کد خبر: ۱۴۷۶۵۰
تاریخ انتشار: ۰۴ اسفند ۱۳۹۵ - ۰۲:۴۰
«مالکوم ایکس» مبارز سیاه پوستی بود که سالیان متمادی علیه نژادپرستی به مبارزه پرداخت و کوشید تا همگان را با مفهوم اتحاد و برابری آشنا سازد و اینگونه به نمادی از مبارزه و حق طلبی تبدیل شد.
 «مالکوم ایکس» مبارز سیاه پوستی بود که سالیان متمادی علیه نژادپرستی به مبارزه پرداخت و کوشید تا همگان را با مفهوم اتحاد و برابری آشنا سازد و اینگونه به نمادی از مبارزه و حق طلبی تبدیل شد.

ششمین کنفرانس بین المللی حمایت از انتفاضه فلسطین سوم اسفند سال جاری در تهران برگزار شد که مراسم گشایش آن با سخنرانی آیت الله خامنه ای مقام معظم رهبری همراه بود. ایشان در بخشی از سخنرانی خویش به مناسبت سالروز شهادت «مالکوم ایکس»، یادی از این مبارز سیاه پوست کردند و از حضار خواستند با ذکر فاتحه ای یاد او را گرامی دارند.

مالکوم ایکس مبارزی آزادی خواه بود، به همین دلیل به عنوان حامی حقوق سیاه پوست ها به فعالیت پرداخت. نام واقعی او مالکوم لیتل و در 1925 میلادی در آمریکا دیده به جهان گشود. وی در سال های بعد در سفر حج نام «الحاج مالک الشباز» را انتخاب کرد. پدر این مبارز «ارل لیتل» کشیشی شجاع و حامی «مارکوس گاروی» رهبر ملی‌گرای سیاهان بود که به واسطه فعالیت های گسترده در کسب حقوق پایمال شده این قشر از مردم بارها به مرگ تهدید شد.

چنان که مالکوم در خاطراتش می گوید: «کابوسی که هرگز در ذهنم نمی میرد. شبی از شب های 1929 میلادی بود. کوچکترین خواهرم ایوون تازه به دنیا آمده بود. ما همه خواب بودیم. از خاطرم نمی رود که ناگهان چیزی مرا به بالا پرتاب کرد، چشم که باز کردم، خودم را در دنیایی از آتش و دود دیدم. صدای تپانچه ها با فریاد آدم ها در هم آمیخته بود. هرج و مرج عجیبی بود، شعله های آتش همه جا زبانه می کشید. سفید ها به خانه ما حمله کرده بودند. پدرم دشنام گویان با تپانچه خود آنها را هدف قرار می داد. برای فرار از آن جهنم یکدیگر را روی زمین می انداختیم و از روی هم می گذشتیم. مادرم در حالی که نوزادش را در آغوش داشت، با آن که شعله ها همه جا زبانه می کشید و جرقه های آتش به هرسو پراکنده می شد، از میان شعله ها گذشت تا قبل از فرو ریختن سقف فرزندش را نجات دهد. فراموش نمی کنم ما تمام آن شب را عریان و بی پناه، زیر طاق آسمان، گریان و وحشت زده سر کردیم. ماموران آتش نشانی و پلیس هم آمدند اما ایستادند که تماشا کنند خانه تا کف می سوزد و تلی از خاکستر می شود.» همین اتفاق با نقل مکان آنها به حومه شهر و شروع فقر و تنگدستی در زندگی آنها همراه شد.

مالکوم از کودکی باهوش و با پشتکار بود اما مدتی بعد علاقه به تحصیل را از دست داد و از مدرسه اخراج شد. سپس در «بوستون» به مشاغلی موقتی روی آورد. سپس به نیویورک نقل مکان کرد. هر چند در 1945 میلادی به بوستون بازگشت و یک سال بعد به دست نیروهای پلیس دستگیر و پس از محاکمه به 10 سال زندان محکوم شد. این دوران از او انسان دیگری ساخت و دریافت هیچ گاه برای آموختن دیر نیست، حتی اگر گرفتار زندان باشد. در آن دوران بار دیگر به تحصیل روی آورد و این نقطه عطف را حاصل گفت وگو با برادر خود «رجینالد» که عضو «سازمان اسلامی» بود، می‌دانست. با آشنایی بیشتر با تعالیم رهبر سازمان ملت اسلامی به نام «الیجا محمد» بیش از پیش به این نهاد علاقه مند شد و به همین دلیل پسوند نام خانوادگی خود را از «لیتل» که نشان بردگی بود به «ایکس» به نشانه نام قبیله فراموش شده خویش تغییر داد. این مبارز مدتی بعد سخنگویی سازمان ملت اسلامی را بر عهده گرفت و به دستور ریاست سازمان، مسجدهای متعددی در ایالت های «دیترویت»، «میشیگان» و «هارلم نیویورک» ساخت.

وی در راه نشر پیام های سازمان ملت اسلامی از روزنامه، رادیو و تلویزیون استفاده کرد و موفق شد تعداد اعضای این نهاد را از 500 تن در 1952میلادی به 30 هزار تن در 1963 میلادی افزایش داد. بدین ترتیب هدف والای این مبارز چیزی جزء رویارویی با برده داری نُوین در آمریکا نبود. وی در پی آن بود تا سیاه پوستان درک کنند از ساده ترین حقوق انسانی محروم هستند زیرا نژادپرستان اجازه نمی دادند آینده ای روشن و آباد در انتظار آنان باشد.

وی پس از مدتی که به آفریقا، خاورمیانه و مکه سفر کرد، گروه «مسجد مسلمان» را تشکیل داد و با بازگشت به آمریکا، رنگ و بوی متفاوت سخنرانی هایش عده ای را بر آن داشت او را در فهرست ترور خود قرار دهند به همین دلیل در فوریه 1965 میلادی، خانه او را در نیویورک بمب گذاری کردند اما خوشبختانه اعضای خانواده به موقع آگاه شدند و از محل گریختند.

مالکوم ایکس در زندگی خود با افرادی همچون «مارتین لوتر کینگ»(رهبر سیاهپوست های آمریکا)، «محمدعلی کلی»(قهرمان مسلمان بوکس جهان)، «فیدل کاسترو» (رهبر کوبا، «نلسون ماندلا» (رهبر سیاهپوستان آفریقای جنوبی) دوست بود.

کتاب زندگینامه شخصی مالکوم ایکس که مدت کوتاهی پس از مرگ وی منتشر شد، یکی از تأثیرگذارترین کتاب های غیر داستانی سده 20 به شمار می‌رود.

سرانجام این مسلمان شجاع و حامی حقوق سیاه پوست ها در 21 فوریه 1965میلادی برابر با سوم اسفند ماه هنگام سخنرانی در سالن «آدوبون» در «منهتن» نیویورک به وسیله سه مرد افراطی مسلمان به رگبار بسته شد و با اصابت 15 گلوله به شهادت رسید. پیکر این مبارز در آرامگاه «فرن کلیف» در نیویورک به خاک سپرده و چند دهه بعد مردی که به دخالت داشتن در قتل مالکوم ایکس اعتراف کرده بود، آزاد شد.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین