کد خبر: ۱۳۲۶۷۳
تاریخ انتشار: ۲۹ آبان ۱۳۹۵ - ۱۴:۳۹
گفت من به شما می گم برو این کارو بکن. گفتم من از این کارها بلد نیستم و من فکر کردم می خواهی با من مشورت کنی تا به شما بگم در پرونده هسته ای چه کار کنی. شما خوبه یک دبیر دیگر تعیین کنی و اینها را به او بگویی!
ویدیویی از سخنان حسن روحانی در سال ۹۱ منتشر شده که وی به خاطره ای حیرت انگیز از نوع مدیریت محمود احمدی نژاد اشاره می کند.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی تدبیر و امید، روحانی در این سخنرانی از جلسه ی خود با احمدی نژاد در سال ۸۴ تعریف می کند، درست در نخستین روزهای پیروزی احمدی نژاد در انتخابات ۸۴ که روحانی نیز در آن ایام، دبیر شورای عالی امنیت ملی را عهده دار بود.

سخنرانی روحانی در این مورد که در انجمن فرهنگ و سیاست دانشجویان دانشگاه شیراز انجام شده، حاوی نکات مهمی است که در ادامه می آید:

وقتی آقای احمدی نژاد رییس جمهور شدند بنده هنوز مسول بودم تا وقتی ایشان دبیر جدید را تعیین کنند. ایشان زنگ زد به من غروب بود،‌گفت ما خوبه همو ببینیم . گفتم کجا ببینم شما رو. گفتند که من ریاست جمهوری هستم. گفتم من الان میام شما را می بینم. بلند شدم رفتم آنجا. یکی از مشاورین ایشان هم در همان اتاق نشسته بود. ایشان یک بحثی را شروع کرد که می خواهند پرونده ما را ببرند در شورای حکام . نظرت چیه؟ چطور میشه؟ منم گفتم قاعدتا می ره در شورا و ممکنه چنین نظراتی در شورا مطرح شود.

ایشان گفت: چرا؟ چرا شورای حکام علیه ما حکم داده؟ گفتم خب بالاخره آژانس هست، تشکیلاتی هست، پولش را غرب تامین می کند،‌خب معلومه نظرات اونها حاکمه.

(احمدی نژاد) گفت خرج آژانس چقدره در سال؟ گفتم نمی دانم! مثلا ۱۵۰ میلون دلار!

ایشان گفت به البرداعی زنگ بزن بگو از این به بعد کل پول آژانس را ما می دیم!‌ گفتم من نمی تونم همچین کاری بکنم. خود شما برید زنگ بزنید!

گفت: چرا؟

گفتم من بلد نیستم اینکارها را. اولا آقای احمدی نژاد، اگر بخواهیم پول یبه یک کشوری بدهیم بلاعوض، طبق قانون اساسی باید مجلس تصویب کند ثانیا اگر هم تصویب کند، آژانس هم نمی تواند بگیرد. چون او هم یک قوانینی دارد . هر کشوری سهمیه داره سالانه . نمی تونه بیشتر بگیره .

گفت من به شما می گم برو این کارو بکن. گفتم من از این کارها بلد نیستم و من فکر کردم می خواهی با من مشورت کنی تا به شما بگم در پرونده هسته ای چه کار کنی. شما خوبه یک دبیر دیگر تعیین کنی و اینها را به او بگویی! گفت پس خیلی عجله داری بری؟ گفتم نه خیلی عجله ندارم ولی اگر می خواهی چننین دستوراتی بدهی خب یک دبیر دیگه تعیین کن. حالا یا امروز یا ۵ روز دیگر....

من وقتی رسیدم به دبیرخانه زنگ زدم به آقای لاریجانی . گفتم شما بیا مسئولیت دبیرخانه را به عهده بگیر. ما خداحافظ باید بریم!ایشان گفت چه شده و من داستان را برایش تعریف کردم.

دانلود



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین