|
|
امروز: دوشنبه ۰۵ آذر ۱۴۰۳ - ۲۳:۳۴
کد خبر: ۱۴۷۵۶۰
تاریخ انتشار: ۰۳ اسفند ۱۳۹۵ - ۱۵:۴۷
همان ايدئولوژي‌ای که نسخه سياست حمايت از فلسطين و مبارزه با استکبار را مي‌پيچد؛ همان نيز به تأمين منافع ملي ‌ام‌القري بر‌اساس اصول و قواعد فقه سياسي شيعي حکم مي‌کند.
روزنامه وقایع اتفاقیه در یادداشتی به قلم نعمت‌الله مظفرپور،ديپلمات ايران در آنکارا نوشت:

1- لوي‌اشتراوس در نقد انديشه مدرن مبني‌بر محوريت فاعل شناسا؛ معتقد است تفکر موقعي مي‌تواند رشد کند که خود را از دست «فاعل شناسا» که به‌مثابه «توله ننر»، تفکر را به انقياد کشيده است، خلاصي دهد. 2- با الهام از واژه‌سازي او، نوشتار حاضر بر اين باور است که اکنون دوگانه‌انگاري مانند توله ننري، فضاي ذهني ديپلماسي‌نويسان مطبوعات ايران، رسانه ملي و حتي کلاس‌هاي دانشکده‌هاي روابط بين‌الملل را اشغال کرده است.

مشاهدات يک‌دهه‌اي نويسنده نشان مي‌دهد ديپلماسي‌نويسان کشورمان تا حد زيادي اسير دوگانه‌انگاري و دو‌گانه‌پنداشتن پديده‌هاي سياسي هستند. 3- درحالي‌که به نظر مي‌رسد خلاقيت، اجتهاد و به‌ویژه پيش‌بيني تحولات ديپلماتيک زماني حاصل مي‌شود که وارد گردونه پيچيده و چندوجهي بشويم، شايسته است پژوهشگران حوزه ديپلماسي دوجانبه و چند‌جانبه اين توله سمج را از درگاه ذهن خود برانند. ما زماني مي‌توانيم روندهاي سياسي حوزه‌هاي ديپلماتيک را درک کرده و براي ارتقاي منافع ملي جمهوری اسلامی ايران نسخه صائب بپيچيم که ذهن و قلم خود را از چنبره دوگانه‌ها خلاص کنيم. به جز دوگانه‌هاي ديني حق- باطل و اسلام- کفر، کمتر پديده سياسي‌ای مي‌تواند دوگزينه‌اي باشد. اساسا نظام تصميم‌گيري و عملکرد دولت - ملت‌ها و ارتباط آنها با همديگر بسيار پيچيده‌تر از قالب‌هاي دوگانه‌اند. اين چندوجهي‌بودن در خاورميانه مواج و لغزنده کنوني مضاعف مي‌شود.4- شگفت‌انگيز اينکه سقراط چنين مي‌انديشيد که وقتي آموزه‌ها و مفاهيمي جا مي‌افتند و همگان آن را پذيرفته و به آن قناعت کرده و تکرار مي‌کنند؛ وقت اوراق‌کاري آنها فرا‌رسيده است. پست‌مدرن‌ها نيز نظام مفاهيم برساخته قدرت را مانند زندان تصور مي‌کنند که انسان‌ها درون آن قرار گرفته و بدون اينکه از «چرايي» آن بپرسند؛ حداکثر با کنکاش در «چيستي و توصيف» و تحليل درون آن، ضمن تن‌دادن به مشروعيت آموزه‌هاي متصلب، جهان و خود را در اين قالب تعريف مي‌کنند. اتفاقا، ادوارد سعيد با الهام از اين نگرش، علم شرق‌شناسي و مشروعيت آن را زير سؤال مي‌برد.

 درواقع، درد سعيد اين است که شرقي‌ها چگونه جهان و خود را از منظر تصلب‌گرايانه و حيله‌وار غربي‌ها مي‌بينند. نتيجه اينکه وراي غربي‌بودن يا نبودن دوگانگي‌ها بايد تصريح کرد اينها تا حدودي زيادي کليشه‌اند و معرفت و عمل پيشروي به ما اعطا نمي‌کنند. 1- دوگانه تاکتيک- راهبرد: يکي از دوگانه‌هاي شايع در ميان بخش کثيري از ديپلماسي‌نويسان ايراني دوگانه حاضر است. چنين پنداشته مي‌شود که هر آنچه تاکتيکي نيست، راهبردي است و بالعکس، به‌طوري‌که اظهارنظر رهبر يک کشور مبني‌بر راهبردي‌نبودن رابطه کشور «الف» با کشور «ب»، حمل بر تاکتيکي‌بودن آن مي‌شود! درحالي‌که اين‌گونه نيست. مثلا، همکاري ترکيه با روسيه در سوريه، نه تاکتيکي است و نه راهبردي بلکه موضعي و عملياتي است. نکته مهم‌تر اينکه اساسا ما شاهد سلسله‌مراتب تاکتيک- استراتژي هستيم، يعني هر تاکتيکي در مقابل تاکتيک جزئي‌تر از خودش مي‌تواند راهبرد قلمداد شود. همچنين، بسياري از روندها و رويه‌ها نيز اساسا نه راهبردي هستند و نه تاکتيکي بلکه به‌عنوان نمونه الگوهاي پايه هستند. مثلا، نمونه انزواگرايي و بين‌الملل‌گرايي، يکجانبه‌گرايي و چندجانبه‌گرايي در سياست خارجي آمريکا و تفکر جفرسوني و هميلتوني؛ و نيز تروتسکيسم و استالينيسم، به‌مثابه الگوهاي پايه (Pattern) و خرده‌ايدئولوژي هستند که بسيار بالاتر از راهبردها مي‌ايستند. 2-‌دوگانه منافع ملي- ايدئولوژي: اين فقره، يکي از اساسي‌ترين مباحث سياست خارجي در ايران بوده است. اساسا درباره سياست خارجي جمهوری اسلامی ايران و حتي آمريکا، منافع و ايدئولوژي دوگانه نيستند. آنها مکمل همديگر و در خدمت هم هستند، يعني اساسا طرح اين پرسش که آيا سياست خارجي ايران از شاخصه منافع ملي تبعيت مي‌کند يا ايدئولوژي، منتفي است. ايدئولوژي لزوما امري غيرمنفعتي نيست و منفعت نيز لزوما امري غيرايدئولوژيک نيست.

 همان ايدئولوژي‌ای که نسخه سياست حمايت از فلسطين و مبارزه با استکبار را مي‌پيچد؛ همان نيز به تأمين منافع ملي ‌ام‌القري بر‌اساس اصول و قواعد فقه سياسي شيعي حکم مي‌کند. نتيجه اينکه تفهم صحيح اتاق فرمان جمهوری اسلامی ايران نيز منوط به خلاصي خويشتن از توله ننر دوگانه‌گرايي است. جالب اينکه سياست خارجي آمريکا نيز از اين قاعده مستثنا نيست. کيسينجر به‌درستي معتقد است اساسا منافع آمريکا بدون ايدئولوژي و ايدئولوژي آمريکايي بدون منافع ملي امکان تحقق ندارد. نظام معاني راهبرنده سياست خارجي آمريکا نيز درهم‌تنيده‌تر از دوگانه‌ها‌ست. اساسا حقوق بشر و منفعت در نظام معاني آمريکايي دو چيز نيستند که بخواهد يکي ابزار ديگري واقع شود بلکه در حداکثر صورت دو روي يک سکه‌اند. منفعت مبتني‌بر حق مالکيت بوده و حق مالکيت آمريکايي نيز محوري‌ترين اصل حقوق بشر است. حتي مي‌توان گفت رابطه اين‌هماني بين اين دو برقرار است. خيلي مهم است ديگران بدانند آمريکايي‌ها درون چه تاروپود فکري پيچيده و البته فرعوني و بنيادگرايانه‌ای زندگي کرده و عمل مي‌کنند. 3-دوگانه هدف- ابزار: يکي از مباحثي که در تحليل سياست خارجي کشورهاي مسلمان مطرح مي‌شود، جايگاه دين و نيز ايدئولوژي در سياست کشورها به‌مثابه هدف يا ابزار است.

 مثلا، گفته مي‌شود ايدئولوژي براي حزب عدالت و توسعه در ترکيه ابزار است و نه هدف يا بالعکس، درحالي‌که اولا تفکيک روشن و حصر عقلي بين هدف و ابزار وجود ندارد. دوم اينکه شق‌هاي ديگري نيز علاوه بر دوگانه مزبور متصور است. به‌عنوان نمونه، مي‌توان گفت ايدئولوژي در ترکيه کنوني مصداق حوزه سوم بوده و ارزش جامعه‌شناختي و روان‌شناسي دارد، يعني ايدئولوژي هم هدف، هم ابزار سياسي و هم مقوم قدرت و يکپارچگي ملي و نيز احياگري تاريخي (ارزش جامعه‌شناسانه و روان‌شناسانه) است. مشاهده مي‌شود که چگونه دوگانه‌پنداري ديد ما را نسبت به درک يک پديده مهم در حوزه امنيت ملي ايران، مضيق و کم‌سوتر مي‌کند. 4- دوگانه سياسي- ذاتي: اين فقره نيز يکي از دوگانه‌هاي آزاردهنده در فرهنگ ديپلماسي‌نويسي ايرانيان است. به‌عنوان نمونه، گفته مي‌شود بخشي از اختلافات حقوق بشري جمهوری اسلامی ايران با غرب، واقعي و ذاتي و بخشي نيز سياسي و مبتني‌بر فريب و خدعه بوده، درحالي‌که اين مورد نيز پيچيده‌تر از دوئيت است. پاره‌اي از معضلات حقوق بشري ما نه سياسي است و نه ذاتي بلکه فقر کارکردي است. بخشي ديگر نيز گفتماني است، به اين معنا که بسياري مواقع تصوير و ايماژي که کشورها درباره حقوق بشر از خود بروز مي‌دهند، مؤثرتر از واقعيت‌هاي عيني هستند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین