خواهند کرد.

گر حکیمی حق طلب شد شهریار

می‌شود او را تمام شهر، یار

آقای رئیسی برای حضور در انتخابات با چه چالش‌ها و فرصت‌هایی مواجه خواهد بود؟

در پایان چهارمین دهه انقلاب اسلامی، آقای رئیسی فرصت بازنگری در تجربیات و اقدامات گذشته دولتمردان را داشته است. ایشان می‌تواند در پیگیری فرایند تکاملی رشد اجتماعی و تعالی فرهنگی و بلوغ سیاسی تحولات جمهوری اسلامی و با شناخت گسترده و بهره‌گیری از تمام نیروهای انقلاب اسلامی، یک جهش واقعی در روابط میان سیاسیون و فعالان جوان کشور در جهت گسترش خدمت رسانی، کاهش شکاف میان فقیر و غنی، پیشبرد علوم و فنون و توسعه عمران و آبادانی، موقعیت برجسته‌ای برای ایران اسلامی در کل منطقه و جهان اسلام بیافریند. چالش اصلی دولت آینده، به حرکت درآوردن مجدد چرخ‌های ایستاده اقتصاد و صنعت و کشاورزی و اصلاح اشتباهات خطرناک در تعاملات واپسگرایانه در عرصه بین‌المللی است. چون آقای رئیسی یک فرد حزبی نیست و در تبعیت از امام خمینی و امام خامنه‌ای همواره شایستگی و مردمداری و تعامل مثبت از خود نشان داده است، بنابراین فکر می‌کنم با آمدن ایشان، فضای سیاسی کشور و روابط ملتهب مدل‌های دوقطبی«چپ و راست»، از تعارض و تقابل، به تفاهم و تعامل تبدیل خواهد شد؛ البته جریان برانداز و فتنه‌گر در برابر قاطعیت ایشان، هیچ شانسی نخواهد داشت.

آیا آقای رئیسی با حضور در انتخابات سیاسی، به آینده سیاسی خود لطمه نمی‌زند؟

برجسته‌ترین امتیاز یک انسان مؤمن انقلابی و ولایتمدار، «تکلیف مداری» متواضعانه، شجاعانه و آگاهانه اوست. آقای رئیسی شخصیتی انقلابی، فداکار و بی‌ادعاست و تبعا نمی‌تواند برای خودش یک آینده خاصی طراحی کرده باشد؛ انجام تکلیف در برابر انقلاب و برداشتن بارهای بر زمین مانده نظام اسلامی، تنها برنامه امروز و فردای ایشان و هر انسان تکلیف مدار و اولویت‌شناس است. البته آنچه دیگران در مورد آینده ایشان مطرح می‌کنند، آرزوهای خودشان است و بعضا شیطنت‌آلود هم به نظر می‌رسد.

چرا محمد باقر قالیباف به‌رغم گمانه زنی‌های زیادی که درباره وی صورت می‌گرفت ظاهرا از کاندیداتوری در انتخابات انصراف داده است؟

شناخت درست از وضعیت فضای افکار عمومی، تکرار حضور در عرصه انتخابات را مثبت و مفید نشان نمی‌دهد؛ چه برای آقای قالیباف و چه برای آقای محسن رضایی و برخی دیگر.

چرا سعید جلیلی حاضر نشد میثاقنامه جمنا را بپذیرد؟ چه آینده‌ای برای ایشان در انتخابات متصور هستید؟

دکتر جلیلی یکی از بهترین نیروهای انقلابی و کارآمد ماست که برای بسیاری از مأموریت‌های نظام حائز بالاترین امتیازات است اما کسب آرای عمومی برای اداره کشور، نیازمند مختصات دیگری است که شاید مردم، در ایشان مشاهده نکرده‌اند. از طرف دیگر جمنا شامل تمامی «نیروهای انقلاب اسلامی» نیست و نمی‌تواند مدعی همه نیروها باشد و اگر چنین مدعایی داشته باشد، از سوی بسیاری از نیروهای مستقل پذیرفته نمی‌شود.

به نظر شما پایگاه رأی آقای روحانی نسبت به انتخابات ریاست جمهوری سال۹۲ ریزش داشته و یا با رویش همراه بوده است؟

شرایط داخلی کشور، وضعیت منطقه و رفتار تحقیرآمیز دولت آمریکا با او، جای تردید باقی نمی‌گذارد که روحانی، موقعیت ممتاز چهار ساله ریاست جمهوری را برای ارائه خدمت در جهت پیشرفت مملکت، هدر داده است؛ روحانی در اکثر موارد، خلاف شعار «تدبیر و امید» عمل کرده است. آنچه بنده از بعضی رفتار نامتعادل و گفتار آشفته ایشان دریافت می‌کنم، یأس و ناامیدی مفرط خودشان نسبت به بی‌حاصلی چهار ساله دولت بی‌آرمان خویش است. از طرف دیگر، نه ادامه این مسیر غلط و پرهزینه برایش ممکن خواهد بود، چون همه امتیازات ملی را به دشمن واگذار کرده، و نه مهلت و امکان اصلاح و تغییر مسیر را دارد، چون باید به اشتباهات مهلک خودش اعتراف کند که از لجاجت او بعید است. لذا به نظر می‌رسد که روحانی بدون هیچ رقیبی، به‌خاطر حراج کردن ظرفیت‌ها و هدر دادن سرمایه‌های علمی و صنعتی کشور، قبل از آنکه شکست خورده انتخابات باشد، از نظر عامه جامعه شبیه به یک ورشکسته سیاسی است؟! به همین دلایل، هرگز یک جریان سالم و عاقل سیاسی، نمی‌تواند بر اسب فرتوت و از پا افتاده‌ای سرمایه‌گذاری و شرط بندی کند. البته عده‌ای می‌خواهند با ترساندن ملت ایران از دونالد ترامپ، روحیه ایستادگی و عزت مداری ملت ما را بگیرند، تا به عنصری مرعوب و واداده تن بدهند تا او هم ایران را مطلقا در اختیار کدخدای فرضی خودش قرار بدهد؛ اما این شگرد هم جواب نمی‌دهد، زیرا مردم ما بسیار باهوش‌تر از آن هستند که برخی از سیاسیون تصور می‌کنند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین