|
|
امروز: شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۰۰:۴۰
کد خبر: ۱۳۹۰۴۹
تاریخ انتشار: ۰۸ دی ۱۳۹۵ - ۱۷:۲۵
داستان به سال 2000 بر می گردد؛ جایی که ولادیمیر پوتین روی کار آمد و روسیه تکان عظیمی خورد. روس ها که پیش از این همواره آرزوی آمدن کسی را داشتند که جایگاه بین المللی آنها را تکان دهد، با روی کار آمدن پوتین چشم به دستان توانمند او دوختند. پوتین کارش را بلد بود.
 داستان به سال 2000 بر می گردد؛ جایی که ولادیمیر پوتین روی کار آمد و روسیه تکان عظیمی خورد. روس ها که پیش از این همواره آرزوی آمدن کسی را داشتند که جایگاه بین المللی آنها را تکان دهد، با روی کار آمدن پوتین چشم به دستان توانمند او دوختند. پوتین کارش را بلد بود.

او هم در دوران نخست وزیری اش و هم دوره ریاست جمهوری اش به اجرای اقداماتی بنیادین برای دستیابی به جایگاهی مطلوب برای روسیه در نظام بین الملل پرداخت. برای مردم روسیه، روی کار آمدن پوتین در آستانه سال 2000، شخصیتی را تداعی کرد که می توانست غرور از دست رفته آنان را به عنوان شهروندان یک ابرقدرت پیشین در عرصه سیاست خارجی بازگرداند.

او از همان روزهای ابتدایی به قدرت رسیدن، سه اصل مهم را برای خودش مبنا قرار داده بود؛ نوسازی اقتصادی، دستیابی به جایگاهی برجسته در فرآیند رقابت های جهانی و بازسازی جایگاه روسیه به عنوان قدرتی بزرگ! در هشت سال ابتدایی حکومتش، از هرگونه تقابلی با غرب بیزار بود و سیاست عمل گرایانه همکاری با آمریکا را پیشه کرد. برای این کارش دلایل محکمی داشت؛ شرایط اقتصادی و سیاسی ضعیف روسیه و اجتناب از اضافه کردن هزینه بر دوش روسیه ای که هنوز هم در بحران به سر می برد.
 


در دوره دوم این سیاست، از سال 2012 به بعد، با بهبود نسبی وضعیت اقتصادی و سیاسی روسیه و تقویت جایگاه اقتصادی این کشور، تقابل روسیه و غرب سمت و سوی جدیدی به خود گرفت.

بدون شک، منابع نفت و گاز برای بازگشت روسیه به جایگاهی برجسته در نظام بین المللی اهمیتی کلیدی داشت. این کشور تولیدکننده برجسته گاز طبیعی است و از سال 1998 تا 2004 نزدیک به 48 درصد از نفت جهان را هم تامین کرد. روسیه 22 درصد از صادرات گاز طبیعی را در اختیار داشت و از 40 درصد واردات گاز اروپا، 25 درصد آن را تامین می کرد. همچنین این کشور 12 درصد از تولیدات نفتی جهان را دارد که 22 درصد آن برای کشورهای اروپایی است.

به این ترتیب دیپلماسی نفتی روسیه در ابتدا مربوط به9 کشورهای اروپایی بود؛ چرا که این کشورها در حوزه اقتصادی نیاز شدید به نفت روسیه داشتند و وابستگی خود به نفت روسیه را نقطه ضعفی برای خود می دانستند. به همین دلیل آنها به دنبال آلترناتیوهایی برای تامین انرژی بودند.

همین طرح موضوع «ابرقدرت انرژی روسیه» کافی بود تا پوتین با اعتماد به نفس کامل در برابر سیاست های یک جانبه آمریکا و در گام بعدی بلندپروازی های ناتو در خصوص اروپای شرقی و سیاست های گسترش به شرق این سازمان بایستد.

زمانی که نیکیتا خروشچف، در سال 1954 جمهوری خودمختار کریمه را به اوکراینی ها هدیه کرد، شاید روس ها گمان نمی کردند که اوکراین در چهار دهه بعد یعنی در سال 1991 از آنها مستقل شود و کریمه را همراه خود ببرد.
 

 
بدون شک آنها حتی فکرش را هم نمی کردند که شش دهه بعد از آن، هدیه خود را به گونه ای پس بگیرند که قابلیت تبدیل شدن به یک جنگ بین المللی را داشته باشد و تمام افکار عمومی را معطوف به خود کند اما پس گرفتن این هدیه، هزینه سنگینی برای روس ها داشت که کمترین آن، اعمال تحریم های یک جانبه و چند جانبه بین المللی بود. با این حال روس های تشنه به منزلت بین المللی که به دنبال ارتقای جایگاه بین المللی کشورشان بودند، به شدت از آن استقبال کردند طوری که میزان محبوبیت ولادیمیر پوتین به نود درصد و بالاترین سطح بین همه رییس جمهور آن روسیه رسید.

بر اساس نظرسنجی که مرکز پژوهش افکار عمومی روسیه در روز 24 نوامبر 2015 انجام داد، محبوبیت پوتین نسبت به سال گذشته اش نزدیک به 24 درصد افزایش یافته بود. این مرکز اعلام کرد: «افزایش محبوبیت در جریان اتفاقات کریمه و پیوستن مجدد این منطقه به روسیه، در بهار سال 2014 به ثبت رسیده و این شاخص به مدت شانزده سال در سطحی بالا مانده است.» همچنین در نوامبر سال 2014، مجله فوربس رییس جمهور روسیه را به عنوان قدرتمندترین فرد جهان معرفی کرد.

علاوه بر این پوتین در فهرست فرد برتر سال 2014 مجله تایم، در جایگاه سوم قرار گرفت و امسال هم یک بار دیگر مجله فوربس اعلام می کند: «ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه، سال 2016 هم برای چهارمین سال پی در پی در صدر فهرست قدرتمندترین افراد جهان قرار دارد.»

حالا و بعد از همه اینها، یک مجله بریتانیایی ادعا کرده کسی که این روزها بر دولت روسیه حکومت می کند، رییس جمهور واقعی این کشور نیست و بدل پوتین واقعی است. رسانه خبری دیلی استار با انتشار مطلبی می نویسد: «بر اساس برخی نظرها و مستندات، ولادیمیر پوتین، رییس جمهور روسیه، سال 2014 طبق طرحی از سوی سیا و سازمان اطلاعات مخفی انگلیس ترور شده و فردی شبیه او جایگزین شده است.»

این روزنامه در شرح دلایل عنوان شده برای این ادعا می نویسد: «افرادی که این نظریه را تایید می کنند، شواهدی برای اثبات ادعای شان دارند. آنها می گویند تغییراتی که در ظاهر رییس جمهور دیده می شود، لکنت زبان او هنگامی که آلمانی حرف می زند و همچنین طلاقش از همسرش همگی نشان از این دارد که این پوتین حقیقی نیست.»

حرف ها زیاد است و دلایل هیچ اتصال قطعی به جایی ندارد. مدعیان معتقدند پوتین کنونی زیر نظر دستگاه اطلاعات مرکزی آمریکا یا همان سازمان سیا است و پوتین واقعی سال 2014 در کاخ کرملین و بعد از اعلام پیوستگی کریمه به روسیه با سم به قتل رسیده است.
 


بعضی دیگر هم می گویند که پوتین به وسیله یک کودتای مخفی در سال 2015 برکنار شده و این پوتین تقلبی برای فرو نریختن کاخ آرزهای روسی ها فقط نقش مترسک را بازی می کند. دیلی استار باز هم به سال 2014 اشاره می کند و این سند را روی میز می گذارد: «پوتین سال 2014 بلافاصله بعد از اینکه بعضی مورخین از جمله پاتریک اسکوینر اعلام کرد او در کاخ کرملین کشته شده، همسرش را طلاق داد.» آنها می گویند همسر پوتین که از او جدا شده، سال 2015 به یک روزنامه آلمانی گفته است: «متاسفانه همسرم مدتی طولانی است که فوت کرده و من باید به این مسئله به طور علنی اعتراف کنم، چرا که من نمی توانم چیزهایی که از طرف او گفته می شود باور کنم و خودم را به دست این بازی سیاسی بسپارم.»

دیلی استار می گوید که از همان روزهایی که این اتهامات دهان به دهان می چرخید، پوتین در واکنش به آنها گفت: «زندگی بدون شایعات بی اساس خسته کننده است.» جیم استون، خبرنگار آزاد می گوید: «تصاویر پوتین قبل و بعد از پیدا شدنش در آن زمان کاملا متفاوت است. پوتین واقعی سری گردتر، بینی حجیم تر، لب هایی پهن تر و دهانی بزرگ تر دارد و یک فرورفتگی در گونه اش دیده می شود.»

اسکوینر هم برای تمام کردن این ادعا می گوید: «پوتین در مدرسه سنت پترزبورگ آلمانی را به راحتی حرف می زد و هیچ گاه تُپق نمی زدم، پوتین فعلی آلمانی را راحت و روان حرف نمی زند.»

جان کامپفنر با اشاره به کتاب «همه مردان کرملین» می گوید: «پوتین در طول زمامداری عجیب و غریب خود چنان قدرتی گرفته که در غیابش تقریبا هیچ کس نمی داند چه باید کند.» حالا این گوی است و میدان. اگر این پوتین واقعی است، پس این سناریوها چه می گویند؟ اگر تقلبی فرضش کنیم، با دنیای بی پوتین چه باید کرد؟ جایی که یکی از سرگرم کننده ترین حکایت های این مرد روسی این است که سگ سیاه بزرگ خود را به دیدارهای مرکل می برد، آن هم در شرایطی که صدراعظم آلمان از سگ ها وحشت دارد.

منبع : تماشاگران امروز
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین