کد خبر: ۱۴۱۳۰۰
تاریخ انتشار: ۲۵ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۸
مشكل اصلي اين است كه سياست‌ورزي اصلاح‌طلبان در سال‌هاي گذشته و اكنون نيز ناقص است و شايد هميشه چشم اميدشان به اشخاصي از جمله مرحوم هاشمي يا آقاي روحاني بوده است. بنابراين اگر بر اساس روال گذشته بخواهند عمل كنند قطعا دچار خلل خواهند شد ولي اگر قرار باشد اين نقص را برطرف كنند پاسخ منفي است.
رحلت آيت‌الله هاشمي چه آينده‌اي را براي اصلاح‌طلبان رقم خواهد زد؟ آيا فقدان ايشان خدشه‌اي به بازي سياسي رفرميست‌هاي سياسي ايران خواهد زد؟ آيا كنشگري اصلاح‌طلبان از اين پس تغيير خواهد كرد؟

فوت ايشان چه تاثيري در انتخابات ٩٦ و معادلات سياسي كشور خواهد داشت؟ آيا حالا كه حسن روحاني جدي‌ترين حامي خود در قدرت را از دست داده، اصولگرايان اميدوارتر وارد عرصه انتخابات مي‌شوند؟ سرنوشت انتخابات ٩٦ و كشور چه خواهد بود؟ اين پرسش‌ها بي‌ترديد در حال حاضر پرسش‌هايي است كه تحليلگران سياسي سعي خواهند كرد پاسخ‌هايي مبتني بر منطق و شواهد براي آنها بيابند. عباس عبدي از جمله تحليلگران و سياستمداراني است كه همواره سعي كرده تا با رصد دقيق اتفاقات و اخبار سياسي، تحليلي قريب به واقعيت را در قبال حوادث و وقايع سياسي داشته باشد. از همين رو پيش‌بيني‌هاي سياسي اين كنشگر سياسي-اجتماعي اصلاح‌طلب همواره نزديك به واقعيت بوده است. عبدي معتقد است كه «مشكل اصلي اين است كه سياست‌ورزي اصلاح‌طلبان در سال‌هاي گذشته و اكنون نيز ناقص است و شايد هميشه چشم اميدشان به اشخاص از جمله مرحوم هاشمي يا آقاي روحاني بوده است. بنابراين اگر بر اساس روال گذشته بخواهند عمل كنند قطعا دچار خلل خواهند شد ولي اگر قرار باشد اين نقص را برطرف كنند پاسخ منفي است.» به گفته او بازي اصلاح‌طلبان دو ركن اصلي دارد. اول التزام به سياست‌هاي اصلاح‌طلبانه، دوم وضعيت موازنه قواي نيروهاي اجتماعي و سياسي. درگذشت آقاي هاشمي از يك سو بر ركن دوم اثرگذار است. اگر اصلاح‌طلبان نتوانند مجموعه ظرفيت بالقوه سياسي را از آنِ خود كنند طبعا موازنه قوا بيش از گذشته به ضررشان خواهد شد. از سوي ديگر بر شيوه و ابزار اصلاح‌طلبي كه تعامل و گفت‌وگو باشد اثر منفي خواهد گذاشت زيرا بخشي از ظرفيت اين شيوه كه آقاي هاشمي بود از ميان رفته است. بنابراين در اولويت آنان است كه اين ظرفيت را به نحوي بازسازي كنند. عبدي همچنين درباره انتخابات ٩٦ معتقد است كه اصولگرايان گرفتار و گروگان چهره‌هايي هستند كه خواب رياست‌جمهوري مي‌بينند. به اعتقاد او اصولگرايان هنوز در شوك احمدي‌نژاد گرفتارند و از قطبي شدن انتخابات ٩٦ در هراسند چرا كه اين اتفاق، شانس پيروزي روحاني را افزايش مي‌دهد. همين است كه پيش بيني مي‌كند انتخابات ٩٦ به احتمال زياد قطبي نخواهد شد. عبدي البته بر اين نكته هم تاكيد مي‌كند كه اصولگرايان به دليل نداشتن برنامه‌ها و راه‌حل‌هاي ايجابي براي انتخابات ٩٦ روي موج تخريب روحاني و دولت حركت خواهند كرد. اين تحليلگر و فعال سياسي اصلاح‌طلب همچنين به مديران دولت و اصلاح‌طلبان توصيه مي‌كند در چند ماه باقيمانده به انتخابات مراقب باشند كسي گل به خودي نزند.

آيا اصلاح‌طلبان با رحلت آيت‌الله هاشمي و ممنوع الفعاليت بودن رييس دولت اصلاحات دچار گرفتاري در عرصه سياسي خواهند شد؟

مشكلي كه چندين بار با دوستان اصلاح‌طلب و نيز در گفت‌وگوهاي عمومي و مطبوعاتي مطرح كردم همين بود كه اصلاح‌طلبان بايد نقش مستقلي از هر نيروي ديگري براي خود تعريف كنند نه آنكه به اميد اين و آن باشند. اين وابستگي‌ها كمكي به حل مشكلات ايران نمي‌كند. الان هم به نظرم مشكلي نخواهند داشت. اين تصور اشتباهي بود كه از آقاي هاشمي داشتند ولي اكنون كه ايشان درگذشته‌اند بهتر مي‌توانند در راه استقلال و روي پاي خود ايستادن فكر كنند. به نظرم در صورتي كه رفتار درستي پيشه كنند فوت آقاي هاشمي هيچ مشكلي براي ادامه حضور يا حتي فعال‌تر شدن آنان نخواهد داشت. درباره آقاي خاتمي هم برخلاف برداشت جاري و موجود در پرسش به نظرم مي‌رسد كه اتفاق اخير مي‌تواند زمينه‌ساز اقدامات مثبت نيز قرار گيرد فقط بايد كوشيد ظرفيت اين زمينه‌ها را فعال كرد.

نقش حمايتي آيت‌الله هاشمي از اصلاح‌طلبان و اعتدال‌گرايي تا چه اندازه مهم و حايز اهميت بود؟

به نظرم اين تصور دقيق نيست كه گمان كنيم يك نفر سرمايه‌اي داشته و با فوتش اين سرمايه را هم با خود مي‌برد مثل كسي كه اطلاعاتي داشته و با مرگ خود آنها را با خود مي‌برد. اين برداشت در عرصه سياست و براي نيروي سياسي در حد فاجعه است. بايد به نحو ديگري به مساله نگاه كرد. اينكه ظرفيت‌ها و تعلق‌خاطري در جامعه نسبت به اصلاحات و بهبود امور وجود دارد و هر كسي بر حسب توان خود مي‌تواند اين ظرفيت را به اصطلاح مال خود كند و اگر كسي به دليلي از جمله فوت يا تغيير موضع يا... اين ظرفيت را از دست داد كسان ديگر مي‌توانند، با برنامه درست آن را به تملك خويش درآورند. اصولا نيرويي كه چشمش به حمايت اين و آن باشد و از غيبت آنان از اين حيث كه ضربه‌پذير شود نگران باشد نيروي سياسي كارآمدي نيست.

آيا فقدان ايشان خللي به سياست‌ورزي اصلاح‌طلبان وارد مي‌كند؟

مشكل اصلي اين است كه سياست‌ورزي اصلاح‌طلبان در سال‌هاي گذشته و اكنون نيز ناقص است و شايد هميشه چشم اميدشان به اشخاصي از جمله مرحوم هاشمي يا آقاي روحاني بوده است. بنابراين اگر بر اساس روال گذشته بخواهند عمل كنند قطعا دچار خلل خواهند شد ولي اگر قرار باشد اين نقص را برطرف كنند پاسخ منفي است.

بازي سياسي اصلاح‌طلبان از اين پس تغييراتي خواهد داشت؟

بازي اصلاح‌طلبان دو ركن اصلي دارد؛ اول التزام به سياست‌هاي اصلاح‌طلبانه، دوم وضعيت موازنه قواي نيروهاي اجتماعي و سياسي. درگذشت آقاي هاشمي از يك سو بر ركن دوم اثرگذار است. اگر اصلاح‌طلبان نتوانند مجموعه ظرفيت بالقوه سياسي را از آنِ خود كنند طبعا موازنه قوا بيش از گذشته به ضررشان خواهد شد. از سوي ديگر بر شيوه و ابزار اصلاح‌طلبي كه تعامل و گفت‌وگو باشد اثر منفي خواهد گذاشت زيرا بخشي از ظرفيت اين شيوه كه آقاي هاشمي بود از ميان رفته است. بنابراين در اولويت آنان است كه اين ظرفيت را به نحوي بازسازي كنند.

به نظر شما چه كسي مي‌تواند نقشي را كه آيت‌الله هاشمي در دهه اخير براي اصلاح‌طلبان ايفا كرد به عهده بگيرد؟

تمام حرفم اين است كه به عنوان يك جريان سياسي نبايد چنين وابستگي‌هايي تعيين‌كننده نهايي وضعيت آنان باشد. بنده درصدد كم رنگ كردن نقش شخصيت‌ها نيستم ولي بخشي از اين پررنگي محصول وابستگي ذهني ما و كنشگران به تعيين‌كنندگي نقش اشخاص است.

اشبه الناس به هاشمي‌رفسنجاني در فضاي سياسي كشور كيست؟

آقاي هاشمي موجوديتي تاريخي دارد همچنان كه ديگران همچنين‌اند؛ لذا نمي‌توان به راحتي كسي را جانشين يا شبيه به ديگري كرد به ويژه آقاي هاشمي كه شرايط كاملا متفاوتي با ديگران داشته است. اصولا قرار نيست كه چنين مشابهتي هم باشد زيرا هر كس در دوره زماني خودش نقشي را ايفا مي‌كند و تمام مي‌شود. ذهنيت درستي نيست كه دنبال چنين مشابهت‌ها و جانشيني‌ها بود. بايد هر كس و گروهي نقش و بازي خود را ايفا كند. كوشش هر فردي براي ايفاي مصنوعي نقش ديگران موجب مي‌شود كه هم نقش خودش را فراموش كند و هم ناتوان در اجراي نقش ديگري باشد.

ارزيابي شما از موقعيت اصلاح‌طلبان و اصولگرايان در انتخابات آتي چيست؟به نظر شما انتخابات چند قطبي خواهد بود؟

به روشني مي‌توان مدعي شد كه هيچ‌كدام از دو جناح به ويژه اصولگرايان برنامه ايجابي قابل فهمي ندارند. اصلاح‌طلبان گمان مي‌كنند كه چاره‌اي جز حمايت از روحاني ندارند، در حالي كه بايد نگاه‌شان را به نحوي اصلاح كنند كه اين گزينه را نه از روي ناچاري كه آن را انتخاب خود بدانند. اصولگرايان هم دچار تشتت و پراكندگي هستند و قادر به اتخاذ هيچ راهبرد ايجابي نيستند و هنوز در شوك احمدي‌نژادند و گروگان افرادي هستند كه خواب پوشيدن رداي رياست‌جمهوري را مي‌بينند. درباره قطبي شدن احتمالي انتخابات هم به گمانم، احتمال كمي وجود دارد كه قطبي شود. زيرا بخشي از اصولگرايان نگران قطبي شدن آن و در نتيجه شكست خودشان هستند و قطبي شدن را به نفع روحاني مي‌دانند.

اگر مفروض بگيريم كه اصولگرايان با كانديداي واحدي وارد انتخابات شوند، سرنوشت انتخابات براي روحاني چه تغييري مي‌كند؟

نامزد واحد وقتي مفيد است كه برنامه واحد و حكميت يكدست و واقعي نيروها را پشت سر خود داشته باشد. در غير اين صورت نامزد واحد هيچ مزيتي نيست بلكه ضرر هم دارد. نامزد واحد بايد بتواند انعكاسي از وحدت واقعي و نه صوري نيروها باشد و اصولگرايان به هيچ‌وجه در چنين مرحله‌اي قرار ندارند همچنان كه ليست مشترك در انتخابات سال ٩٤ نيز به نفع آنان نشد و زمان باقي‌مانده تا انتخابات نيز براي رسيدن به اين مساله كوتاه است.

به عنوان يك چهره سياسي اصلاح‌طلب، اصولگرايان با چه كانديدايي و چه شعارها و برنامه‌هايي مي‌توانند راي روحاني را بشكنند و براي روحاني دردسرساز شوند؟

آنان بيشتر نقش تخريبي را بازي خواهند كرد. چرا كه وجه ايجابي براي خودشان نمي‌توانند تعريف كنند. تخريب نيز اگر بيش از حد شود ممكن است موجب مظلوميت طرف مقابل شود. ترديدي نيست كه آنان روي موج تخريب بي‌اندازه خواهند افتاد، زيرا رهبري متمركزي ندارند كه مانع تندروي‌ها شود. وقتي هم كه يك گروه ايجابيات نداشته باشد به طور طبيعي روي موج تخريب مي‌افتد.

چرا اصلاح‌طلبان يكپارچه از روحاني حمايت مي‌كنند؟

چرا نكنند؟ دنبال چه چيزي هستند كه ممكن باشد و بتوانند آن را از طريق ديگر تامين كنند؟ موضوع اين است كه الان مساله اصلي بقا و ثبات كشور است و اسبي كه تندروها زين كرده‌اند اين بقا و ثبات را نشانه گرفته است و مساله جناحي اصلاح‌طلبان بايد اين باشد.

اصلاح‌طلبان بايد به غير از روحاني كانديداي آلترناتيوي داشته باشند يا خير؟ ارايه كانديداي پوششي چقدر بين اصلاح‌طلبان طرفدار دارد؟

چنين پرسشي در حال حاضر بيهوده است، اهدافي را كه روحاني در حال حاضر تامين مي‌كند، حتي بالاتر از سقف امكانات اصلاح‌طلبان است. بالاتر از سقفي كه خودشان بتوانند تامين كنند. طرح چنين پرسش‌هايي ناشي از فقدان تحليل و برنامه روشن نزد برخي از اصلاح‌طلبان است.

اگر اصلاح‌طلبان بخواهند كانديداي پوششي معرفي كنند، چه چهره‌هايي پتانسيل و ظرفيت دارند؟

برجام نه تنها شكست نخورده كه بخش بزرگي از اهدافش تا همين جا محقق شده است. مشكلات ايران از حالا به بعد قابل رفع است، نه آنكه برجام بايد اين مشكلات را حل مي‌كرد. همچنان كه پيش از تحريم‌ها هم اين مشكلات وجود داشت. تحريم‌ها يك مانع اضافه و البته بسيار مهم ايجاد كردند. و برجام اين مانع مهم را برداشته است، ولي با برداشتن اين مانع مشكلات لزوما حل نمي‌شود، بلكه حل آنها را ممكن مي‌كند. براي ارزيابي دستاوردهاي برجام كافي است وضع فعلي را با وضعيتي كه بدون برجام در انتظارمان بود مقايسه ‌كنيم در اين صورت متوجه مي‌شويم برجام موفق و قابل قبول بوده. اگر برجام نبود، وضع ايران در برابر ونزوئلاي فعلي بدتر بود.

مهم‌ترين مشكلات آقاي روحاني تا موعد انتخابات چيست؟ آقاي روحاني چه اقداماتي را به صورت ضرب‌الاجل بايد انجام دهد تا شانس پيروزي مجددش را افزايش دهد؟

زمان براي انجام كارهاي ويژه گذشته است. به نظرم هيچ كار خاصي نبايد انجام دهد، با همين دست‌فرمان بايد ادامه داد. الان وقت تغيير دادن اقدامات نيست. فقط بايد كوشيد كه كسي گل به خودي نزند.

اگر اصلاح‌طلبان يكپارچه پشت سر آقاي روحاني بايستند و به هر دليلي آقاي روحاني در انتخابات ثبت‌نام نكند يا رد صلاحيت شود يا حتي راي نياورد، اصلاحات و اصلاح‌طلبان چه سرنوشتي خواهند داشت؟

تا وقتي كه قاعده بر ثبت‌نام و تاييد وي است، طرح پرسش‌هاي اينچنيني و پاسخ دادن به آنها عملي لغو و بيهوده است و جز ايجاد اشكال و ابهام نتيجه ديگري ندارد. هر وقت اتفاقي رخ داد در آن زمان تصميم مي‌گيرند. مطمئن هستم كه بحث كردن درباره احتمالات عجيب و غريب كمكي به اتخاذ تصميم درست در آينده نمي‌كند. چون چنين اتفاقاتي در آينده، فضايي را ايجاد مي‌كند كه الان درك و فهمي از آن فضا نداريم در حالي كه آن فضا بر تصميمات ما موثر است. براي مثال صحبت نكردن از احتمال رد صلاحيت هاشمي پيش از رد صلاحيت او در سال ١٣٩٢، چه ضرري براي اصلاح‌طلبان داشت كه الآن بخواهند براي جلوگيري از اين ضرر درباره اين احتمالات ضعيف بحث كنند. اين بحث‌ها براي افرادي است كه بيكارند و تحليل درستي از مسائل ندارند.

مردم در حال حاضر چه تحليل و نگاهي به دولت دارند؟

مردم نسبت به وضع جامعه بسيار معترض هستند. برخلاف دو دهه گذشته كه بيشتر رسانه‌ها در ارايه تصويري مثبت و غيرواقعي از جامعه با يكديگر مسابقه گذاشته بودند و فقط يكي دو رسانه ضعيف ولي مستقل نقش آگاهي‌بخشي را ايفا مي‌كردند، الان همه در بيان انتقادي با يكديگر مسابقه گذاشته‌اند، از صداوسيما بگير تا فارس و تسنيم و كيهان و حتي نشريات و شبكه‌هاي مجازي اصلاح‌طلب و نيز خارج‌نشين‌ها در اين مسابقه شركت دارند و حتي وضع را تيره‌تر از آنچه واقعيت دارد نشان مي‌دهند. بنابراين ذهنيت مردم نيز تا حدي معلوم است زيرا تحت تاثير اين رسانه‌ها است. ولي در بهار ١٣٩٦ مردم بايد انتخاب كنند و آنجا قضيه فرق خواهد كرد.

پاشنه آشيل دولت و اصلاح‌طلبان در حال حاضر كجاست؟

سهم‌خواهي و پنهان كردن آن زير عنوان پرطمطراق و منفعلانه مطالبه‌گري.

به نظر شما ماموريت آقاي روحاني براي چهار سال دوم چه بايد باشد؟

تثبيت جامعه از خلال عادي‌سازي فضاي اقتصادي و سياست خارجي و تحقق حدي قابل انتظار از رشد اقتصادي و كاهش نابرابري و فقر و بيكاري و فساد و... ديگه چه بگويم؟!

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین