کد خبر: ۱۲۸۵۷۲
تاریخ انتشار: ۰۸ آبان ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۴
با خنده‌ای عصبی، فرمان خودرو را فشرد و گفت: «ما زندگی نمی‌کنیم، فقط زنده‌ایم.» این شکایت آلوارو است، راننده‌ای که ما را از فرودگاه «سانتیاگو مارینو کارائیب» جزیره مارگاریتا تا هتل «کنکورد» رساند، شکایتی که بارها در سفر به ونزوئلا از شاغلان سطوح متفاوت اقتصادی-اجتماعی شنیدم.
این عکس‌ را یک رسانه ونزوئلایی از وضعیت‌فروشگاه‌های خالی در اختیار خبرنگار «دنیای اقتصاد» قرار داده است

 پیامدهای پوپولیسم چاوزی که ماه‌هاست معیشت مردم ونزوئلا را گرفتار بحران کرده است. در‌حالی‌که تنش‌های سیاسی چندی است وضعیت امنیتی این کشور را به نازل‌ترین سطح ممکن رسانده، مدت‌ها پیش از آن، سیاست‌های اعمالی سوسیالیست‌ها، استانداردهای زندگی ونزوئلایی‌ها را هدف قرار داده بود. دولت بیمارترین اقتصاد لاتین، روز پنج‌شنبه برای چهارمین بار در سال جاری میلادی حداقل حقوق را افزایش داد؛ اما این افزایش با تورم 700 درصدی در سال 2016 برابری نمی‌کند.«چاویزمو» بنا بود با توزیع مناسب درآمد نفتی، رفاه مردم را افزایش دهد؛ اما حالا پیش‌بینی‌ها برای سال 2016 از رشد منفی 10 درصدی و بیکاری 17 درصدی می‌گوید. فارغ از این ارقام کلان، مردم نیازهای اولیه خود (خوراکی‌ها و آشامیدنی‌ها) را با بالاترین هزینه ممکن در مقایسه با گذشته تامین می‌کنند. این روزها در حالی هر دلار آمریکا حدود هزار بولیوار قیمت دارد که در سال 2000 بهای هر دلار 10بولیوار بود. نرخ رسمی هم‌اکنون نیز در سطح 10 بولیوار باقی مانده، اما نرخ بازار به حدود 100 برابر افزایش یافته است. خبرنگار «دنیای اقتصاد» در گزارشی میدانی افزون بر گفت‌و‌گو با موافقان و مخالفان دولت ونزوئلا، قحطی در این سرزمین زیبا را به تصویر کشیده است؛ قطحی کم مانندی که تقریبا تمام فروشگاه‌ها را خالی کرده و چشم مردم را به باز شدن مرزهای همسایگان دوخته است.

 با خنده‌ای عصبی، فرمان خودرو را فشرد و گفت: «ما زندگی نمی‌کنیم، فقط زنده‌ایم.» این شکایت آلوارو است، راننده‌ای که ما را از فرودگاه «سانتیاگو مارینو کارائیب» جزیره مارگاریتا تا هتل «کنکورد» رساند، شکایتی که بارها در سفر به ونزوئلا از شاغلان سطوح متفاوت اقتصادی-اجتماعی شنیدم. چنین گلایه‌ای از سوی کسی که از هر ماه رانندگی 22 هزار بولیوار درآمد دارد و 40 هزار بولیوار اجاره خانه می‌دهد، به نظر حتی ملایم می‌آمد، آن هم در روزگاری که 22 هزار بولیوار که حداقل حقوق و حقوق اکثر شاغلان است، معادل خرید 150 تخم مرغ است. از سر همین شکاف بود که حداقل حقوق 22 هزار بولیواری اواخر سپتامبر، اواخر اکتبر به حدود 91 هزار بولیوار رسید؛ اما افسار تورم گسیخته‌تر از آن است که رشد حقوق، درمان درد گرفتاران باشد. چنین است که همه واکنش‌هایی به نرمی آلوارو ندارند. براساس تازه‌ترین آمار که در میانه سپتامبر 2016 منتشر شده، پایتخت «جمهوری بولیواری ونزوئلا» اکنون خطرناک‌ترین شهر جهان است به لحاظ میزان جنایت. شمار قتل‌ها در ماه‌های گذشته رو به فزونی داشته و حالا روزانه ده‌ها جسد در کاراکاس پیدا می‌شود. واضح است که میان ثروت و استانداردهای زندگی با امنیت، رابطه‌ای مستقیم برقرار است. در فهرست خطرناک‌ترین شهرهای جهان، مناطقی خودنمایی می‌کنند که درگیر آشوب سیاسی، فساد، استانداردهای پایین زندگی و توسعه‌نیافتگی اقتصادی هستند و در همین سیاهه است که کاراکاس هنوز زیبا ولی خطرناک، رتبه یک دارد. در آغاز سفر، آجیل‌های هواپیمای ایرانی‌مان را ذخیره می‌کردم، مبادا گرفتار بحران میزبان شوم. قحطی در خاک ونزوئلا، چنان است که بیشتر فروشگاه‌ها خالی است و مردم چشم دوخته به شهرهای مرزی کلمبیای همسایه. در این شرایط، برای یک روزنامه‌نگار، مارگاریتا از کاراکاس جذاب‌تر است، اول از آن رو که گزارش‌های منتشر‌شده از ونزوئلا جملگی شرح‌دهنده احوال مرکز بوده‌اند و دوم از آن رو که «مروارید کارائیب»، میزبان هفدهمین نشست سران «جنبش عدم تعهد» بود و حال و هوای میزبان یکی از مهم‌ترین رویدادهای دیپلماتیک تاریخ این کشور در روزهای بحران، دیدنی.

این جزیره توریستی به لحاظ امنیتی و رفاهی تفاوت دارد؛ اما تنها برای میهمانان سرزمینی که چند سالی است نامی بولیواری گرفته است. وضعیت کنونی میزبان بی‌تردید آرمان سیمون بولیوار، سیاست‌مدار قهرمان ونزوئلایی و پدیدآورنده ونزوئلا و چند کشور دیگر آمریکای لاتین نیست. فقر فرهنگی و زیرساختی در این جزیره نیز که از نامدارترین سرمنزل‌های گردشگری آمریکای لاتین است، جلب توجه می‌کند. از سر همین بحران برهنه است که ماموران امنیتی یک بار مرا پس از جلوگیری از گفت‌وگو با ساکنان جزیره تا ورودی هتل محل اقامتم همراهی و دست آخر هشداری را هم چاشنی می‌کنند. حالا حتی فریاد «چاویستا»ها هم به آسمان است، گرچه فشار سنگین مخالفان، تعدادی از آنها را از هراس از دست رفتن «دستاورد»های «انقلاب بولیواری»، به سوسیالیست‌های سرخ پوش وفادار نگه داشته است.

 

در حاشیه کارائیب

این آمیزه‌ای است که باید بی‌واسطه دید و از این رو است که مسافران، اشتیاق و ابهام را با هم دارند. با گذر از آسمان‌ ترکیه، بلغارستان، صربستان، بوسنی و هرزگوین، کرواسی، ایتالیا، اسپانیا، پرتغال و همین‌طور اقیانوس مدیترانه و اطلس به جزیره ونزوئلایی مارگاریتا، می‌رسیم. مارگاریتا که کریستف کلمب در سال 1498 میلادی به‌عنوان نخستین اروپایی به آن پا گذاشت، در سال 1814 از اسپانیا مستقل شد، سه سال پس از استقلال ونزوئلا و چندی پس از فروپاشی «جمهوری اول». اسپانیایی‌ها که این ناحیه کارائیب را از سال 1522 به استعمار گرفته بودند، اعلام استقلال ونزوئلایی‌ها در سال 1811 را به‌عنوان یکی از نخستین جنبش‌های استقلال طلبانه به چالش کشیدند؛ ولی در نهایت در سال 1830 به آن تن دادند.

سکونت 15 هزار ساله انسان‌ در این منطقه، این گونه به دوره تازه‌ای رسید. تاریخ اکنون حدودا 180ساله ونزوئلای جدید با آشوب سیاسی و استبداد آغاز شد، اما از میانه قرن بیستم، دولت‌های دموکراتیک بر سر کار آمدند. این تجربه حداقلی از مردم‌سالاری از عمده دلایل برآشفتگی مخالفان هوگو چاوز و نیکولا مادورو از وضعیت 17 سال گذشته است، اما رئیس‌جمهوری پیشین چنان از بحران‌های مالی دهه‌های 1980 و 1990 بهره برد که جای پای معاون خود را هم سفت کرد، دست‌کم تا پیش از بحران حاضر. چاوز که خود در کودتای 1992 علیه دولت کارلوس آندره پرز دست داشت و با شکست آن به زندان رفته بود، با پشتیبانی مردم، کودتای ابتدای هزاره سوم علیه خود را پشت سر گذاشت و از اینجا بود که به شیوه‌ای سختگیرانه‌تر پیگیر ایده‌آل‌های خویش شد، اندیشه‌هایی که مروارید کارائیب را هم بی‌نصیب نگذاشت. سیمون بولیوار، قهرمان بسیاری از مردمان لاتین، از همین جزیره مارگاریتا بود که کارزار خود برای آزادسازی ونزوئلا، کلمبیا، اکوادور، پرو و بولیوی را شروع کرد. اما شرایط امروز این خاک هزار کیلومتر مربعی نه او و نه بیش از 400 هزار ساکن آن را راضی نمی‌کند.

 

جزیره تنهایی

نخستین نکته‌ای که از همان آسمان جزیره به نظر می‌آید، عقب مانده بودن محیط شهری است. پس از 14 و نیم ساعت دور شدن از کشور به مارگاریتا می‌رسیم تا به سوی هتل «ویندهام کنکورد» حرکت کنیم، هتلی 5 ستاره که «هرناندو» راهنمای حامی «مادورو» به زبان اسپانیایی به ما فهماند به کنکورد معروف است. هرناندو می‌گفت چاوز همه چیزش خوب بود و مادورو گرچه پیرو اوست، در اقتصاد «گند زده است.» جالب اینجا است که سیاست‌های اقتصادی مادورو یکسره ادامه سیاست‌های «هوگوی بزرگ» است، با این همه، رویکردهای پوپولیستی و منابع «هلی‌کوپتری» آنقدر برای دهک‌های پایین‌دستی ونزوئلا جذاب بوده و هست که دولتی‌ها هنوز بر حمایت آنها حساب باز کنند. در مسیر به سوی محل اقامت سه روزه‌مان، همین هواداران سرگرم استقبال و پایکوبی بودند، پذیرای هیات‌های شرکت‌کننده در نشست «نم»، شادان از کارناوالی که امکانات دولتی‌اش به چشم می‌آید. تا از فرودگاه به هتل برسیم، 6 دسته سوسیالیست قرمزپوش رقصان و آوازخوان دیدیم، بیشترشان پسران و دختران نوجوان و جوان.

 

مخالفان همیشه حاضر

ولی همه خواهان حلقه یادگاری چاوز نبودند و حالا تعداد بیشتری نیستند. جزیره در روزهای منتهی به نشست، شاهد دستگیری ده‌ها مخالفی بود که با قابلمه‌زنی به استقبال مادورو رفتند، اما 14 هزار پلیس و سربازی که مسوول تامین امنیت نشست دو روزه سران بودند، اجازه تکرار این مخالفت‌ها را در ابعاد بزرگ ندادند. یکی از مقامات حتی گفت فیلم‌های مربوط به این واقعه جعلی بوده است. با این همه، گفت‌وگو با اهالی مارگاریتا دوقطبی ونزوئلایی را برجسته می‌کند.

یکی از مقامات دولتی که دست اندرکار برگزاری نشست سران کشورهای غیرمتعهد است می‌گوید: «شرایط اقتصادی ونزوئلا در حال حاضر بسیار دشوار است، اما این طور نیست که مردم در حال گرسنگی کشیدن باشند. برخی از کالاهای اساسی در دسترس نیست، اما تولید غذا هم تماما در دست دولت نیست. شواهدی هست که حتی قبل از به قدرت رسیدن چاوز، شرکت‌های خصوصی مشغول کارشکنی بودند.» او که به دلیل مجاز نبودن برای مصاحبه به شرط محفوظ ماندن نامش حرف می‌زند، ادامه می‌دهد: «به لطف دولت چاوز، خدمات اجتماعی افزایش یافته و مردم زیادی از آن بهره‌مند شده‌اند.»

او ماهانه 60 هزار بولیوار حقوق می‌گیرد که در شرایط کنونی ونزوئلا رقم قابل توجهی نیست. در روزهای سفر ما، نرخ برابری دلار به بولیوار نزدیک کف تاریخی ابتدای سال جاری میلادی بود، اما دلار بازار سیاهی هم دارد که در آن هر قیمتی را ممکن است بشنوید. در حالی که نرخ برابری این دو ارز در ژانویه 1989 برابر 05/ 0 بود، در فوریه 2016 عدد 99/ 9 را تجربه کرد. نرخ رسمی اکنون ماه‌هاست روی 98/ 9 است اما این نرخی نیست که کسی با آن برای شما ارز تبدیل کند. در بازار سیاه به ازای هر یک دلار بین 800 تا 950 بولیوار و در برخی اوقات تا بیش از هزار بولیوار دریافت می‌کنید؛ یعنی یک ونزوئلایی برای داشتن 100 دلار باید بسیار بیشتر از حداقل حقوق هزینه کند.

آن کارمند دولت هم البته از اینکه در یک اتاق از خانه‌ای کوچک که با چند نفر دیگر سهیم شده، زندگی می‌کند، ناراضی است، اما به آینده «چاوزیسم» امیدوار است: «همه دولت‌ها مخالف دارند و اینجا هم یک کشور دموکراتیک است. بحث بین سوسیالیست‌ها ادامه دارد و مهم این است که بدانیم اصل سوسیالیسم چیست.» پس از صحبت با او به این فکر می‌کنم که با چنین وضعیتی، سازمان دادن نشستی با حضور وزرای خارجه و روسای دولت بیش از صد کشور باید مشقت‌بار باشد، نشستی که امور اصلی‌اش در آخرین لحظات پایان گرفته و هنوز جزئیات ناتمامی به کار است؛ محل اجلاس، سوله‌ای که واضح است کارهای آن تا واپسین دقایق ادامه داشته است. بی سر و سامانی امور را مهندس برقی که ابتدا خود را معرفی می‌کند،‌ اما بعد پشیمان می‌شود و پافشاری می‌کند نامی از او نبرم هم قبول دارد. او می‌گوید: «این یک واقعیت است که ونزوئلا یکی از فاسدترین کشورهای جهان است. ما گروهی را در دولت مادورو داریم که کنترل تمام امور اقتصادی و منابع را در دست دارند و از آن سوءاستفاده می‌کنند. اصلا چاوز به این دلیل به قدرت رسید که مردم او را به‌عنوان چهره‌ای نجات‌دهنده می‌دیدند. او رهبر فوق‌العاده‌ای بود اما ایده‌آل‌های خوبی نداشت. وقتی او فوت کرد، خلأیی در دولت ایجاد شد تا ما دیگر در عرصه بین‌المللی هم جدی گرفته نشویم.» وقتی از او می‌پرسم که آیا می‌توانم نامش را در گزارشم بیان کنم، می‌گوید: «حتما» ولی بعد ادامه می‌دهد: «راستش، افرادی در این دولت شغلشان را به همین دلیل از دست داده‌اند.»


 

نشست نمادین

بی برنامگی‌ها برای رخدادی بی سابقه در این کشور که خون اپوزیسیون را به جوش آورده، نماد وضعیت کلی کشور است. «مجمع ملی» ونزوئلا که بارها خشم مادورو را موجب شده، پیش از شروع نشست وعده داده بود که در مار گاریتا برنامه‌ای برای اعتراض به دولت و جلب توجه کشورهای میهمان برگزار خواهد کرد. عجیب نیست که مارگاریتا لوپز مایا، تاریخدان دانشگاه مرکزی ونزوئلا در کاراکاس که کارشناس جنبش‌های اجتماعی است، در آستانه برگزاری نشست به بلومبرگ می‌گوید: «من نمی‌دانم آنها در جزیره‌ای که مردمش عملا در حال آشغال خوردن هستند چه کاری می‌توانند بکنند، جایی که شرایط بدتر و نارضایتی بیشتر می‌شود.»

این نارضایتی در گفت‌وگو با فعالان رسانه‌ای نیز آشکار است، گرچه در میان آنها هم هواخواه چاوز و مادورو کم نیست. ماریو ایگن، خبرنگار یکی از روزنامه‌های مارگاریتا می‌گوید: «پیدا کردن مقصر اصلی دشوار است، زیرا شرایط ونزوئلا پیچیده است»، اما در ادامه گفت‌وگو اشاره می‌کند: «جوابی که من به‌عنوان یک روزنامه‌نگار بدهم، می‌تواند برایم مشکلاتی از سوی دولت درست کند. شما از اینجا می‌روید و من می‌مانم، ترجیح می‌دهم صحبت نکنم.» ولی یوانا بوزو، خبرنگار یک وب‌سایت خبری کمی حرف می‌زند: «شرایط دشوار است. من اینجا در مارگاریتا زندگی می‌کنم و می‌دانم که به کالاهای اساسی دسترسی نداریم. مغازه‌های زیادی در حال تعطیل شدن هستند چون چیزی برای فروش ندارند. دولت باید به قانون پایبند باشد.» و جمله آخری که با حسرت بیان می‌شود: «اگر بخواهیم آینده‌ای داشته باشیم، کارهای زیادی باید انجام شود.» از آن سو، یک روزنامه‌نگار آزاد که حامی مادورو است اما به دلیل «محافظه‌کاری» نمی‌خواهد نامش دانسته شود، می‌گوید: «باید به کل اقتصاد نگاه کرد. اقتصاد خرد ممکن است مشکلاتی داشته باشد، اما در سطح کلان اوضاع بهتر است. جنگی اقتصادی در میان است که دست دولت در آن بسته است. دولت برای بسیاری از افراد تحصیلات و مسکن رایگان فراهم کرده است؛ باید به آن فرصت داد.» البته او می‌گوید دولت باید در کنترل قیمت‌ها جدیت بیشتری به خرج می‌داد. ماریو لوز اوسیو خبرنگار رادیوی «ملودیا استریو مارگاریتا» هم حامی مادورو است اما گفت‌وگو با مخالفان را ضروری می‌داند: «بدون مذاکره، اوضاع بهتر نخواهد شد.»

 

سرسختی چپ

اما هیچ نشانه‌ای از تمایل دولت مادورو به مذاکره با مخالفان موجود نیست. هنریک کاپریلس، فرماندار ایالت میراندا که دو بار در مسیر ریاست جمهوری ناکام مانده، سه روز مانده به شروع نشست هفدهم «نَم» به مارگاریتا رفت و گفت که جزیره مملو از هواداران مسلح مادورو است. او همان شب توییت کرد: «سفیران کشورهای جنبش عدم تعهد! به دولت‌هایتان بگویید فرودگاه جایی که نشست در آن برگزار می‌شود در محاصره گروه‌های مسلح است. مادورو کشور را به سوی پرتگاه می‌برد و این بسیار خطرناک است.» مخالفان که سال گذشته کنگره را در دست گرفته‌اند، در تلاشند با تمرکز بر تورم سه رقمی، نبود کالاهای اساسی و دارو و سومین سال رکود عمیق، شورای ملی انتخابات را در همین سال جاری میلادی وادار به تایید برگزاری همه‌پرسی کنند تا برگزاری انتخابات زودهنگام ممکن شود. نبود دارو، دومین شکایت همه کسانی است که با آنها گفت‌وگو می‌کنم. خشم مردمی که ثروت نفتی دارند از زخم نان و نبود مرهم شگفتی‌آور نیست. اقتصاد ونزوئلا در سال 2015 معادل 41 درصد از درآمد نفتی خود را به دلیل افت قیمت جهانی رهبر بازار کالاهای پایه از دست داد،‌ اما این تلاش برای توزیع مستقیم پول نفت میان مردم بود که آسیب واقعی را به این کشور نفتی زد. وقتی زیرساختی درکار نباشد، کاهش درآمد نفتی، پول‌های هلی‌کوپتری را تمام می‌کند. فروش حدود 122 میلیارد دلار نفت در سال 2014 حدود 9 میلیارد دلار سود را نصیب صنعت نفت این کشور کرد اما در سال 2015 فروش به حدود 72 میلیارد دلار رسید که سودی تقریبا 7میلیارد دلاری برای دولت ونزوئلا داشت. مدیریت نامناسب به این ترتیب چرخه‌ای ویرانگر را آغاز کرد. با ناتوانی دولت برای تولید کافی برق، تولید نفت هم به چالش‌های بیشتری برخورد کرد تا سطح تولید نفت در جولای 2016 به کمترین حد خود در تاریخ برسد. دلیل دیگر، بی‌میلی شرکت‌های بین‌المللی به ادامه یا شروع فعالیت در این کشور بود.


 

یکی از معروف‌ترین ونزوئلایی‌های دنیا، نفت را مقصر فاجعه کنونی نمی‌داند. در روز دوم سفر، با موئیسس نعیم، وزیر اسبق تجارت و صنعت ونزوئلا که تجربه مدیریت ارشد در بانک جهانی را هم دارد، گفت‌وگو می‌کنم. او که هم اکنون کارشناس برجسته موسسه «کارنگی» است، می‌گوید: «چاوزیسم به پایان خود رسیده است. بحران اخیر ونزوئلا، نتیجه وابستگی به نفت نیست بلکه از سوی سیاست‌های اقتصادی ناپایدار تشدید شده است. چاویزمو حتی در صورت رانتی نبودن اقتصاد ونزوئلا هم سرنوشت دیگری نداشت، مگر اینکه مدل اقتصادی خود را به جد تغییر می‌داد، بذل و بخشش نفت به کوبا را متوقف و فساد گسترده را مهار می‌کرد.»(متن کامل این گفت‌وگو را در «دنیای اقتصاد» خواهید خواند.) اما این اتفاق‌ها نیفتاد تا وضعیت اقتصاد به شدت به ناامنی دامن بزند. حتی در مارگاریتا که به دلیل برگزاری نشست سران جنبش عدم تعهد جو امنیتی شدیدی برقرار شده بود، به ما هشدار داده می‌شود که از هتل دور نشویم و اگر شدیم نه لباس رسمی، نه ساعت و چیزهای قیمتی و نه البته پول به خصوص ارزهای خارجی همراه داشته باشیم. وضعیت در کاراکاس بدتر است و وضعیت دیگر شهرها هم دیگرگونه نیست. در کشوری که منابع عظیم نفت دارد، چیزی به‌جز سیاست‌های نادرست و مدیریت ناکارآمد نمی‌تواند این چنین آشوبی به پا کند. در این آشوب، نرخ محبوبیت مادورو تا 15 درصد پایین آمده و گرچه این اقلیت امکانات مالی و امنیتی قابل توجهی در دست دارد، صندوق‌های رای این کشور آمریکای لاتین هنوز آنقدر سالم هستند که دولتی‌ها را دلواپس انتخابات زودهنگام احتمالی کنند.

 

کارنامه سیاه

اما چه انتخاباتی برگزار شود و چه نشود، زخمی که ونزوئلا خورده چنان عفونی شده که درمانش کوتاه نخواهد بود، شاید قطع عضوی هم در راه باشد. داستان‌های وحشتناکی که از این زیبای دیوانه مخابره می‌شود، چشم‌انداز را تیره نگه می‌دارد. می‌گویند برخی مردم به باغ وحش‌ها ریخته‌اند تا با مثله کردن حیوانات، خوراکی بار بگذارند. حتی برخی به کشتن حیوانات خانگی رو آورده‌اند. غم‌بارتر آن که گزارش‌هایی از آدم‌خواری در زندان‌های ونزوئلا منتشر شده است.

اما اینها هم باعث نشده مادورو دست از «سوسیالیسم بولیواری» بکشد. متهم، هنوز «دشمن»ی است که عده‌ای را تحریک می‌کند. ایالات متحده، بزرگ‌ترین مشوق مخالفان خوانده می‌شود، گرچه در همین مارگاریتا، نیمی از فروشگاه‌های معروف‌ترین مرکز خرید، برندهای آمریکایی را عرضه می‌کنند که برای نیمه ثروتمند جامعه، ارزان و برای نیمه تهیدست فوق‌العاده گران هستند. یک پاکت سیگار معمولی 2 هزار بولیوار است و اگر قصد خرید جدی‌تری مانند یخچال یا خودرو کنید و کارت بانکی‌ای در دست نداشته باشید، باید چمدانی پول با خود حمل کنید. 90 هزار بولیواری که من به شکل اسکناس‌های 100 بولیواری با تبدیل 100 دلار ایالات متحده گرفتم، مکعب مستطیلی به ارتفاع حدود 30 سانتیمتر می‌شد و این تنها پول خرید یک کفش خوب ورزشی بود.

آخرین آمار رسمی تورم که بانک مرکزی ونزوئلا اعلام کرده مربوط به دسامبر 2015 است که 180 درصد اعلام شده است. برآورد صندوق بین‌المللی پول از تورم 2015 برابر 275 درصد است، بالاترین در جهان؛ اما خبر بدتر اینکه برآورد سال 2016 گویای تورم 720 درصدی است. این در حالی است که تورم در سال 1999 که چاوز به قدرت رسید حدود 30 درصد بود. چاوز توانست ابتدا از تورم بکاهد، اما تا زمان اعمال سیاست‌های او تورم فاصله چندانی از رقم پیش‌گفته نگرفت تا مادورو تورم را در برخی برآوردها برای سال 2017 به 1600 درصد هم برساند. حداقل حقوق از ابتدای سپتامبر 2016 با 50 درصد جهش مواجه شده اما هنوز توان جنگ با تورم افسارگسیخته را ندارد. در ژانویه 2016 با حداقل حقوق 12 هزار بولیواری کاری از پیش نمی‌رفت و حالا با حداقل حقوق 91 هزار بولیواری هم خبری از حداقل‌ها نیست. در چنین احوالی است که آلوارو، راننده ما ناچار است علاوه بر رانندگی که شغل رسمی‌اش است، کارگر ساختمانی هم باشد. ما نیازی به آجیل‌های ذخیره کرده نداشتیم که پذیرایی بسیار خوبی در رستوران هتل کنکورد در انتظارمان بود، ولی نگاه به منوی رنگارنگ پیش‌غذاها و غذاها و دسرها و نوشیدنی‌ها، ذهنمان را به کاراکاس یا به همین مارگاریتا-کمی دورتر از هتل- می‌برد.

چاوز که در سال‌هایی نه چندان دور، قهرمان اتوپیای سوسیالیستی بود، دولتمداری‌ای را بنیان گذاشته که حالا راننده سابق از کنترل آن ناتوان است. مادورو ونزوئلا را به تورمی رسانده که از آلمان 1920 در جایی درک نشده و این شاید آغاز «چرخه مرگ» باشد. نفت 200 دلاری در دوره چاوز می‌توانست سرنوشت هر کشوری را تا همیشه سامان دهد، اما معجون روابط دوستانه و فساد و البته ایمان به رادیکالیسمی که پیش‌تر بارها در گرداگرد کره خاکی به زمین خورده بود، ونزوئلایی را پدید آورده که به هیچ روی آنی نیست که دولت تبلیغ می‌کند. در سالنی که برای خبرنگاران نشست تهیه شده، تجربه خبرنگاران از دیگر کانون‌های خبری شنیدنی است. در حالی که به‌عنوان مثال برای خبرنگاران پوشش‌دهنده مذاکرات هسته‌ای ایران علاوه بر سالنی با دسترسی مناسب به اینترنت، نوشیدنی‌ها و در برخی مواقع خوردنی‌هایی فراهم می‌آمد، سالن نشست مارگاریتا نه دسترسی مناسب به شبکه جهانی وب دارد، نه آب آشامیدنی و نه حتی سرویس «بهداشتی». در این اوضاع تصویر چاوز را نگاه می‌کنم، بر بنر سلام نظامی دادن او در پیراهنی آبی که زیر آن به انگلیسی نوشته: «ونزوئلا، کشوری که برای از ریشه کندن نابرابری، ارتقای عدالت اجتماعی و حمایت از همکاری جنوب-جنوب، می‌جنگد.»

 

قربانیان نزاع

در ونزوئلا جنگی درگرفته، اما نه آن نزاع دولت‌گفته. مبارزه حالا میان دو قطب سیاسی است که همدیگر را برنمی‌تابند و مردمی که در این میان، گرسنه و بی‌فردا مانده‌اند. رشد اقتصادی ونزوئلا که به‌طور رسمی اعلام شده، در 10 سال گذشته عمدتا حول و حوش 5/ 1 درصد بوده، در حالی که رشد سه ماه سوم سال 2016 حدود 75/ 0 درصد برآورد می‌شود. همین رشد اندک هم بازتابی در زندگی ونزوئلایی‌ها نداشته است. البته تغییری که صندوق بین‌المللی پول برای تولید ناخالص ملی در سال جاری میلادی پیش‌بینی کرده، منفی 10 درصد است. این سرزمین جنگ‌زده، دیگر برای گردشگران عاشق کارائیب هم خواستنی نیست. در ساحلی نزدیک هتل، چند گردشگر غربی می‌بینم، اما بیشتر حاضران به اسپانیایی سخن می‌گویند. فرناندو تروئل، راهنمای تورهای گردشگری برای خارجی‌ها که او را در فاصله 10 دقیقه‌ای از هتل می‌یابم، می‌گوید تعداد کسانی که برای آمدن به یا بازدید دوباره از ونزوئلا علاقه نشان می‌دهند، کمتر شده، با این همه طبیعت اینجا هنوز هم برای برخی جاذبه دارد. در حین گفت‌وگو با او است که یکی از ماموران امنیتی به سوی ما می‌آید و به او تذکر می‌دهد که اطلاعاتی به من ندهد و بعد من را تا هتل محل اقامتم همراهی می‌کند. از اینجا عازم کوبا هستیم، کشور چپگرای دیگری که چندی است قصد کرده مشکلات سیاسی‌اش را با واشنگتن حل کند، مگر نفع مالی منتج، شرایط تازه‌ای برای سال‌های بدون کاستروها بسازد. شاید شرایط تازه کوبا، خطاهای محاسباتی یا اجرایی را کمتر کند، خطاهایی مانند خطاهای دولت ونزوئلا که آن مقام دولتی هم به آنها معترف بود: «اشتباهات مهمی انجام شده است. مثلا به خیلی‌ها تاکسی دادند و نتیجه‌اش این شد که دیگر سوختی نمانده است. اشتباهات از این دست بسیار بوده است.» آیا در کوبا هم کسی را پیدا خواهم کرد که به اشتباهات دهه‌های گذشته اقرار کند؟ می‌دانم که آنجا هم سخن گفتن، هزینه دارد، مثل ونزوئلا که در آن یوانا بوزو پس از پایان گفت‌وگویمان خواهش می‌کند که حرف‌هایش را «تلطیف کنم وگرنه...» انگشت اشاره‌اش را بر گردن می‌سراند.




ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین