|
|
امروز: شنبه ۰۱ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۰۹:۳۳
کد خبر: ۱۴۲۱۴۲
تاریخ انتشار: ۳۰ دی ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۶
در دهه هفتاد و هشتاد نیروهای اقتصادی و اجتماعی جدید شکل گرفتند که با این مسیر جدید همراه شدند و امروزه وضعیت کاملا معکوس شده است‌. در حال حاضر اکثریت نظام کارشناسی، روشنفکران، دانشگاهیان و توده مردم مخالف دولت‏گرایی هستند و همین امر تضمین‌کننده آن است که در عرصه اقتصاد چرخش‏های ناگهانی صورت نگیرد‌.
جهان صنعت نوشت:سوالی که امروزه در ذهن بسیاری از مردم و خصوصا فعالان کسب و کار وجود دارد این است که آینده اقتصاد و سیاست ایران بدون وجود‌ هاشمی چگونه خواهد بود‌. این سوال از این جهت اهمیت دارد که در ذهن مردم، این فرض نهفته است که در کشوری مثل کشور ایران، نقش نخبگان در تعیین سرنوشت امور و تصمیم‏گیری‌ها غیرقابل انکار است‌. شوربختانه ایران هنوز آنقدر توسعه نیافته که ساختارها طبق قوانین و برنامه‏های بلندمدت منطبق بر اصول عقلانی و مستقل از افراد کار کند‌. یک بار دکتر سریع‌القلم یادآوری کرده بود که هیچ شخصیت کره‌جنوبی شناخته شده نیست چون در آنجا سیستم‌ها و نظام‏ها کار می‏کنند اما در ایران چهره‏ها و شخصیت‏ها اهمیت دارند چون ساختارها هنوز آنقدر قوام ندارند که شکل‌دهنده تصمیم‌ها باشند‌. با این مقدمه این سوال مطرح می‌شود که با توجه به گرایش شدید آقای‌ هاشمی به اقتصاد بازار و اصلاحات سیاسی آیا این خطر وجود ندارد که در آینده مسیر سیاست‏های اقتصادی و عرصه سیاست تغییر کند؟ پاسخ اجمالی نگارنده به بخش اول قطعا منفی است و پاسخ به بخش دوم تا حدودی منفی است‌.

در رابطه با سیاست اقتصادی باید توجه داشت که نقش مهم آقای‌ هاشمی طرح اهمیت سازوکار بازار در شکوفایی اقتصادی و نجات دادن ایران از یوق اقتصاد دولتی بود‌. این کارکرد در اواخر دهه شصت اهمیت فراوانی داشت چراکه اکثریت نظام کارشناسی، روشنفکران، دانشگاهیان و توده مردم با این تغییر مسیر - اگر نگوییم مخالف بودند- لااقل همدل نبودند‌. در دهه هفتاد و هشتاد نیروهای اقتصادی و اجتماعی جدید شکل گرفتند که با این مسیر جدید همراه شدند و امروزه وضعیت کاملا معکوس شده است‌. در حال حاضر اکثریت نظام کارشناسی، روشنفکران، دانشگاهیان و توده مردم مخالف دولت‏گرایی هستند و همین امر تضمین‌کننده آن است که در عرصه اقتصاد چرخش‏های ناگهانی صورت نگیرد‌ تا وقتی منافع مردم با سیاست‌های اقتصادی درست ارتباط مستقیمی داشته باشد مردم از سیاست‌های اقتصادی درست حمایت می‏کنند و نسبت به انحراف از آن واکنش نشان خواهند داد‌. ظهور احمدی‌نژاد در عرصه سیاست ایران یک قاعده نبود بلکه یک پدیده استثنایی بود و نباید استثناها را قاعده قلمداد کرد‌. به اعتقاد نگارنده هر کدام از دیگر افرادی که در انتخابات سال 1384 کاندیدای ریاست‌جمهوری شده بودند، سیاست‌های اقتصادی روند مستمر خود را ادامه می‌داد کمااینکه سیاست‌های اقتصادی در دوره اول و دوم آقای خاتمی با وجود اینکه اصلاح‌طلبان اوایل شعارهای پوپولیستی می‌دادند عملا تداوم سیاست‌های زمان آقای‌ هاشمی شد‌.

در عرصه سیاست مساله کمی پیچیده‌تر است‌. باید واقع‏بینانه در مورد نقش مرحوم هاشمی‌رفسنجانی قضاوت کرد‌. به باور نگارنده ایشان نه آنقدر قدرتمند بودند که توده مردم تصور می‏کنند و نه آنقدر بی‌تاثیر که برخی رسانه‏های خارجی القا می‏کنند‌. هاشمی در چند قشر از جامعه نفوذ داشت‌. نخست اینکه ایشان در طیفی از نسل فعال در انقلاب نفوذ داشتند‌. این افراد در گذر زمان در حال خروج از عرصه سیاست هستند و به واسطه پیری روز به روز از تاثیرشان کاسته می‏شود‌. دسته دوم روحانیت سنتی است‌. شاید چیزی که برای مردم ایران ناشناخته باشد میزان نفوذ شدید آقای‌ هاشمی در پیشکسوتان حوزه است‌. اقبال عجیب و خیره‌کننده روحانیت از مراسم ایشان در قم بسیاری از مردم و ناظران را شوکه کرد‌. دسته سوم مدیرانی بودند که در دهه هفتاد تا نیمه دهه هشتاد برسر کار بودند‌. این قشر از مدیران و نخبگان پیوسته خود را مدیون خدمات شخص هاشمی در اصلاح جهت‏گیری‌های کلان کشور می‏دانستند‌. نکته کلیدی این است که هر سه این گروه در ترکیب قدرت موجود، از قدرت کمی برخوردار هستند و ائتلاف حاکم موجود سهم چندانی از قدرت برای این سه گروه باقی نگذاشته است و این سه گروه در مذاکرات داخل حاکمیت از قدرت چانه‏زنی‏ کمتری برخوردار هستند‌. به همین دلیل ‌ هاشمی نتوانست از رد صلاحیت خود در انتخابات ریاست جمهوری یا اقدامات تخریبی سازمان‏یافته‏ای که علیه او صورت می‏گرفت جلوگیری کند‌. هرچه از دور دوم انتخابات ریاست‌جمهوری هاشمی یعنی سال 1372 به امروز نزدیک‌تر می‏شویم نفوذ ایشان در ائتلاف حاکم و برخورداری ایشان از اهرم‏های قدرت حکومتی کمتر شد‌.

البته باید به خاطر داشت که هاشمی در بخشی از مردم نفوذ داشت و حتی در انتخابات‏هایی که شکست خورد همیشه تعداد قابل توجهی رای ثابت با خود داشت‌. این نشان می‏داد که بخشی از جامعه فارغ از فراز و فرود ایشان در عرصه سیاست، نسبت به ایشان گرایش دارند‌. در عین حال باید اذعان داشت که برای بخش دیگری از جامعه نیز ثروت شخصی و فعالیت اقتصادی فرزندان ایشان سوالاتی بود که هیچ‌گاه پاسخ دقیقی به آن داده نشد و این بخش کسانی بودند که در کارزار انتخاباتی سال 1388 توسط تبلیغات احمدی‌نژاد شکار شدند‌. در هر صورت نفوذ مرحوم هاشمی در میان هوادارانش موجب شد که ایشان در بزنگاه‏هایی چون انتخابات ریاست‌جمهوری سال 1392 و انتخابات خبرگان سال 1394 بتوانند نقش‌آفرینی کنند‌. این نفوذ مبنای قدرت مردمی را برای ایشان فراهم کرد‌. حال با آقای‌ هاشمی چه بر سر جنبش اصلاح‌طلبی خواهد آمد؟ با تفسیری که عرضه شد اگرچه این خلا باقی خواهد ماند ولی مساله اصلی این نیست که چه کسی در درون حکومت چانه‌زنی انجام می‌دهد زیرا در حال حاضر روحانی بحق بهترین دنباله‌رو آقای‌ هاشمی هم در عرصه سیاست و هم در عرصه اقتصاد است و ایشان می‌تواند این نقش را ایفا کند‌. آنچه که وی را در انجام چانه‌زنی‌های مذکور توانمند می‌سازد برخورداری از پشتوانه مردمی است‌. اگر قدرت مردمی‌ هاشمی پشت روحانی قرار گیرد و فعالان سیاسی اصلاح‌طلب بتوانند مردم را در حمایت از مسیر توسعه کشور فعال نگه دارند، روحانی خواهد توانست تا حدود زیادی جای خالی‌ هاشمی را پر کند‌. با این توصیف مشخص می‌شود که اگر شهروندانی فعال در عرصه سیاست و آگاهی اجتماعی باشیم دلیلی برای نگرانی نسبت به توسعه اقتصادی و توسعه سیاسی وجود ندارد‌.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین