|
|
امروز: سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۰۸:۳۵
کد خبر: ۱۴۴۲۰۸
تاریخ انتشار: ۱۳ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۰
حمزه داستان گیر افتادن کولبرها را برای آفتاب یزد بازگو می‌کند و می‌گوید: «آنها راه افتادند تا از مرز بگذرند اما بعد از مدتی که در برف و کولاک راه می‌روند، متوجه می‌شوند که نمی‌توانند راه را ادامه دهند و همان راهی که رفته بودند را برمی‌گردند.
 برف و کولاک راه رفتن را هم برایشان سخت کرده بود اما باید پیش می‌رفتند. پاهایشان تا زانو در برف فرو می‌رود مجبورند قدم‌هایشان را بلندتر بردارند. سعی می‌کنند آرام حرکت کنند. زوزه باد در کوه می‌پیچد و سرمایش تن مردان ده را در آغوش می‌کشد و سوزش را به مغز استخوان‌شان فرو می‌کند. آرام در برف‌ها راه می‌روند آنقدر آرام که در صدای هیاهوی باد گم می‌شود. ناگهان بهمن می‌آید و آنها زیر تلی از برف گرفتار می‌شوند.

**خوب شد آن شب نبودید

حمزه از اهالی ده است. او آن شب را به کمک دوستانش رفته بود تا از چنگال برف نجات‌شان دهد. کولبرانی که مجبور شدند برای یک لقمه نان حلال در سیاهی شب و کولاک از مرز بگذرند، حالا زیر خروارها برف گرفتار شده اند. حمزه داستان گیر افتادن کولبرها را برای آفتاب یزد بازگو می‌کند و می‌گوید: «آنها راه افتادند تا از مرز بگذرند اما بعد از مدتی که در برف و کولاک راه می‌روند، متوجه می‌شوند که نمی‌توانند راه را ادامه دهند و همان راهی که رفته بودند را برمی‌گردند. اما وسط راه بهمن می‌آید و چندتایی زیر بهمن ماندند. یکی از آنها که به روستا تلفن کرده بود اطلاع داد که بهمن آمد و چند نفری در بهمن گیر افتادند ولی ما از سرما و یخ نتوانستیم کاری برایشان کنیم. چند نفر از مردان ده با ماشین‌های بزرگ رفتیم ولی فقط تا نصفه راه توانستیم با ماشین برویم. بقیه راه را همه با هم پیاده رفتیم. آن شب چند جا بهمن آمده بود و نمی‌دانستیم زیر کدام بهمن گیر افتاده‌اند. وقتی به محل آخرین بهمن رسیدیم هلال‌احمر و کوهنوردها هم رسیدند. اول گفتند که دو نفر زیر بهمن گیر کردند. گشتیم و تا ساعت 11-12 شب دو نفر را پیدا کردیم و به روستا برگشتیم. یکی از آنها زنده بود و کولبر دومی‌یخ زده بود و فوت کرده بود. ولی وقتی رسیدیم روستا متوجه شدیم خیلی بیشتر از 2 نفر بودند. یکی می‌آمد می‌گفت برادرم پیدایش نیست. یکی می‌گفت پدرم نیست. دوباره تعداد زیادی از مردم رفتند تا آنها را پیدا کنند. ساعت 5 صبح بود دوباره 3 تا کولبر دیگر پیدا کردیم که دوتایشان فوت کرده‌ بودند و یکی‌شان زنده بود. تا فردا صبحش ساعت 9-10 کل‌شان را پیدا کردیم اما متاسفانه 4 نفرشان فوت کرده بود. وقتی آنها را به روستا آوردیم به مسجد روستا رفتیم چندتایشان بعد از چند ساعتی خوب شدند و رفتند خانه‌هایشان. چند نفرشان هم بردیم بیمارستان چون دست، پا و گوششان یخ زده بود. آنها زیر نظر پزشک هستند. یکی از کولبر‌هایی که در بیمارستان‌ است وضع جسمانی خوبی ندارد.»

او در مورد یکی از کولبرانی که جانش را در بهمن از دست داده، می‌گوید: «او اهل مهاباد بود اما آمده بود اینجا برای کولبری. یک خانه گرفته بود و دو تا بچه دارد. شبی که آن کولبر یخ زده بود، شب تولد بچه‌ دوساله‌اش بود. کاش بودید و می‌دیدید که در آن برف و کولاک چطور آنها را پیدا کردیم. آن شب وضعیت خیلی خیلی بد بود. مردم روستا، کوهنوردها و هلال‌احمر همه مواظب هم بودیم و راه را با چراغ‌قوه‌هایمان روشن می‌کردیم و با احتیاط جلو می‌رفتیم. ما که رفته بودیم دوباره بهمن آمد الحمدالله کسی مشکلی پیدا نکرد.»

حمزه با اشاره به کارت‌های کولبری می‌افزاید: «بعضی‌ها این کارت‌ها را دارند و می‌توانند برای کولبر قاطر هم ببرند. اما شرایطش خیلی سخت است. این کارت را به جوان‌ها نمی‌دهند. باید کار پایان خدمت سربازی، زن و هزار شرط و شروط دیگر داشته باشند تا بتوانند این کارت را بگیرند. هر کسی شامل این کارت نمی‌شود. اینجا هم از بیکاری مردم کولبری می‌کنند. در منطقه سردشت هم کارت کولبری نیست. آنهایی که کارت ندارند نوبتی کولبری می‌کنند که هفته‌ای یک‌بار به آنها نوبت می‌رسد. آن هم با 75 هزار تومان. آنهایی که کارت ندارند باید به همین صورت زیر بهمن بمانند، سرما بخورند یا یخ بزنند.»

وقتی می‌پرسم کولبرها بیمه‌ هم دارند، خنده‌اش می‌گیرد و می‌گوید: «نه بیمه ندارند. هر کسی نمی‌تواند از سربالایی و سرپایینی‌هایی که آنها بار می‌برند رد شود. باور کنید کولبرها از جاهایی رد می‌شوند که میدان مین است. قبلا کولبرهای زیادی روی رفتند و پایشان قطع شده است. حتی بعضی از چوپان‌هایی که از کوه بالا رفته بودند هم پاهایشان قطع شده است. میدان مین در مرز زیاد است. او می‌گوید: «سمت پیرانشهر کارت کولبری دارند و از بازارچه‌ای که برایشان گذاشته‌اند وسایل برقی هم می‌برند اما سردشتی‌ها نه کارت دارند و نه بازارچه‌ای. ما بیشتر خوراکی (مثلا لیموی خشک) می‌آوریم. آن 75 تومانی که قبلا گفتم مال کسی است که کارت دارد و برای ساعت کارتش به کولبر می‌دهند ولی ما کیلویی کرایه راه را می‌گیریم. کیلویی 4500 تا 5000 تومان. همه در منطقه کولبرها را می‌شناسند.»

همیشه بزرگ‌ترهایمان می‌گویند خدا کسی را شرمنده زن و بچه‌شان نکند. اما انگار حالا باید بگویند خدا به این مردان کوه و گردنه قوت بدهد که شرمنده‌ زن و بچه‌شان نیستند. سفره دل حمزه باز می‌شود و می‌گوید: «خلاصه این کولبری کار نیست، شغل نیست از روی اجبار، بیکاری و بی‌نانی است. مردانی که به آخر خط رسیده‌اند کولبری می‌کنند. اگر کار کوچکی باشد هیچ کس کولبری نمی‌کند چون کار آدم‌ها نیست. در کتاب‌های اول دبستان می‌نویسند بابا نان داد اما اینجا می‌گویند بابا به خاطر نان جان داد. ما در جنگ دوشادوش نیروهای سپاه، انتظامی‌و نظامی‌جنگیدیم و برای دفاع از میهمان‌مان شهید دادیم. آن روزها دو تا روستا رو می‌زد تا بتواند یک پایگاه نظامی‌را بزند. حالا ما فقط کار می‌خواهیم. اگر کولبری برای یک نفر روزی 150 تا 200 هزار تومان هم درآمد داشته باشد، باز هم حاضر است با 40-50 هزار تومان در روستا کار کنند. یعنی اگر کاری با درآمد روزی 40-50 هزار تومان باشد، هیچ کس کولبری نمی‌کند. از مردم اینجا شاید 10 درصدشان وضعیت خوبی داشته باشند. 90 درصدشان بیکارند و شغلی ندارند. هیچ کس دوست ندارد که در این کولاک، برف و بهمن در شب تاریک از خانه‌اش بیرون برود برای کولبری. کاش خیلی‌ها بودند و می‌دیدند که بدن کولبرها چطور زیر برف‌ها یخ‌زده بود.»

**مردی از جنس مجلس

از قدیم گفتند که مرد گریه نمی‌کند اما فوت 4کولبر دل همه را آنقدر به درد آورد که چشمان مرد مجلس مردم مهاباد در مجلس پر اشک شده و در حضور طیب‌نیا، وزیر اقتصاد و دارایی می‌گوید: «به خاطر 100 هزار تومان 16 کولبر در بهمن گیر کردند.»

او درخواست می‌کند که به وضعیت کولبران رسیدگی شود و ادامه می‌دهد: «این افراد به خاطر تنها 100 هزار تومان و با شغل سخت کولبری به ناچار در سردترین روزهای سال امرار معاش می‌کنند و 300 کیلو بار را به دوش می‌کشند و زیر برف و بهمن می‌مانند. این در حالی است که افرادی تنها با یک تماس تلفنی و بدون طی مراحل قانونی از مرزها و جلو چشم ماموران هزاران تن محصول وارد می‌کنند. کولبرها کسانی هستند که برای کسب لقمه حلال به معابر مرزی می‌روند و یک محموله سنگین را برای تنها 100 هزار تومان حمل می‌کنند اما افرادی با روابط خاص و با یک توصیه نامه بدون زحمت و بدون دریافت مجوز،‌ هزاران تن محصولات کشاورزی مثل پرتقال و خشکبار را از مرزهای رسمی‌بدون طی مراحل قانونی وارد می‌کنند. این در حالی است که درآمد مرزها باید برای مرزنشینان و کولبرانی هزینه شود که زیر برف مفقود شده‌اند.»

کولبران نه وام می‌خواهند و نه پول. فقط کار می‌خواهند که غیرت مردانه‌شان را عرق جبین ‌کنند و نانی حلال سر سفره‌شان ببرند.

90 درصدشان بیکارند و شغلی ندارند. هیچ کس دوست ندارد که در این کولاک، برف و بهمن در شب تاریک از خانه‌اش بیرون برود برای کولبری. کاش خیلی‌ها بودند و می‌دیدند که بدن کولبرها چطور زیر برف‌ها یخ‌زده بود.

منبع:آفتاب یزد
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین