|
|
امروز: سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۳۵
کد خبر: ۱۵۳۵۸۵
تاریخ انتشار: ۱۶ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۱:۰۰
در سال‌های اخیر دولت پیش کوشید که از این نگاه استفاده کند و بخشی از جوانان را به خود جذب نماید. ولی چون در اجرای این کار هدف دیگری داشت، بخشی از بی‌صلاحیت‌ترین آنان را مصدر امور کرد و چنان کلاه گشادی را بر سر جوانان گذاشت که برخی را نسبت به اعتراض بحق جوانان بدبین کرد.
روزنامه ایران در یادداشتی به قلم عباس عبدی نوشت:

به ظاهر و حتی بواقع چنین برداشت می‌شود که بیشتر جوانان اعم از اینکه طرفدار یا مخالف انقلاب یا نظام باشند یا در میان طرفداران انقلاب جزو کدام جناح اصولگرا یا اصلاح‌طلب باشند، نسبت به‌موقعیت خود معترض و منتقد هستند و چنین برداشتی دارند که نسل پیش از ما، بویژه آنان که در انقلاب بوده‌اند راه را بر حضور آنان بسته‌اند. در سال‌های اخیر دولت پیش کوشید که از این نگاه استفاده کند و بخشی از جوانان را به خود جذب نماید. ولی چون در اجرای این کار هدف دیگری داشت، بخشی از بی‌صلاحیت‌ترین آنان را مصدر امور کرد و چنان کلاه گشادی را بر سر جوانان گذاشت که برخی را نسبت به اعتراض بحق جوانان بدبین کرد. اکنون که در آستانه دو انتخابات هستیم مسأله جوانان و حضور آنان در رده‌های مدیریتی دوباره مطرح شده است؛ در انتخابات شوراها در قالب نامزدهای جوان‌تر و در انتخابات ریاست جمهوری، در ذیل سیاست جوان‌گرایی برای کابینه نامزد پیروز.


همچنین هرگاه کفگیر مدیریت به ته دیگ می‌خورد، برخی معترضین سیاسی باز کردن راه برای حضور جوانان را توصیه می‌کنند، در حالی که به نظر بنده مشکل اساسی همین باز کردن راه برای جوانان است. یعنی تا هنگامی که اختیار باز و بسته کردن راه برای حضور در عرصه سیاست دست یک عده افراد باشد، مشکل کشور حل نخواهد شد. چون همان کسی که راه را برای حضور جوانان باز کند، فردا می‌تواند این راه را ببندد. ضمن اینکه معلوم نیست به جوانان لایق اجازه ورود دهد. از این نظر حضور جوان نالایق بهتر از پیر نالایق نیست. در واقع مشکل ما حضور یا حضور نداشتن جوانان در مناصب مدیریتی نیست، بلکه مسأله اصلی این است که توزیع پست‌ها براساس لیاقت صورت گیرد. اگر چنین شود، به طور طبیعی جوانان لایق بالا خواهند آمد.

جوان‌گرایی به معنای امتیاز ویژه دادن به جوانان نیست، بلکه باز بودن راه برای حضور هرکسی است که صلاحیت عهده‌دار شدن کاری را دارد. چرا این اتفاق به جوان‌گرایی منجر خواهد شد و چرا در ایران چنین اتفاقی رخ نداده است؟ وضعیت متحول فناوری و دانش و سرعت تحولات به گونه‌ای است که نیروهای پا به سن گذاشته کمتر قادر هستند که خود را با تحولات دانش و فناوری‌ها انطباق دهند، لذا در صورت وجود رقابت، بسیاری از جوانان در رقابت پیروز خواهند شد. ولی در ایران و برخی جوامع مشابه به دلایل خاصی این راه بسته است.


یک علت اصلی آن موانع غیرمعقول برای حضور در یک پست مدیریتی و سیاسی است، موانعی که فراتر از رقابت و صلاحیت‌های عمومی است. این موانع نه فقط در ساختار رسمی قدرت، بلکه در نهادهای مدنی و غیررسمی نیز دیده می‌شود؛ نهادهایی که به صورت ساختارهای پدرسالار و مبتنی بر اعتبار افراد شکل گرفته‌اند و اجازه رقابت کامل به دیگران را نمی‌دهند. علت دیگر مربوط به جوامعی می‌شود که انقلاب کرده‌اند. در هر انقلابی نیروهای جوان حضور مؤثرتری دارند. این حضور در مبارزه پیش و پس از انقلاب وضعی را ایجاد می‌کند که آنان خود را صاحب و به قول معروف دارای حق نسق و حق آب و گل در انقلاب تصور و حفظ انقلاب را معادل با حضور خود تلقی می‌کنند و چون از جوانی روی کار می‌آیند تا پایان عمر همچنان کرسی‌های مدیریتی را به انحصار خود در می‌آورند. برای نمونه میانگین سنی هیأت دولت در اوایل انقلاب حدود 38 سال بود که اکنون به 63 سال رسیده است. به عبارت دیگر در 35 سال گذشته بر میانگین سنی آنان اضافه شده است، گویی که همان‌ها همواره در مسند امور بوده‌اند و این یعنی شکست آنان. چرا که نتوانسته‌اند محیطی را فراهم کنند که افرادی بهتر از خودشان پرورش پیدا کند و اگر آنان 200 سال هم عمر کنند، همچنان خود را لایق‌ترین فرد می‌دانند!!

با این ملاحظات در مورد مسأله جوان‌گرایی در دو انتخابات پیش رو باید تجدیدنظر اساسی کرد. اگرچه بالا بودن سن دولت فعلی در زمان روی کار آمدن به دو دلیل قابل فهم بود. اول اینکه باید از مجلس اصولگرا و تندروی قبلی رأی اعتماد می‌گرفت. به همین دلیل افراد به نسبت شناخته شده قبلی را پیشنهاد کردند تا رأی لازم را بیاورند و اگر افراد جدیدی که کمتر شناخته شده‌اند معرفی می‌شدند به احتمال قوی رأی اعتماد به آنان نمی‌دادند.

ضمن آنکه در 8 سال دولت احمدی‌نژاد شکافی جدی در عرصه مدیریت کشور ایجاد شد که امکان ارتقای جوانان حداقل به مدت 8 سال از میان رفته بود. از این‌رو بالا بودن میانگین سن این دولت قابل فهم است، ولی برای دولت بعدی باید قول روشن و دقیقی داده شود. پیشنهاد می‌شود به طور روشن گفته شود که میانگین سنی دولت بعدی به حدود 50 سال خواهد رسید. این مهم‌ترین فرضی است که برای یک پوست‌اندازی اساسی در امور مدیریتی داریم. در مورد نامزدهای انتخاباتی در هر حوزه برای شوراها نیز ترکیبی از نسل جدید و قبلی که حداقل نیمی از آنان افراد جدید و با زیر 40 سال سن باشند، پیشنهاد می‌شود. بدون چنین تحولی ممکن نیست که نیروهای سیاسی از پیله‌های خودساخته بیرون بروند. البته مسأله اصلی سن نیست، صلاحیت است که باید در قالب سن و جوانی متبلور شود.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین