کد خبر: ۱۳۷۴۵۶
تاریخ انتشار: ۲۹ آذر ۱۳۹۵ - ۰۹:۳۸
به نظر من برجام دستاوردهاي بزرگي براي ايران داشته و از سوي ديگر هزينه‌هاي زيادي نيز براي كشور به همراه داشته است. با اين وجود دولت و مسئولان تصميم‌گيري مي‌توانستند به شكل شايسته‌تري ديدگاه‌هاي كلي بدنه كارشناسي كشور را در زمينه برجام در نظر بگيرند كه اين اتفاق رخ نداد.
پس از ظهور دونالد ترامپ در آمريكا و خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا، جهان در حال تجربه تحولات جديدي در عرصه اقتصادي و سياسي به سر مي‌برد. اين در حالي است كه ظهور «نئوفاشيسم» در برخي كشورهاي اروپايي مانند اتريش، چك و احتمالا فرانسه نسان‌دهنده تحولات جدي‌تري در تاريخ جهان خواهد بود. با اين حال سوال اساسي در اين زمينه اين است كه ايران در تحولات جديد جهاني چه نقشي ايفا خواهد كرد و در كجاي بازي قرار خواهد گرفت؟ به همين دليل و براي تحليل و بررسي اين مساله با دكترحسين راغفر، اقتصاددان، گفت‌وگو كرديم. راغفر معتقد است:«برجام دستاوردهاي مهم اقتصادي براي ايران به همراه داشته كه انحصارگري‌هاي موجود در اقتصاد ايران اين دستاوردها را بلعيدند و اجازه ندادند اين دستاوردها وارد سفره‌هاي مردم شود. گروهي انحصار‌گر نتايج برجام را به سود خود كنترل كردند و مانع از كاهش قيمت مسكن و زمين در كشور شدند. اين گروه‌ها در قدرت و ثروت كشور نفوذ داشتند و اجازه ندادند دستاوردهاي برجام تاثير خود را بر زندگي مردم و اقتصاد كشور نشان دهد». در ادامه متن گفت‌وگوي «آرمان امروز» با دكترحسين راغفر را مي‌خوانيد.

چرا پس از تمديد تحريم‌هاي آمريكا دولت آقاي روحاني در انعقاد قراردادهاي خارجي خود تعجيل كرده است؟ آيا آقاي روحاني به رويكرد آينده ترامپ بدبين است كه تلاش مي‌كند زيرساخت‌هاي قراردادهاي خارجي خود را محكم كند؟

دولت آقاي روحاني در مساله برجام از همه ظرفيت‌هاي ملي استفاده نكرد و به همين دليل با مشكلات جدي در مسير حركت خود مواجه شد. به عنوان مثال زمان‌بندي اقداماتي كه ايران بايد در دوران پسا برجام انجام دهد با زمان‌بندي اقداماتي كه كشورهاي۱+۵ بايد انجام دهند همخواني و هماهنگي ندارد. در شرايط كنوني ايران در مسير انجام برجام حركت مي‌كند، در حالي كه طرف مقابل مسير ديگري را برگزيده و به شكلي كه تمايل دارد رفتار مي‌كند. به نظر من مهم‌ترين مشكل كنوني جامعه ما «نظام تصميم‌گيري» است كه به وجود آورنده بحران‌هاي اقتصادي، اجتماعي و سياسي بوده است. دولت آقاي روحاني بايد براي هر كدام از احتمالات برجام مانند ادامه همين مسير، تغيير مفاد توافق شده يا حتي به هم خوردن اين توافقنامه راهكار جايگزين داشته باشد. وزارت امور خارجه نمي‌تواند به تنهايي بار برجام كه يك اتفاق اقتصادي، سياسي، اجتماعي و فرهنگي است را به دوش بكشد و دولت بايد بخش‌هاي مختلف برجام را به متوليان هر بخش واگذار كند. بنده به آقاي روحاني توصيه مي‌كنم يك ستاد واكنش به اقدامات دونالد ترامپ شامل متخصصان و كارشناسان هر بخش تشكيل دهد و نسبت به هر كدام از اقدامات ترامپ واكنش مناسب نشان دهد. در اين ستاد نيز همه احزاب و گروه‌هاي سياسي حضور داشته باشند و ديدگاه‌هاي مختلف خود را به صورت مدون و برنامه‌ريزي شده به مسئولان دولتي ارائه كنند تا دولت بتواند از بين اين ديدگاه‌ها بهترين ديدگاه را انتخاب كند. به تازگي يك مقاله در نشريه «فارين پالسي» كه نشريه اختصاصي وزارت خارجه آمريكا است با عنوان«ترامپ گرايي جهاني» منتشر شده كه به نوعي «ترامپيسم» را در مقابل «تاچريسم» و«ريگانيسم» قرار داده است. در اين مقاله انديشه تاچر و ريگان كه امروزه به نام انديشه نئو ليبراليسم خوانده مي‌شود با ظهور دونالد ترامپ در آمريكا پايان مي‌پذيرد و جهان تحولات جديدي را آغاز مي‌كند. به همين دليل اغلب كارشناسان اقتصادي و سياسي جهان انتخاب ترامپ به رياست‌جمهوري ايالات متحده آمريكا، خروج بريتانيا از اتحاديه اروپا و رشد «فاشيسم» در برخي كشورهاي اروپايي را سرآغاز تحولات جدي درآينده جهان ارزيابي مي‌كنند.

مختصات اين تحولات جهاني كه برخي از كارشناسان خارجي نيز به آن اشاره مي‌كنند، چيست؟

در زمان انتخابات رياست‌جمهوري آمريكا كه رقابت بين جرج بوش و «ال گور» بود، «ديك چني» سخنان مهمي به زبان آورد كه در جاي خود قابل تامل است. ديك چني نسبت به اعضاي حزب دموكرات آمريكا انتقاد مي‌كرد كه چرا نقش ايران را در اقتصاد نفت جهان و منطقه فراموش كرده‌ايد. با اين وجود هنگامي كه بوش در انتخابات پيروز شد يك جهت‌گيري متفاوتي را با آنچه مطرح مي‌كردند در پيش گرفتند. شواهدي وجود دارد كه بخش عمده‌اي از اقتصاد آمريكا در اختيار گروه‌ها و افراد خاصي قرار دارد كه بخش عمده‌اي از منابع اقتصادي آمريكا را در اختيار دارند. تصور عمومي در بين ملت‌هاي جهان از ظهور دونالد ترامپ در آمريكا اين است كه وي ممكن است براي آينده جهان خطرناك باشد. اين در حالي است كه اين وضعيت ممكن است براي ايران وجود نداشته باشد و ظهور ترامپ در نهايت به سود ايران تمام شود. به نظر مي‌رسد اقدمات آينده ترامپ آسيب كمتري نسبت به سياستمداران سنتي آمريكا به ايران خواهد زد. ترامپ در طول انتخابات رياست‌جمهوري بارها به خانم كلينتون عنوان كرد كه خون بسياري از انسان‌هاي بي‌گناه منطقه خاورميانه نتيجه جنگ طلبي‌هاي شما در اين منطقه از جهان است. وي حتي عنوان كرد كه اگر به رياست‌جمهوري آمريكا دست پيدا كند با داعش مبارزه خواهد كرد و اجازه نخواهد داد داعش همچنان به كشتن افراد بي‌گناه ادامه بدهد. ساختار سياسي آمريكا بيش از آنكه تحت تاثير حزب دموكرات يا جمهوريخواه باشد تحت تاثير صاحبان قدرت و ثروت در اين كشور است. هنگامي كه آمريكا، ايران را «محور شرارت» معرفي مي‌كند يا زماني كه مساله«ايران‌هراسي» را در دستور كار خود قرار مي‌دهد بدون شك به دنبال امنيتي جلوه دادن ايران در منطقه خاورميانه است تا به اين وسيله كشورهاي منطقه را به خريد اسلحه از آمريكا تشويق كند. از سوي ديگر ارزش دلار در جهان بستگي به جنگ در جهان و مديريت آن به وسيله آمريكا دارد. با اين وجود به نظر مي‌رسد جهتگيري سياسي آقاي ترامپ تفاوت‌هاي معناداري با سياست ورزي كلاسيك در آمريكا خواهد داشت. به عنوان مثال وي عنوان كرده كه ما قصد نداريم به سياست براندازي و سرنگوني حكومت‌ها در جهان ادامه بدهيم. ترامپ عنوان كرده كه اين سياست براندازي حكومت‌ها در جهان تاكنون۶ هزار ميليارد دلار براي آمريكا هزينه داشته است. بدون شك امروز پايان عصر لشكركشي در جهان است. لشكركشي‌هايي كه هزينه‌هاي بسيار زيادي براي مردم جهان به همراه داشته است. ديگر زمان لشكر كشي آمريكا و بريتانيا به مناطق مختلف جهان به پايان رسيده است. مهم‌ترين دليل اين مساله نيز مشكلات اقتصادي جدي است كه اين دو كشور در درون خود پيدا كرده‌اند و به همين دليل نمي‌توانند هزينه‌هاي يك جنگ نظامي را متحمل شوند. اين در حالي است كه امپریاليسم چين با يك جهت‌گيري متفاوت در طول تاريخ جهان در حال شكل‌گيري است. چين بدون هيچ لشكركشي و خونريزي و تنها با استفاده از سياست‌هاي اقتصادي خود موفق شده همه قدرت‌هاي جهان را از پيش رو بردارد و به تنهايي در عرصه سياسي و اقتصادي جهان يكه تازي كند. همه اين مسائل مورد توجه مسئولان دولت آمريكا و مراكز تحقيقاتي اين كشور قرار گرفته است. از سوي ديگر هنگامي كه دونالد ترامپ عنوان مي‌كند ما قصد براندازي حكومت‌ها را در جهان نداريم به معناي اين است كه آمريكا ضعيف‌تر از آن شده است كه بتواند با استفاده از«زور» در جهان آينده تاثيرگذار باشد.

ترامپ چه نقشي در اين تحولات خواهد داشت؟آيا وي پايان عصر لشكركشي را باور كرده است؟

ترامپ به خوبي به واقعيت‌هاي اقتصاد آمريكا آگاهي دارد و به همين دليل كاري نخواهد كرد كه اقتصاد آمريكا به سمت اضمحلال حركت كند. از سوي ديگر مسئولان بريتانيا به مشكلات ساختاري و شكاف‌هاي عظيم اقتصادي و اجتماعي در اين كشور اشاره مي‌كنند كه به نوعي يادآوري سخنان دونالد ترامپ در آمريكا است. از سخنان مسئولان بريتانيايي چنين به نظر مي‌رسد كه بريتانيا در حال سقوط است. شايد يكي از دلايلي نيز كه اين كشور از اتحاديه اروپا خارج شد همين مشكلات بزرگ داخلي بود. از سوي ديگر در شرايط كنوني در برخي از كشورهاي اروپايي مانند اتريش، چك، اسلواكي، مجارستان و لهستان ما شاهد گسترش نوعي فاشيسم هستيم. اين در حالي است كه احتمال روي كار آمدن يك حكومت فاشيسم در فرانسه نيز بسيار زياد است. بدن شك گسترش فاشيسم در اروپا در واكنش به جهاني شدن اقتصاد صورت گرفته است. در علوم انساني از اين‌گونه پديده‌ها مانند گسترش فاشيسم در اروپا به عنوان «پيامدهاي ناخواسته» نام برده مي‌شود. آمريكا و بريتانيا از پيشگامان اقتصاد جهاني هستند كه امروزه به نام نئوليبراليسم خوانده مي‌شود. در سه دهه گذشته يعني از دهه ۸۰ ميلادي كه نئوليبراليسم شكل گرفت تاكنون كشورهاي غربي سرو صداي زيادي پيرامون اين مكتب فكري راه انداخته‌اند. با اين وجود به نظر مي‌رسد در شرايط كنوني در حال تجديد نظر درباره اين تئوري اقتصادي و اجتماعي هستند. هنوز خيلي زود است كه بخواهيم درباره آينده ترامپ اظهارنظر كنيم. با اين حال بايد اين نكته را بپذيريم كه در شرايط كنوني واقعيت‌هاي سخت و دشواري خود را به سياستمداران آمريكا تحميل كرده است. در نتيجه تحولات اخير آمريكا و اروپا بايد به صورت كارشناسي و در يك فضاي علمي در داخل كشور مورد تحليل و بررسي دقيق كارشناسان قرار بگيرد. به همين دليل طرح‌هاي دو فوريتي شتابزده‌اي كه در مجلس مطرح مي‌شود يا دستور رئيس‌جمهور به وزراي امور خارجه و رئيس سازمان انرژي اتمي نمي‌تواند پاسخ مناسبي به تحولات اخير جهاني باشد. مختصات تحولات اخير جهاني بايد به صورت دقيق و علمي مورد بررسي دانشمندان داخلي قرار گرفته و نتايج آن در اختيار تصميم‌گيران و مسئولان كشور قرار بگيرد. اقدامات شتابزده مانند آنچه در مجلس اتفاق افتاد يا دستور اخير رئيس‌جمهور مي‌تواند عواقب خطرناكي براي منافع ملي ما داشته باشد. آقاي روحاني بايد به جاي دستورات شتابزده يك ستاد فراجناحي و فرادستگاهي در كشور تشكيل دهد كه تحولات كشورهاي غربي را رصد كرده و نتايج آن را در اختيار مسئولان قرار دهند تا مسئولان نيز اقدامات آينده خود را با توجه به نتايج اين تحقيقات برنامه‌ريزي كنند. در شرايط كنوني دولت بايد در نظام تدبير و تمشيت امور بازنگري كند و از جهتگيري‌هاي حزبي و جرياني در اين زمينه پرهيز كند.

در شرايط كنوني يك سال و چند ماه از برجام مي‌گذرد و نتايج آن تاثير چشمگيري در زندگي مردم نداشته است. اين در حالي است كه آقاي روحاني در آستانه انتخابات رياست‌جمهوري قرار دارد و بيش از گذشته به همراهي مردم نياز دارد. آيا مردم بدون مشاهده جدي نتايج برجام حاضر خواهند بود از آقاي روحاني در انتخابات حمايت كنند؟

متاسفانه در نظام تدبير و تمشيت امور در كشور ما منافع ملي غايب است و بيشتر منافع احزاب و جريان‌هاي سياسي در نظر گرفته مي‌شود. به نظر من برجام دستاوردهاي بزرگي براي ايران داشته و از سوي ديگر هزينه‌هاي زيادي نيز براي كشور به همراه داشته است. با اين وجود دولت و مسئولان تصميم‌گيري مي‌توانستند به شكل شايسته‌تري ديدگاه‌هاي كلي بدنه كارشناسي كشور را در زمينه برجام در نظر بگيرند كه اين اتفاق رخ نداد. در روزهاي پس از برجام بسياري از تحليلگران سياسي از نظر سياسي آينده برجام را براي مسئولان تحليل كردند و چشم‌انداز آن را نشان دادند كه متاسفانه توجه جدي به اين تحليل‌ها صورت نگرفت. نكته ديگر اينكه برجام ايران را از موضع انفعالي به موضع فعال در عرصه بين‌المللي انتقال داد. همين كه در شرايط كنوني ايران مي‌تواند آمريكا را به دليل تمديد تحريم‌هاي خود در عرصه بين‌المللي زير فشار بگذارد و كشورهاي جهان را با خود همسو كند يكي از دستاوردهاي مهم برجام بوده است. اين در حالي است كه در گذشته و در دوران تحريم‌ها ايران داراي چنين شرايطي نبود و كشورهاي جهان به سختي سخن ايران را گوش مي‌كردند و با ايران همراهي مي‌كردند. درشرايط كنوني ايران از يك خطر بالقوه امنيتي براي جهان و خاورميانه به يك مطالبه‌گر جدي سياسي در عرصه بين‌المللي تبديل شده است كه دستاورد مهمي براي ايران بوده است. نكته ديگر اينكه برجام دستاوردهاي مهم اقتصادي نيز به همراه داشته كه انحصارگري‌هاي موجود در اقتصاد ما اين دستاوردها را بلعيدند و اجازه ندادند اين دستاوردها وارد سفره‌هاي مردم شود. گروهي انحصار‌گر نتايج برجام را به سود خود كنترل كردند و مانع از كاهش قيمت مسكن و زمين در كشور شدند. اين گروه‌ها در قدرت و ثروت كشور نفوذ داشتند و اجازه ندادند دستاوردهاي برجام تاثير خود را بر زندگي مردم و اقتصاد كشور نشان دهد.

اين گروه‌هاي انحصارگر در دولت حضور دارند يا خارج از دولت هستند؟

اين گروه‌ها هم در دولت حضور دارند و هم خارج از دولت هستند. بسياري از اين گروه‌هاي انحصار‌گر بازار زمين و مسكن و خودرو را در اختيار دارند و به همين دليل اجازه ندادند نتايج برجام در بازار مسكن تاثيرگذار باشد و قيمت‌ها را پايين بياورد.

آيا دولت آقاي روحاني موفق شد به خوبي دوران پسابرجام را مديريت كند؟ آيا دولت نمي‌توانست با گروه‌هاي انحصار‌گر برخورد كند؟

ما بايد اين نكته را در نظر داشته باشيم كه دولت به تنهايي مسئول همه اتفاقاتي كه در اقتصاد كشور رخ مي‌دهد، نيست. برخي از نهادها در كشور وجود دارند كه از تاثيرگذاري بالايي در اقتصاد كشور برخوردارند. اين نهادها و گروه‌ها معمولا هزينه‌هاي زيادي را به اقتصاد كشور تحميل مي‌كنند اما به هيچ عنوان پاسخگو نيستند. متاسفانه اقتصاد كشور در اختيار دو گروه قرار گرفته است. يك گروه دولت است كه در حدود۵۰ درصد از اقتصاد كشور را در اختيار دارد و گروه ديگر كه ۵۰ درصد اقتصاد كشور را در اختيار دارد اما آشكار نيست و داراي مشي اقتدارگرايي است و به كسي پاسخگو نيست. با اين وجود دولت مسئول همه بخش‌هاي اقتصادي شناخته مي‌شود و به همين دليل مجبور است درباره عملكرد گروه‌هاي ديگر نيز به مردم پاسخگو باشد.

در طول سه سال گذشته برخي از شعارهاي جدي آقاي روحاني در زمينه اقتصادي و معيشت مردم محقق نشده است. آيا اين مساله نمي‌تواند يك چالش جدي براي ايشان باشد؟ آقاي روحاني چگونه مي‌توانند از اين چالش عبور كنند؟

در شرايط كنوني مهم‌ترين مشكلي كه مردم با آن مواجه هستند مساله بيكاري جوانان است. اين در حالي است كه دولت آقاي روحاني موفق نشده در اين زمينه به نيازهاي جوانان جامعه پاسخ بدهد. در نتيجه مشكل بيكاري نه تنها مهم‌ترين چالش آقاي روحاني در انتخابات رياست‌جمهوري سال۹۶ است و بلكه مهم‌ترين چالش پيش روي دولت آينده ايران نيز خواهد بود. به نظر من آقاي روحاني در سال۹۶ دوباره به رياست‌جمهوري انتخاب خواهد شد. دليل اين مساله نيز اين است كه گزينه‌هايي كه در مقابل ايشان قرار خواهند گرفت گزينه‌هاي راي آوري نيستند و به همين دليل قابليت شكست آقاي روحاني را ندارند. با اين وجود پيش‌بيني من اين است كه آراي كلي انتخابات در سال۹۶ نسبت به گذشته كاهش پيدا خواهد كرد و به همين ترتيب آراي آقاي روحاني نيز كاهش می‌یابد. دليل اصلي اين مساله نيز محقق نشدن شعارهاي اقتصادي و معيشتي ايشان و البته ادامه رويكرد دولت‌هاي نهم و دهم در دولت يازدهم است. نكته مهم در اين زمينه اين است كه دولت يازدهم نشانه‌هايي براي اميدواري به آينده به مردم نداد. رويكرد دولت كنوني مانند رويكرد دولت‌هاي نهم و دهم بوده و همچنان همان سياست‌هاي نئوليبرالي در اقتصاد در حال اجرا شدن است. دولت آقاي روحاني نيز مانند دولت‌هاي گذشته به يك «دولت حداقلي» و «ميني ماليستي» تبديل شده كه تنها منافع گروه‌هايي خاص را تامين مي‌كند. بدون شك نابرابري‌هاي اقتصادي و اجتماعي پديده‌هاي طبيعي نيستند و بلكه محصول تصميمات و سياست‌هاي دولت‌ها هستند. به همين دليل دولت آقاي روحاني بايد در ماه‌های باقي‌مانده از عمر خود سياست‌هاي خود را با تحولات جهاني هماهنگ كند و با درك صحيحي از تحولات جهاني تصميمات داخلي خود را اتخاذ كند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین