کد خبر: ۱۵۳۱
تاریخ انتشار: ۲۹ مرداد ۱۳۹۲ - ۰۹:۴۲
ر کسی طرفدار بهبود وضع کشورش است، هنگامی که فضای سیاسی کشور یک قدم جلو می رود، و قاطبه مردم و نخبگان از آن رویداد استقبال می‌کنند، او هم باید خوشحال شود .
تدبیر و امیداخیراً تعدادی از زندانیان سرشناس حوادث سال 88، نامه‌ای انتقادی به باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا نوشتند و از او خواستند که تحریم‌ها علیه ایران را لغو کند. در این نامه، اراده دولت آمریکا برای حل و فصل مشکلات موجود بین ایران و آمریکا زیر سوال رفته بود و نویسندگان نامه، هشدار داده بودند که در صورت وقوع جنگ بین دو کشور، آنها در برابر نیروهای آمریکایی خواهند ایستاد.

 در بخشی از این نامه، آمده بود: "نتیجه عملی تشدید تحریم ها و عدم حصول راه حلی مرضی الطرفین  هم  تقابل و قطبی کردن بیشتر روابط و تقویت افراطی گری خواهد شد که کاملا در تضاد با امنیت منطقه ای و بین المللی است .ادامه این مسیر ... به محاصره کامل اقتصادی ایران ختم می شود که گام اول در شروع  جنگ واقعی است. در چنین جنگی ما، یعنی دمکراسی خواهانی که ... سالهایی از عمرمان که در زندان سپری شده است، از ایران و استقلال و تمامیت ارضی آن  دفاع خواهیم کرد.  رویارویی آمریکا با نیروهای دمکرات و ملی در ایران یک بار دیگر هم در کودتای مرداد ۱۳۳۲ تجربه شد و شما به عنوان سیاستمداری آشنا با تاریخ می دانید که نتایج آن اقدام به تغییر رژیم در ایران  چگونه شش دهه بر روابط  دو کشور اثر گذاشت و تا امروز هم با ماست. "

این نامه با انتقاد برخی از نیروهای اپوزیسیون خارج کشور مواجه شد. متن زیر گفتگوی عصر ایران با عباس عبدی درباره این نامه و انتادات وارد شده بر آن است.

***

* چنانکه می‌دانید، اخیرا زندانیان وقایع پس از انتخابات سال 88، نامه‌ای به باراک اوباما نوشته و از او بابت تحریم‌های موجود علیه کشور ایران انتقاد کرده‌اند. برخی از منتقدین این نامه، به یکجانبه بودن آن اشاره کرده‌اند. شما درباره این نامه چه نظری دارید؟

قرار نیست که در هر نامه‌ای به همه مسائل کشور پرداخته شود. هر نامه‌ای هدف خاص خود را دارد. مگر ما در هر یادداشتی که می‌نویسیم به همه مسائل می‌پردازیم؟ همه‌جانبه بودن نگاه نویسندگان یک نامه را باید در مجموعه مواضع آنها لحاظ کرد نه فقط در یک مورد خاص.

 نویسندگان این نامه، متن خود را با توجه به هدفشان تنظیم کرده‌اند ولی اتفاقاً در همین نامه نیز به مشکلات داخلی نیز اشاره شده است. آن‌جا که به تغییرات داخلی کشور پس از انتخابات 24 خرداد اشاره کرده و گفته‌اند که قدرت‌های خارجی هم باید به این تغییرات، پاسخ درخوری بدهند. کسانی که این نامه را نوشته‌اند، به این نکته اشاره کرده‌اند که ایالات متحده آمریکا که مخالف سیاست‌های دولت قبلی ایران بود، چرا نسبت به روی کار آمدن دولت جدید – که از جنسی دیگر است – نه تنها واکنش مثبت نشان نداده بلکه پاسخ منفی هم داده است. تاکید نامه بر این موضوع است که تحریم‌ها را خاتمه دهید و مشکلاتتان را با حکومت ایران با تفاهم حل کنید.

* در مقام بیان مصداقی انتقادها، می‌توانم بگویم برخی از منتقدان، این نامه را شبیه یک "بیانیه حکومتی" دانسته‌اند و دلیلشان هم این است که نویسندگان نامه در برابر اقدامات حکومت سکوت کرده‌اند و فقط دولت آمریکا را نقد کرده‌اند.      

اولاً: نویسندگان نامه بارها نسبت به مسائل کشور انتقاد کرده و الان هم به همین اتهام زندانی هستند.
ثانیاً: اگر درباره کسانی که این‌گونه انتقاد می‌کنند، گفته شود که خود آنان هم بیش از آن که یک فعال سیاسی مستقل باشند، یک پول‌گیر وزارت خارجه آمریکا هستند، می‌پذیرند؟

 آیا می‌توان در نیویورک و واشنگتن زندگی کرد و برای کسی که در ایران زندانی است از این حیث اتهام زد و تعیین تکلیف کرد؟ یعنی او از آن‌جا درد و رنج مردم را حس می‌کند ولی کسانی که در زندان‌اند، توجهی به دردهای مردم ایران ندارند؟

 چنین منتقدانی، از آنجا که اساساً فضای سیاسی جامعه ایران، پس از انتخابات 24 خرداد را مخلّ منافع خودشان می‌دانند، این نگاه شعاری و متوهّمانه را به مسائل سیاسی ایران دارند.
نویسندگان این نامه، به هیچ وجه قصد نداشتند در این نامه به همه مسائل بپردازند چرا که شدنی هم نیست. آنها بر سیاست دولت آمریکا در تشدید تحریم‌ها متمرکز شدند و ضمناً به ضرورت حل و فصل مشکلات ایران و آمریکا هم اشاره کردند.

 ثالثاً: البته نگاه همه جانبه لازم است ولی این کار در مجموعه مواضع انعکاس می‌یابد، به همین دلیل همیشه این سوال مطرح است که چرا برخی از این منتقدین همیشه از انجام حتی یک انتقاد ساده از سیاست های آمریکا و اسرائیل اکراه دارند و منتقدانی که از موضع حقوق بشری  سیاست های این دول را نقد می کنند، غرب ستیز و آمریکا ستیز قلمداد می کنند؟ آیا این به دلیل همگامی آنان با سیاست‌های آمرسکا و اسراییل نیست؟

* منظور شما از منافع منتقدان این نامه چیست؟

اگر سیاست داخل کشور تلطیف شود، برخی از کسانی که در ایران نیستند و از راه نقد این وضع معیشت خود را می‌گذرانند، دیگر کار چندانی برایشان نمی‌ماند! کسانی که نان کمبود آزادی‌ را می‌خورند، اگر آزادی‌ها توسعه یابد دیگر چه کار می‌توانند بکنند؟ این مساله برای کسانی که در ایران هستند یا می‌خواهند به کشورشان بازگردند تفاوت دارد. نان آنان در وجود آزادی است و چوب نبودنش را می‌خورند. اما کسانی که در محیط بی‌هزینه، از طریق پرداختن به کمبود آزادی‌های قانونی در داخل کشور ارتزاق می‌کنند، قاعدتاً از توسعه آزادی‌ها در ایران خوشحال نمی‌شوند، و این امر موجب بیکاری آنها می شود.

 شاید بدانید که نه تنها وزارت امور خارجه آمریکا  که بنیادهای مختلف بودجه های زیادی برای فعالان در این امور اختصاص داده اند. اتفاقا مطابق قانون شهروندان امریکا می توانند منابع مالی اینها را جویا شوند چون از مالیات آنان تأمین می شود. خوب اگر وضعیت مدنی در ایران بهبود یابد و تنش‌های موجود در روابط ایران و دولت های غربی کم شود، ممکن است بسیاری از بودجه ها قطع شود و خیلی ها بیکار شوند.

* یعنی انجمن بین المللی گزارشگران بدون مرز هم، که یکی از اعضایش منتقد این نامه بوده، در نهایت مایل است آزادی‌ها در ایران توسعه نیابد؟

مگر این انجمن در این مورد انتقاد کرده است؟ اگر چنین باشد باید پرسید فارغ از درستی یا غلطی مواضعش منطق دخالتش چیست و با کدام رسالت روزنامه‌نگاری انطباق دارد؟ و اگر فقط برخی از اعضایش چنین گفته‌اند آن افراد شخصیت حقیقی دارند و نمی‌توان پشت انجمن پنهان شد. در هر حال من نمی‌توانم مصداقی سخن بگویم و این که فلان فرد خاص در نهایت چه میلی دارد.

حرفم این است که اگر کسی طرفدار بهبود وضع کشورش است، هنگامی که فضای سیاسی کشور یک قدم جلو می رود، و قاطبه مردم و نخبگان از آن رویداد استقبال می‌کنند، او هم باید خوشحال شود و ابراز خوشحالی کند، و آن مسیر را تقویت کند، حداقل در مسیر عکس سخن نگوید.

بنابراین، به ذهنیت کسی کاری ندارم. به رفتار آنها کار دارم. وقتی که آنها به این نامه واکنش نشان می‌دهند و به این‌ها می‌گویند شما درد مردم را نمی فهمید، کاملاً معلوم است که از اوضاع سیاسی جدید در ایران - که محصول انتخابات اخیر است – ناراحتند.

* این استدلال هم مطرح شده است که این نامه، شبیه مواضع حزب توده در سال‌های آغازین انقلاب است از خط ضدامپریالیستی جمهوری اسلامی دفاع می‌کرد ولی بر محدود شدن آزادی‌ها در داخل کشور چشم می‌بست.

وقتی می‌گویم عصبانی شده‌اند یعنی همین! حزب توده پیش از رفتن به زندان چنان موضعی داشت و کسی هم اصلاً قبول نداشت که مقامات حزب توده آن حرفها را صادقانه بیان می‌کنند. ولی الان یک عده از درون زندان، سیاست خارجی گذشته را نقد کرده‌اند.

به علاوه، کسی که چنین نقدی به نامه این زندانیان وارد می‌کند، احتمالاً فقط همین نامه آنها را خوانده و بقیه نظرات آنان را فراموش کرده و یا در حین انتقاد، سایر نامه‌ها را لحاظ نکرده است. او بهتر است همه موارد را با هم لحاظ کند.

کسانی که طرفدار تحریم‌های خارجی علیه ایران و یا طرفدار تجزیه ایرانند، خودشان نمونه‌های مشابه روشن‌تری در تاریخ معاصر ایران داشته‌اند. برخی از همین افراد در سال های اول انقلاب به شدت طرفدار شوروی و استالین بودند و اگر کسی کوچکترین انتقادی به استالین می کرد، او را نوکر امپریالیسم آمریکا قلمداد می کردند، حالا همان ها اگر کسی کوچکترین انتقادی از سیاست خارجی آمریکا کند، او را آمریکا ستیز می خوانند.

البته این قابل درک است که آنان برای جبران گذشته خود امروز در دفاع از دسته راستی ترین نیروهای آمریکا تا ته خط بروند ولی این به معنای درستی رفتار آنان نیست. و این زندانیان که خطاهای گذشته آنان را مرتکب نشده‌اند که بخواهند جبران کنند.

منظورتان از نمونه های تاریخی، کدام نمونه‌هاست؟
   
مثلاً فرقه دموکرات.

* برخی افراد هم از آن قسمت نامه که زندانی‌ها نوشته‌اند اگر جنگی دربگیرد، ما به عنوان نیروهای دموکرات و ملی از استقلال و تمامیت ارضی کشورمان دفاع می‌کنیم، انتقاد کرده و این جمله را، با توجه به سیاست خارجی صلح‌طلبانه حسن روحانی، نوعی کج‌سلیقگی دانسته‌اند.

اولاً کل متن در دفاع از صلح و تفاهم و گفتگوست. در این قسمت مورد اشاره شما، زندانیان می‌گویند این تحریم‌های جدید شما، معطوف به رفتن به سوی صلح و تفاهم نیست، بلکه مقدمه‌ای‌ست برای رسیدن به جنگ؛ و اگر جنگی رخ دهد، هر نیروی ملی‌ای از استقلال و تمامیت ارضی کشورش دفاع می‌کند. حالا اگر بعضی‌ها از تمامیت ارضی کشورشان دفاع نمی‌کنند، این به خودشان مربوط است.

 این ایراد که چرا در این نامه سخن از جنگ به میان آمده است، در صورتی وارد بود که کل متن در دفاع از جنگ بود. ولی واقعیت این است که کل متن بوی صلح می‌دهد. جمله مذکور، جمله‌ای معترضه است و جزو هویت اصلی متن محسوب نمی‌شود.

* این انتقاد را هم کرده اند که زبان و منطق نامه، غرب‌ستیزانه است و نویسندگان نامه، نتوانسته‌اند زبان خودشان را از زبان غرب‌ستیزانه رایج در ایران جدا کنند.

این انتقاد بستگی به سلیقه خواننده دارند. بعضی‌ها ممکن است خیلی غربگرا باشند و ادبیات این نامه را نپسندند و بدون کرنش در برابر قدرت غرب راضی نشوند. اما به نظر خیلی از افراد غرب ستیز، این نامه سازشکارانه و یا همدلانه است.

 در زبان غرب‌ستیزانه، گزاره‌ها و کلماتی وجود دارد که چیزی را به صورت پیشینی نفی و بر روی آن ارزشگذاری منفی کرده است. موقع خواندن این نامه، اصلاً احساس نکردم این نامه غرب‌ستیزانه است چون فاقد چنین جملاتی بود. حالا ممکن است کسی در آن سوی ماجرا باشد و اگر از گل کمتر به ایالات متحده گفته شود، آن را نشانه غرب‌ستیزی بداند. ولی واقعیت این است که این نامه به نسبت معیارها و عرف جامعه ایرانی، نه تنها غرب‌ستیزانه نبود بلکه خیلی هم مودبانه و دیپلماتیک بود.

به این بخش از نامه توجه کنید گویی که یک دیپلمات آن را نوشته و نه یک کنشگر سیاسی مرسوم:" اینک زمان آن است که راه حلی مرضی الطرفین جایگزین تحریم ها گردد . طبعا برای حل اختلافاتی عمیق و مزمن از این نوع باید طرفین به دنبال یافتن راه حلی شرافتمندانه باشند که در آن هیچ یک از اطراف ماجرا خود را  بازنده احساس نکند . مبنای چنین راه حلی باید از یک سو برطرف کردن نگرانیهای بین المللی از طرف ایران ، و از سوی دیگر پذیرفتن حقوق مشروع ایران در عرصه هسته ای بر اساس معاهدات بین المللی از طرف آمریکا و غرب باشد. از همین روست که ما انتظار داریم دولت شما{اوباما} و نیز دولت جدید ایران  تمام ابزارهای ممکن برای اعتماد سازی و موفقیت دیپلماسی را بکار گیرید. "

* نقد دیگر این بود که این نامه باید به رهبران هر دو کشور (ایران و آمریکا) نوشته می‌شد و از هر دو سوی تقابل انتقاد می‌کرد. اگر چنین نامه‌ای نوشته می‌شد، فایده‌ای داشت؟

نه؛ برای اینکه این زندانی‌ها ایرانی‌اند و دولت آمریکا در حال تشدید تحریم‌ها علیه ایران است. اگر آمریکایی‌ها تحریم‌هایشان را تشدید نکرده بودند، این نقد وارد بود. در صورت عدم تشدید تحریم‌ها، می‌شد نامه‌ای به رهبران هر دو کشور نوشت تا به این تقابل تاریخی از طریق گفتگو و قواعد بین‌المللی پایان دهند. اما در شرایطی که چنین انتخاباتی در جامعه ایران برگزار شده و آمریکایی‌ها بجای تخفیف، تحریم‌هایشان را تشدید می‌کنند، این زندانیان اگر ایرانی هم نبودند ولی قصد اظهار نظر درباره تقابل ایران و آمریکا را می‌داشتند، باز هم منطقا باید به رئیس جمهور آمریکا نامه می‌نوشتند که چرا دارید تحریم‌ها را تشدید و کار را پیچیده‌تر می‌کنید؟

 این حرف را یک اروپایی و حتی آمریکایی هم می‌تواند به رئیس جمهور آمریکا بگوید. برعکس، اگر دولتی مثل کلینتون در آمریکا بر سر کار بود و دولتی هم مثل دولت احمدی‌نژاد به قدرت می‌رسید، این نامه باید خطاب به دولت ایران نوشته می‌شد نه دولت آمریکا. اما در شرایط فعلی که مقصر و تشدیدکننده بحران آمریکایی‌ها هستند، دلیلی وجود نداشت که این نامه به رهبران هر دو کشور نوشته شود. همان مخاطب قرار دادن اوباما، منطقی بود و کافی.

 اتفاقا در خود امریکا هم خیلی ها از اقدام تشدید تحریم ها از کنگره و سنا و اوباما انتقاد کرده اند که چرا پس از امدن روحانی به جای کاهش تحریم ها و تبریک گفتن به او و دعوت از روحانی، تحریم ها را تشدید کرده اید؟

* منتقدان نامه می گویند اوباما که خودش در تشدید این تحریم‌ها نقشی نداشته است. پس مخاطب قرار دادن او، چه فایده‌ای می‌تواند داشته باشد؟

کاملاً فایده دارد! اولاً ما به عنوان یک ایرانی، قرار نیست وارد اختلافات داخلی آمریکایی‌ها شویم. حکومت آمریکا یک کل واحد است و اوباما هم رئیس جمهور آن است.

ثانیاً، اوباما اگر مخالف تشدید تحریم‌ها باشد، می‌تواند عمل کند. این طور نمی‌شود که بخش قابل توجهی از دموکرات‌ها هم در مجلس نمایندگان با جمهوریخواهان همسو شوند و به این مصوبه رای بدهند.

ثالثاً، این مصوبه باید به مجلس سنا برود و اوباما بر نمایندگان مجلس سنا اثرگذاری بهتری دارد و اگر بخواهد می‌تواند مانع تایید این مصوبه در سنا شود؛ ولی حتی اگر این مصوبه در سنا هم تایید شود، در نهایت اوباماست که می‌تواند آن را وتو کند و یا بپذیرد. بنابراین، کاملاً منطقی است که اوباما مخاطب این نامه باشد.

در مجموع، از نظر یک ایرانی، این حکومت ایالات متحده است که عزم تشدید تحریم‌ها علیه ایران را در سر دارد و بدیهی‌ست که بابت این وضع، می‌توان به بالاترین مقام سیاسی این کشور نامه انتقادی نوشت. بیل کلینتون و جرج بوش مصوبه‌های زیادی را وتو کرده اند، اما اوباما در این زمینه حتی یکی را وتو نکرده است، در صورتی که بدون امضای او به قانون تبدیل نخواهد شد.

* رئیس جمهور آمریکا قبلاً از زندانیان سیاسی ایران تجلیل کرده بود. نوشتن نامه‌هایی از این دست از سوی زندانیانی که با تجلیل اوباما روبرو شده‌اند، تا چه حد می‌تواند در تلطیف روابط ایران و آمریکا اهمیت داشته باشد؟

هر چند دقیقاً معلوم نیست که چنین نامه‌هایی تا چه حد می‌توانند تاثیرگذار باشند. ولی اگر اوباما از این زندانیان تجلیل کرده، دست کم می‌تواند حرف منطقی و روشن آنها را نیز با دقت بخواند. اهمیت چنین نامه‌هایی در این است که اگر اوباما بخواهد در برابر عزم جمهوریخواهان برای تشدید تحریم‌ها ایستادگی کند، این نامه‌ها کاملاً می‌توانند در تقابل با کنگره و یا هر نهاد دیگری به کار او بیایند.

به هر حال، اوباما اگر در این ماجرا دقیقاً مثل کنگره می‌اندیشد، پس باید گفت که آن تجلیل‌هایش بی‌ حساب و کتاب بوده و مبنا و منطق درستی نداشته است. اما اگر بین اوباما و کنگره در قصه تشدید تحریم‌ها اختلاف نظری باشد، نامه‌هایی از این دست می‌تواند به او کمک کنند تا مانع از تشدید تحریم‌ها علیه ایران شوند. مهم این است که دولت آمریکا و کنگره و سنا بفهمند که زندانیان سیاسی ایران مخالف تحریم ها هستند و آن را ستم مضاعف در حق مردم ایران می دانند.

* امضاکنندگان این نامه از طیف‌های گوناگون جامعه ایران بودند: سکولارهای چپ، سکولارهای راست، اعضای حزب مشارکت و دیگران. یعنی نوعی وحدت ملی در این نامه به چشم می‌خورد.

بله، فقط هم این اسامی نیستند. تا جایی که من اطلاع دارم، خیلی‌های دیگر هم مایلند این نامه را امضا کنند؛ و یا اینکه نامه دیگری بنویسند. فرزند آقای کروبی هم مصاحبه مفصلی کرده در نقد تحریم‌های وضع شده علیه ایران. مساله تحریم‌ها، مساله‌ای نیست که با آن برخورد جناحی و سیاسی شود.

مساله خیلی روشن است: در دوره آقای احمدی‌نژاد، با توجه به سیاست‌‌‌‌های او، برای خیلی ها زمینه لازم برای مخالفت با تحریم‌ها مخالفت وجود نداشت؛ چونکه طرف مقابل هم سیاست‌های احمدی‌نژاد را به رخ ما می‌کشید. ولی الان که مردم با شرکت در انتخابات زمینه‌ساز تغییر در سیاست‌های دولت ایران شده‌اند، هر عقل سلیمی انتظار دارد تغییری نیز در رفتار غربی‌ها با دولت و جامعه ایران ایجاد شود. لذا در این جا بحث جناحی در میان نیست. همه مردم ایران مصائب تحریم‌ها را دیده و چشیده‌اند؛ بنابراین به صورت ملی علیه تشدید تحریم‌ها موضع‌گیری می‌کنند و علاوه بر این، خواستار لغو تحریم‌های کنونی‌اند.

* در مجموع به نظر شما این نامه به عنوان یک آکسیون سیاسی اهمیتی داشت یا بدون تاثیر، فراموش خواهد شد.

قرار نیست هر چیزی همیشه در حافظه ما باقی بماند. این نامه هم مثل خیلی از نامه‌ها و اقدامات دیگر، اثراتی دارد و پس از مدتی هم که اوضاع تغییر کند، به تاریخ می‌پیوندد. اما اهمیت این نامه در این است که تعدادی از زندانیان همین سیستم سیاسی، در یک موضوع ملی که به منافع و درد و رنج عمومی مردمشان مربوط می‌شود، و شاید به نظر برسد که به نفع حکومت هم باشد، اشتراک نظر داشته‌اند.

 این نامه، زمینه‌ساز این آموزه می‌شود که آدم‌ها می‌توانند زندانی باشند و درد و رنج شخصی هم داشته باشند ولی به دور از کینه و نفرت، و بالاتر از هر نفرت و کینه‌ای منافع عالی کشورشان را بر منافع خود مقدم بدارند. سیاست عرصه مطلق‌گرایی نیست باید از میان حالت‌های گوناگون بهترین یا کم‌ضررترین را برگزید و در این میان تامین منافع ملی و تمامیت ارضی کشور در اوج گزینه‌هاست.

در اروپا هم وقتی خطر نازیسیم و فاشیسم جدی شد، چپ ها به یاری دولت های سرمایه داری شتافتند و گفتند فعلا دفاع از میهن، تمامیت ارضی و منافع ملی را بر جنگ طبقاتی با سرمایه داری اولویت می‌دهیم چون بدون حفظ این‌ها طبقاتی نخواهد ماند که منافع آن‌ها حفظ شود.

* این نامه نشانه نوعی بلوغ سیاسی در رفتار زندانیان سیاسی داخل کشور نیست؟

بله، چنین چیزی را نشان می‌دهد ولی در مجموع، این نامه ادامه خط 24 خرداد است. بلوغی که در 24 خرداد متجلی شد، در این نامه هم خودش را نشان داده است و ما باید امیدوار باشیم این بلوغ در حوزه‌های دیگر هم متبلور و نمایان شود.   

* شما قبلا یک بار نسبت به نامه زندانیان سیاسی در باره انتخابات مجلس نهم اعتراض داشتید اما در این مورد از نامه آنها دفاع می‌کنید.

اولا آن اعتراض مربوط به غیرواقعی بودن برخی اسامی بود که حکایت از هدف دیگری در انتشار آن نامه داشت. در حالی که در این نامه عکس این مساله رخ داد و شنیدم که کسی با گاردین تماس گرفته و نام یک زندانی را غیرواقعی اعلام کرده اما بلافاصله آن زندانی این خبر را تکذیب کرده و گفته خودم نامه را تایید کرده‌ام.

ثانیا اعتراض من به این بود که نامه زندانی سیاسی را نمی‌توان به صفت زندانی بودنشان غیر فابل نقد دانست و اتفاقا گفتگوی شما هم در باره همین انتقادات است و پاسخ‌های من هم با این منطق نیست که آنان زندانی هستند پس همه خفه شوند!

 نه! هر کس حق دارد انتقاد کند و لازم است که نقد هم بشود. به علاوه زندانیان در این مورد به لحاظ اخلاقی هم می‌بایست اعلام موضع می‌کردند چون بخشی از توجیه تحریم‌ها به دلیل مسائلی است که ممکن است به حضور آنان در زندان مربوط شود و اینها با نامه خود گفته‌اند که تحریم‌ها را نمی‌توان با زندانی بودن آنان توجیه کرد.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین