کد خبر: ۱۴۷۸۸۰
تاریخ انتشار: ۰۵ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۶
واقعیت آن است که ترامپ با همه شوک‌ها و تکانه‌هایی که از رهگذر تصمیمات گریز از مرکز و همچنین تمایلات روسی خود بر ارزش‌های آمریکایی وارد می‌کند، اگر بداند در هدفی که دارد به توفیق می‌رسد، بر شدت کنش‌های خود می‌افزاید و هراسی ندارد که نخبگان ساختار سیاسی آمریکا در به ثمر رساندن ماموریتش چه قضاوتی خواهند کرد.
روزنامه جهان صنعت در یادداشتی به قلم  صلاح‌الدین هرسنی نوشت:

 شرایط حال حاضر آمریکا، ویژگی‌ها و خصوصیات یک سیستم رو به زوال را به نمایش می‌گذارد. بروز این شرایط قبل از هر چیز ریشه در نوع کنش‌ها و الگو‌های رفتاری دونالد ترامپ دارد که در شرایطی غیرمنتظره وارد کاخ سفید شده است. به واقع او مسوول بخش اعظم اتفاقات و شرایطی است که در آمریکای وقت حاضر ساری و جاری است. این اتفاقات در فرآیند تصمیمات دور از منطق، شتابزده و هیجانی ترامپ روی ریل بی‌نظمی حرکت می‌کند و لحظه به لحظه رنگی از آشفتگی، تردید و بی‌سامانی به خود می‌گیرد. واقعیت آن است که این دست حوادث و اتفاقات غیرقابل تصور تا قبل از ظهور پدیده شگفت‌انگیز و البته اسفناکی چون ترامپ یا دیده نشده و نبوده و اگر بوده، اساسا خود را رویدادی دیریاب نشان داده است.

چه‌بسا کنش‌های ترامپ در یک ماه حضور در کاخ سفید را بتوان در فرآیند تدریجی فروپاشی ساختارهای شناخته‌شده دموکراسی آمریکا ارزیابی کرد. واقعیت آن است که تنها کسانی که قصد فروپاشی یا سرنگونی نظامی را دارند، دست به این‌گونه اقدامات می‌زنند و به نظر می‌رسد ترامپ هنرمندانه نقش خود را در به ثمر رساندن ماموریتی که برعهده دارد، بازی می‌کند. این حدس و گمان بیشتر در راستای مساله دخالت نقش افراد در به ثمر رساندن و تحقق اهداف پنهانی تقویت می‌شود. به این ترتیب اگر قائل به این امر باشیم که بروز و ظهور شرایط خاص محصول اعمال قهرمانانه فردی است، ترامپ از این قاعده مستثنا نیست. مثلا پیروزی انقلاب فرانسه با اعمال قهرمانانه روبسپیر رقم خورد یا همین‌طور لنین مفسر مارکسیسم و از رهبران عمده جنبش کارگری و سوسیال‌دموکراسی روسیه نقش زایدالوصفی را در واژگونی خاندان رومانف و نظام تزاری برای به ثمر رساندن و پیروزی انقلاب بلشویکی روسیه در اکتبر 1917 م ایفا کرد. در همین راستا نقش گورباچف در کنار همه دلایل موجده از جمله گلاسنوست (بلورینگی یا شفافیت) و پروسترویکا (بازسازی) در فروپاشی کمونیسم و اتحاد جماهیر شوروی غیرقابل انکار است و در حال حاضر هم ترامپ همان نقش گورباچف را و البته در مداری معکوس در واژگون‌سازی نظام سیاسی آمریکا بازی می‌کند.البته در کنار تصمیمات گریز از مرکز ترامپ، مجموعه‌ای از نگرش‌های ضدناسیونالیستی و علقه‌های ضدآمریکایی که ظاهرا از طرف روسیه هم تقویت می‌شود، ترامپ را در فرجام‌گرایی ماموریتش یاری می‌دهند.

اینکه او گرایش خود را از روسیه و تمجیدش را از پوتین کتمان نمی‌کند، نشان می‌دهد روسیه هم بی‌میل از انجام این نقش از سوی ترامپ نیست. واقعیت آن است که ترامپ با همه شوک‌ها و تکانه‌هایی که از رهگذر تصمیمات گریز از مرکز و همچنین تمایلات روسی خود بر ارزش‌های آمریکایی وارد می‌کند، اگر بداند در هدفی که دارد به توفیق می‌رسد، بر شدت کنش‌های خود می‌افزاید و هراسی ندارد که نخبگان ساختار سیاسی آمریکا در به ثمر رساندن ماموریتش چه قضاوتی خواهند کرد. به این ترتیب به نظر می‌رسد با کنش‌های سردرگم و غیرقابل پیش‌بینی ترامپ تاریخ بار دیگر و در دومین دهه از هزاره سوم در حال تکرار است و او نوید این تکرار را به مشتاقانش داده است. شاید این دگردیسی و تحول برای مردم کشوری که داعیه سروری داشته و دارند، امری پیچیده باشد و اگر زودتر پی ببرند که قرار است تاریخ به فاصله دو دهه از فروپاشی شوروی، تکرار شود، عطای دموکراسی را به لقایش می‌بخشند و از انتخاب ترامپ صرفنظر می‌کردند اما واقعیت آن است که ترامپ رییس‌جمهور آمریکاست، در صحنه حاضر است و راه می‌رود و هرازگاهی هم برای دوستدارانش لایک می‌فرستد و همین دوستداران او را به دلیل اینکه چنین تصمیماتی گرفته است، تشویق می‌کنند و برای انجام چنین ماموریتی هورا می‌کشند.


ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین