|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۴۸
کد خبر: ۱۵۰۷۵۳
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۱:۲۰
حالا بعد از یک سال، یک‌باره‌ اعلام می‌شود که علی معلم، مدیرمسؤول مجله دنیای تصویر به دلیل ایست قلبی درگذشت! و این درگذشت ناگهانی بهانه‌ای می‌شود برای بازنشر گفت‌وگویی که به نظر نمی‌رسید به این زودی‌ها از آرشیو بیرون کشیده شود.
  سال قبل همین روزهای آخر اسفند بود که برای مصاحبه به دفتر دنیای تصویر رفتیم تا با علی معلم درباره حال و روز نشریات خصوصی و رقابتی که با نشریات دولتی دارند، گفت‌وگو کنیم.

حالا بعد از یک سال، یک‌باره‌ اعلام می‌شود که علی معلم، مدیرمسؤول مجله دنیای تصویر به دلیل ایست قلبی درگذشت! و این درگذشت ناگهانی بهانه‌ای می‌شود برای بازنشر گفت‌وگویی که به نظر نمی‌رسید به این زودی‌ها از آرشیو بیرون کشیده شود.

علی معلم، مدیر مسوول مجله «دنیای تصویر» بیش از ۲۰ سال بود که در بخش خصوصی نشریات فعالیت داشت و موضوع جایگاه نشریات خصوصی سینمایی در دنیای رسانه محور اصلی این گفت‌وگوی تفصیلی بود.

متن کامل گفت‌وگوی علی معلم با ایسنا به شرح زیر است:

– شما سال‌هاست که در بخش خصوصی نشریه تولید می‌کنید. برخی از همکاران دولتی شما در حوزه نشر معتقدند که بخش خصوصی چه در حوزه نشر و چه در حوزه تولید فیلم، به علت عدم توان اقتصادی به تولید مطالب و فیلم‌های زرد روی می‌آورد. نظر شما در این باره چیست؟

به طور کلی در دنیا نشریات دولتی وجود ندارد؛ این مساله شاید جزو عجایب کشور ما باشد که مراکز دولتی نشریه(ماهنامه، هفته‌نامه، روزنامه و…) تولید می‌کنند؛ چراکه اساساً در دنیا چیزی به اسم تولید محتوای فرهنگی، مستقیم از سوی دولت مگر در کشورهای کمونیستی سابقه ندارد، یعنی جایی که اقتصاد به صورت کامل در اختیار دولت بود و عموماً نشریات و خبرگزاری‌ها توسط نهادهای دولت تولید یا اداره می‌شدند که نتیجه آن نوع نگاه به فرهنگ را همه دیدند؛ این تئوری سه دهه است که با شکست مواجه شده و دلیل اصلی این شکست این است که دولت هیچ‌گونه وکالت فرهنگی از سمت مردم ندارد.

فرهنگ یک امر جاری میان مردم است و تولید کتاب، فرهنگ، نشریه و سینما در اغلب کشورها بر عهده بخش خصوصی است؛ البته اینکه دولت به توسعه زیرساخت‌های مراکز فرهنگی و هنری کمک کند، در همه‌ی دنیا وجود دارد؛ بدین معنی که دولت از بودجه‌های دولتی برای توسعه فرهنگ مطالعه، سینما و… استفاده کند. آن چیزی که از پایه در کشور ما غلط بوده، این است که نهادهای دولتی نباید تصدی‌گر امور فرهنگی باشند. در حوزه‌های سیاسی ما مردم را صاحب رأی و اقتدار می‌بینیم؛ اما در حوزه فرهنگی به مردم احترام نمی‌گذاریم؛ فیلم مورد پسند مردم، مبتذل قلمداد می‌شود در حالی که این مردم، همان مردم هستند. چطور تشخیص سیاسی و مشارکتشان در نهادهای اجتماعی یا جنگ امر پذیرفتنی است، ولی اگر همان مردم از نشریه‌ای استقبال کنند، آن نشریه سطح پایین است؟

از طرفی هم همیشه یک خلط مبحث درباره نشریات زرد وجود دارد؛ نشریات زرد تعریف دارند و این گونه نیست که هر نشریه‌ای را که مورد پسندتان قرار نمی‌گیرد، زرد تلقی کنید. جدی‌ترین نشریات سینما در ایران متعلق به بخش خصوصی هستند؛ حداقل می‌توان گفت که سه یا چهار نشریه‌ای که از آغاز انقلاب تاکنون فعالیت حرفه‌ای دارند، به صورت مستمر چاپ شدند و از نشریاتی هستند که به شکل تخصصی به مقوله سینما پرداخته‌اند، مجلات خصوصی بوده‌اند که هیچکدام از آنها به شایعات یا حرف‌های پشت پرده اختصاص نداشتند و ندارند. کسانی که می‌گویند بخش خصوصی به علت عدم توان اقتصادی به تولید مطالب و فیلم‌های زرد روی می‌آورد، حتماً تفاوت میان نشریات زرد و تخصصی را نمی‌دانند.

– پس چرا عده‌ای بر این باورشان اصرار دارند و معتقدند نشریات و فیلم‌های بخش خصوصی از لحاظ محتوایی آثار فرهنگی و فاخری نیستند؟

دولت باید کمک کند تا رابطه عرضه و تقاضا در حوزه فرهنگی قوی شود و به عنوان نهادی که از طرف مردم انتخاب می‌شود، به بالا رفتن سطح فرهنگی جامعه کمک کند. سوال اینجاست که در حال حاضر کدام یک از این نشریات دولتی منجر به بالا رفتن سطح فرهنگی جامعه شده‌اند؟ آیا در ایران شاهد تعالی و رشد فرهنگی هستیم یا اینکه هر روز فرهنگمان با سقوط بیشتری مواجه می‌شود؟

برخی از دوستان در نهادهای دولتی، گمان می‌کنند که دایه مهربان‌تر از مادرند؛ آنها گمان می‌کنند دلشان بیشتر از همه برای فرهنگ می‌سوزد، در حالی که فقط یک سلیقه‌اند که این سلیقه هم در طی مدیریت‌های مختلف تغییر می‌کند؛ برای مثال سلیقه دوران دولت اصلاحات با سلیقه دوران آقای احمدی‌نژاد در مدیریت‌های فرهنگی متفاوت است، اما به هر حال هیچ‌کدام از آن‌ها حق ندارند که از بودجه‌های عمومی برای تولید نشریه و اصولا آثار فرهنگی و هنری استفاده کنند و باید اجازه دهند که رابطه میان مردم و نشریات خصوصی جدی‌تر شود؛ البته خوشبختانه در دوران دولت آقای روحانی به این موضوع حداقل در حد کلام توجه شده است و مشاهده می‌کنیم که دولت در بخش فرهنگ خواستار حضور و جدیت بخش خصوصی است.

– در عمل چطور؟

در عمل مشکلاتی وجود دارد، از جمله اینکه برخی از دوستان نمی‌خواهند سیادت خود را در این زمینه از دست بدهند؛ این در حالی است که ساخت فیلم، تولید نشریه و موسیقی از طرف دولت خطرات بزرگی به همراه دارد که نخستین خطر جدی آن در نظر گرفته نشدن سلایق و خواسته‌های مردم در این تولیدات است. بارها دیده شده که دولت اقدام به تولید فیلمی می‌کند که به هیچ وجه خواست مردم و جزو سلایق و علایق آنها نیست. مردم زندگی واقعی خود را از سینما طلب می‌کنند.

در حوزه نشریات نیز مردم دنبال نشریاتی هستند که به نظرات آنها احترام بگذارد، سطح فرهنگشان را گسترش دهد و در جامعه گفتمان فرهنگی ایجاد کند؛ اما در واقع اغلب نشریات دولتی کشور هیچ‌گاه نتوانسته‌اند چه در حوزه فیلم‌سازی و چه در حوزه نشریات و مطبوعات، در جامعه گفتمان فرهنگی ایجاد کنند. با این وجود همواره در نهادهای دولتی اصراری برای نجام این کار وجود دارد که صرفاً به هدر دادن بودجه منتهی می‌شود.

در نشریات دولتی فروش، تیراژ، میزان برگشتی و علاقه‌مندی مردم اهمیتی ندارد، چراکه برای تولید این مجلات هیچ پولی صرف نمی‌شود و در قانون اقتصاد بازار آزاد قرار نمی‌گیرند؛ اما در نشریات خصوصی ناشران ناچارند به مردم اهمیت بدهند و خواسته‌های آنها را در نظر بگیرید. با مراجعه به موسسات چاپ به راحتی متوجه می‌شوید برخی از نشریات دولتی، حتی به مرحله توزیع هم نمی‌رسند؛ من خودم مشاهده کرده‌ام که مدیر چاپخانه‌ای می‌گفت زمانی که یکی از مجلات دولتی از چاپ درمی‌آید، تنها ۳۰۰ نسخه از آن را برای مدیران ارسال می‌کنند و سایر نسخه‌ها مستقیماً بعد از چاپ، تبدیل به کاغذ باطله می‌شود.

– برخی از فعالان بخش خصوصی در حوزه نشر مجلات سینمایی معتقدند که رقابت میان مجلات دولتی و خصوصی کاملاً ناعادلانه و نابرابر است؛ آیا شما نیز به عنوان فردی که بیش از ۲۰ سال در حوزه تولید نشریه خصوصی فعالیت می‌کنید، این رقابت ناعادلانه را احساس کرده‌اید؟

در ایران سینما به شدت مورد توجه مردم است و مردم ما با سینمای ایران و جهان نسبت خوبی دارند. من اعتقاد دارم ما جزو سینمادوست‌ترین مردم دنیا هستیم‌؛ بنابراین در حوزه نشریات سینمایی از لحاظ مخاطب با مشکلی مواجه نیستیم، بلکه مشکل این است که رقابت‌های نابرابر ایجاد کرده‌ایم. مشکل اینجاست که وقتی دولت اقدام به تولید فیلم می‌کند، دستمزد یک هنرپیشه را از ۱۰۰ میلیون به ۵۰۰ میلیون افزایش می‌دهد. در حوزه تولید نشریه هم به همین صورت است؛ از آنجا که دولت به منابع عمومی دسترسی دارد، دیگر برایش اهمیتی ندارد که نشریه‌اش را مردم پسندند یا نه؛ اما برای بخش خصوصی مهم است؛ در نشریات خصوصی مردم باید نشریه بخرند تا آن نشریه بتواند با درآمد حاصل از فروش نشریه خود شماره بعدی را منتشر کند. این وضعیت مانند شرایط مسابقه‌ای است که در آن رقیب ۱۰۰ کیلومتر جلوتر حرکت می‌کند. این رقابتی نابرابر است چون من باید به عنوان بخش خصوصی برای خرید کاغذ میلیون‌ها تومان بودجه هزینه کنم و کاغذ را به قیمت بسیار بالا خریداری کنم، اما دولت می‌تواند برای تولید نشریه خود اقدام به واردات کاغذ کند.

متأسفانه رقابت نابرابری ایجاد شده است و ما بودجه‌ها و منابع دولتی را نه در اختیار حتی حاکمیت و نظام بلکه در اختیار نظرات شخصی و سلیقه‌ای قرار داده‌ایم. در زمینه نشر نیز آقازاده‌های پولدار و سیاسی حضور دارند؛ در حالی که در حوزه فرهنگ بنای کار بر شایسته‌سالاری است. در این حوزه نمی‌توان یک نویسنده را توسط یک خاندان تولید کرد. داستایوفسکی محصول یک خانواده پرنفوذ نیست!

کسی که با استفاده از ضابطه و زور خواننده شده است، هیچ‌گاه مورد استقبال مردم واقع نمی‌شود، حتی اگر آهنگ‌هایش را هر روز از تلویزیون پخش کنند. بیشتر خواننده‌های محبوب مردمی، کسانی هستند که شاید در ابتدای کارشان اصلاً به صورت رسمی معرفی نشده‌اند؛ برای مثال آقای محمدرضا شجریان در زمان شاه از خوانندگانی نبود که سیستم او را تبلیغ کند، ولی امروز او در اذهان و خاطرات مردم مانده است.

در بخش نشر نیز به همین صورت است؛ در این مدت تلاش کرده‌ایم تا به زور خبرنگار و نویسنده تولید کنیم؛ برخی از مدیران مسوول رسانه‌ها اساساً هیچ ارتباطی با رسانه ندارند؛ برخی ۲۵ شغل دارند، مجله و روزنامه هم در کنارشان دارند که امروز شاهد این شیوه‌ی مدیریت رسانه‌ای هستیم. تاریخ به ما جواب می‌دهد که فیلم‌سازی که میلیون‌ها تومان به او پول دادند تا اثری تولید کند، امروز کجاست؟ و آیا مردم اصلا او را می‌شناسند؟ فکر می‌کنم تولید فرهنگ باید مردمی باشد و دولت‌ها باید صرفاً به بسترسازی ارتباط فرهنگ با مردم کمک کنند؛ این مردم هستند که تصمیم می‌گیرند نشریه‌ای بماند یا نماند.

– با وجود تمام این شرایط، در حال حاضر نزدیک به ۳۰ نشریه در حوزه سینمایی تولید می‌شود؛ حال این موضوع دو پرسش را به وجود می‌آورد که آیا سینمای امروز ایران ظرفیت این تعداد نشریه را دارد و اینکه آیا تعداد بالای نشریات سینمایی باعث نمی‌شود تا برخی از آنها برای جذب مخاطب به انتشار مطالب زرد روی بیاورند؟

در ایران با حجم حیرت‌انگیزی از نشریات مواجه هستیم که در هیچ کشور پیشرفته‌ای از نظر صنعت چاپ، چنین وضعیتی حاکم نیست‌ و در هیچ کجای دنیا نزدیک به ۸۰ روزنامه یا به طور مثال نشریه روزانه سینمایی وجود ندارد. در آمریکا و هند که بالاترین میزان تولیدات سینمایی را دارند نیز نشریه روزنامه سینمایی نداریم، ولی در ایران نشریات روزانه سینمایی وجود دارد. بحث من این نیست که اساساً این کار درست است یا خیر بلکه به نظر من سینمای امروز ایران اصلاً چنین گنجایشی را ندارد.

اساساً سینما موضوعی است که در ابهام و نگفتن‌ معنا پیدا می‌کند؛ اگر قرار باشد تست گریم فیلم‌ها قبل از اکران آنها منتشر شود، دیگر هیچ جذابیتی در آینده نخواهند داشت. آنقدر ویترین سینمای ما بزرگ است که دیگر کالایی برای عرضه در داخل مغازه نداریم؛ به همین دلیل نیز تعداد مخاطب سینمای ایران تا این اندازه کم است؛ با وجود همه این مسائل روز به روز بر تعداد سایت‌ها و نشریات سینمایی افزوده می‌شود و حتی برخی از نشریات عمومی مانند نشریات خانوادگی، شبه خانوادگی و این مدل جدیدی از نشریات با عنوان نشریات لوکس که به تازگی ظاهر شده‌اند، خوراک اصلی خود را از سینما تامین می‌کنند؛ در مجموع معتقدم که این میزان نشریه برای‌ سینمایی که در سال ۱۰۰ فیلم تولید می‌کند، بحران‌زا است.

– ۱۰۰ فیلمی که از میان آن ها تنها شاید ۱۰ فیلم اول دیده و تبدیل به گفتمان مردمی می‌شوند.

بله؛ از این ۱۰۰ فیلم، تنها ۵ فیلم در گفتمان مردمی حضور دارند. اساساً در حوزه سینما و تلویزیون بیش از ۱۰ درصد تولیدات اصلاً مورد پسند مردم واقع نمی‌شوند. آمارهای رسمی و گیشه‌ها می‌گویند که از میان ۶۰ فیلم اکران شد، فقط ۱۰ فیلم هستند که بالای ۲۰۰ هزار بیننده داشتند. در تلویزیون و نمایش خانگی نیز در سال ۹۴، تنها ۴ سریال وجود دارد که به طور کلی مورد پسند مردم قرار گرفته‌اند. حال با این سطح پسند مردمی، انبوهی از اظهار نظرات و اخبار وجود دارد و روزانه تعداد بسیار زیادی خبر درباره فیلم‌هایی که هنوز کلید نخورده‌اند تولید می‌شود، چهره‌هایی در سینما هستند که شاید ۱۰۰ مصاحبه در روز انجام می‌دهند. مگر این چهره‌ها چقد ظرفیت فکری دارند؟

– چه عواملی باعث به‌وجود آمدن این میزان تورم رسانه‌ای در حوزه سینما شده است؟

این تورم رسانه‌ای باعث شده تا تأثیر رسانه‌ای اندک شود. دلیل اصلی اینکه شبکه‌های اجتماعی در ایران تبدیل به رسانه شدند نیز ضعف رسانه‌های رسمی کشور است؛ این تورم بی‌جا در حوزه رسانه مانع از قوت گرفتن چند نهاد رسانه‌ای مهم شده است.

در ایران به جای آنکه رسانه‌های موثر ایجاد شود، رسانه‌ها متکثر شده‌اند. در دهه ۶۰ تعداد نشریات کم بود، اما ناگهان بدون آنکه نیروی لازم و کارآمدی وجود داشته باشد، تعداد نشریات را افزایش دادیم. به هر حال هر نشریه نیاز به نیرو و بخش فکری دارد که راه‌کارهای اجرایی و عملیاتی تولید کند و دانش لازم را داشته باشد؛ امروز به جای آنکه در ایران چند روزنامه قدرتمند داشته باشیم، ده‌ها روزنامه مشابه داریم که اغلب مطالب خبرگزاری‌ها را بازنشر می‌کنند و هیچ تولید مطلبی ندارند. علاوه بر این، تعداد زیادی از نشریات محلی نیز فعالیت می‌کنند که اصلاً تولید محتوایی ندارند و صرفاً برای آنکه بگویند در کشور نشریات محلی نیز منتشر می‌شوند، یک سری نشریه در استان‌ها فعالیت می‌کنند.

– از تاثیر تورم رسانه‌ای بر کاهش میزان تاثیرگذاری نشریات بیشتر بگویید.

در مطبوعات با دو شاخصه تیراژ و تأثیر مواجه هستیم که این دو الزاماً با هم یکی نیستند؛ یعنی ممکن است یک نشریه پرتیراژ نباشد، اما پرنفوذ باشد. نشریاتی که در قشرهای تحصیل‌کرده و خاص جامعه مورد استقبال قرار می‌گیرند، نشریات موثر محسوب می‌شوند. با توجه به این دو شاخص معتقدم که در ایران بیش از ۲۰ نشریه با نفوذ نداریم. بخش بزرگی از نشریات کشور را نشریات تخصصی تشکیل می‌دهند که در این زمینه صاحب نشریات قوی هستیم، اما در حوزه نشریات عمومی وضعیت بسیار بد است.

در آمریکا نشریه‌ای با نام (New yorker) وجود دارد که از نشریات مهم این کشور محسوب می‌شود، اما مخاطب عام ندارد، با این وجود به شدت روی جریان روشنفکری، فرهنگی و سیاسی آمریکا با نفوذ است؛ از طرفی دیگر روزنامه «یومویی شیمبون» در ژاپن با تیراژ بالای ۲ میلیون نسخه در روز منتشر می‌شود و مخاطب عام دارد؛ منظورم این است که نشریات باید تیراژ یا نفوذ بالایی داشته باشند؛. تعداد نشریات با نفوذ پرتیراژ خیلی کم است.

در کشور ما بخش خصوصی با وجود مواجهه با محدودیت‌های بسیار، در تولید نشریات تخصصی با نفوذ، موفق ظاهر شده است و برخلاف برخی تصورات، نشریات خصوصی محتوای زرد تولید نمی‌کنند؛ اصلاً نشریه زرد قوی در ایران نداریم. به نظر من بر خلاف تصور رایج عموم، نشریه زرد به معنای ناسزا نیست، بلکه نشریه زرد، نشریه‌ای‌ است که مطابق با خواسته‌های سطح پایین و دم‌دستی مردم تولید می‌شود.

– بنابراین می‌توان این‌طور نتیجه گرفت که حضور نشریات زرد به صنعت نشر و فرهنگ عمومی آسیب نمی‌رساند؟

بله؛ نشریات زرد بخشی از تولیدات فرهنگی در دنیا محسوب می‌شوند که البته نفوذ، گسترش و تأثیرگذاری فرهنگی ندارند. نشریات زرد همانند آدامس هستند؛ کسی آدامس نمی‌خورد که از آن پروتئین دریافت کند، ولی نشریات با نفوذ مثل غذاهای پروئین‌دار هستند و فکر فرهنگی دارند؛ تولید یک نشریه خوب زرد، کار بسیار سختی است. اسم هر کاغذ پاره‌ای را نباید نشریه زرد گذاشت یا اینکه هر نشریه که عکس چاپ می‌کند را بگوییم این نشریه مبتذل است؛ اگر این طور باشد که الان نشریه (Life magazine) هم باید مبتذل باشد!

به طور کلی تولید نشریات زرد اشکالی ندارد، ولی اگر در جامعه‌ای تعداد نشریان زرد بیشتر از نشریات تخصصی باشد، باید به حال آن جامعه افسوس خورد.

– به نظر می‌رسد گاهی در توصیف فیلم‌ها و نشریات سینمایی از واژه «مبتذل» که شما نیز از آن استفاده کردید بصورت نابجا استفاده می‌شود؛ نظرتان در این باره چیست؟

ما از کلمه مبتذل به موقع استفاده نمی‌کنیم؛ در واقع هر چیزی را که نمی‌پسندیم، می‌گوییم مبتذل است یا هر چیزی که با خواسته‌های مردم رابطه دارد، مبتذل می‌نامیم. اینها از تعابیر جدید ایرانی است که در دو دهه اخیر مورد استفاده قرار گرفته شده‌اند. حتی از نظر برخی روشنفکران، هر فیلمی را که مردم می‌بینند، فیلمی مبتذل و سخفیف است و هر فیلمی که دیده نمی‌شود، درجه یک و خاص محسوب می‌شود؛ در حالی که در هیچ کجای دنیا به یک فیلم عامه‌پسند، مبتذل نمی‌گویند! مگر اینکه مردم را نماینده ابتذال بدانیم که این خود توهین بسیار بزرگی است.

ابتذال مفهوم دیگری دارد که در اجرا و تفکر مفهوم پیدا می‌کند. اگر می‌گوییم یک نشریه‌، کارگردان، نویسنده و بازیگر مبتذل است، باید این را معنی کنیم؛ نمی‌توان به طوری کلی به یک نفر صفتی را نسبت داد. چون من فردی را نمی‌پسندم که دلیل نمی‌شود او مبتذل باشد. جالب است بدانیم که بسیاری از افرادی که در ظاهر دایه‌دار این تعهدات بودند، امروز از سمفونی پنج بتهوون به قر کمر رسیدند!

عموماً در دنیا نشریات مخاطبان مشخصی دارند، یعنی برای عموم، نخبگان یا هر دو منتشر می‌شوند؛ اما در ایران عمده نشریات دولتی ما اصلاً مخاطب خاصی ندارند و فقط برای خوش‌آمد مدیر بالادستی تولید می‌شوند. در تولید فیلم نیز دقیقاً به همین صورت است. اگر به ۲۰ فیلم برتر سال نگاه کنید، مشاهده می‌کنید که تقریباً مهمترین‌ ‌آنها توسط بخش خصوصی تولید شده‌اند و حتی اگر قرار باشد از زمان انقلاب به بعد ۱۰۰ فیلم خوب (یعنی فیلم‌هایی که مخاطبان عام و نخبگان آن را پذیرفته باشند) را انتخاب کنیم، باز بخش خصوصی حرف زیادی برای گفتن دارد.

– برخی معتقدند فیلمی که مردم آن را پذیرفته‌اند، لزوماً فیلم خوبی نیست. بنابراین طبیعتاً اینکه فیلم‌های خوب در طی این سال‌ها توسط بخش خصوصی تولید شده است هم نمی‌پذیرند.

اینجا باز هم دچار چالش می‌شویم. از هر نظر باید باور داشته باشیم که مردم صاحبان اصلی همه چیز هستند؛ مردم سال‌هاست با فرهنگ‌شان زندگی می‌کنند و اگر قرار بود فرهنگ مردم نسبت به فضای زمانه تغییر کند، در آن زمان که حکومت دینی وجود نداشت، باید مراسم‌های مذهبی‌مان از بین می‌رفت، که این اتفاق نیفتاد. یا اینکه زمانی که صاحبان دولت علاقه‌ای به برگزاری مراسم‌های ملی نداشتند، باید این رسومات فراموش می‌شدند که نشدند. در طی این سال‌ها نه عید نوروزمان از بین رفته است و نه مراسم‌های تاسوعا و عاشورایمان؛ این فرهنگ در طول تاریخ شکل گرفته و در یک شب از بین نمی‌رود؛ اما می‌توان فرهنگ دینی و اجتماعی مردم را تعمیق کرد؛ می‌توان سنت‌های غلط را از طریق کار کردن روی سنت‌های صحیح حذف کرد. تجربه نشان داده سلیقه‌ای که مردم را باور ندارد، همان سلیقه‌ای است که شکست خورده است.

متأسفانه تا به امروز تولیدات فرهنگی دولتی ما نه تنها بر روی خواص بلکه بر روی عوام نیز تأثیری نگذاشته است و اغلب آنها در این زمینه ناموفق بوده‌اند. این تولیدات فقط بودجه‌ای را از بیت‌المال مصرف و راه را برای افراد مستقل سخت‌تر کرده‌اند.

– یکی از مشکلات دیگری که که در حوزه سینما مطرح می‌شود، رابطه اهالی سینما و رسانه است؛ نگاه و برخوردی که این دو قشر به هم دارند، عموماً مورد نقد واقع می‌شود؛ آیا به نظر نمی‌رسد که نگاه سینمایی‌ها به اهالی رسانه کمی کاربردی شده است؟

این یک نیاز دوگانه است؛ سینما برای عنوان شدن در جامعه نیازمند رسانه‌ها است و اگر سینماگری بگوید من از رسانه‌ها متنفرم و نیازی به آنها ندارم دروغ می‌گوید. از طرف دیگر نیز رسانه‌ها باید درباره پدیده‌های سینمایی که مورد توجه مردم هست، صحبت کنند. در این رابطه توأمان باید احترامی متقابل به وجود بیاید؛ یعنی رسانه زمین خورده و نوکر افراد مشهور جامعه نباشد و سینماگران نیز مورد سوءاستفاده رسانه‌ها قرار نگیرند.

– یکی از ایراداتی که امروز به اهالی رسانه بویژه از سمت برخی از سینماگران وارد می‌شود این است که سطح دانش و آگاهی برخی از اهالی رسانه پایین است. نظر شما چیست؟

اصلاً این موضوعات را نمی‌توان بصورت کلی مطرح کرد؛ نمی‌توان گفت سینمای ایران بی‌فرهنگ است یا مطبوعاتی‌ها بی‌سواد هستند؛ باید تعریف‌مان مشخص‌تر باشد. در کشور تعداد زیادی از نشریات و خبرنگاران جدی حضور دارند. افرادی که در حوزه مطبوعات فعالیت می‌کنند، در این سال‌ها کمک‌های بسیاری به سینمای ایران کرده‌اند. در بسیاری از کشورها هنرمندان باید پول بدهند تا با آن مصاحبه شود یا عکسشان روی جلد مجلات برود؛ اما در ایران این کار به صورت رایگان صورت می‌گیرد و خبرنگاران با حق‌التحریرهای بسیار پایین درباره سینما و فرهنگ می‌نویسند.

از طرفی دیگر همان‌طور که سینماگر غیرمحترم و تقلبی داریم، مطبوعاتی غیرمحترم و تقلبی نیز داریم؛ این موضوع به همان تکثر بی‌مورد رسانه‌ها بازمی‌گردد که پیشتر درباره آن صحبت کردیم. شما خودتان را جای یک کارگردان و هنرپیشه معروف بگذارید، اگر در روز ۲۰ نفر به شما زنگ بزنند، عصبانی نمی‌شوید؟ اگر یک نفر با شما مصاحبه کند و سوال‌های بسیار سطحی از شما بپرسد، اذیت نمی‌شوید؟ برعکس این موضوع هم مصداق دارد؛ فرض کنیم شما تازه وارد سینما شده‌اید، اگر ده‌ها مصاحبه از شما منتشر شود، متوهم نمی‌شوید؟ اگر هنوز پا به عرصه سینما نگذاشته، عکستان روی جلد مجلات منتشر شود، باعث نمی‌شود که بی‌خود و بی‌جهت تکبر پیدا کنید؟

زمانی که تکثر رسانه‌ای، بدون تخصص رسانه‌ای وجود داشته باشد، طبیعتاً رابطه‌ها، به هم می‌ریزد؛ سینماگر تصور می‌کند مطبوعات در خدمت اوست؛ هر زمان که دوست داشت حرف می‌زند و فکر می‌کند همیشه هم رسانه‌ها باید از او تعریف کنند. از آن طرف نیز اهالی رسانه تصور می‌کنند آقا بالاسر سینمایی‌ها و تعیین کننده هستند؛ در حالی که اصلاً این‌طور نیست و این یک رابطه توامان و برابر است.

باید بپذیریم که رسانه‌ها در عین حفظ هویت مستقل خود، باید با احترام با سیاست، سینما و هر حوزه دیگری برخورد کنند. از طرفی هم دیگران باید بدانند نقد دلیل بر بی‌ادبی و تحسین به معنی نوکری نیست. بخشی از این رابطه مریضی که امروز بین اهالی سینما و رسانه وجود دارد، به متخصص نبودن اهالی رسانه برمی‌گردد و بخشی هم ناشی از توهم، تکبر و خودبینی اهل سینما است؛ وقتی کسی حرفی برای گفتن ندارد، جلوی خبرنگاران می‌بازد؛ برخی از دوستانی که در این دو عرصه فعالیت می‌کنند، اصلاً اخلاق حرفه‌ای ندارند. طبیعتاً وقتی بازار پر از جنس‌های تقلبی چینی شود، جنس‌های اصلی گم می‌شوند؛ اگر می‌خواهیم این مساله حل شود باید به سینما و رسانه احترام بگذاریم و اجازه ندهیم هر حرفی به نام سینما و رسانه مطرح شود.

_به عنوان سوال آخر، مدتی است که رابطه مردم با سینما چندان مناسب نیست و گیشه سینماها همانند گذشته پر رونق نیستند؛ به نظر شما بخشی از این مساله به برخورد سرد و شاید نا مناسب برخی از اهالی سینما با مخاطبان برنمی‌گردد؟

خیلی از افراد هستند که دهه گذشته اصلاً به سینما نرفتند و رابطه‌شان با سینما قطع شده است؛ این موضوع باید آسیب‌شناسی شود. به هر حال احترام امام‌زاده دست متولی آن است. اگر ما احترامی برای مردم قائل باشیم، برای آنها محترم خواهیم بود؛ متأسفانه این احترام کم و رابطه صادقانه بین سینما و مردم خدشه دار شده است؛ هنرپیشه‌ای که زمانی مردم او را دوست داشتند، ۱۰ فیلم تقلبی یا فیلمی که خلاف نظر مردم بوده است را بازی کرده است. طبیعتاً این‌ مسائل به رابطه ضربه می‌زنند.

رابطه بین سینما و مردم باید تعمیق یافته باشد، در غیر این صورت تأثیر فرهنگی نمی‌گذارد. متأسفانه امروز در جامعه ما بی‌ادبی جای فرهنگ را گرفته است؛ این موضوع حتی در گفتمان عادی مردم هم پیداست؛ وقتی نخبه‌ ما بی‌ادب است چه توقعی از عوام داریم؟ طبیعتاً مردم به کسانی احترام می‌گذارند که قابل احترام و حرفی برای گفتن داشته باشند؛ البته بخشی هم به این برمی‌گردد که در حوزه فرهنگ کم کاری شده است. در همه دولت‌هایی که در این مدت حضور داشتند، فرهنگ را چرخ پنجم درشکه در نظر گرفتند؛ بودجه فرهنگ همیشه کم بود و توجه به فرهنگ زینت‌المجلسی بوده است. هیچ وقت توجه نکردیم که فرهنگ یک امر زیرساختی و بسیار تأثیرگذار است. اگر امروز در کشورمان بداخلاقی سیاسی داریم ناشی از بی‌فرهنگی است.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین