کد خبر: ۱۵۳۲۶۹
تاریخ انتشار: ۱۳ فروردين ۱۳۹۶ - ۱۲:۰۳
امام احتمال میدادم ایشان رد شود. دلیل آنها هم واقعا شرایط جسمی آقای هاشمی بود. من خبر دارم برای آنها شرایط جسمی دلالت داشت برای آنها مسلم شده بود که شرایط جسمی ایشان خوب نیست.
سالنامه نوروزی اعتماد گفتگویی را با احمد توکلی درباره آیت الله هاشمی داشته است.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی تدبیر و امید؛بخش هایی از گفتگو با احمد توکلی را در ادامه می خوانید؛

شما همیشه یکی از منتقدین جدی آقای هاشمی بودید؛ مخصوصا به لحاظ اقتصادی. اما اگر بخواهید به لحاظ سیاسی مشی ایشان را ارزیابی کنید چه می‌گویید؟ چه نقاط ضعف و قوتی را در ایشان دیدید؟

آقای هاشمی از نظر سیاسی،یک آدم اهل تحلیل و عمیقی بود. که بار تجربه ایشان بسیار پربار بود. در تشخیص موقعیت و تطبیق رفتارش با اهدافی که مدعی بود، اوج‌های خیلی قشنگی داشت، ولی فرودهای بدی هم  داشت.

وقتی در جنگ ایران و عراق، صدام به خنس افتاده بود و آمریکایی‌ها می خواستند به عراق حمله کنند، صدام، هواپیماهایی را که از کویت گرفته بود فرستاد به فرودگاه های ایران، بعد به ایران پیشنهاد داد بیایید این کویتی هایی که با شما اینقدر بد هستند را بزنیم و از بین ببریم. آن موقع آقای هاشمی به عنوان جانشین فرمانده کل قوا یک نامه ای نوشت که بسیار نامه بلندی است و من همیشه به آن افتخار می کنم چون سند رفتار مبتنی بر اصول نظام در سیاست خارجی بود، سند ابن‌الوقت نبودن. این موقعیت، بهترین موقعیت برای برخورد فرصت طلبانه بود برای اینکه ما با کمک صدام، کویت را بزنیم و آمریکا هم صدام را بزند.

از شر دو دشمن مان راحت می شدیم. اما آقای هاشمی در آن نامه توضیح داد که ما اصلا با تجاوز مخالف هستیم و به صدام گفت چون شما به کویت تجاوز می کنید ، به شما کمک نمی کنیم. بعد هم ایران هواپیماها را به کویت تحویل داد اینها فرازهای تعیین کنده ای است. ما بزرگی ایشان را در دو حادثه مهم می تووانیم ببینیم؛ یکی در ماجرای انتخاب رهبری و دیگری هم در قصه ی رد صلاحیت ایشان. رفتارهای ایشان در این دو اتفاق فقط از یک پخته استخوان دار وزین، سر می زند نه از آدمی که تازه امده به میدان و نیامده میخواهد برود. سال 92 من خودم سعی کردم آقای هاشمی نامزد نشود.

خود شما تصور می کردید ایشان رد صلاحیت شود؟ وقتی شنیدید چه حسی داشتید؟

خیلی ناراحت شدم. امام احتمال میدادم ایشان رد شود. دلیل آنها هم واقعا شرایط جسمی آقای هاشمی بود. من خبر دارم برای آنها شرایط جسمی دلالت داشت برای آنها مسلم شده بود که شرایط جسمی ایشان خوب نیست. به هر حال این وجه مطلب برایم مهم بود که آدمی مثل ایشان خودش را مقایسه می کرد با کسانی که تایید شدند، بعد می دید از نظر سیاسی، فرزندانش تایید شدند و پدر که اینقدر، قدر است تایید نشده است.

ایشان از این اوج ها زیاد دارند هفتم تیرماه شصت و آن انفجار، خیلی از جوانان انقلاب را گرفت که برخی از آنها مثل آقای هاشمی خیلی مهم بودند. وقتی انفجار 8 شهریور، جان رجایی و باهنر را گرفت، شرایط خیلی سخت بود. قبل از آن سوقصد علیه آیت الله خامنه ای، ایشان را هم به بیمارستان کشانده بود. از هفت تیر تا 8 شهریور فقط 2 ماه است. یک سری استوانه از دست ما رفت. ولی ایشان روحیه خود را حفظ  کرد و به دیگران روحیه داد. اینکه  می گویم شخصیت هایی مانند آیت‌الله هاشمی لنگر هستند و در مواقعی که تلاطم است نقش‌شان معلوم می‌شود، دقیقا در همین قبیل موارد است.

اما با همه اینها ایشان از نظر سیاسی مشی ای داشت که این مشی مشکل ساز شد. ایشان از نظر سیاسی، این نگااه را به کارگزاران حکومت داشت که اینها باید متجملانه رفتار کنند و برای این تجمل گرایی اداری، شانی قائل بود که ما باید در برابر چشمان دیگران، خیلی بزرگ جلوه کنیم. تاثیر را به تجملات داد در حالیکه اشتباه بود.

امام زندگی ش مبتنی بر تجملات نبود ولی وقتی ادوارد شواردنادزه، وزیر خارجه شوروی، پیش امام رفت آنقدر ابهت امام او را گرفته بود که وقتی می خواست نامه گورباچف را به امام بدهد دستش می لرزید.

اما اقای هاشمی نظرش خلاف این رویه بود. من معتقدم که این سر منشا مفاسد بسیاری شد. تجمل گرایی اداری تبدیل شد به تجمل گرایی فردی. به علاوه کمک کرد تا مسولانی سر کار آمدند که توجه به درد مردم نداشتند. این خلاف رویه حکومتداری امام علی است. وقتی که مسئولان کشور، دنبال تجمل گرایی رفتند نتیجه این میشود که هنگام توزیع منابع اغنیا غش می کنند.

یک روز در روزنامه رسالت بودم برای من خبر آوردند که یکی از وزرای آقای هاشمی دکوراسیون دفترش را عوض کرده و آن موقع 5 میلیون تومان خرج کرده است. من کسی را آنجا فرستادم ببیند و گزارش بدهد. رفت دم در ایستاد و گفت میخواهم دفتر وزیر را ببینم. من خبرنگار هستم. دست دست کردند تا حراست بیاید. آن خبرنگار گفت من وقت ندارم. می خواهم مطلب را بنویسم. اگر نمی گذارید دفتر را ببینم من مطلب را بنویسم و منتشر کنم. دستپاچه شدند و آن وزیر به من زنگ زد و گفت احمد آقا خودت بیا ببین چرا خبرنگار می فرستی؟

کدام وزیر آقای هاشمی؟

آقای محلوجی. من آنجا رفتم و دیدم دفترش واقعا لوکس است. به من گفت همه میزهای من مشکی است برای همین دستور داده ام پرده های اتاق را هم با زمینه مشکی و گل و بوته سفید بزنند. حتی نعلبکی‌ها را هم با همین نقش گرفته‌ام که همه با هم ست باشند.

گفتم وقتی شما به فکر این چیزها هستید پس کی به فکر کار هستید؟! وزیری که سطح توجهاتش به این امور تنزل می‌کند، مطمئنا در دیدگاه‌هایش اثر می‌گذارد. بعد در زندگی خصوصی‌اش هم همین کار را می‌کند. تفریحی می‌رود که مردم عادی نمی‌روند و کارهای میکند که بقیه نمی‌توانند. وقتی هم که میخواهد بودجه وزارتخانه را تقسیم کند، غش می‌کند به طرفی که عموم مردم در آن نیستند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین