|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۰۷:۴۱
کد خبر: ۱۲۹۹۶۳
تاریخ انتشار: ۱۵ آبان ۱۳۹۵ - ۰۱:۴۶
جشن‌هاي ٢٥٠٠ ساله نتيجه نهايي اين برنامه‌ريزي بود. نكته جالب اينكه تبليغات آن رژيم در اين‌باره بي‌حد و حصر بود و حتي كار به جايي رسيد كه تاريخ رايج كشور را عوض كرد و مبدأ تاريخ را به زمان هخامنشيان برد و حساسيت همه را برانگيخت.
روزنامه شهروند در یادداشتی به قلم عباس عبدی نوشت:اتفاقاتي كه در سال‌هاي اخير و همزمان با آنچه سالروز ورود كوروش به بابل و به‌عنوان روز كوروش مشهور شده است، مي‌افتد و تعدادي از هم‌ميهنان در كنار آرامگاه كوروش جمع مي‌شوند و برنامه‌هايي را اجرا مي‌كنند، امسال ابعاد وسيع‌تري پيدا كرد و گفته مي‌شود كه به بازداشت چند نفر نيز منجر شده است. وجود این حساسيت در ميان برخي از نيروهاي طرفدار سیاست رسمی اگر هم نامنتظره نباشد، ولي در تحليل اين رويداد بايد قدري دقت كنند. اگر گمان مي‌كنند كه دست‌هاي خارجي عامل اصلي اين حركت است، در اين صورت بايد گفت كه دچار اشتباه گذشتگان شده‌اند؛ اشتباهي كه در ادامه توضيح داده خواهد شد.

رژيم گذشته سعي كرد در كنار توسعه اقتصادي و اجتماعي خود، يك چارچوب هويتي و تاريخي نيز براي جامعه ايران طراحي، تبليغ و پياده كند؛ از اين‌رو از اواسط دهه ١٣٤٠ در پي توسعه مفهوم شاهنشاهي ايران و امپراتوري هخامنشي و... به‌عنوان يك گذشته تاريخي قابل اتكا براي ايرانيان بود. جشن‌هاي ٢٥٠٠ ساله نتيجه نهايي اين برنامه‌ريزي بود. نكته جالب اينكه تبليغات آن رژيم در اين‌باره بي‌حد و حصر بود و حتي كار به جايي رسيد كه تاريخ رايج كشور را عوض كرد و مبدأ تاريخ را به زمان هخامنشيان برد و حساسيت همه را برانگيخت. مشكل از وقتي شروع شد كه شاه گمان مي‌كرد اين نگرش طبعا مقبول جامعه ايران باید باشد و هر كسي كه هر ايده و هويت ديگري را تبليغ كند، حتما از خارج دستور مي‌گيرد. نتيجه اين رفتار شاه چه شد؟ شايد در دهه ١٣٣٠ و اوايل دهه ١٣٤٠ حدي از گرايش به اين فرهنگ ملي باستاني ديده مي‌شد. نماد اين گرايش در نام‌هايي است كه مردم براي فرزندان، به‌ويژه فرزندان پسر انتخاب مي‌كردند. مطالعه بنده در زمينه تحول نام‌گذاري كودكان تهراني طي ٣دهه تا ١٣٧٤ روند تحولات مذكور را به روشني نشان مي‌دهد. اين مطالعه نشان مي‌دهد كه حداكثر نسبت اسامي ملي- باستاني (مثل كوروش، داريوش، كاوه، آرش، اسامي شاهنامه‌اي...) در‌ سال ١٣٤٦ نزديك به ١٦‌درصد کل اسامی انتخاب‌شده برای نوزادان تهرانی است. به‌عبارت ديگر، از هر ١٠٠ پسري كه در تهران متولد مي‌شدند يا شناسنامه مي‌گرفتند حدود ١٦ نفرشان به يكي از اسامي ملی- باستاني نام‌گذاري مي‌شدند. ولي اين نسبت طي يك دهه بعد و برخلاف خواست آن رژيم، از ١٦‌درصد كاهش يافت و در‌ سال ١٣٥٦، به كمتر از ٦‌درصد رسيد. در واقع رفتار و گرایش مردم برخلاف تبليغات و خواست رژيم بود و به آن واكنش منفي نشان دادند. در مقابل اسامي اسلامي پسران مسیري متفاوت را طي كرد و از حدود ٧٠‌درصد كل اسامي در ‌سال ١٣٤٦ به حدود ٨٥‌درصد كل اسامي در‌ سال ١٣٦١ رسيد. اگر دقت كنيم تا‌ سال ١٣٦١ مردم هستند كه خودشان از خلال كنش‌هاي مدني راه مورد نظر خود را انتخاب مي‌كنند. ولي از ‌سال ١٣٦١ كم‌كم قدرت حكومت و تبليغات رسمي وارد معادلات اجتماعي و سياسي و اثرگذاري بر گرایش و ترجیحات مردم مي‌شود، ولي نتيجه كاملا عكس مي‌شود. براي نمونه اسامي اسلامي پسران تهراني كه در‌ سال ١٣٦١ به حدود ٨٥‌درصد رسيده بود، در‌ سال ١٣٧٢، به حدود ٦٣‌درصد مي‌رسد كه كاهش شديدي را تجربه مي‌كند و حتی از‌ سال ١٣٤٦ هم کمتر می‌شود. اين نسبت براي اسامي ملي- باستاني در فاصله سال‌هاي پس از انقلاب روند افزايشي پيدا مي‌كند و در ‌سال ١٣٧١ دوباره به حدود ١٢‌درصد كل اسامي مي‌رسد. نكته بسيار مهم اين است كه در اين فاصله سهم اسامي خنثي از بارهای هويتي اسلامي يا ملي- باستاني افزايش مي‌يابد. اين اسامي كه در ‌سال ١٣٦١ فقط ١٠‌درصد اسامي پسران تهراني را شامل مي‌شد، در ‌سال ١٣٧٢، حدود ٢٦‌درصد اسامي پسران تهراني را شامل مي‌شود، بنابراين مردم در اين مرحله نيز واكنشي منفي نسبت به تبليغات رسمي نشان مي‌دهند. مردم دوست ندارند كه ارزش‌هاي فرهنگي و هويتي به آنها تزريق شود، بلكه مي‌خواهند خودشان در اين فرآيند مشاركت داشته باشند و دست به انتخاب بزنند و در برابر هر اجبار سياسي يا تبليغي واكنش منفي نشان مي‌دهند. مطالعه نام‌گذاري را اكنون هم براي دو دهه گذشته درحال تكرار هستم، اميدوارم وقتي به سرانجام رسيد نتايج آن منتشر شود تا سير تحولات فرهنگي در ايران بهتر شناخته شود، ولي اجمالا مي‌توانم بگويم كه گرايش ملي - باستاني حتی نسبت به ‌سال ٤٦ درحال تقويت است، هرچند فرهنگ سومی که بي‌تفاوت نسبت به دو فرهنگ ملي- باستاني و اسلامي است نيز درحال تقويت است، ولي آنچه را كه با اطمينان مي‌توان گفت اين است كه اين رفتار مردم واكنشي است در برابر فشارهاي سياسي و تبليغي براي مخالفت با ارزش‌هاي اجباری يا تلقين آنها. اين حد از تعريف‌های عجیب و غریب از ايران باستان يا آوردن جملات قصار از داريوش و كوروش و جزييات تاريخ ايران در آن دوران، عموما بازتابي است از چنين گرايشي كه درصدد است تا در برابر تبليغات و فشارهاي رسمي، يك سنگر هويتي پيدا و مقاومت كند.

اين موضوع را نه فقط در گزاره‌هاي هويتي فوق، بلكه در موضوع حجاب هم مي‌بينيم. شايد اگر فشارهاي خارج از عرف و هنجار نبود، رفتارهاي زنان و مردان درباره حجاب تا اين حد داراي فراز و فرود و نيز واكنشي نمي‌شد. در هر حال بايد اميدوار بود كه مخالفان گرايش ملی- باستانی درك دقيق‌تري از علل بروز آن پيدا كنند، چرا كه در غير اين صورت ممكن است با هدف مبارزه با آن، گرايش مذكور را تقويت کنند، همچنان‌كه تاكنون در این مسیر گام نهاده‌اند. تجویز آنها برای کاهش صفرا نتیجه عکس می‌دهد، هرچند گمان دارند که دارو را درست انتخاب کرده‌اند.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین