کد خبر: ۱۴۲۸۷۱
تاریخ انتشار: ۰۵ بهمن ۱۳۹۵ - ۱۰:۰۸
‌پس از انتخابات ریاست‌جمهوری با اشاره به نقش مهمی که در افشای چهره دولت قبل داشتند، می‌گفتند در این آخر عمر خدا را شکر می‌کنم که توانستم این مانع را از پیش پای انقلاب و کشور بردارم و حالا دیگر راحت می‌توانم بمیرم. همه اینها دلیل آمادگی ایشان برای رفتن بود.
غلامعلی رجایی، مشاور هاشمی (ره) در گفت‌وگویی با سایت جماران از خاطراتش با هاشمی‌رفسنجانی گفته است. بخش‌های مهم این گفت‌وگو در ادامه می‌آید.

‌نکته‌ای که ایشان گفتند و برای من جالب بود، این است که من پرسیدم از تلاش‌هایی که در این سال‌ها کردید؛ راضی هستید؟ گفتند راضی هستم و علتش این است که برای بعضی افرادی که می‌خواهند در بخش‌های مختلف تاریخ انقلاب کتاب بنویسند، منبع و مرجع شدم؛ یعنی به من مراجعه می‌کنند و براساس اطلاعات، نظرات و خاطرات من در مورد انقلاب کتاب می‌نویسند.

‌هر سال روزنوشت‌ها را قبل از چاپ به دفتر رهبری هم می‌دادند تا درباره مطالب مشترک با ایشان اگر نظری هست، بدهند و بعد از نظر ایشان در این باب اگر نظر خاصی نبود، چاپ می‌کردند. ایشان لطفی هم به من داشتند و در این چند سال اخیر، نوشته‌ها را قبل از چاپ به من و یکی دیگر از مشاوران هم ارجاع می‌دادند، به دقت آنها را بررسی و نظرم را خدمتشان تقدیم می‌کردم.

‌ مواردی که ممکن بود دیگران در این خاطرات احیانا آسیبی ببینند به تشخیص ایشان حذف می‌شدند چون آقای هاشمی در نقل تاریخ و وقایع آدم صادقی بود؛ ممکن است به دلیل مصلحت نتواند هر چیزی را بگوید ولی چیزی که می‌توانست بگوید را می‌گفت و می‌نوشت.

‌خود ایشان می‌گفتند از اوایل دهه ٦٠ خاطرات را در دو سررسید می‌نوشتند که یکی از آنها کارهای معمولی بود و این نشان می‌دهد که ثبت تاریخ برای ایشان خیلی مهم بوده که با وجود آن همه اشتغال وقت می‌گذاشتند.

‌به نظر من حیات ایشان بعد از مرگشان دیدنی‌تر و خواندنی‌تر است؛ چون ٢٣ جلد کتاب دیدارها و خاطرات و روزنوشته‌هایش باقی است و مهم‌تر از آنها اخبار و موضوعات محرمانه و سری نزد ایشان است که انتشار آنها قطعا در شفاف‌سازی تحولات و جریانات سیاسی و شناخت ماهیت جریان‌ها و اشخاص نقش خاصی ایفا خواهد کرد.

‌پس از انتخابات ریاست‌جمهوری با اشاره به نقش مهمی که در افشای چهره دولت قبل داشتند، می‌گفتند در این آخر عمر خدا را شکر می‌کنم که توانستم این مانع را از پیش پای انقلاب و کشور بردارم و حالا دیگر راحت می‌توانم بمیرم. همه اینها دلیل آمادگی ایشان برای رفتن بود.

‌قبل از اینکه با ایشان افتخار همکاری داشته باشم در ملاقاتی خصوصی گفتم شما با توجه به مقبولیتی که نزد سعودی‌ها دارید، چرا به عربستان نمی‌روید تا مشکلات را حل کنید؟ گفت من در سفری که چند سال قبل رفتم توافقاتی با ملک عبدالله کردم و با دست پر به ایران بازگشتم ولی احمدی‌نژاد همه این توافقات را بایگانی کرد؛ بعد دردمندانه گفت شما راضی هستی دوباره این مسیر طی بشود و نزد سعودی‌ها این امر آشکار شود که من در ایران کاره‌ای نیستم؟ به یاد دارم از شدت ناراحتی به صندلی تکیه دادم و گفتم، نه. من مثل خیلی‌ها این مسائل را نمی‌دانستم.

‌آقای احمدی‌نژاد که خودش برآمده از دولت هاشمی بود، نه‌تنها به نظرات ارزشمند هاشمی در جهت برون‌رفت از بحران کشور و منطقه اهمیتی نمی‌داد بلکه طبق اطلاعی که دارم، به تشریفات نهاد ریاست‌جمهوری دستور داده بود که شخصیت‌های سیاسی خارجی را که به تهران می‌آیند و تقاضای ملاقات با آقای هاشمی را دارند، به دیدار ایشان نبرند. اخیرا که برای مراسم ایشان به کرمان رفته بودیم معاون روابط‌عمومی مجمع ‌گفت در سال ٩١ ایشان تنها دو دیدار آفریقایی داشته است.
‌ یک‌ بار هم خبرنگاری خارجی از ایشان در مورد کمک‌های نظامی و تسلیحاتی جمهوری اسلامی به جریان مقاومت لبنان پرسید؛ آقای هاشمی به او گفت ما کمک نظامی نمی‌کنیم. خبرنگار گفت می‌خواهید شماره پروازهایی که این کمک‌ها را به بیروت می‌برد، به شما بگویم؟ آقای هاشمی جواب داد این پروازها کمک‌های انسان‌دوستانه ما به مردم لبنان است! در پاسخ هوشمندانه عمل می‌کرد.

‌ وقتی انحراف احمدی‌نژاد از سوی کسانی که در سابق از ایشان حمایت می‌کردند، مطرح شد، می‌گفت من به نایب‌رئیس خودم در خبرگان گفتم شما آن‌قدر از این آدم حمایت کردید و حالا می‌گویید مشایی او را منحرف کرده درصورتی‌که اصل انحراف خود احمدی‌نژاد است.

‌ وقتی در یادداشت مفصلی، از مهدی دفاع کردم که در روزنامه «شرق» منتشر شد؛ خدمتشان به منزل رفتم تا اگر نظری دارند بفرمایند. در کتابخانه محافظان قبل از انتشار ٥٠ دقیقه کنار من با لباس معمولی نشست و آن را خواند. حین خواندن مطلب یک جا ایستاد و گفت نوشته شماست و من دخالتی نمی‌کنم.

‌ سال ٩٢ که برای خداحافظی تعطیلات عید خدمتشان رسیدم گفتم خبر خوشی دارید؟ عیدی ما باشد، گفتند پس از عید خبر خوشی به شما می‌دهم. بعد از تعطیلات پرسیدم نفرمودید خبر خوش چیست؟ گفت بنا بود راجع به رفع حصر اتفاقاتی بیفتد... از آرزوهای ایشان این بود که حصر برداشته شود.

منبع: شرق
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین