کد خبر: ۱۳۵۲۴۲
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۰
هترین راه برای طی دوران گذار روابط با ترامپ، کنارگذاشتن افکاری خطرناک نظیر استفاده از ترامپ برای پاره‌کردن توافق هسته‌ای یا از میدان به‌درکردن دکتر روحانی است. بهتر است برخی جریانات داخلی به جای چنین آرزوهایی، فضا را برای به‌کار‌گیری سیاست و کیاست برای پیاده‌کردن منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران فراهم کنند.
رفتار جمهوری‌خواهان آمريكا و پیش‌افتادن آنها برای اعمال فشار دوباره بر ایران آن هم در شرایطی که هنوز اوباما دو ماه دیگر در کاخ سفید حضور خواهد داشت، متأثر از نتیجه انتخابات اخیر این کشور ارزیابی می‌شود که نوعی یکدستی در قوا را به این حزب هدیه کرده است. حالا مجلسین آمريكا پیش از دونالد ترامپ، در حال محک‌زدن گزینه‌های خود در قبال ایران هستند. رئیس‌جمهور منتخب نیز اگر چه تا لحظه تنظیم این گفت‌وگو، برای صندلی خارجی وزارت خارجه تدبیری نیندیشیده است، اما حداقل سه سمت کلیدی مشاور امنیت ملی، رئيس سیا و وزارت دفاع را به سه گزینه جنجالی مشهور به تضاد با ایران هدیه داده است. «شرق» در ادامه گفت‌وگوهای چند هفته اخیر در قبال موضوع مهم سیاست خارجی ایران در دوران جمهوری‌خواهان، این بار به سراغ «علی خرم» رفته است. رئيس پیشین نمایندگی ایران در مقر اروپایی سازمان ملل در ژنو، از جمله دیپلمات‌های باسابقه‌ای است که سمت‌های متعدد دیگری را در وزارت خارجه تجربه کرده است. این استاد حقوق بین‌الملل دانشگاه در این گفت‌وگو به برخی جریانات داخلی توصیه کرد، به جای خوشحالی از پاره‌شدن برجام از سوی ترامپ، به فکر منافع ملی ایران و مقابله با رویکردهای احتمالی آمريكا در دوران پیشِ‌رو باشند.

دونالد ترامپ با وجود چند انتخاب در سمت‌های مرتبط با سیاست خارجی که از قضا جملگی از چهره‌های تند ضدایران محسوب می‌شوند، اظهارنظر مستقیمی درباره رابطه با ایران نداشته است. به نظر شما این مسئله را باید به فال نیک گرفت یا نگران آینده بود؟

هرگونه عدم شفافیت و تردید در گفتار ترامپ ناشی از بی‌اطلاعی وی از مسائل خارجی و کم‌عمق‌بودن اندیشه وی نسبت به مسائل داخلی است. این سکوت ناشی از عقل و درایت نیست. خود وی هم حیران شده که یکدفعه چه پست مهمی گرفته و همه آنچه در دوران مبارزات انتخابی گفته، چقدر پرت‌وپلا بوده است! اگر به نتیجه ملاقات‌های وی با افراد معروف و متخصص بعد از انتخابات نگریسته شود، ملاحظه می‌شود چقدر تأثير گرفته و دیگر آن حرف‌ها را نمی‌زند.

اما به‌هرحال، شعارهایی در روزهای تبلیغات انتخابات ریاست‌جمهوری بیان شده است که نمی‌توان همه آنها را کنار گذاشت. صرف‌نظر از مسائل داخلی، درباره سیاست خارجی و رابطه با کشورها و برجام نیز مواضع خاصی از سوی ترامپ گرفته شده است. مگر می‌توان این مواضع را به‌کل نادیده گرفت و اعلام کرد ناگهان متحول شده است؟

این مشکل ناپختگی در سیاست است. بقیه رؤسای‌جمهور چون عموما کارکرده و دارای سوابق سیاسی بودند، می‌دانستند گفتن حرف‌های شعاری حد و حدود دارد و تا اندازه‌ای می‌شود حرف‌های پرطمطراق زد که پل‌ها پشت سرشان خراب نشود. ولی ترامپ به تنها موضوعی که فکر نمی‌کرد این بود که از ٢٠ شعار اصلی که داده باید بتواند حداقل هشت  تا ١٠ مورد را پیاده کند. حالا فهمیده به‌زور از ٢٠ شعار می‌تواند به دو نمونه آن عمل کند و بقیه مایه تمسخر سیاست‌مداران و افراد کاردان و مجرب قرار گرفته است. از همین‌جا بود که همه افراد کاردان و مجرب در داخل آمريكا و خارج از آمريكا او را در دوران مبارزه انتخاباتی فردی پوپولیست خواندند که قصد دارد با سوءاستفاده از سادگی و مشکلات مردم خود را به حکومت برساند ولی قادر نیست هیچ‌کدام از شعارهایش را به عمل در آورد. درست است ترامپ فاقد شناسنامه سیاسی است که این برای کشوری بزرگ و تأثيرگذار بر امنیت بین‌الملل بسیار خطرناک است، ولی بدتر از آن این بود که خود و طرفدارانش نمی‌خواستند قبول کنند او چقدر از مرحله پرت است و دارد به مردم آمريكا ضربات اساسی می‌زند.

با توجه به انتخاب‌های رئیس‌جمهور منتخب برای پست مشاور امنیت ملی، رئيس سیا و وزیر دفاع و مطرح‌شدن گزینه‌هایی رسانه‌ای برای وزارت امور خارجه ایالات متحده که جملگی مواضع تندی در قبال ایران دارند، شعارهای ترامپ مبنی بر فاصله‌گرفتن از مسائل دیپلماتیک و توجه بیشتر بر مسائل داخلی آمريكا، تحت‌الشعاع قرار نمی‌گیرد؟

حقیقت این است ترامپ هیچ استراتژی و حتی هیچ دیدگاهی برای مسائل داخلی و خارجی آمريكا ندارد که تعیین فردی برای وزارت امور خارجه یا پست‌های دیگر بتواند نشانه تأكيد وی بر بخشی از استراتژی در نظر گرفته شده باشد. افرادی که او تعیین می‌کند عموما نتیجه اعمال نظر گروهی کوچک در حزب جمهوری‌خواه است که سلیقه‌های خود را مطرح می‌کنند. ترامپ حتی تجربه انتخاب افراد سیاسی یا امنیتی هم ندارد بنابراین مرتبا چشمش به دست همان گروه کوچک و شورشی و افراطی «تی‌پارتی» در حزب جمهوری‌خواه است که مثل عصاکش او را راه ببرند. این عمق خطر و فاجعه را می‌رساند، زیرا افکار افرادی تند مثل جان بولتون یا جولیانی یا نیوگینگریج کاملا روشن است و حاصل آن جنگ و خشونت خواهد بود. بنابراین انتخاب بعضی افراد نباید ما را به اشتباه بیندازد که او با حساب و کتاب دارد مهره‌چینی می‌کند. افراد سابقه‌دار و مجرب و متعادل حزب جمهوری خواه هم از این بلبشو نگران و ناراحت هستند.

در هفته‌های گذشته اظهارات مختلفی درباره سود یا زیان احتمالی حضور ترامپ در کاخ سفید برای ایران و ایرانیان شنیده شده است. خود شما فکر می‌کنید این تاجر کمترسیاسی، بیش از یک جمهوری‌خواه شناخته شده یا نامزد دموکرات‌ها، برای ایران خطرناک است؟

خطر اصلی او در این است که رئیس‌جمهور منتخب ایالات متحده دارای اندیشه سیاسی نیست و به‌همین‌دلیل، ‌پیش‌بینی‌پذیر نیست. قرار نیست وی براساس مدل کارشناسی عمل کند بنابراین هر لحظه ممکن است دست به کاری بزند که صد در صد علیه ایران یا برعکس، کاملا به نفع ایران باشد. رفتار یک جمهوری‌خواه مجرب یا یک دموكرات به‌مراتب می‌تواند برای ایران قابل محاسبه‌تر باشد و ایران روی دوستی او یا دشمنی او حساب باز کند. آنها که در ایران از ترامپ در قبال کلینتون حمایت کردند یا به پیچیدگی‌های جهان سیاست و اهمیت امنیت بین‌الملل کاملا آشنا نبودند یا به طور حزبی از ترامپ حمایت کردند، زیرا فکر می‌کردند آمدن ترامپ می‌تواند امید آنها به پاره‌کردن توافق هسته‌ای را عملی کند و کاری که خودشان نتوانستند به علت حمایت اکثریت مردم ایران از رئیس‌جمهور و تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای، عملی کنند حالا به دست ترامپ پیاده کنند و گناه آن هم به گردن ترامپ بیفتد! غافل از اینکه ترامپ فاقد تجربه و عقل کارشناسی می‌تواند بر عمق استراتژیک ایران اثر بگذارد و انرژی کشورمان را هدر دهد.

با توجه به آنچه اشاره کردید و اتفاقاتی که به تازگی در کنگره و سنا افتاده است، برخی از ضعف لابی‌گری با رئیس‌جمهور منتخب آمريكا و حتی برخی نمایندگان بانفود کنگره و سنا سخن می‌گویند؛ امری که در دنیا به‌شدت معمول است. به نظر شما، در نبود چنین ابزاری، چه راهی برای مواجهه با حاکمیت یکدست جمهوری‌خواهان پیشنهاد می‌کنید؟

بهترین راه برای طی دوران گذار روابط با ترامپ، کنارگذاشتن افکاری خطرناک نظیر استفاده از ترامپ برای پاره‌کردن توافق هسته‌ای یا از میدان به‌درکردن دکتر روحانی است. بهتر است برخی جریانات داخلی به جای چنین آرزوهایی، فضا را برای به‌کار‌گیری سیاست و کیاست برای پیاده‌کردن منافع و امنیت ملی جمهوری اسلامی ایران فراهم کنند؛ آن‌هم به ترتیبی که ترامپ نتواند به موجودیت کشورمان با استفاده از گسست‌ها صدمه بزند. در این صورت نه‌فقط چنین تهدیدی علیه ایران وجود نخواهد داشت، بلکه برعکس منافع کشورمان در منطقه و جهان به حداکثر رسیده و خطرات امنیتی تا سطح حداقل، کاهش می‌یابد. ممکن است ترامپ در باتلاقی که خودش با بی‌عقلی به وجود آورده آنچنان گیر کند که نه در داخل و نه در خارج قادر نباشد منافع و امنیت ملی آمريكا را پیاده کند.

یعنی اعتقاد دارید ممکن است ترامپ نتواند دوران ریاست‌جمهوری را به اتمام برساند؟

احتمال آن دور از ذهن نیست و این باعث می‌شود اکثریت حزب جمهوری‌خواه را وادار کند آستین بالا زده و او را استیضاح و برکنار کنند. اما چنین احتمالاتی نباید سازنده اندیشه و عمل ما باشد. این بسیار رفتار خطایی است که به جای فکرکردن به منافع و امنیت ملی کشورمان، درصدد باشیم از او برای کنارزدن رقبای داخلی خودمان استفاده کنیم که قمار خطرناکی است.

با توجه به رفتاری که مجلس نمایندگان ایالات متحده درباره قانون تحریم‌های ١٠ ساله ایران و البته فروش بويینگ به ایران داشت، برخی می‌گویند مشکل ما با کنگره و سنا بیشتر از خود ترامپ خواهد بود. دراین‌باره چه نظری دارید؟

قطعا ما دوران سختی با آمريكا خواهیم داشت. اگر دموكرات‌ها با موضوع حقوق بشر ایران مشکل داشتند ولی اکثریت جمهوری‌خواهان با همه مسائل ایران در تضاد هستند؛ از سیاست داخلی ایران تا موضوع هسته‌ای، تا قدرت‌گرفتن ایران، تا مسائل منطقه‌ای، تا روابط با اسرائیل، تا موضوعات تروریسم، تا فروش هواپیمای مسافربری، تا مسائل جهانی و تا ... پس ما بیشتر از دوران جورج بوش با جمهوری‌خواهان درگیر خواهیم شد آن هم در شرایطی که عربستان، دشمن و رقیب ایران درصدد قطع‌کردن «سر مار» است! یعنی ایران هم‌زمان در چند جبهه درگیر خواهد شد. موضوع فروش هواپیمای مسافربری از کم‌دردسرترین موضوعات ایران و آمريكاست که تا این حد جمهوری‌خواهان را درمقابل ما برافراشته است. وقتی فضا چنین است، می‌توان درباره موضوعات مهم‌تر مانند آنچه درباره Iran sanction act دیدیم، رفتارهای آینده آمريكا را تخمین زد.

اما بارها گفته شده دموکرات‌ها با سیاست‌های پیچیده و چندلایه، همواره بیش از جمهوری‌خواهان به ایران لطمه زده‌اند. یعنی دولت اوباما و دولت احتمالی هیلاری کلینتون، بیش از بوش و ریگان به ضرر ایران عمل کرده یا می‌توانست عمل کند؟

از نگاه کارشناسی درست به نظر نمی‌آید. حقیقت این است که در پس ذهن ایران همواره موضوعی کشورمان را عذاب می‌دهد و آن موضوع حقوق بشر است که دموکرات‌ها روی آن حساس هستند ولی جمهوری‌خواهان حاضرند از روی آن گذر کرده و در اولویت‌های بعدی قرار دهند. این مایه خوشحالی عده‌ای در ایران است که به جمهوری‌خواهان دل ببندند در حالی‌که جمهوری‌خواهان با اساس و اصول جمهوری اسلامی ایران در تضاد هستند، ولی دموكرات‌ها ایران اسلامی را تحمل می‌کنند. به عبارت دیگر، ممکن است جمهوری‌خواهان در نقاطی روی موضوع حقوق بشر با ایران کنار بیایند، ولی همواره تغییر رژیم جزء استراتژی آنهاست. دوران جورج بوش و اوباما یادآور این تفاوت است. حتی دوران جیمی کارتر دموكرات، شاهد مثال خوبی است. امام(ره) هنگامی که خودشان را مسلح به سلاح حقوق‌بشری در مقابل شاه نمودند، کارتر را متقاعد کردند دست از حمایت شاه بردارد و خود را با انقلاب همراه کند. حال چرا عده‌ای به معاملات مقطعی با جمهوری‌خواهان دل می‌بندند، مایه تعجب است.

چرا یک حزب ریشه‌دار مانند حزب جمهوری‌خواه به گزینه‌ای مانند ترامپ رسید و این مقدار انتخابات آمريكا خبرساز شد و هنوز جهان تا حدی در التهاب این انتخاب قرار دارد؟

اهمیت این انتخابات از آن جهت بود که عقلای سیاسی آمريكا و جهان دیدند یک عوام‌فریب دارد این مسند را به‌دست می‌آورد. اگر به‌جای ترامپ یک جمهوری‌خواه شناخته‌شده بالا آمده بود، حساسیت‌ها بسیار کاهش پیدا و شکل معمول انتخابات گذشته را پیدا می‌کرد. اما هر دو حزب جمهوری‌خواه و دموكرات دیدند فردی دارد بالا می‌آید که فاقد عقل کارشناسی برای اداره کشوری مانند آمريكاست و می‌تواند امنیت بین‌الملل را به‌طور جدی در خطر قرار دهد. این فرد در داخل آمريكا هم می‌تواند آثار مخربی از خود به جای بگذارد. تا موقع انتخابات کسی فکر نمی‌کرد مردم آمريكا منافع شخصی و دلخوری‌های شخصی را بر منافع آمريكا ترجیح دهند و فردی عوام‌فریب را انتخاب کنند، ولی هرچه این احتمال بیشتر شد، نگرانی دولتمردان، متخصصان و رسانه‌ها افزایش یافت و درصدد بسیج مردم برای جلوگیری از روی‌کارآمدن ترامپ برآمدند. این نگرانی باعث داغ‌شدن تنور انتخابات و دوقطبی‌شدن جامعه شد. این دوران حوادث و واکنش‌هايی را ثبت كرد که هیچ‌گاه تاریخ آمريكا به خود ندیده است.

‌در هفته‌های اخیر، این نکته که برخی رسانه‌ها و کارشناسان با سابقه حوزه دیپلماسی، هیلاری کلینتون را گزینه مناسب‌تری می‌دانستند، باعث شد برخی محافل و رسانه‌های خاص، اتهاماتی را به آنها نسبت دهند؛ مثل اینکه برای دوام دولت روحانی، علاقه‌مندی به تداوم دولت دموکرات‌ها وجود داشته و این مسئله، مصرف داخلی داشته است. آیا واقعا انتخاب رئيس‌جمهوري در ایالات متحده بر تداوم یک دولت در ایرن مؤثر است؟

اتفاقا نگاه آنها، مصرف داخلی دارد. آنها بسیار علاقه‌مند به روی‌کارآمدن ترامپ بودند که دلیل آن را در سؤالات قبل توضیح دادم. آنچه من می‌توانم بگویم و نظر شخصی من است، اين است كه عامه اصلاح‌طلبان نه به خاطر اینکه روی‌کارآمدن خانم کلینتون باعث پیروزی آنها در انتخابات‌های ایران می‌شد؛ بلکه به دلیل تحصیلات دانشگاهی و شناخت از فضای دنیا و سیستم ایالات متحده، بر این باور بودند که اگر یک رئيس‌جمهوري با رفتار تقریبا ‌پیش‌بینی‌كردني بوده و برخوردار از درک منطق روابط بین‌الملل بر سر کار بیاید، به سود منافع ملی ایران و منافع جهان است كه نامزد دموکرات‌ها را مناسب‌تر می‌دانستند. ما موضوع را نه از زاویه دموکرات- جمهوری‌خواه، بلکه از زاویه منافع جمهوری اسلامی ایران می‌بینیم؛ نکته‌ای كه برخی جریانات خاص هیچ‌گاه به آن اهتمامی نداشته‌اند. ممکن بود انتخاب یک جمهوری‌خواه عاقل اگر در این انتخابات می‌بود، به نفع ایران تمام می‌شد و برعکس، یک دموکرات ناآشنا به سیاست و دیپلماسی، به ضرر ایران عمل می‌کرد؛ اما در جایی که ترامپ قرار داشت، بسیاری از کارشناسان در ایران، آمریکا و جهان از یک همسویی برخوردار بودند که بین ترامپ و کلینتون، خانم کلیتون را ترجیح می‌دادند؛ چون سیاست خارجی و سیاست داخلی روشن داشت و از بیان شعارهای ‌اجرانشدني پرهیز می‌کرد؛ چون دارای تجربه کار سیاسی و شناسنامه مشخص‌تری به نسبت نامزد جمهوری‌خواهان بود. خانم کلینتون کمتر احتمال چرخش‌های ناگهانی داشت؛ درحالی‌که می‌بینیم ترامپ نسبت به شعارهای اولیه خیلی عدول کرده و آنها را تغییر داده و اتفاقا چنین فردی می‌تواند در جاهایی که شعارهای مثبتی داده، نیز چرخش کند و درست برخلاف آنها عمل کند که این به ضرر ایران است.

‌آیا این منطق در دوران جورج بوش در بین رأی‌دهندگان ایرانی انتخابات سال ٨٤ دیده شد؟

جورج بوش چون فردی تندرو بود، اتفاقا مردم علاقه‌مند بودند چهره‌ای باسابقه و دارای وزن و اعتبار جهانی در ایران به قدرت برسد تا او را مدیریت کند، نه از جنس احمدی‌نژاد که بیشترين ضربه را به سیاست خارجی و منافع ایران زد. انتخاب آقای احمدی‌نژاد دلیل دیگری داشت و رأی‌دهندگان به او فکر می‌کردند شعار حل یک‌شبه مشکلات ایران واقعیت دارد و خیلی نگاهی به بیرون نداشتند. امروز هم اگر از بین دو نامزد انتخابات آمریکا هرکدام برنده می‌شد و سیاست‌های ضدایرانی در پیش می‌گرفت، ممکن است افکار عمومی تحت‌ تأثیر قرار بگیرند؛ اما آنها به فردی گرایش خواهند داشت که اتفاقا با تجربه و صلابت، شیوه مقابله و شکستن اجماع در میان غرب را بداند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین