|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۴:۱۳
کد خبر: ۱۲۷۸۴۰
تاریخ انتشار: ۰۳ آبان ۱۳۹۵ - ۱۵:۰۹
او حادثه روز جمعه را تشریح کرده و می‌گوید: ساعت 6 صبح روز جمعه گویا عده‌ای از تروریست‌های داعش از مرز محاصره فرار کرده و به کرکوک حمله می‌کنند.
 عباس قویدل می‌گوید: روحیه ضد داعشی برادرم و تنفری که از داعش به دلیل قتل و غارت در کشورهای اسلامی داشت، در عراق هم همراه او بود. حالا هم وجود سردار سلیمانی باعث افتخار همه ماست و اگر نبود، الان داعش در ایران هم حضور داشت.

شهید کورش قویدل یکی از تکنسین‌های برق نیروگاه دبس شهر کرکوک عراق بود که در روز جمعه 30 مهرماه طی حمله انتحاری چند تن از اعضای گروهک تروریستی داعش به همراه سه مهندس ایرانی دیگر به شهادت رسید. کوروش قویدل اصالتاً اهل شهر ماسال در استان گیلان و ساکن تهران بود. او پیش از شهادتش طی درگیری با یکی از تروریست‌های داعش، او را به هلاکت رساند و سپس به فیض شهادت نائل شد. مراسم وداع با پیکر مطهر او روز گذشته در معراج شهدای مرکز برگزار شد.







 عباس قویدل ماسالی برادر بزرگ شهید کورش قویدل است. او در مورد برادر شهیدش می‌گوید: ما او را به اسم قاسم می‌شناسیم. برادرم در روز سی ام مهرماه که مصادف با تولد دخترش بود، به شهادت رسید. متولد 50 بود و 45 سال داشت. یک فرزند دختر دارد که او هم قهرمان کایاک کشور است. دخترش 14 ساله است.

برادرم به خاطر تجربه و سابقه بالایش همیشه نفر دوم کارگاه بود/60 تکنسین ایرانی در نیروگاه کرکوک کار می‌کردند

عباس قویدل از تخصص برادرش به عنوان یک تکنسین برق می‌گوید: او سال‌ها در نیروگاه‌های مختلف از طرف شرکت نصب نیرو در پروژه‌های برقی، آبی و گازی مشغول به کار بود و همیشه نفر دوم کارگاه بود و این به خاطر سابقه بالا و تجربه او در این کار بود که همیشه مورد اعتماد رئیسش بود. مدیر عامل همیشه می‌گفت: «کوروش مثل پسر من است و من مثل پسرم به او اعتماد دارم.»

او ادامه می‌دهد: در کرکوک هم یک نیروگاه برق بود و از طرف شرکت نصب نیرو آنجا 60 نفر از مهندسان و تکنسین‌های ایرانی کار می‌کردند. شرکت یک پروژه در کرکوک و پروژه دیگری در ارمنستان دارد که قرعه کرکوک به نام برادر من افتاد. نزدیک 20 روز هم بیشتر نبود که به این ماموریت رفته بود. در حادثه تروریستی روز جمعه برادر من به اتفاق سه نفر دیگر توسط عناصر داعش شهید می‌شوند و سه نفر دیگر هم زخمی می‌شوند.

برادر شهید قویدل از آخرین سخنان خود با برادر چنین می‌گوید: آخرین‌باری که با هم صحبت کردیم یک هفته پیش بود. من اربیل و سلیمانیه رفته‌ام و آن مناطق را خوب می‌شناسم. به او تلفنی گفتم: «کجایی؟» گفت: «اربیل هستم.» گفتم: «کجای اربیل هستی؟» گفت: «60 کیلومتری اربیل.» گفتم: «60 کیلومتری اربیل که دیگر اربیل نمی‌شود.» دیگر هیچ چیز نگفت، فقط سپرد که به مادرم نگویم که کجاست. روز جمعه به همسرش زنگ زدم و گفتم: «از کوروش چه خبر؟» گفت: «خبر ندارم.» گفتم: «مگر اخبار را دنبال نمی‌کنی؟ موصل جنگ است.» گفت: «من از اخبار بی خبرم.» من او را ترساندم. یک حسی به من دست داد که اتفاقی می‌خواهد بیفتد.

او حادثه روز جمعه را تشریح کرده و می‌گوید: ساعت 6 صبح روز جمعه گویا عده‌ای از تروریست‌های داعش از مرز محاصره فرار کرده و به کرکوک حمله می‌کنند. می‌گویند پنج نفر از آنها وارد نیروگاه دبس می‌شوند و آنجا شروع به کشتار می‌کنند. ظاهراً این تروریست‌ها ابتدا به نگهبانی حمله می‌کنند. از آن سه نفر از این پنج نفر عامل انتحاری بودند. اخبار ضد و نقیضی از وقایعی که اتفاق افتاد، روایت شده است اما گفته می‌شود برادر من آنجا با تروریست‌ها درگیر می‌شود و قبل از اینکه خودش به شهادت برسد یکی از آن تروریست‌ها را می‌کشد. خودش هم با تیر مستقیم داعش به شهادت رسیده است.

برادرم به خاطر شجاعت و تنفری که از داعش داشت در درگیری با آن‌ها یک نفر را به هلاکت رساند

قویدل ادامه می‌دهد: برادرم به علت شجاعت و روحیه ضد داعشی که داشت، سعی کرده آنها را به هلاکت برساند، همیشه اینجا وقتی تلویزیون را نگاه می‌کرد و کشتار داعش را می‌دید، از آنها نفرت داشت و این نفرت را ابراز می‌کرد. این روحیه ضد داعشی و تنفری که از داعش داشت به خاطر همه قتل و غارتی که آنها در کشورهای مختلف کرده بودند، آنجا هم همراه او بود. من او را می‌شناسم و بزرگش کرده‌ام. طبق خبرهایی که از کرکوک به ما رسید، آنجا در درگیری که با داعش پیدا کرده یکی از آنها را به هلاکت رسانده است.

برادرم قاسم خانواده ما بود/وجود سردار سلیمانی باعث افتخار همه ماست/اگر سردار نبود، الان داعش در ایران هم حضور داشت

او از فراق قاسم خانواده چنین می‌گوید: من در شبکه خبر اخبار زیرنویس را می‌خواندم که خبر را دیدم و متوجه وخامت اوضاع شدم. تنم لرزید. وقتی خبر شهادتش را شنیدم تمام وجودم مُرد. او قند فامیل بود. جان جانان من بود. عمر و نفس و همه چیز من بود. دیگر نمی‌بینمش. من بزرگش کرده بودم و برادر کوچک من بود. پدرم سال 60 فوت شد. اسم پدرم علی بود. چهار پسر داشت. حسن و حسین و من عباس و اسم پسر کوچکش را هم قاسم گذاشت. او قاسم خانواده ما بود. پدرم مرد مذهبی و بسیار معتقدی بود. نمی‌دانم بعد برادرم باید چه کنم. خیلی سخت است.

برادر شهید قویدل با اشاره به مدافعان حرمی که در سوریه و عراق با تروریست‌های تکفیری و داعش می‌جنگند می‌گوید: مبارزه در برابر این تروریست‌ها شجاعت بالایی می‌خواهد. دل و جگر می‌خواهد. فقط می‌توانم بگویم وجود سردار سلیمانی باعث افتخار همه ماست و اگر نبود، فکر کنم الان داعش در ایران هم حضور داشت.

انتهای پیام/
منبع: تسنیم
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین