کد خبر: ۱۲۹۶۰۰
تاریخ انتشار: ۱۳ آبان ۱۳۹۵ - ۱۳:۰۲
ستوان عمار و 50 نیرویش پشت یک خاکریز توقف کرده و شیفتی پاسبانی می‌دهند. سپس یکی از کسانی که در حال دیده‌بانی از "منطقه ممنوعه" است به ناگهان فریاد می‌زند: «آنجا. خودشان هستند. دارند فرار می‌کنند!»



احتمال می‌رود داعش به سلاح‌های شیمیایی دسترسی داشته باشد. این سربازان به علت آتش زدن بخشی از انبار کارخانه سولفور در موصل، از ماسک گاز استفاده کرده‌اند

کریستوف رویتر؛ تلاش برای آزادسازی موصل از دست تروریست‌های داعش از دو هفته پیش آغاز شد؛ تروریست‌ها سخت مقاومت می‌کنند؛ می‌توان هرج و مرج را در جای جای خط مقدم مشاهده کرد؛ "صحنه‌های سورئال" از جمله سوغات ناخواسته آزادسازی موصل است.

به نقل از اشپیگل، صدای عبور هواپیماهای بدون سرنشین همه جا را پر کرده است. گهگاهی صدای پهپاد بالای سر کم می‌شود، اما کاملا محو نمی‌شود؛ صدای غالب‌تر متعلق به جت‌های آمریکایی است که مدام حرکت دایره‌وارشان روی میدان نبرد را تکرار می‌کنند. محال است شما آن جت‌ها را ببینید، اما خلبانان آن جت‌ها همه چیز را با جزئیات می‌بینند.

روی زمین همه چیز آرام‌تر از آسمان است. این را ستوان عمار و دیگر اعضای گردان هفتم کردهای پیشمرگه می‌گوید: «در 2 روز گذشته حتی مگس در اینجا هم بال نزده است. هیچ چیز.»

محل تلاقی دشت و کوهستان
آن‌ها از آنجایی که هستند، بر روستای فاضلیه در شمال شرقی موصل اشراف کامل دارند. فاضلیه در نقطه‌ای واقع شده که کوهستان‌های اقلیم کردستان عراق تمام شده و سپس دشتی وسیع قرار دارد. روستا در انتهای دامنه و محل تلاقی دشت و کوهستان واقع شده است. فاضلیه در حقیقت آخرین سنگر داعش در منطقه نزدیک به کردستان محسوب می‌شود.

تا همین چند روز پیش بود که داعشی‌ها از داخل همین روستا مشغول پرتاب خمپاره به سمت پیشمرگه‌ها بودند و آنان نیز با آتش گشودن پاسخ می‌دادند. در همین چند روز اخیر نیز چند داعشی با خودروهای انفجاری به سمت پیشمرگه‌ها حرکت کردند، اما همه آن‌ها پیش از رسیدن به مقصد به هلاکت رسیده‌اند. پس از آن ماجرا نیز فقط سکوت بود.

کمی دورتر چه اتفاقی در حال رخ دادن است؟ آیا داعشی‌ها هنوز آنجا هستند؟ یا شاید فرار کرده‌اند؟ هیچ کس نمی‌داند.

بوی تله به مشامم می‌رسد!

اولین خانه‌های روستا تنها 800 متر با ما فاصله دارند. از طریق چشمیِ موشک انداز ضد تانک "میلان" موفق شدیم پرچم‌های سفیدی را ببینیم که بر فراز خانه‌ها به اهتزاز درآمده بودند. اما کسی در خیابان‌های روستا نیست. هیچ فعالیتی هم در جریان نیست؛ انگار روستا سال‌ها پیش متروکه شده است. البته هزاران نفر طبق گفته‌ها آنجا زندگی می‌کنند. عمار می‌گوید: «اما چرا کسی از خانه‌اش بیرون نمی‌آید؟ بوی تله به مشامم می‌رسد!»

چند گله گوسفند و نه داعشی‌ها

ستوان عمار و 50 نیرویش پشت یک خاکریز توقف کرده و شیفتی پاسبانی می‌دهند. سپس یکی از کسانی که در حال دیده‌بانی از "منطقه ممنوعه" است به ناگهان فریاد می‌زند: «آنجا. خودشان هستند. دارند فرار می‌کنند!»



نیروهای مجاور موصل چندین تروریست داعشی از جمله این شخص را دستگیر کردند. او سعی داشت با خودرویی فرار کند، اما خودرو روشن نشد

اول که فقط گرد و خاک معلوم بود، اما چند لحظه بعد کنجکاوی ما برای شناسایی دشمن به سر رسید: سه چوپان که با گله‌ گوسفند در حال فرار بودند.

یک فضای کاملا سورئال و البته ترسناک!
چوپان‌ها و گوسفندها زیر نور مواج مهتاب، آن هم با حرکتی آهسته در حال فرار هستند؛ نقاط سیاه و سفیدِ ریز در محیطی که انگار فقط رنگ اُخرایی-خاکستری را در آن پاشیده‌اند و زیر آسمانی با همان رنگ، به سختی هویدا هستند. واقعا سورئال است. اما آن‌ها از فاضلیه نمی‌آیند. احتمالا اهل روستایی در غرب فاضلیه باشند.

آن سه چوپان رشید فقط به فکر این هستند که گوسفند‌هایشان را در خط مقدم دو طرف به سمت جلو هدایت کنند و انگار جنگ اصلا برایشان مهم نیست: گوسفندچرانی در خط مقدم داعش! انگار اصلا جنگ به آن‌ها دخلی ندارد.

ولی چوپان‌ها و گله‌هایشان دارند از وسط میدان مین می‌گذرند. 100 متر آنطرف‌تر، لاشه یک خودروی متعلق به پیشمرگه‌ها افتاده که به خاطر انفجار مین به آن روز درآمده است!

سه چوپان خردسال

آن‌ها آنقدر کند حرکت می‌کنند که حتی فاصله زیاد مانع رسیدن ما نمی‌شود. به گزارش فرادید، آن سه چوپان اما هنوز سنی ندارند. چوپان بزرگتر می‌گوید: «از روستای کوچکی به نام چانچی آمده‌ایم. روز حرکت کردیم. وقتی مطمئن شدیم داعشی‌ها رفته‌اند، راه افتادیم.»

آن پسر بزرگتر خودش را عمر معرفی کرد و گفت که در سال 2002 به دنیا آمده است. عمر برادرانش را نیز اینگونه معرفی می‌کند که 13 و 11 ساله هستند: «تابستان دو سال پیش، وقتی غریبه‌ها به روستا آمدند، ما دام‌ها را برای چرا به فاصله‌ای دورتر بردیم. حتی نمی‌دانستیم که چه اتفاقی افتاده؛ پدر و مادرم و دیگران فرار کرده بودند. وقتی به روستا رسیدم، دیگر کار از کار گذشته بود. ما نمی‌توانستم فرار کنیم.»


تصویر عمر – او به همراه دو برادرش و گله گوسفند بین خط مقدم طرفین درگیر حرکت می‌کردند

قوانین سفت و سخت داعش
بدین ترتیب، هر سه نفرشان بالاجبار در روستا ایستادند و در یکی از خانه‌های متروکه روستای چانچی زندگی کردند. آن‌ها به تنهایی از دام‌هایشان مراقبت می‌کردند. هر از گاهی نیز یکی از گوسفندها را در بازارهای محلی به فروش می‌رساندند. عمر با پافشاری تمام می‌گوید که هیچ زد و بندی با داعشی‌ها نکرده است: «گاهی اوقات آن‌ها را در مسجد می‌دیدم که برای نماز جمعه آمده بودند. در غیر این صورت نه.»

داعشی‌ها از همان ابتدا قوانین سفت و سختی را وضع کردند. اما عمر می‌گوید که اصلا نمی‌داند آن مردهای ریشو چه می‌خواستند! او می‌گوید: «فقط می‌دانستم اگر کار اشتباهی انجام دهم، گردنم را خواهند زد. خیلی از این مسئله می‌ترسیدم. اینکه گردنم را بزنند.»

جهان پیرامون روستا برای عمر چون سرزمینی ناشناخته بود. البته فقط یک چیز است که او با اطمینان از آن سخن می‌گوید: «پریروز 135 گوسفند داشت. احتمالا چندتا از آن‌ها به خاطر شلیک خمپاره مرده باشند. البته خیلی مطمئن نیستم. اما گله ما 135 گوسفند داشت.» این مسئله برای او و برادرانش از هر چیزی مهمتر است.

اما حالا باید به مسیرشان ادامه دهند – آن هم از طریق مناطق مین‌گذاری شده اطراف. عمر به یکباره ترسش را بیان می‌کند: «می‌ترسیم چون واقعا نمی‌دانیم مین‌ها کجا هستند.» او در ادامه می‌گوید که چهار روز است گوسفند‌هایشان نه آبی خوردند و نه غذایی... آن‌ها خودشان نیز در جستجوی پدر و مادرشان هستند. عمر شنیده که پدر و مادرش در روستای سندانا با اقوامشان زندگی می‌کنند.

کمبود ماسک گاز
غیرنظامیانی هستند که در هرج و مرجِ مابین خطوط مقدم دو طرف در حرکت هستند: این امر برای بسیاری از نیروهای همچون کابوسی تلخ است. اما جنگ در موصل، سنگر نخست داعش در خاک عراق، به همین شکل است. دو هفته است که نیروهای پیشمرگه کرد، ارتش عراق و شبه‌نظامیان شیعه در حال پیشروی به سمت شهر هستند. همه چیز تاکنون طبق برنامه پیش رفته اما مشکلاتی نیز وجود دارد.


مناطق آبی رنگ همچنان در اشغال داعش هستند

داعشی‌ها سخت در حال مقاومت هستند و جت‌ها، به رغم فناوری پیشرفته، توسط ابرهای بزرگی از دود قادر به انجام کامل عملیات نیستند: داعش چندین چاه نفت، انبار لاستیک و بخشی از انبار کارخانه سولفور را در شهر آتش زده است. سربازان نزدیک به آن کارخانه در جنوب شهر به کمک ماسک گاز قادر به فاصله گرفتن از آنجا بودند، اما مشکل کمبود ماسک گاز است.

اکثر نیروهای «ائتلاف ملی عراق» در درگیری جانشان را از دست نمی‌دهند. دلیل مرگ بیشترشان باز کردن درب‌های جدید و یا حتی برداشتن یک ساعت از کنار جاده است. آن‌ها به این دلیل جانشان را از دست می‌دهند که داعش در طول مدت اخیر انواع تله انفجاری را در موصل کار گذاشته است. حتی با پیشروی بیشتر نیروهای ائتلاف، داعش چندین ضد حمله را در کرکوک و روبا ترتیب داده است.

اتفاق ترسناک دوم
مبارزان کردِ ستوان عمار هنوز به خاطر صحنه سورئال به وجود آمده ترس در وجودشان داشتند که به ناگهان سر و کله یک پیکاپ پیدا شد که به سمتشان می‌آمد؛ بار آن پیکاپ پر از مواد انفجاری بود. تقریبا هیچ چیزی جلودارش نبود مگر جت‌هایی که در حال پرواز بودند.

ستوان عمار البته می‌گوید که «به لحاظ تئوری، موشک اندازهای میلانِ متعلق به دهه 70 میلادی قادر به نابودی آن پیکاپ هستند. اما آن خودرو حرکت زیگزاگی دارد و سرعتش بالای 40 کیلومتر بر ساعت است.»

وقتی معجزه رخ داد!
او همچنین می‌گوید که در آخرین حمله تروریست‌ها معجزه رخ داد: یک عامل انتحاری در فاصله 50 متری از یک خودروی زرهی حامل کردها منفجر شد و موجب پاره شدن پای یکی از سربازان ستوان عمار شد اما تلفات نداد. داعشی‌ها خیلی سریع حرکت می‌کنند و احتمالا حواسشان به آن دست‌انداز نبوده است.

عاملان انتحاری معمولا چاشنی را در دستشان می‌گیرند تا اگر تیر خوردند، منفجر شوند. احتمالا همان دست‌انداز کافی بوده تا راننده چاشنی را رها کند و منفجر شود.


یک نیروی پیشمرگه کرد با چشمی موشک انداز ضد تانک روستای فاضلیه را رصد می‌کند

پیام داعش بر روی دیوار یک کلیسا
حوالی ساعت 2 بعد از ظهر، یک کاروان عجیب متشکل از چند خودروی زرهی از راه می‌رسد. روی تابلوی کنار جاده نوشته شده «موصل، 27 کیلومتر.» پس از عبور از یک تقاطع، آن‌ها بقیه مسیر را با پای پیاده ادامه می‌دهند. از آنجا تا کلیسای مریم مقدس فاصله زیادی نیست، اما جاده مین‌گذاری شده و عبور از آن به احتیاط نیاز دارد. سربازان شیعه با پرچم‌هایی بزرگ از خودروهایشان پیاده شده و با دو خبرنگار زن اهل جمهوری چک عکس می‌گیرند. یکی از آن‌ها لباس استتاری به تن کرده است. از دور صدای یک انفجار به گوش می‌رسد.

کلیسا هنوز سر جایش است و ناقوس آن نیز سالم به نظر می‌رسد. تا لحظاتی دیگر، صدای ناقوس کلیسا برای شهر مخروبه به صدا در خواهد آمد. قبور داخل سرداب کلیسا و گورستان مجاور همه کنده شده‌اند. سر از تن تمام مجسمه‌ها جدا شده است. پیام نهایی داعشی‌ها با اسپری آبی رنگ روی دیوار کلیسا نقش بسته است: «داعش استوار باد و قلمروش بیشتر خواهد شد.» البته بی‌شک پیشرفت قلمرو داعش متوقف شده است، اما تهدید ناشی از بقای داعش حتی پس از شکست واقعی است.

"از باغ‌ها می‌ترسیم"
سربازان ستوان عمار مدام از خود می‌پرسند که «این بار داعشی‌ها چه کاری می‌خواهند انجام دهند.» ساعات زیادی گذشته و هنوز اتفاقی رخ نداده است. آن‌ها نزدیک فاضلیه مستقر هستند. دو تانک قدیمی گروهان ستوان عمار به سمت باغ‌های مجاور روستای می‌روند و برمی‌گردند. آن‌ها هیچ تیری درنکردند. عمار می‌گوید: «از باغ‌ها می‌ترسیم؛ هر چیزی ممکن است از آن‌ها خارج شود.»

از هر دو راننده تانک‌ها پرسیدم که آیا ترسیده‌اند؟ آن‌ها در پاسخ فقط کمی شانه‌هایشان را بالا انداختند. حیدر 49 سال و جبار 45 سال سن دارد. حتی عمر دو تانک تی – 62 روسیِ آن‌ها بیشتر از خودشان است.

جنگِ بعد از داعش
حیدر می‌گوید: «مرگ در عراق عادی شده؛ از دهه 80 میلادی همیشه این کشور در شرایط نابسامانی قرار داشته و من هم همیشه در آن‌ها دست داشته‌ام.» سی سال است که حیدر و جبار در همین کار مشغول هستند و تاکنون جان سالم از تمام عملیات‌ها بدر برده‌اند. البته این لزوما بدان معنا نیست که فردا نیز زنده باشند!

روستای فاضلیه سرانجام روز پنجشنبه آزاد شد. اما در طول دهه‌های اخیر، عراقی‌ها مرتب در حال نبرد بوده‌اند. به همین دلیل، مرگ در عراق طبیعی است. حیدر دوباره شانه‌هایش را بالا می‌اندازد و می‌پرسد «چرا؟ انگار تقدیر این کشور این چنین بوده است. ما با همدیگر هم بد برخورد می‌کنیم.»

حیدر معتقد است که شکست احتمالیِ داعش در عراق به معنای پایان جنگ نیست. فاتحین نبرد موصل بعدها بر سر تصاحب شهر با هم خواهند جنگید. او مجدد شانه‌هایش را برای سومین بار بالا می‌اندازد و می‌گوید: «چه کسی می‌داند؟» احتمالا او، جبار و تانک‌های 59 ساله‌شان باز هم شرکت خواهند کرد.



آتش زدن بخشی از کارخانه تولید سولفور در موصل توسط داعش

سه چوپان نوجوان و دیگران
پناهجویان دیگری از همان روستای چانچی مسیر آن سه چوپان نوجوان را ادامه دادند. در آن بین، دو کشاورز مشاهده می‌شوند که تراکتورهایشان را با بکسل یکی توسط دیگری نجات داده‌اند. یک پیشمرگه با پیکاپ در حال راندن است و اصلا میلی به توقف ندارد. چند زن و بچه در قسمت بار پیکاپ نشسته‌اند. در یک ایستگاه بازرسی که توسط پیشمرگه‌ها کنترل می‌شود، ترافیک شده است. این ایستگاه به مدت 2 سال خط مقدم "خلیفه داعش" بود.

دوباره سر و کله عمر و برادرانش و گله گوسفند پیدا می‌شود. اول کسی به آن‌ها توجهی نمی‌کند، اما چند لحظه بعد مردانی با لباس رزمی به سمتشان می‌دوند. یکی از مردان عمر را از خرش پیاده کرده و سرش فریاد می‌زند: «با داعش بودی؟»

عمر جواب داد: «نه سیدی (آقا) – نبودم. من فقط مراقب گوسفندها بودم.»

آن مرد به عمر گفت: «نه، تو بودی.»

«نه سیدی، نبودم.»

دستگیری عمر و ناشناخته بودن مقصد

این دیالوگ ادامه داشت و سرانجام عمر دستگیر شد. دو برادر کوچکتر به راهشان ادامه دادند. گله گوسفند و دو برادر کوچکتر حتی از فاصله 2 یا 3 کیلومتری هم مشخص هستند. کمی بعد اما دیگر خبری از آن‌ها نیست. یک ساعت بعد، دو نیروی کرد با خودرو به راه می‌افتند. در کمال تعجب، هیچ کسی نام روستای سندانا (که عمر آن را نام برده) به گوشش نخورده است. جایی با آن نام وجود ندارد.

آن سه چوپان واقعا چه کسانی هستند؟ آیا برادر بزرگتر عضو داعش شده است؟

اشپیگل دو صحنه دستگیری نیروهای داعش را از نزدیک مشاهده کرده است. آن نیروهای اغلب جوان هستند. در داخل شهر موصل نیز گزارش‌هایی مبنی بر آتش زدن چندین بانک و ساختمان دولتی شنیده شده است.

داعش همواره از اسناد اداری‌اش محافظت کرده است. اما این بار، اسناد، پرونده‌ها و اسناد تراکنش‌های مالی‌اش را باید پیش از رسیدن آن‌ها به دست "دشمن" نابود کند. البته بسیاری از داعشی‌ها پیش از این شهر موصل را ترک کرده‌اند که بیشترشان نیز از نیروهای خارجی داعش از جمله چینی بوده‌اند.

17 کیلومتر تونل

داعش در موصل به شدت تحت فشار است و با خروج برخی، کارشان دشوارتر شده است. دشمنان داعش که خودشان را «تیپ داعش» می‌نامند، از پشت پنجره ساختمان‌ها و دیگر نقاط به آن‌ها شلیک می‌کنند.

از سوی دیگر، تک‌تیراندازهای داعش به عنوان نیروهای پشتیبان از سوریه به موصل آمده‌اند تا علاوه بر تقویت مواضع تروریست‌ها، عامل روحیه‌بخش آن‌ها باشند. گفته شده که داعش در حال حاضر به سلاح‌های شیمیایی دسترسی دارد که آماده استفاده از آن‌ها است.

حتی به گفته یکی از مخبران اشپیگل در موصل، داعش شبکه تونلی به طول 17 کیلومتر در زیر موصل و روستاهای اطراف حفر کرده است. حتی گفته می‌شود که عرض برخی تونل‌ها دو و نیم متر بوده که برای عبور خودرو نیز کافی است.


این تروریست داعشی نیز در حین فرار دستگیر شد. گفته شده که داعش شبکه تونلی به طول 17 کیلومتر در موصل حفر کرده است

البته ائتلاف ضد داعش نیز از روش‌های غیرمتعارف جنگی استفاده برده است: پخش پیام متنی از طریق تلفن همراه که در آن دستورالعمل لازم از طریق نیروهای امنیتی به غیرنظامیان ارسال می‌شود؛ غیرفعال کردن سیم‌کارت‌های بی‌استفاده و افزایش پوشش شبکه تلفن همراه. این کار باعث بهبود کیفی ارتباطات بین ساکنین و نیروهای امنیتی عراق شده است.

چوپان نوجوان چانچی

عمر اما اصلا تلفن همراه نداشت. جستجوها برای یافتن دو برادر عمر نیز ما را به سمت مقر پیشمرگه‌ها  سوق داد. گروهبان نگهبان به ما گفت: «با آن‌ها چه کار داری؟ در مورد آن دو پسر و گله گوسفند اطلاعات می‌خواهی؟»

سورئال است!
یکی از ژنرال‌ها رده بالای کردها در جلسه‌ای، کاملا غیرمنتظره، گفت که از پرس و جوی ما استقبال می‌کند: «ما باید به مردم اهمیت دهیم. اگر قرار باشد تا ترس‌های برگرفته از داعش را با ترس‌های برگرفته از خودمان پاسخ دهیم، هیچ موفقیتی حاصل نخواهد شد.»

او چند تماس تلفنی گرفته و در نهایت آن دو نوجوان (برادران عمر) وارد اتاق می‌شوند. آن‌ها ماجرا را تعریف می‌کند. دیگر قرار نیست به جایی فرار کنند. سپس با آبمیوه و کلوچه از آن‌ها پذیرایی می‌‎شود. آن ژنرال گفت: «خدا لعنتشان کند. این‌ها هنوز بچه‌اند.» سپس یک کرد دیگر (از انجمن کردهای بوتروپ) به زبان آلمانی خطاب به ما گفت: «اداره رفاه جوانان مطمئنا از این بچه‌ها مراقبت خواهد کرد.» سورئال است!

صبح روز بعد، همه رفته بودند: ژنرال، مردی که به آلمانی حرف می‌زد، دو پسر نوجوان و گله گوسفند. نگهبان گفت: «همه آن‌ها آزاد شدند. آن‌ها به شیخ مروان رفتند.» اما کسی این روستا را هم نمی‌شناسد. ظاهرا نه عمر و نه دو برادرش راست نمی‌گفتند.

جنگ ادامه دارد. موشک‌ها از آسمان چون باران بر سر عوامل انتحاری داعش و مواضع آن‌ها می‌ریزند. ساکنین فاضلیه در روستایشان در حال برپایی جشن به مناسبت پیروزی آرام و نرم بر داعش هستند. هیچ خبری هم از آن سه چوپان نوجوان و گله گوسفندشان نیست؛ انگار ناپدید شده‌اند.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین