کد خبر: ۱۲۹۷۴۴
تاریخ انتشار: ۱۴ آبان ۱۳۹۵ - ۰۰:۲۶
ممکن است برخی از این دانشجوها آن زمان در سپاه بودند اما اینکه سپاه نقش داشت خیر. اوایل انقلاب همه می توانستند عضو سپاه شوند بنابراین من این صحبت را رد می کنم. آمریکایی ها حاضر نیستند حقوق ما را قبول بکنند اما انگلیسی ها با تمام پدرسوختگی شان حقوق ما را پذیرفتند. در طول جنگ آمریکایی ها از تمام توان شان استفاده کردند تا صدام پیروز شود.
 هادی غفاری می‌گوید: اگر آمریکایی‌ها بعد از ماجرای تسخیر سفارت‌شان عذرخواهی می‌کردند و تعهد می‌دادند که دیگر در امور ایران دخالت نمی‌کنند کار تمام می شد. ما مردمی هستیم که شاید فراموش نکنیم اما می‌بخشیم.

به گزارش شبکه اطلاع رسانی «تدبیر و امید»؛ 13 آبان 58 سالروز تسخیر لانه جاسوسی است، این واقعه همچون بسیاری از اتفاقاتی که در ابتدای انقلاب رخ داد رمز و رازهای فراوانی دارد و نگاه به زاویای مختلف آن حقایقی را برای نسل جوان نمایان می کند که قاعدتا در پذیرش و باور آن موثر خواهد بود.

هادی غفاری نماینده مردم تهران، ری، شمیرانات و اسلامشهر در نخستین دوره مجلس شورای اسلامی بود. با او درباره چرایی تسخیر شدن سفارت آمریکا کردیم.

این عضو مجمع نیروهای خط امام می گوید: وقتی سفارت آمریکا اشغال شد برخی دوستان ما از آینده می ترسیدند، تحلیل اول این بود که آمریکایی ها بمب، موشک و اتم دارند ما را با خاک یکسان می کنند. تحلیل دوم آن بود که تسخیر سفارت آمریکا با تحریک روس ها انجام شد.

وی درباره رویکرد مرحوم بازرگان نیز در قبال این مسئله یادآور می شود: دوستان نهضت آزادی خیال می کردند سال 1332 است آقای بازرگان مصدق و امام، آیت الله کاشانی است حال آنکه نه بازرگان مصدق بود و نه امام آیت الله کاشانی. آقایان نهضت آزادی ظرفیت شان آنقدر نبود که ببینند سال 57 است و انقلاب شده است، دورانی نیست که بشود با رژیم ستمشاهی با مذاکره حرف زد.

غفاری با رد شبیه دانستن تسخیر سفارت آمریکا در سال 57 با حمله به سفارت انگلیس در سال 90، درباره چرایی بسته ماندن 37 ساله سفارت آمریکا در ایران تأکید می کند: آمریکایی ها حاضر نیستند حقوق ما را قبول بکنند اما انگلیسی ها با تمام پدرسوختگی شان حقوق ما را پذیرفتند.

به گزارش خبرآنلاین؛ مشروح این گفتگو را در ادامه بخوانید.

***

نخستین دوره مجلس شورای اسلامی 7 خرداد سال 59 کار خود را شروع کرد، درحالیکه قبل از آن وقایعی چون تسخیر سفارت آمریکا و حتی واقعه طبس هم رخ داده بود، این مجلس نوپا و نمایندگانی که تازه درست سیاست‌ورزی پارلمانی می کردند به چه نحوی به مسئله تسخیر سفارت آمریکا و گروگان ها ورود کردند؟

هر حادثه را باید در شرایط و زمان خودش دید و تحلیل کرد، چه بسا اگر از آن زمان دور شویم حرف زدن درباره آن موضوع کامل قابل درک نباشد. قبل از انقلاب شاهد دخالت های فراوان و متعدد آمریکایی ها در ایران بودیم. کودتای 28 مرداد به دست آمریکایی ها انجام شد. قبل از آن هم انگلیسی ها و آمریکایی ها در به قدرت رساندن رضا و محمدرضا پهلوی قطعا دخیل بودند بنابراین مردم ایران زخم جدی را از آمریکایی ها بر دل داشتند.

بعد از پیروزی انقلاب نیز آمریکایی ها دست بردار نبودند و هر لحظه یک فتنه ای به پا می کردند و بازی در می آوردند. حرف ما این بود که می خواهیم حکومتی با آرای ملت سرکار بیاید، ما شاه را نمی خواهیم. ما با سواد، درس خوانده و چند زبان  بودیم و عقل داشتیم، آن زمان احساس می شد آمریکایی ها نمی خواهند پیام انقلاب ایران را بگیرند. حتی اگر نمی خواستند پیام ما را بگیرند لااقل دخالت نمی کردند. آمریکا بعد از روی کار آمدن دولت موقت ایران دوباره می خواست نقش ژاندارم آمریکا در منطقه را ایفا کند.

دانشجویانی که آمریکایی ها را گروگان گرفتند همه تحصیل کرده بودند یا سال آخر تحصیل شان در دانشگاه بود یا در مقطع فوق لیسانس و دکترا تحصیل می کردند. آن سال کاری که انجام شد کار و اراده ملی مردم بود. بعد از تسخیر سفارت، آمریکایی ها باز دست‌بردار نبودند به جای عذرخواهی و دادن تعهد از در قُلدری وارد شدند حال آنکه باید می آمدند حرف های ما را گوش می دادند اما چماق‌کشی کردند.

چماق کشی هیچ گاه جواب نمی دهد مخصوصا وقتی این رویه در قبال ملت ایران به کار گرفته شود. اگر کارتر عقل می داشت می نشست با سایر مقامات آمریکایی بررسی می کرد تا ببینند اشتباه شان کجا بود که چنین عکس العملی را در پی داشت. 45 هزار مستشار آمریکایی با آشپز، سگ و منشی شان در ایران چه کار می کردند آیا آمده بودند دعای کمیل و دعای ندبه به ما یاد بدهند؟ باید می آمدند یک عذرخواهی ساده می کردند و متعهد می شدند دیگر در امور ایران دخالت نمی کنند اما فکر کرده بودند می توانند عملیات عنتبه را در ایران پیاده سازی کنند.

عملیات عنتبه، همان عملیاتی است که چند جوان فلسطینی تعدادی اسرائیلی را گروگان گرفتند تا فشار آمریکا و اسرائیل را بر مردم خود کم کنند اسرائیلی ها در قالب عملیاتی به فرودگاه عنتبه حمله کردند و گروگان گیرها را کشتند و گروگان ها را آزاد کردند، آمریکایی‌ها هم می خواستند از این عملیات در ایران استفاده کنند.

در قامت نماینده مجلس دیداری هم با گروگان های آمریکایی داشتید؟

بله، رفتیم چند نفرشان را دیدیم گفتیم شما در ایران چه کار داشتید؟ گفتند ما اطلاعات و اخبار می گرفتیم. حتی یکی از آنها بیان کرد هر سفارتخانه ای بررسی می کند چه طور می تواند در آن کشور جای پای خودش را محکم کند. به او گفتم شما که دیدید مردم ایران نمی خواهند شما جای پای تا را در کشور ما محکم کنید چرا دخالت می کردید؟ سرشان را انداختند پایین چون حرفی برای گفتن نداشتند. ما مفصل با آنها صحبت کردیم.

در مجلس اول طیف نهضت آزادی مثل آقای بازرگان هم حضور داشتند، دیدگاه آنها درباره گروگان های آمریکایی چه بود؟

حرف آقای بازرگان در این مورد خیلی جدی نبود اما دو تا مشکل وجود داشت، دوستان نهضت آزادی خیال می کردند سال 1332 است آقای بازرگان مصدق و امام، آیت الله کاشانی است حال آنکه نه بازرگان مصدق بود و نه امام آیت الله کاشانی.

اینکه می گویند شما با نهضت آزادی آن زمان خیلی اختلاف داشتید درست است؟

دعوا نداشتیم. اینکه می گویند غفاری در گوش صباغیان زد، من نبودم آقای علی اکبر غفاری نماینده ارومیه بود که 65 یا 70 سال سن داشت.

پس اینکه برخی ها به شوخی یا جدی می گویند شما با چوب دنبال اینها در مجلس می کردید درست نیست؟

خیر، گرچه من یقینا مخالف مشی سیاسی آنها بودم، آقایان نهضت آزادی ظرفیت شان آنقدر نبود که ببینند سال 57 است و انقلاب شده است، دورانی نیست که بشود با رژیم ستمشاهی با مذاکره حرف زد. آمریکایی اصلا مذاکره نمی فهمیدند تصورشان این بود که سال 32 است که با آوردن چند تا شعبان بی مخ، رمضان یخی و لات های میدان شوشی بیایند انقلاب را ساقط کنند. در حالیکه خون قهرمانان بزرگی همچون شهیدان مطهری و اندرزگو پای درخت انقلاب ریخت. اگر آمریکایی ها عذرخواهی می کردند و تعهد می دادند که دیگر در امور ایران دخالت نمی کنند کار تمام می شد. ما مردمی هستیم که شاید فراموش نکنیم اما می بخشیم.

خاطره ناگفته ای هم از آن زمان دارید؟

من خودم وقتی سفارت تسخیر شد شخصا نگران بودم که الان آمریکایی ها چه عکس العملی را می خواهند نشان دهند. بالاخره توپ، تفنگ و بمب اتم داشتند ما که قدرت و اقتدار نظامی امروز را نداشتیم امکانات ما ضعیف بود. جوانان ما خبر ندارند ارتش ایران آن زمان ارتش جنگیدن نبود.

اینکه گفته می شود شهید رجایی قرار بود در حاشیه سازمان ملل متحد با طرف آمریکایی دیدار کند اما بهزاد نبوی منصرفش کرد صحت دارد؟

خیر، مرحوم رجایی از اول مصمم بود که با آمریکایی ها دیدار نداشته باشد چون این از موضوعات دست اول کشور محسوب می شد و تصمیم گیری درباره موضوعاتی از این دست در اختیار رهبری یعنی امام بود. حتی در جلسه ای که خبرنگاران در حاشیه سازمان ملل جمع شدند و از آقای رجایی پرسیدند شما نمی خواهید با آمریکایی ها بنشینید پشت یک میز مذاکر کنید؟ مرحوم رجایی جورابش را درآورد پایش را روی میز گذاشت و گفت "هنوز جای شلاق های رژیمی که مورد تأیید و حمایت آقای کارتر بود روی بدن من است." خدا را شاهد می گیرم بعد از گذشت 42 سال هنوز جای شلاق ها بر کف پای من دارد می سوزد. این شلاق ها را حکومت شاه به پشتوانه آمریکا به ما می زد.

یک بار جوادمنصوری نخستین فرمانده سپاه در مصاحبه ای با رادیو گفت وگو تصریح کرد سپاه در تدارک اولیه دانشجویان خط امام نقش داشته. آیا چنین اظهاراتی،مردمی بودن  و خودجوش بودن آن رخداد را زیر سوال نمی برد؟

ممکن است برخی از این دانشجوها آن زمان در سپاه بودند اما اینکه سپاه نقش داشت خیر. اوایل انقلاب همه می توانستند عضو سپاه شوند بنابراین من این صحبت را رد می کنم.

عده ای بهزاد نبوی را در نحوه پیگیری های حقوقی موضوع سفارت آمریکا مورد نقد قرار می دهند و حتی برخی او را خائن خطاب می کنند. این نحو موضع گیری ها را چقدر قبول دارید؟

خیر، ما با مذاکره در هر زمان موافقیم ما که نمی خواهیم دعوا کنیم بلکه می خواهیم دیگران با ما دعوا نکنند. مذاکره دو نوع است ذلت بخش و برد- برد ...

به نظر شما بهزاد نبوی مذاکره برد-بردی را با آمریکایی ها در الجزایر انجام داد؟

آقای نبوی بسیار بچه مسلمان پاکدامن و شخصیت سیاسی باشعوری است.

آیا در مذاکراتی که داشت موفق عمل کرد؟

در آن شرایط بحث موفق و غیر موفق نبود، آمریکایی ها به هیچ وجه حاضر نبودند از موضع خود پایین بیایند. چون هنوز پیام قدرت و اقتدار ملی ما را نفهمیده بودند.

به طور مشخص نقش سید احمدخمینی، خویینی ها، شهید بهشتی و... در آن ماجرای تسخیر سفارت چه بود؟

یقینا ارشادی بود.

یعنی موافق این اتفاق بودند؟

بله چون کسی با این اتفاق مخالف نبود.

اما هاشمی در خاطراتش نوشته که در زمان اشغال لانه جاسوسی در حج بودم و آنجا این خبر را شنیدم و عصبانی شدم. معنای این حرف این بود که بزرگان کشور در مقابل عمل انجام شده قرار گرفتند؟

چون برخی دوستان ما از آینده می ترسیدند، تحلیل اول این بود که آمریکایی ها بمب، موشک و اتم دارند ما را با خاک یکسان می کنند. تحلیل دوم آن بود که تسخیر سفارت آمریکا با تحریک روس ها انجام شد.

حالا واقعا اشغال سفارت آمریکا تحریک روس ها نبود؟

خیر، ابدا.

8 آذر سال 90 سفارت انگلیس هم به دست برخی دانشجویان تسخیر شد اما بعد از گذشت چند سال قطعی روابط دیپلماتیک دوباره با روی کار آمدن دولت روحانی این روابط برقرار شد در صورتی که انگلیسی ها از صدها سال پیش تا کنون کم علیه ایران توطئه نکردند، در تجزیه آب و خاک کشور ما نقش اول را داشتند. چرا این اتفاق برای روابط دیپلماتیک با آمریکا رخ نداد؟

سفارت انگلیس زمانی تسخیر شد که نظام جمهوری اسلامی ایران اقتدار دارد و می تواند از مجامع جهانی با اقتدار حرف بزند بنابراین لازم نبود کسی از دیوار سفارت انگلیس بالا برود. وضعیت ما در سال 58 اصلا قابل مقایسه با الان که اقتدار داریم و این اقتدار را به کشورهای جهان ثابت کردیم نیست. سال 58 گروهک ها در کردستان، آذربایجان و خلق عرب در خوزستان دنبال تجزیه طلبی بودند. در گیلان کمونیست ها بودند. در سیستان و بلوچستان با مشکل اشرار مواجه بودیم. مواجهه با این مشکلات داخلی در شرایطی انجام شد که نهادهای قدرت هنوز مستقر نبودند اما سال 90 همه نهادها و ارکان حاکمیت استقرار داشتند که آن اتفاق افتاد کسی جرأت کودتا ندارد 5 دقیقه ای خفه می شود بنابراین دلیلی نداشت که از سفارت انگلستان بالا رفتند.

فکر می کردید قضیه بسته ماندن سفارت آمریکا 37 سال طول بکشد؟

الان ایران به لحاظ نظامی، مالی و استقرار نظام سیاسی اقتدار دارد. آمریکایی ها حاضر نیستند حقوق ما را قبول بکنند اما انگلیسی ها با تمام پدرسوختگی شان حقوق ما را پذیرفتند. در طول جنگ آمریکایی ها از تمام توان شان استفاده کردند تا صدام پیروز شود.

شبکه بی بی سی یک تحلیلی اخیرا پخش کرد که اگر سفارت آمریکا سال 58 تسخیر نمی شد صدام به خودش جرأت حمله به ایران را نمی داد چون دید شرایط و اوضاع روابط ایران و آمریکا پرتنش شده خواست از این فرصت سوءاستفاده کند، نظر شما چیست؟

قطعا این طور نیست. صدام در زمان شاه هم داشت به خوزستان حمله می کرد. آمریکایی ها، انگلیسی ها و روس ها کنار آمدند که ایران با ثبات بماند تا بتوانند راحت نفت ایران را ببرند. چهار روز از انقلاب گذاشت روز 26 بهمن 57 بعد از 3 شب رفتم خانه بخوابم در این 3 روز و 3 شب فقط برای آنکه وضو بگیرم پوتین هایم را در می آوردم. قبل از اذان صبح بود دیدم تلفن زنگ می زند مرحوم آیت الله مطهری پشت خط بود گفت "من مرتضی مطهری هستم الان امام امر فرمودند به شما اطلاع بدهم بروید خوزستان را تحویل بگیرید". من خوزستان رفتم. خلق عرب حاضر نبود بپذیرد در ایران انقلاب شده است. هنوز لانه جاسوسی هم گرفته نشده بود. آن زمان عراقی ها در خرمشهر مدرسه داشتند تحریک می کردند و خلق عرب دنبال تجزیه خوزستان بود. همان زمان که من خوزستان رفتم معلمان درباره نقش مدرسه عراقی های خرمشهر در مسائل خوزستان هشدار می دادند و می گفتند برنامه عراقی ها این است که از طریق آن مدرسه برای حمله به ایران زمینه چینی کنند. هرکس وقوع جنگ تحمیلی را به تسخیر لانه جاسوسی مرتبط می کند یقینا مثل ما در مسائل درون کشور نبود.

یک فیلمی را به نام آرگو درست کردند که فرار یک دیپلمات آمریکایی از ایران را بعد از تسخیر لانه جاسوسی نشان می دهد شما آن فیلم را دیدید؟

ندیدم اما 90 درصد چنین فیلم هایی دروغ است. اینها گنده گویی های آمریکایی هاست که بگویند ما عوامل داشتیم حال آنکه همه اش دروغ است.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین