کد خبر: ۱۴۸۸۷۹
تاریخ انتشار: ۱۱ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۱:۲۱
در سکانس دو شب گذشته، حتي قدرتمندترين سياست‌مداران و رسانه‌هايي که با اتکاي به جهل جاهلان و فريب‌کاران، عادت کرده‌اند کارگردانان صحنه جهان باشند و هر زمان با ژست‌ها و رفتارهاي پيش‌بيني‌ناپذير ديگران را غافلگير کنند، تبديل به بازيگر شدند؛ آن‌هم بازيگر نقش‌هاي کمدي!
روزنامه شرق در یادداشتی به قلم سيدمحمد بهشتي-مديرعامل پيشين بنياد سينمايي فارابي نوشت:

قطره‌اي کز بحر وحدت شد سفير/ هفت بحر، آن قطره را باشد اسير (مولانا)

در تاريکي صحنه، نفس در سينه‌ها حبس شد؛ چه آنان که در مجلس حضور داشتند و چه آنان که هزاران کيلومتر اين‌سوتر ناظر مراسم بودند. مطمئنم آن لحظه که نام کارگردان ايراني، آقاي اصغر فرهادي، زمزمه شد، جمله ايرانيان حتي آنان که مغرضانه دل‌ خوشي از اين مراسم و برگزارکنندگانش ندارند، براي کسري از ثانيه، عداوت‌هايشان را فراموش کردند.

...فقط ازآن‌رو که ايراني‌اند و «ايراني‌بودن» سن و جنس و مقام و منصب و حب و بغض نمي‌شناسد، از صميم قلب خوشحال شدند و تنها وقتي که به خود آمدند و دوباره افکار خرد و کوته‌بينانه به سراغشان آمد، سعي کردند اين حادثه را به نمايشي سياسي تقليل دهند. البته من هم بر آنم که اين نمايش کاملا سياسي بود! ولي از آن جنس سياست‌ورزي‌هايي که فقط از يک کارگردان زبده برمي‌آيد و نه يک سياست‌مدار و نه يک وزير امور خارجه و نه حتي يک رئيس‌جمهور. مراسم اسکار، آن مجلسي است که در آن، همه کارگردانان که تا پيش‌ازاين پشت دوربين و ناظر صحنه بودند، خود همچون هنرپيشگان روي صحنه مي‌آيند و به ديگران فرصت مي‌دهند که کوچک‌ترين رفتار و گفتارشان را زير نظر گيرند و حتي قضاوت کنند. کارگرداناني که مي‌پذيرند در اين مراسم روي صحنه روند، تلويحا پذيرفته‌اند که براي مدت کوتاهي خود بازيگر شوند و در مقام يک بازيگر جايزه‌شان را دريافت و پيامشان را قرائت کنند؛ ولي آقاي فرهادي نشان داد با تمام وجود يک کارگردان است و قصد کرده از فرصت اسکار نيز بهره ببرد و فيلم خودش را بسازد. او مدبرانه با انتخاب مناسب‌ترين لوکيشن و در بهترين زمان و از همه مهم‌تر با چيدن بهترين هنرمندان، توانست سکانسي بي‌بديل و فراموش‌نشدني بسازد. مسلما بنيادي‌ترين هنر کارگردان تأثيرگذاري در انتقال پيام است؛ اوست که مي‌تواند وراي مشخصات ظاهري انسان‌ها، استعدادها و توانايي‌هاي باطني‌شان را براي ايفاي نقش در موقعيتي که برازنده آنهاست تشخيص دهد. بسيار پيش آمده که هنرمندان در سکانس‌هاي دراماتيک يک فيلم، توانايي‌هايي از خود بروز داده‌اند که خودشان نيز غافلگير شده‌اند چراکه تا پيش‌ازاين خود را چنين نشناخته بودند. به نظر بنده، انوشه انصاري يا فيروز نادري، هرقدر پيش‌ازاين درزمينه شغلي و علمي موفق بوده و کارنامه درخشاني داشته‌اند، باز هم حضور در مراسم اسكار، قرارگرفتن در آن موقعيتي بود که احتمالا خودشان نيز تصور نمي‌کردند تا اين اندازه برازنده آن باشند و ما شاهد بوديم که اين دو فرد، وراي فضانورد ميليونر يا مدير ناسا، توانستند از مأموريتي که «ايراني‌بودن» به ايشان محول کرده بود نيز سربلند بيرون آيند و خود را در دل ايرانيان و حتي جهانيان جاي دهند.

در سکانس دو شب گذشته، حتي قدرتمندترين سياست‌مداران و رسانه‌هايي که با اتکاي به جهل جاهلان و فريب‌کاران، عادت کرده‌اند کارگردانان صحنه جهان باشند و هر زمان با ژست‌ها و رفتارهاي پيش‌بيني‌ناپذير ديگران را غافلگير کنند، تبديل به بازيگر شدند؛ آن‌هم بازيگر نقش‌هاي کمدي! اگر مردم جهان، سياست‌مداران، رسانه‌ها و... در اين مدت در برابر رفتارهاي دونالد ترامپ سرگردان و منفعل بودند، در چنين موقعيت‌هايي که فرهنگ و هنر صحنه‌گردان مي‌شود، ترامپ و نظاير او، منفعل مي‌شوند و دم فرومی‌بندند و منفعلانه سعي مي‌کنند همه‌چيز را ناديده بگيرند. همه اينها يعني آقاي فرهادي با کارگرداني اين سکانس، يک کار بزرگ سياسي انجام داده است. دونالد ترامپ پيش از انتخابات رياست‌جمهوري ساز مخالفت با برجام را کوک کرد؛ مهم‌ترين بهانه او اين است که برجام ايران را در موقعيتي قرار مي‌دهد که بمب‌هاي اتمش را منفجر کند؛ ولي با وجود خواسته او ايران يکي از بمب‌‌هايش را شب گذشته در کشور او منفجر کرد؛ بمبي که به‌جاي خرابي، آباداني به بار مي‌آورد و به‌جاي دشمني، باب دوستي و موّدت مي‌گشايد و به‌جاي گازهاي مسموم، عطر خوش در هوا پخش مي‌کند و به نظر بنده بمب‌هايي ازاين‌دست همان چيزي است که آقاي ترامپ و هم‌قطارانش در همه جهان، ازاین‌پس، بيشتر بايد نگران و منتظر انفجار آن باشند.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین