کد خبر: ۱۵۳۳۲۷
تاریخ انتشار: ۱۴ فروردين ۱۳۹۶ - ۰۳:۵۵
نیروهای مخالف اصلاحات، میانه‌روی، روحانی و خاتمی با اصلاح‌طلبانی مخالفند که به صورت قانونی با حکومت کار می‌کردند. اینها با امثال بهزاد نبوی که اتفاقا در برابر حکومت غیر مبارزه جوست مخالفند. او بعد از شش سال زندان و بعد از آزادی یکی از پشتوانه‌های دفاع از روحانی است.
 حمیدرضا جلایی‌پور می‌گوید: روحانی، فرد متعادل و عاقلی است که بر سر کار است؛ لذا مردم زیاد نگران ترامپ نشدند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی تدبیر و امید، این چهره سیاسی اصلاح‌طلب در تحلیل فضای سیاسی در آستانه انتخابات تاکید داشت: «مردم غُر می‌زنند اما مخاطب آنها فقط روحانی نیست، مردم اتفاقا خوب می‌فهمند که چه کسانی صاحب وضع موجودند.»

او تاکید دارد حتما 60 درصد مردم در انتخابات شرکت می‌کنند و این آمار می تواند به 75 درصد هم برسد.

از وضعیت اردوگاه اصولگرا که می‌پرسیم می‌گوید به نظر می‌رسد پایداری‌ها از رئیسی با معاون اولی قالیباف حمایت کنند، بر این هم تاکید دارد که اگر رئیسی بیاید و شکست بخورد مشکل ایجاد می‌شود. به قالیباف کنایه می‌زند که نباید دیگر کاندیدا شود آن هم بعد دوبار شکست، می‌گوید شنیده که قالیباف می‌خواسته کار عقلایی کند و کاندیدای شورای شهر شود.

اهم گفت‌وگوی حمیدرضا جلایی‌پور استاد دانشگاه و چهره سیاسی اصلاح‌طلب با خبر انلاین  را در ادامه بخوانید:

* انتخابات ۹۶ را با 92 مقایسه می‌کنم. مردم در 92 از شبح ناامنی‌ها و تحریم‌ها که بالای سر ایران آمده بود، می‌ترسیدند. آینده تحریمها در شورای امنیت سازمان ملل و آثار تخریبی تحریم‌ها باعث وحشت مردم شده بود که زمینه مهمی برای تکوین انتخابات 92 بود؛ ولی الان آن ترس و بحران نیست.

اگرچه وضعیت به مرحله رونق فراگیر اقتصادی هم نرسیده ولی شبح ناامنی به رغم اینکه ترامپ نامتعادل هم بر سر کار آمده، از بالای سر ایران کنار رفته و وضعیت اقتصادی باثبات است. به یاد دارم قبل از انتخابات 92 که می‌خواستم جاروبرقی خانه را عوض کنم فروشنده موقع قیمت دادن به دنبال قیمت دلار در بازار بود؛ ولی الان می‌توانید بروید و خرید کنید.

*از کارهای مهمی که مردم در 92 انجام دادند اینکه با مشارکتشان تا حدودی عقل‌گرایی واقع‌نگرانه و میانه‌روی را به کشور برگرداندند، ما الان در این کشور یک آدم عاقل داریم که دیگر ما را نگران نمی‌کند ولی اگر یک تندرو بر سر کار بود، من هم مثل شما نگران می‌شدم و مردم هم نگران می‌شدند. روحانی، فرد متعادل و عاقلی است که بر سر کار است؛ لذا مردم زیاد نگران ترامپ نشدند.

*پخته‌ترین کار همین است که ما یک کاندیدا بیشتر نداریم و آن هم روحانی است، والسلام. بقیه‌اش حرفهای غیرجدی و غیراجماعی است. اجماع فقط روی یک نفر و آن هم روحانی است.

* من فکر می‌کنم حتما 60 درصد از مردم در انتخابات ۹۶ شرکت می‌کنند؛ یعنی 30 میلیون نفر که چه بسا این مشارکت تا 60 الی 75 درصد هم برسد. آن وقت دیگر جمعیت مشارکت‌کننده بیشتر می‌شود و به بالاتر از 30 میلیون می‌رسد.

* در انتخابات ۹۴ (مجلس) هم یک اتفاق مهم دیگر افتاد. قشر فقیر کمتر مشارکت کرد که باید علت را بررسی کنیم که در این 4 سال ریاست جمهوری چه اتفاقی افتاده؟ در 92 آنطور که متوجه شدیم رای قاطعی که در مرحله اول پشت آقای روحای آمد، ترکیب دو طبقه را داشت؛ طبقه متوسط و طبقه سه یا محروم واقعا در انتخابات شرکت کردند. از یک نظر که شما گفتید الان خبری نیست، با شما موافق نیستم! البته این را تنها در مقایسه شرایط 92 با 94 می‌توان گفت، ولی پیش‌بینی من این است که خبری خواهد شد؛ یعنی انتخابات در هفته منتهی به رای‌گیری گرم می شود. این اتفاقا نشان می‌دهد که جامعه ایران به طرف نرمالیزه یا عادی شدن پیش می‌رود؛ یعنی از الان برای انتخابات عزا نگرفته و بعدا دو هفته وقت هست که حرفهای کاندیداها را گوش کنیم و به پای صندوق‌ها بیاییم.

* مردم نه فقط به روحانی بلکه به همه (غر) می‌زنند. مردم اتفاقا خوب می‌فهمند چه کسانی صاحب وضع موجودند، خیلی اتفاق مهمی افتاده است. یک موقعی خیلی چیزها روشن نبود ولی الان همه می‌فهمند چه کسانی در کشور هستند و قدرت دارند و چه کسانی می‌توانند پاسخگو باشند یا نباشند.

* اگر بخواهیم در این مورد (رای طبقات پایین) دقیق صحبت کنیم، مطالعات میدانی می‌خواهیم. اما طور دیگر می‌توان وارد بحث شد؛ اینکه اقلا 30 میلیون در انتخابات شرکت می‌کنند. نکته دیگر اینکه این دو جریان اصلی کشور یک مقدار پایگاه رای ثابت دارند. مثلا اصولگرایان 5 میلیون رای ثابت دارند که گاه تا 8 میلیون هم می‌رود. اصلاح‌طلبان هم 10 میلیون رای ثابت دارند ولی تا 20 میلیون هم بسته به شرایط تغییر می‌کند؛ یعنی اصلا آن 10 میلیون پایگاه رای اصلاح‌طلب لازم نیست حتی آقای روحانی تبلیغ کند؛ چون آنها پای صندوق‌ها می‌آیند و رای می دهند؛ یعنی می‌دانند چکار کنند که بشود 15 میلیون؛ لذا بحث سر 15 میلیون رای خاکستری است. باید در این مورد بحث کرد که چه خبر است؟ به نظرم بدنه رای‌دهندگان را تحلیل کنیم که چه وضعی دارند بهتر از بررسی طبقاتی آن‌هاست.

به نظر می‌رسد الان نمی‌دانیم 15 میلیون می‌خواهند چه کار کنند؟ می توانیم حدسهایی بزنیم؛ فکر می کنم 10 میلیون از این 15 میلیون مسئله اقتصادی دارند. شناسنامه در دست می‌آیند و رای می‌دهند و می‌پرسند که معیشت ما چه شد؟ یعنی مشکل ما چه شد؟ لذا باید روی این نکته بحث کرد. البته من کمی نگران هستم؛ چون ما داریم در شرایط عادی به سر می‌بریم و در شرایط بحرانی 92 نیستیم. رسانه‌های مخالف دولت روحانی هم به امکانات عمومی وصل هستند می‌گویند آقای روحانی در اقتصاد ناکام مانده. در ابتدا هم می‌گفتند کشور را بر سر برجام فروخت! حالا آن را کمتر می‌گویند چون در 94 هم همه این حرفها را زدند و 94 اتفاق افتاد و لیست 30 نفره امید رای آورد.

اکنون حسابی روی اقتصاد تمرکز کرده‌اند که البته از یک نظر خوب است. حرفهای انتزاعی قبلی مثل فرهنگ را پیش نمی‌کشند و روی معیشت تمرکز کرده‌اند ولی دارند تخریب می‌کنند؛ یعنی دارند کار می‌کنند. می‌دانید که در بین این 15 میلیون، جمعیت ناراضی و ناکام هم داریم که برای پذیرش شایعه و توهم خیلی آماده‌اند. از طرفی رسانه‌های رسمی هم مرتبا اعلام می‌کنند که هیچ اتفاقی نیفتاده است، یکی هم می‌گوید دویست و پنجاه هزار تومان یارانه می‌دهم، یکی می‌گوید سه برابر می‌کنم. (در صورتی که این شعارها که به انفجار انتظارات منجر می‌شود خلاف امنیت ملی است؛ ولی چون علیه روحانی است اینطور حرف زدن اشکال ندارد.)

* به نظرم اینجا نیروهایی که نگران کشورند با هر اسمی مثل اصولگرایان میانه‌رو یا اصلاح‌طلبان ... من حتی معتقدم که در کل ایران افراد زیادی هستند که به جایی هم وابسته نیستند اما خیلی می‌فهمند و پخته‌اند و از وضع کشور آگاهند که وظیفه‌شان خیلی سنگین می‌شود. من فکر می‌کنم یکباره آنها در دو هفته آخر در صحنه انتخاباتی خیلی فعال می‌شوند و تا حدودی به 15 میلیون جهت می‌دهند؛ البته امید هم دارم که چنین اتفاقی بیفتد.

*عوامل دیگری هم باعث می‌شود که خوش‌بین باشیم، شبکه‌های اجتماعی هستند که نقش موثری دارند. هرچند که مخالفین آقای روحانی هم در این شبکه‌ها سوارند ولی فکر می‌کنم شبکه های اجتماعی باعث می‌شود مردم بهتر همدیگر را پیدا کنند.

نکته دوم آن نیروهای مخالف اصلاحات که 8 سال در برابر اصلاحات ضربه خورده و خودشان را سازماندهی کرده بودند پشت احمدی نژاد قرار گرفتند. درحالی که از سالها قبل آقای هاشمی رفسنجانی را نماد فساد معرفی و 5 میلیون سی دی علیه او پخش کرده بودند! لذا هرکسی در برابر هاشمی به مرحله دوم راه می یافت، رای می آورد.

* اصلاح‌طلبان معتقدند آقای روحانی در این 4 سال خوب عمل کرد. مگر اصلاح طلبان چه می‌خواهند؟ اصلاح‌طلبان دوست دارند کسی بیاید که کشور را در مسیر توسعه همه‌جانبه و پایدار قرار دهد. روحانی شخصیت توسعه‌گرایی است و اتفاقا به توسعه همه‌جانبه هم فکر می کند؛ یعنی تخریب محیط زیست را می‌فهمد و این به حالا مربوط نیست بلکه سال 82 کتابی در این باره نوشته است. لذا ما کاری نداریم که آقای روحانی بگوید اصلاح‌طلب نیستم، نباشد یا باشد، کار اصلاح‌طلبی می‌کند. اصلاح‌طلبان از چه کسی بهتر از روحانی حمایت کنند؟ یعنی وجه ایجابی روحانی مهم است. برای همین است که این اتفاق افتاده. یعنی طیف وسیعی از اصلاح طلبان که در میانشان تک نوازان هم هستند و نیروهای مختلف روی این تک نوازان سرمایه گذاری زیادی کردند که یکی را علیه روحانی عَلَم کنند اما نشد و الان اصلاح‌طلبان یکپارچه پشت روحانی‌اند.

* اتفاقا در کشور ما پنج نفری سر یک نفر بریزند، بهتر نتیجه می‌دهد. کلا همین مولفه‌ها در جامعه ایران تاثیرگذار است. در سال ۸۰ انتخابات دوره دوم خاتمی با ۹ کاندیدا در برابر او ظاهر شدند اتفاقا خاتمی دو میلیون از بیست میلیون سال ۷۶ بیشتر رای آورد. اما یک اتفاقی که سال 84 در ایران افتاد، یکباره یک عده تکنواز دیدند احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور شده! یعنی در یک وضعیت تصادفی. بعد می‌گویند ما هم مطرح می‌کنیم شاید رئیس‌جمهور بشویم. وقتی شما بین افراد و گروه‌ها هماهنگی ایجاد می‌کنید، هماهنگی بین افراد است و لذا این هماهنگی بین اتم های سیمان نیست که بهم بچسبد؛ در واقع انسجام اجتماعی مثل انسجام سیمان نیست که سفت و محکم باشد. اصلاح‌طلبان به طور کلی روی آقای روحانی منسجم‌اند. حالا 4 نفر تکنواز هم ممکن است 4 تا حرف بزنند ولی اصلا اهمیت ندارد.

*با نامزد پوششی شدید مخالفم. فکر می‌کنم اگر الان آقای هاشمی بود همین حرف اجماع اصلاح‌طلبان را می‌زد. نامزد پوششی یعنی اینکه راه بدهید آقای روحانی را حذف کنند که اصلا غلط است.

*اصلاح‌طلب که انقلابی نیست. انقلابی (به معنای مخالف کل نظام) می‌گوید این نظام مشروعیت ندارد پس من اول نظام را عوض می‌کنم و بعدا دنبال اصلاحات می روم. لذا به نظرم اصلاح طلبان از اول یعنی از ۷۶ و در این 20 سال همین حرفی که الان آقای خاتمی زده را دنبال می‌کردند و این حرف همیشگی اصلاح‌طلبان است. می‌خواهند با حکومت کار کنند. اما مخالفان اصلاحات و روحانی می‌خواستند حکومت اسلامی تشکیل دهند و نه جمهوری اسلامی؛ یعنی اصلا می‌خواستند همه را جارو کنند. اینها 20 سال و به طور متمرکز 10 سال هاشمی را تخریب کردند. اقلا تشییع جنازه‌ای در حد مراسم آقای مهدوی کنی را انتظار داشتیم که 4 یا 5 هزار نفر می‌آمدند نه میلیون‌ها نفر حضور پیدا کنند. شاید این اتفاقات آنها را شوکه کرده باشد و ارباب نفوذ در ایران را به این نتیجه رسانده باشد که تا کی می خواهیم این شیوه‌های تخریبی را ادامه دهیم که نتیجه نمی‌دهد. از این بیشتر که رئیس‌جمهور وقت ( یعنی احمدی‌نژاد) یک مملکت در مناظره‌های تلویزیونی علیه هاشمی وارد شد ولی نتیجه‌اش را در تشییع جنازه‌اش دیدیم.

*نیروهای مخالف اصلاحات، میانه‌روی، روحانی و خاتمی با اصلاح‌طلبانی مخالفند که به صورت قانونی با حکومت کار می‌کردند. اینها با امثال بهزاد نبوی که اتفاقا در برابر حکومت غیر مبارزه جوست مخالفند. او بعد از شش سال زندان و بعد از آزادی یکی از پشتوانه‌های دفاع از روحانی است. تاجزاده، میردامادی، رمضان‌زاده و صفایی فراهانی همینطور. این تندروها به اصلاح طلب‌های مثبت گیر می‌دادند، آنها با اصلاح‌طلبان فابریک کار دارند، با اصلاح‌طلبانی که با همکاری با حکومت می‌خواهند کاری برای کشور بکنند. لذا مشکلشان با روحانی، خاتمی و هاشمی و محصورین و امثالهم است.

حالا دیگر نمی‌توان به آنها گفت انقلابی. آنها طرفدار خشونت نیستند ولی ساختار را قبول ندارند و می‌گویند ساختار را باید عوض کرد. اینها از یک طرف معتقد به تغییرات ساختاری هستند و انقلابی‌اند ولی چون خشونت‌آمیز نیستند از خشونت می‌پرهیزند، اهل "رفولوشن" یا "اصقلاب" هستند که ترکیبی از "رولوشن" و "ریفرم" است که از ترکیب اصلاح و انقلاب می‌شود اصقلاب! درواقع به شیوه مسالمت‌آمیز دوست دارند که ساختارها را در قانون اساسی تغییر دهند.

* تا اطلاع ثانونی در این کشور، آرایش سیاسی جبهه‌ای است؛ در 37 سال گذشته، تلویزیون همیشه اینطوری تبلیغ می‌کند که انگار عضویت در حزب، عضویت در یک قمارخانه است؛ یعنی منفی است!

*الان دو جناح اصلی داریم؛ جناح میانه‌رو و جناح تندرو. ذیل میانه‌روها اصلاح‌طلب، اصولگرا و اعتدالگرایان هستند. جناح تندرو هم دو بخش هستند که یک بخش مثل جبهه پایداری‌اند ولی بخش دیگر پنهان است. اتفاق مهمی که 84 به بعد در ایران افتاد اینکه جبهه میانه قوی شده که اصلا این نقطه تعادل‌بخش ایران است.

*زمینه یک چیزی در کشور ما هست و هر وقت حکومت بخواهد ما می‌توانیم آن را داشته باشیم. الان می‌گویند این بیمارستان مغز و اعصاب که در ایران ساخته می‌شود مشابه آلمانی‌اش است. ما حزب خوب هم می‌توانیم داشته باشیم هر وقت حکومت بخواهد. الان دو تا جبهه هستند که هر دو برای دو حزب قوی آمادگی دارند. یکی جبهه عقلا و دیگری جبهه رادیکال‌ها که می تواند زمینه را برای تحزب‌یابی فراهم کند.

*کلا جناح اصولگرا یک مشکل اساسی دارد. اصولگرایان نیروهای ارزشی هستند و سر ارزشها معامله نمی‌کنند. حتی زور مدرنیته هم به ارزشهای آنها نمی‌رسد لذا خیلی نیروهای ارزشگرایی باید باشند. حالا به نظرم اصلا مشکل‌شان این است که ارزشگرا نیستند؛ یعنی اینها قدرت را چسبیده‌اند.

8 سال احمدی‌نژاد اینها سکوت کردند و یک کلمه حرف نزدند لذا پایگاهشان در بین مردم ضربه خورد. حالا این عقلایشان هستند که دارند بازسازی می‌کنند؛ درواقع مشکل آنها این است که شاخک‌هایشان فقط با قدرت کار می‌کند و به پایین جامعه نگاه نمی‌کنند. درصورتی که می‌دانید یک نیروی حزبی باید اینطور فکر کند که هشت سال دولت احمدی‌نژاد را با آن تخریب اقتصادی تحمل کردیم، آیا عملکرد اقتصادی روحانی از احمدی‌نژاد بدتر است؟ اگر بدتر نیست، یک حزبی سیاسی این را اعلام می‌کند؛ مثل ما که اعلام می‌کنیم. متاسفانه اصولگرایان غیر از عقلایی مثل ناطق و مطهری نیروی «قدرتند». اتفاقا کف رای اصولگرایان زمان آقای ناطق 7 میلیون بود اما نتوانستند خوب کار کنند و آن را حفظ کنند و الان 5 میلیون است.

*تیم احمدی‌نژاد دچار یک توهم است. در 84 یک اتفاقی افتاد که ایشان رئیس جمهور شد که ناشی از اشتباه اصلاح‌طلبان بود. دولت پنهان پشت آقای احمدی‌نژاد قرار گرفت تا انتقامی از دولت اصلاحات بگیرد اما احمدی‌نژاد فکر کرد که این خودش است که قدرت دارد درصورتی که احمدی‌نژاد را ما می‌شناسیم. اگر آقای ناطق رئیس جمهور بشود یا مثلا همین آقای علی لاریجانی، تمام تیم احمدی‌نژاد روی هم شاید توان اداره یک استان کوچک را داشته باشند. ولی اینها چهار پنج نفر احمدی‌نژادی توهم مدیریت جهانی داشتند که در واقع قدرت تخریب ایران بود.

* در این هشت سال بوروکراسی و منابع ما را تخریب کردند. به یاد دارید تا آقای روحانی رای آورد، گفتند که 6 ماه هم نمی‌تواند. این متوهمین می‌گویند پس ما کجا هستیم؟ تا خواستند حرکت کنند که مقام رهبری آنها را سر جایشان نشاند و پکر شدند. لذا همه این حرکات، یک نوع حرکتی است که بگویند ما هستیم. من اصلا جدی نمی‌گیرم. یک متغیر دیگر هم وجود دارد که همه را گول می‌زند و نه فقط آقای احمدی نژاد را. البته نمی‌توانم عدد بگویم ولی جامعه ما از جمعیتی برخوردار است که عقب مانده و جهان سومی نیست ولی یک بدقوارگی و مشکلاتی دارد. مثلا حدود 10 میلیون جمعیت ناکام داریم که چشم همه نیروهای سیاسی به این جمعیت است که برای این جمعیت دلشکسته منجی شوند. احمدی نژاد فکر می‌کند نیروی مردمی است برای این ناکامان؛ درحالی که هیچکس برای گروه ناکامان مهم نیست و این بندگان خدا به وضعشان می‌اندیشند که خراب است، کاری هم از دستشان برنمی‌آید.

درست مثل ترامپ. اقتصاد دانش پایه اتفاق افتاد که همه نخبگان جهان را در دو دهه گذشته به آمریکا آوردند و کار کردند و پولدار هم شدند اما خود آمریکایی چشم‌زاغ چیزی ندارد و ناراحت است. لذا ترامپ آمد و گفت که اگر به کاخ سفید راه یابد، سیفون کاخ سفید را می‌کشد و همه را بیرون می ریزد. همه هم گفتند دمت گرم! اما به چه کسی گفتند؟ به یک ثروتمند، قمارباز و فرد نامتعین . درواقع اصلا برای مردم ناکام مهم نبود که ترامپ کیست ، تنها حرفش مهم بود.

احمدی نژاد و اطرافیانش هم هنوز توهم دارند یعنی فکر می کنند 10 میلیون رای مال آنهاست. اما می‌دانید که این 10 میلیون بخشی از آثار توسعه نامتوازن ماست. اگر 20 تا 30 سال یک توسعه متوازن را طی کنیم شاید این 10 میلیون به 5 میلیون برسد؛ درواقع کار سختی برای حل این معضل در پیش داریم.

در مجموع برای من جمعیت ناکام اهمیت دارد که مشکلشان حل شود نه جمع احمدی‌نژاد. من حرکات اینها را اصلا جدی نمی‌گیرم. سه چهارنفرند که می‌خواهند فراموش نشوند. رفقایشان هم پول خوبی در این هشت سال جمع کرده‌اند که می‌خواهند آن را خرج تبلیغاتشان و اعلام حضور کنند.

*جلیلی شکل مذهبی‌تر احمدی‌نژادی هاست. یعنی احمدی نژادی ها توهم داشتند و ادب و اخلاق را رعایت نمی‌کردند. متاسفانه جلیلی هم در همان مدل کار می‌کند اما اسلامی‌تر و اخلاقی‌تر است.

*به طور همیشگی در انتخابات ایران، اقشار طبقه سوم یا محروم همیشه از اصولگرایان رادیکال حمایت می‌کردند. همانها که شعار ضدآمریکایی می‌دادند اما اصلا اینبار در پایین اسلامشهر نیامدند. اصلا احمدی نژاد کاری کرده که اعتماد بخش فقیر را تخریب کرده و به نظرم اقلا تا یک دهه دیگه ، امیدوارکردنشان مشکل است. مگر نسل دیگری بیاید و دوباره سر کار گذاشته شوند. اینها دیدند که یکی راست راست آمد و گفت که پول نفت را سر سفره‌ها می آورد اما وضع بدتر شد. حالا کارهای بدی هم می‌کنند که واقعا خلاف منافع ملی است اما کسی هم حرفی نمی‌زند. اینکه می گویند 250هزار تومان یارانه یا سه برابر می دهیم! آخر بی انصافها این یارانه نقدی که دادید، چه بلایی سر این کشور آورد که همه را سر کار گذاشتید اما می دانید چرا کسی مدعی اینها نمی شود؟ چون اینها دارند علیه روحانی می زنند. یعنی دارند انتظارات در جامعه درست می کنند که فکر می کنند چون علیه روحانی است، تحمل می کنند وگرنه می دانید که این حرفها، حرفهای براندازانه است؛ یعنی درست خلاف منافع ملی است.
چرا جمعیت را تحریک می‌کنید؟ این 250 هزار تومان را از کجا می خواهید بیاورد و بدهید؟ کشور 7، 8 سال است که در پرداخت 45 هزار و 500 تومان مانده. چرا این حرف را می‌زنید؟ اما چون علیه روحانی می‌زند، تحمل می‌شود.

*(آقای قالیباف در مصاحبه با رسانه خودش گفته که می‌توان یارانه را سه برابر کرد.) اینها حرفهایی است که واقعا خطرناک است. قالیباف دو، سه بار شکست خورده. عین آقای رضایی است . یعنی هر آدم دیگری جای ایشان بود، کارهای دیگری می‌کرد. شنیده بودم که می‌خواهد کار دیگری بکند که عقلایی بود. اینکه عضو شورای تهران شود. شاید بتواند این کارها را بکند ولی با دو بار باخت نباید باز هم وارد میدان انتخابات شود، شاید بخواهد به عنوان معاون اول رئیسی بیاید!! فعلا فکر می کنم اصولگرایان دوست دارند با چند کاندیدا وارد شوند و آرای آقای روحانی را اگر بتوانند بشکنند. تا روحانی 4 سال آینده مثل یک کبوتر خیس گوشه‌ای بایستد و کارش را بکند و برود. نه اینکه دو میلیون از 92 بیشتر رای بیاورد و مثل بلبل در سیاست ایران چه چه بزند.

*اطلاعات دقیقی ندارم ولی به نظر می‌رسد پایداری‌ها از رئیسی با معاون اولی قالیباف حمایت می‌کنند. می‌گویند هم فال است و هم تماشا. ایشان را مطرح کنیم که مطرح شود که اگر بیاید هم خیلی خوب است و مقدمه‌ای است برای آینده ولی حواسشان جمع است که اگر رئیسی بیاید و شکست بخورد، مشکل می‌شود.

4، 5 کاندید می‌آیند، حرف می‌زنند، انتقاد می‌کنند، آقای روحانی را به چالش می‌کشند ولی روحانی رای خوبی می‌آورد. خیلی برایشان مهم است که رای زیاد دوباره کابوس دوم نشود.

*حامیان روحانی می‌گویند اگر روحانی میانه‌رو نیاید می‌تواند وضع گذشته برگردد. یعنی برجام می‌تواند ضربه بخورد و ایران هم ونزوئلا شود. کافیست همین آقای جلیلی بیاید تا ایران در عرض 4 سال ونزوئلا شود. یعنی الان تورم 46 درصدی که به 10 درصد رسیده درحالی که در ونزوئلا 400 درصد است؛ یعنی دوباره وضعیت معیشتی کشور بهم می‌ریزد. اتفاقا اصلاح طلبان خوب می توانند سلبی تبلیغ کنند که روحانی نباشد، چه می‌شود؟ یعنی درست است که ما الان رونق اقتصادی نداریم. ولی روحانی نبود، چه بود؟

یکی هم به صورت ایجابی که همین است و آقای روحانی 4 سالی است که اوضاع را نرمال کرده به نظر می‌رسد شرایط ایران برای یک توسعه چندجانبه و پایدار فراهم می‌شود. یعنی شاید به طرف یک وفاق ملی برویم که چرخهای توسعه را راه بیندازیم که هنوز راه نیفتاده. یعنی در بخش اقتصادی فعلا در نفت تغییراتی را داریم که می‌دانید اشتغالزا نیست. اما خوب است که راه افتاده ولی کار زیادی در پیش داریم. بعد از همه این ماجراها باید به فساد سیستماتیک بپردازیم که کار ساده ای نیست و تا خرخره در آن فرو رفته‌ایم.

اگر روحانی رای خوبی بیاورد می‌تواند برجام ملی اجرا کند. یعنی یک برنامه جامع مشترک ( یعنی با اجماع همه ارکان حکومت و همه جناحها) برای حل ابرچالشهای کشور ریخته شود. روحانی فرد برجام سازی است. ولی الان اینطور نیست. یعنی شفافیت باید همه جا برود. حقوق نجومی مطرح شد و دولت شفاف سازی کرد و پولها را برگرداند و اسامی را هم اعلام کرد. ولی املاک نجومی به جایی نرسید.

*نامه آقای مشایی به آقای خاتمی برای فراموش نشدن بود. یعنی دارند خودشان را مطرح می‌کنند. چیزی دیگر نمانده. می‌بینند که یک دوره دیگر انتخابات می‌آید و آنها هم در تاریخ فراموش می شوند.

*(فکر می‌کنید 30 اردیبهشت که فردای انتخابات است کارویژه ائتلاف اصلاح طلبان و آقای روحانی به اتمام می‌رسد؟) نه، ادامه پیدا می‌کند؛ چون کشور به قول آقای نیلی با ابرچالشها روبروست. گردوغبار را ساده نگیرید. همه فکر می‌کنند دموکراسی در ایران فقط از ناحیه جبهه پایداری در خطر است. درحالی که این غبارها هم می‌تواند پدر مردم و امنیت و دموکراسی را درآورد و اصلا ایران را ناامن کند. لذا الان با مسئله بحران محیط زیست روبه رویم. با مسئله‌ای روبه رو هستیم که دولت درنهایت بتواند سالانه 500 تا 600 هزار شغل ایجاد کند درحالی که سالانه یک میلیون و 200 تا 300هزار نیروی جویای کار به بازار اضافه می شود. لذا این چالشها آنقدر جدی است که نباید تصور کنیم در سوئیس زندگی می‌کنیم که یاد چیزهای دیگری بیفتیم. به نظرم این ائتلاف ادامه پیدا می‌کند و من خوشبین هم هستم. یعنی ما باید به طرف برجام ملی برویم.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین