کد خبر: ۱۵۱۰۸۴
تاریخ انتشار: ۲۶ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۲:۲۰
کافی بود مردم دهه‌های 30 و 40میلادی تصویر نقاشی شده کلارک گیبل، ستاره «بربادرفته» را سردر سینماها ببینند، آن‌وقت هجوم آنها به سالن‌ها و فروش بالای فیلم‌های او تضمین شده بود. تهیه‌کننده‌ها و کارگردان‌هایی که از موهبت حضور مریلین مونرو برخوردار بودند هم نانشان حسابی در روغن بود.
 کافی بود مردم دهه‌های 30 و 40میلادی تصویر نقاشی شده کلارک گیبل، ستاره «بربادرفته» را سردر سینماها ببینند، آن‌وقت هجوم آنها به سالن‌ها و فروش بالای فیلم‌های او تضمین شده بود. تهیه‌کننده‌ها و کارگردان‌هایی که از موهبت حضور مریلین مونرو برخوردار بودند هم نانشان حسابی در روغن بود.

اینها فقط دو نفر از نمونه‌های هالیوودی و آمریکایی بودند، در قاره سبز هم باوجود تفاوت‌هایی و در سطوح پایین‌تر، وضع به همین منوال بود و مردم عموما به فیلم‌هایی که مثلا آلن دلون و سوفیا لورن در آنها بازی می‌کردند، روی خوش نشان می‌دادند و چرخ سینماهای فرانسه و ایتالیا و هر کشور دیگری را که فیلم‌های این ستاره‌ها و همکاران همترازشان در آنجا اکران می‌شد، می‌چرخاندند.

به گزارش جام جم، با این حال حتی در دوران نظام استودیویی و حکمرانی ستاره‌ها هم، چندان نمی‌شد فقط و فقط با تکیه بر ستاره‌ها روی موفقیت فیلم‌ها در گیشه حساب کرد و تا قصه خوب و جذابی وجود نداشت و کارگردان هوشمند و توانایی پشت دوربین قرار نمی‌گرفت، ساخت و نمایش یک فیلم، ریسک بزرگی محسوب می‌شد؛ کمااین‌که این اتفاق هم کمابیش می‌افتاد و فیلم‌های بسیاری هم بودند که باوجود بهره گیری از ستاره‌های محبوب و نام آشنا به سرنوشت غمباری در گیشه مواجه شدند و شکست خوردند.

سینمای ایران هم پس از آزمون و خطاها و پشت سرگذاشتن سال‌های اولیه، بار اصلی‌اش را روی دوش ستاره‌ها گذاشت و سازندگان می‌خواستند با نیم نگاهی به سینمای جهان، با استفاده از ستاره ها، گیشه‌ها را قرق کنند. این شیوه ستاره‌پروری و ستاره‌سالاری که البته در ذات و لازمه سینماست تقریبا همواره مورد استفاده قرار می‌گیرد و درصورت مهیا بودن باقی شرایط، جواب هم می‌دهد. اما از آنجا که برخی سازندگان فیلم‌ها، می‌خواهند موفقیتی راحت‌الحلقوم و بی‌دغدغه به دست آورند، تماما روی ستاره‌ها حساب باز می‌کنند، جز شکست نمی‌توان نتیجه‌ای برای این دسته از فیلم‌ها متصور بود. حتی در سینمای پیش از انقلاب ایران و دوران فیلمفارسی که ستاره‌های مرد و زن سینما سلطنت می‌کردند، اگر قصه و دیگر زمینه‌ها مناسب و جذاب نبود، فیلم‌ها راه به جایی نمی‌برد.

در سال‌های اولیه پس از انقلاب و دهه 60، مدیران سینمایی به خاطر این که سعی می‌کردند از مظاهر سینمای قبل از انقلاب فاصله بگیرند، ستاره‌سالاری را ممنوع کردند و تاکید را روی موضوعات و قصه‌ها گذاشتند. بنابراین اگرچه بخشی از دلایل موفقیت فیلم‌ها بازیگران بودند، اما دلیل اصلی آن به داستان آنها برمی‌گشت. در دهه 70 بویژه از میانه‌های آن، ستاره‌ها دوباره سروکله‌شان پیدا شد و به دلیل سال‌ها کمرنگ بودن این موضوع در سینمای ایران، به دلیل عطشی که وجود داشت با استقبال مردم مواجه شدند. ستاره‌هایی در دهه‌های 70، 80 و 90 کم و‌بیش در فضای سینما شکل گرفتند و گاهی باعث موفقیت فیلم‌ها هم شدند.

اما این موفقیت مثل همیشه نیازمند بستری آماده و مواد دیگری نیز است. سال 95 فیلم‌هایی در سینما اکران شده و به موفقیت در گیشه دست یافته‌اند که نشان چندانی از نقش موثر ستاره‌ها در آن به چشم نمی‌خورد، البته اگر هنوز قائل به عنوان ستاره در سینمای ایران باشیم. به نظر می‌آید بجز دو سه چهره آن هم با ارفاق، ستاره‌ای همسنگ سینمای آمریکا، هند و اروپا و حتی دوران اوج فیلمفارسی در سینمای ایران وجود ندارد و نمی‌توان موفقیت مالی فیلم‌ها را تماما مربوط به او دانست. در این سال‌های اخیر بویژه امسال، فضای سینمای ایران به سمتی رفته که موضوعات، قصه‌ها و کارگردان‌ها نقشی تعیین‌کننده تر نسبت به ستاره‌ها و به‌عبارت درست‌تر بازیگران در جذب مخاطب و گیشه‌ها دارند.

بازیگر به تنهایی ناجی یک فیلم نیست
حبیب اسماعیلی، مدیر موسسه پخش فیلم رسانه فیلمسازان درباره این موضوع به جام‌جم گفت: حضور یک بازیگر خوب در یک فیلم، نعمت، غنیمت و ضروری است، اما تا وقتی خود فیلم خوب نباشد و قصه و موضوع خوبی نداشته باشد، بازیگر به تنهایی نمی‌تواند آن فیلم را نجات دهد. به نظرمن حرف اول را در موفقیت یک فیلم، قصه می‌زند. وقتی یک فیلمنامه خوب باشد، عوامل و کارگردانی خوبی را هم می‌طلبد. بازیگر هم می‌تواند در این وضعیت کمک شایانی در موفقیت فیلم داشته باشد. اما اگر قصه خوب نباشد و تماشاگر با آن ارتباط برقرار نکند، بازیگر چندان نمی‌تواند کاری از پیش ببرد. البته ممکن است فقط چند روزی به دلیل اسم بازیگر، مردم از آن فیلم استقبال کنند، اما در ادامه اکران فروش فیلم افت خواهد کرد.

این تهیه‌کننده و بازیگر پیشکسوت سینما ادامه داد: تماشاگران ما در این سال‌ها خیلی آگاه شده‌اند و بسیار فهیم هستند. آنها از قصه فیلم در رسانه‌ها مطلع می‌شوند، عوامل فیلم را می‌سنجند و نگاه می‌کنند ببینند کارگردان و عوامل فیلم چه کسانی هستند. آنها دیگر به خاطر اسم یک شخص به سینما نمی‌روند.
اسماعیلی افزود: به عنوان نمونه در این مدت آقای گلزار با دو فیلم در اکران حضور داشت که یکی از آن فیلم‌ها حدود 14 میلیارد تومان فروش کرد و آن فیلم دیگر سه چهار میلیارد تومان. یا آقای شهاب حسینی هم همین طور، هم فیلمی بازی کرد که حدود 15 میلیارد تومان فروخت و هم فیلمی داشت که فروش خوبی نکرد. درصورتی که اگر قرار بود حضور این بازیگران به تنهایی برای فروش یک فیلم جواب دهد، باید این اتفاق می‌افتاد. این پخش‌کننده سینما در ادامه گفت: سینما مثل همه دنیا نیاز به سوپراستار دارد و ما نمی‌توانیم منکر این موضوع شویم؛ اما نمی‌توانیم همه چیز را روی این موضوع متمرکز کنیم و همه چیز را منوط به آن بدانیم. ولی اگر حضور ستاره‌ها در خدمت قصه و موضوع خوب باشد، می‌تواند خیلی کارساز باشد. حتی در دنیا و سینمای پیش از انقلاب هم ستاره‌هایی داشتیم که حضورشان نتوانست تضمین کننده موفقیت کامل فیلم‌ها در گیشه باشد.

قصه و موضوع سرگرم کننده؛ عامل اصلی موفقیت
محمدحسین فرح‌بخش، تهیه‌کننده و کارگردان سینما و سازنده فیلم‌هایی چون مستانه و آب‌نبات چوبی درباره این موضوع به جام‌جم گفت: با این که من از سال 61 وارد سینما شدم، اما تحقیقات وسیعی درباره سینمای قبل از انقلاب کردم. در سینمای آن دوره داستان موثر بود و سوپراستارها هم در کنار آن به موفقیت فیلم‌ها کمک می‌کردند. مثالی در این خصوص می‌زنم؛ سال 1350، سه فیلم از مرحوم فردین در سینماها اکران شد؛ همای سعادت، ایوب، یک خوشگل و هزارمشکل. بجز فردین، یک جمعیت کهکشانی از بازیگران مطرح هم در این فیلم‌ها کنار او بازی می‌کردند. اما این فیلم‌ها در اکران عمومی شکست خورد چون داستان‌های این آثار طوری نبود که مردم با آن ارتباط برقرار کنند. پس داستان موثر است.

الان نیز همین طور است و اگر فیلمنامه جذاب و سرگرم‌کننده نباشد، یک کهکشان سوپراستار هم در فیلم حضور داشته باشند، فیلم شکست خواهد خورد. ممکن است چند روز اول تماشاگرانی فریب‌خورده و بروند فیلم را ببینند، اما قطعا فیلم در گیشه موفق نخواهد شد. یکی از نمونه‌های بارز فرنگی این موضوع، شکست فیلم عظیم و پرخرج و پرستاره کلئوپاتراست که در هیچ جای دنیا فروش خوبی نکرد. چون داستان آن برای مردم جذاب و سرگرم‌کننده نبود. این فیلمساز افزود: اگر می‌بینید سال 95 سینما پرفروش بود، دلیل اصلی آن موضوع و قصه سرگرم‌کننده آنهاست و نه حضور ستاره‌ها و بازیگران آن. من قبل از جشنواره و در گفت‌وگویی که با جام‌جم داشتم هم پیش‌بینی کردم چشم‌انداز خوبی برای سینمای ایران در سال 96 نمی‌بینم.

همان طور که در جشنواره فیلم فجر دیدیم، بیشتر فیلم‌ها به دلیل دوربودن از سرگرمی و جذابیت با شکست مواجه شدند، با این که کلی بازیگر و ستاره در آنها بازی می‌کردند. همین روند در اکران عمومی هم ادامه خواهد داشت، مگر این که آن فیلم‌هایی که در جشنواره نبودند به کمک سینما بیایند یا فیلم‌های جذاب و سرگرم کننده‌ای در این مدت باقیمانده ساخته شود. فرح‌بخش در پایان تاکید کرد: سوپراستار موقعی موثر است که فیلم قصه و موضوع جذابی داشته باشد. در اولویت‌بندی برای موفقیت فیلم‌ها اول موضوع مهم است و بعد فیلمنامه اهمیت زیادی دارد، بازیگر و کارگردان هم در مرتبه‌های بعدی قرار می‌گیرند.

نقش تعیین‌کننده قصه‌ها
فیلم‌هایی نظیر فروشنده، بادیگارد، ایستاده در غبار، بارکد لانتوری، آس و پاس، نفس و 50 کیلو آلبالو که در اکران سال 95 ارتباط خوبی با مردم برقرار کردند و به فروش خوبی در گیشه دست یافتند، برای موفقیت بیش از حضور ستاره‌ها و بازیگران بیشتر مبتنی بر موضوعات، قصه‌ها و کارگردانان بودند.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین