کد خبر: ۱۳۷۰۴۹
تاریخ انتشار: ۲۷ آذر ۱۳۹۵ - ۰۱:۳۵
ابوحنیفه رئیس یکی از چهار فرقه اهل سنت مدتی شاگرد ایشان بود و خودش به این موضوع افتخار کرده است.
ربیع‌الاول در تاریخ اسلام از نظر شیعه روز بسیار مهم و ارزشمندی است چرا که مصادف است با سالروز ولادت "رئیس مکتب" پیامبر مهر و رحمت حضرت محمدبن عبدالله (ص) و "رئیس مذهب " حضرت امام صادق(ع)، حضرت صادق(ع) در زمینه فضایل و مکارم اخلاقی سرآمد بود و با رفتار کریمانه و خلق و خوی الهی خود بسیاری از افراد را به راه صحیح هدایت فرمودند، فضایل حضرت به حدی بود که پیروان دیگر مکاتب و ادیان نیز زبان به مدح آن حضرت گشوده‌اند.

 ششمین امام شیعیان حضرت‌ امام‌ جعفر صادق‌(ع)‌ رئیس‌ مذهب‌ جعفری‌ در روز 17 ربیع‌الاول‌ سال‌ 83 هجری‌ در شهر مقدس مدینه به دنیا آمدند. پدر آن بزرگوار حضرت امام باقر(ع) و مادر آن بزرگوار ام‌فروه دختر قاسم‌بن محمد بن‌ابی بکر بود. نام آن حضرت جعفر (به معنی نهر جاری پرفایده) و کنیه‌ آن‌ حضرت‌: "ابوعبدالله‌" و لقبش‌ "صادق‌" است‌.

لقب صادق را جدش پیامبر(ص) به ایشان  داده است. چنانکه ابوهریره در روایتی از رسول خدا(ص) نقل کرده که فرمودند: " ... و خداوند از نسل فرزندم محمد باقر پسری آورد که کلمه حق و زبان صدق و راستی است. ابن مسعود می‌پرسد: نام او چیست؟ پیامبر(ص) می‏‌فرماید: جعفر صادق که راستگو و درست کردار است و هر کس به او طعن زند و بد گوید و هر که دست رد بر سینه او زند، به من بد گفته و دست رد بر سینه من زده است."

دلیل اینکه به امام صادق(ع) رییس و موسس مذهب جعفری می‌گویند

در شرایط دشواری که شیعه‌ می‌رفت‌ نابود شود، یعنی‌ اسلام‌ راستین‌ به‌ رنگ‌ خلفا درآید و به‌ صورت‌ اسلام‌ بنی‌امیه‌ای‌ یا بنی‌عباسی‌ خودنمایی‌ کند،امام‌ به‌ احیا و بازسازی‌ معارف‌ اسلامی‌ پرداخت‌ و مکتب‌ علمی‌ عظیمی‌ به‌ وجود آورد که‌ محصول‌ و بازده‌ آن‌، چهار هزار شاگرد متخصص‌ ( همانند هشام‌، محمد بن‌ مسلم‌ و ... ) در رشته‌های‌ گوناگون‌ علوم‌ بودند و اینان‌ در سراسر کشور پهناور اسلامی‌ آن‌ روز پخش‌ شدند. هر یک‌ از اینان‌ از طرفی‌ خود، بازگوکننده‌ منطق‌ امام‌ که‌ همان‌ منطق‌ اسلام‌ است‌ و پاسدار میراث‌ دینی‌ و علمی‌ و نگهدارنده‌ تشیع‌ راستین‌ بودند و از طرف‌ دیگر مدافع‌ و مانع‌ نفوذ افکار ضداسلامی‌ و ویرانگر در میان‌ مسلمانان‌ نیز بودند. تأسیس‌ چنین‌ مکتب‌ فکری‌ و این‌سان‌ نوسازی‌ و احیاگری‌ تعلیمات‌ اسلامی‌، سبب‌ شد که‌ امام‌ صادق‌ (ع‌) به‌ عنوان‌ رئیس‌ مذهب‌ جعفری‌ (تشیع‌) مشهور گردد.

جنبش فرهنگی در دوران امامت حضرت

عصر آن حضرت همچنین عصر جنبش فرهنگی و فکری و برخورد فرق و مذاهب گوناگون بود. پس از زمان رسول خدا(ص) دیگر چنین فرصتی پیش نیامده بود تا معارف اصیل اسلامی ترویج گردد، بخصوص که قانون منع حدیث و فشار حکام اموی باعث تشدید این وضع شده بود. لذا خلاء بزرگی در جامعه آن روز که تشنه هرگونه علم و دانش و معرفت بود، به چشم می‌خورد.

امام صادق با توجه به فرصت مناسب سیاسی و نیاز شدید جامعه، دنباله نهضت علمی و فرهنگی پدرش را گرفت و حوزه وسیع علمی و دانشگاه بزرگی به وجود آورد و در رشته‌های مختلف علمی و نقلی شاگردان بزرگی تربیت کرد. شاگردانی چون: هشام بن حکم، مفضل بن عمر کوفی جعفی، محمدبن مسلم ثقفی،ابان بن تغلب،هشام بن سالم،مومن طاق، جابربن حیان و . . . . تعداد شاگردان امام را تا چهار هزار نفر نوشته‌اند.

ابوحنیفه رئیس یکی از چهار فرقه اهل سنت مدتی شاگرد ایشان بود و خودش به این موضوع افتخار کرده است.

امام از فرصت‌های گوناگونی برای دفاع از دین و حقانیت تشیع و نشر معارف صحیح اسلام استفاده می‌برد. مناظرات زیادی نیز در همین موضوعات میان ایشان و سران فرقه‌های گوناگون انجام پذیرفت که طی آنها با استدلال‌های متین و استوار، پوچی عقاید آنها و برتری اسلام ثابت می‌شد.

همچنین در حوزه فقه و احکام نیز توسط ایشان فعالیت زیادی صورت گرفت، به صورتی که شاهراه‌های جدیدی در این بستر گشوده شد که تاکنون نیز به راه خود ادامه داده است.

بدین ترتیب، شرایطی مناسب پیش آمد و معارف اسلامی بیش از هر وقت دیگر از طریق الهی خود منتشر گشت، به صورتی که بیشترین احادیث شیعه در تمام زمینه‌ها از امام صادق(ع) نقل گردیده و مذهب تشیع به نام مذهب جعفری و فقه تشیع به نام فقه جعفری خوانده می‌شود.

امام و فقه اسلامی

فقه شیعه امامیه که به فقه جعفری مشهور است منسوب به جعفر صادق (ع) است. زیرا قسمت عمده احکام فقه اسلامی بر طبق مذهب شیعه امامیه از آن حضرت است و آن اندازه که از آن حضرت نقل شده است از هیچ یک از (ائمه) اهل بیت علیهم السلام نقل نگردیده است. اصحاب حدیث اسامی راویان ثقه که از او روایت کرده‌اند به 4000 شخص بالغ دانسته‌اند.

در نیمه اول قرن دوم هجری فقهای طراز اولی مانند ابوحنیفه و امام مالک بن انس و اوزاعی و محدثان بزرگی مانند سفیان شوری و شعبه بن‌الحجاج و سلیمان بن مهران اعمش معرفی شدند. در این دوره است که فقه اسلامی به معنی امروزی آن تولد یافته و روبه رشد نهاده است. و نیز آن دوره عصر شکوفایی حدیث و ظهور مسائل و مباحث کلامی مهم در بصره و کوفه بوده است.

امام صادق (ع) در این دوره در محیط مدینه که محل ظهور تابعین ومحدثان و راویان و فقهای بزرگ بوده، بزرگ شد، اما منبع علم او در فقه نه «تابعیان» و نه «محدثان» و نه «فقها»ی آن عصر بودند بلکه او تنها از یک طریق که اعلاء و اوثق طرق بود نقل می‌کرد و آن همان از طریق پدرش امام محمد باقر (ع) و او از پدرش علی‌بن‌الحسین (ع) و او از پدرش حسین بن علی (ع) و او از پدرش علی بن ابیطالب (ع) و او هم از حضرت رسول (ص) بود و این ائمه بزرگوار در مواردی که روایتی از آباء طاهرین خود نداشته باشند خود منبع فیاض مستقیم احکام الهی هستند.

شهادت امام صادق علیه‌السلام:

پس از به قدرت رسیدن عباسیان،همانطور که آن حضرت پیش‌بینی کرده بود فشار بر شیعیان افزایش یافت و با روی کار آمدن منصور این فشار به اوج خود رسید. امام نیز از این فشارها مستثنی نبود. این دوران، یعنی چند سال آخر عمر آن حضرت بر خلاف دوران اولیه امامت‌شان،‌ دوره سختی‌ها و انزوای دوباره آن حضرت و حرکت تشیع بود. منصور شیعیان را به شدت تحت کنترل قرار داده بود.

سرانجام کار به جایی رسید که با تمام فشارها، منصور چاره‌ای ندید که امام صادق(ع) را که رهبر شیعیان بود از میان بردارد و بنابراین توسط عواملش حضرت را به شهادت رساند. آن حضرت در سن 65 سالگی در سال 148 هجری به شهادت رسید و در قبرستان بقیع در کنار مرقد پدر و جد بزرگوارشان به خاک سپرده شدند.

احادیثی از امام جعفر صادق (ع):

*هر که برای خدا دوست دارد و برای خدا دشمن دارد و برای خدا عطاء کند،از کسانی است که ایمانش کامل است.

* همه خیر در خانه‌ای نهاده شده و کلیدش را زهد و بی‌رغبتی به دنیا قرار داده‌اند.

* صبر سر ایمان است.

* اوّلین محاسبه انسان در پیشگاه خداوند پیرامون نماز است، پس اگر نمازش قبول شود بقیه عبادات و اعمالش نیز پذیرفته می‌گردد و گرنه مردود خواهد شد.

* سکوت همانند گنجی پربهاء، زینت‌بخش حلم و بردباری است و نیز سکوت، سرپوشی بر آبروی شخص نادان و جاهل است.

* چنانچه شنیدی که برادرت ـ یا دوستت ـ چیزی بر علیه تو گفته است و او تکذیب کرد قبول کن. همچنین فرمودند: اگر چیزی را از برادرت بر علیه خودت شنیدی و نیز چهل نفر شهادت دادند، ولی او تکذیب کرد و گفت: من نگفته‌ام، حرف او را بپذیر.

* ایمان انسان کامل نمی‌گردد مگر آن که چهار خصلت در او باشد: اخلاقش نیکو باشد، نفس خود را سبک شمارد، کنترل سخن داشته باشد، اضافی ثروتش ـ حقّ اللّه و حقّ النّاس ـ را بپردازد.



منبع: ایسنا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین