کد خبر: ۱۲۷۴۶۸
تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۵ - ۱۸:۴۶
خواسته و یا نا خواسته و... به هر حال آرام آرام وارد جنگ تحمیلی و احیانا گسترده دیگری شده ایم. اولین بار در ٣١ شهریور ١٣۵٨ برای دفاع از مرزهای سیاسی وارد جنگ ٨ ساله ای با عراق شدیم.
 خواسته و یا نا خواسته و... به هر حال آرام آرام وارد جنگ تحمیلی و احیانا گسترده دیگری شده ایم. اولین بار در ٣١ شهریور ١٣۵٨ برای دفاع از مرزهای سیاسی وارد جنگ ٨ ساله ای با عراق شدیم.

حسین ملائک، سفیر اسبق ایران در چین  در دیپلماسی ایرانی نوشت: خواسته و یا نا خواسته و... به هر حال آرام آرام وارد جنگ تحمیلی و احیانا گسترده دیگری شده ایم. اولین بار در ٣١ شهریور ١٣۵٨ برای دفاع از مرزهای سیاسی وارد جنگ ٨ ساله ای با عراق شدیم.
 
این بار نیز برای دفاع از مرزهای عقیدتی وارد جنگی تحمیلی در سوریه شده ایم. چه بگوییم و چه نگوییم؛ پستر ها؛ شواهد خیابانی و تبادل اطلاعات در فضای مجازی به ما می گوید که باید تعداد زیادی «ایرانی» تحت عنوان داوطلب یا مستشار نظامی در جغرافیای سوریه پراکنده باشند. روند تحولات در میادین نبرد نیز حکم می کند که تعداد آنها باید رو به فزونی باشد. هدف آنها نیز دفاع از مرزهای عقیدتی است. مرزهایی که ناجوانمردانه توسط «دشمن» که طیف گسترده ای از مسلمان تا صهیونیست را شامل می شود به آتش و خون کشیده شده است.

وقتی جنگی آغاز می شود رهبران مهاجم تصویر روشنی از برنامه و استراتژی و پیروزی در ذهن خود دارند. در جنگ ایران و عراق صدام پیش بینی می کرد که ظرف یک هفته تهران زانو خواهد زد. در مورد سوریه نیز طراحان عملیت نظامی علیه سوریه سقوط دولت بشار اسد را ظرف چند ماه قطعی می دانستند. اما وقتی طرف مورد هجوم قرار گرفته توانست خود را سازماندهی کرده و مقاومت یا حتی تهاجم مقابل را آغاز کند دیگر تصویر روشنی از نتایج جنگ نمی توان داشت. اگر نیروی خارجی و سومی به این اوضاع اضافه شود که وضع پیچیده تر شده؛ جهت گیری و نتایج نا مشخص تر می شود. دید استراتژیک به نفع دید تاکتیکی کنار گذاشته خواهد شد و تاکتیک ها و مقاطع زمانی اهمیت پیدا خواهند کرد. اهداف نظامی تاکتیکی طراحی می شوند و یک عملیات تمام کننده معمولا وجود ندارد. در این صورت اگر رهبران سیاسی نیز به نفع رهبران نظامی به حاشیه روند جنگ حالت فرسایشی به خود گرفته و بی نتیجه ادامه خواهد یافت که البته در اثر آن انسان های بیشتری کشته شده و تخریب های بیشتری صورت خواهد گرفت.

در طول جنگ تحمیلی عراق علیه ایران به عنوان کسی که تا لحظه پذیرفته شدن قطعنامه از سیاست «جنگ جنگ تا پیروزی» لحظه ای عدول نکرده و به آن اعتقاد راسخ داشتم اکنون معتقدم که اگر مذاکرات مربوط به «قطعنامه ۵٩٨» در جریان نبود خساراتی به مراتب سهمگین تر از جنگ گریبان کشور را گرفته بود. به خاطر دارم که همکاران مذاکره کننده خود را تعدادی حاشیه نشین انقلاب دانسته و تلاش می کردیم که به هرصورت به جای حمایت؛ مانعی بر سر راه آنها باشیم. اما نتیجه تلاش و بردباری آنها توانست در آخرین نقطه تاریخی جنگ شرایط نسبتا مناسب تری را برای کشور بوجود آورد که سیاست ادامه جنگ توان تحقق آن را نداشت.

البته اکنون هر ساله با سال روز آغاز جنگ تحمیلی باز فرماندهان نظامی تجلیل می شوند که هنوز بعد از ٣٠ سال الحمدلا لله «ناگفته ها» دارند که معمولا گناهی را به گردن دیگری بیاندازند. اما هیچ گاه اجازه نقد به ناظرانی که وقایع را دنبال کرده اند و منافعی در طول جنگ نداشته اند داده نمی شود که سیاست های متخذه طول جنگ را مورد بحث قرار دهند. بحثی به وجود نمی آید که کدامین نحوه و مدل تصمیم گیری و فرماندهی منجر به شهادت حدود سیصد غواص شد که سرنوشت خود را در «عملیات کربلای ۵ در دی ماه ١٣۶۵» در اختیار چنین تصمیم گیرانی قرار دادند؛ تا شاید این گونه تصمیم گیری دیگر اتفاق نیافتد.

پنج سال آخر جنگ از کلیه جوانب این پیام می رسید که قرار نیست جنگ ایران و عراق پیروز داشته باشد و تقریبا چنین شد.

درسوریه نیز هنگامی که معارضه متصل به خارج نتوانست دولت را سرنگون کند و دولت توانست بر پای خود بایستد و حامیان بین المللی پیدا کرد شرایط توازن قوای نسبی بر صحنه حاکم شد. روسیه با داشتن مشروع ترین محمل بین المللی مورد تصویب شورای امنیت سازمان ملل برای مبارزه با داعش و جبهه النصره پا به سوریه گذاشت. حضور روسیه اگرچه موضوع برکناری آقای بشار اسد را از دستور کار سیاسی تا حد بسیار زیادی کنار گذاشت اما در روی زمین وصحنه های نبرد نتوانست تعادل را به صورت قطعی به سمت دولت سوریه برگرداند. نقشه مرزهای درگیری نشان می دهد که بعد از پیشرفت و پس رفته های دولت و معارضین و نوسانات اولیه و علیرغم بمباران های وسیع هوایی روسیه و سوریه و به جان خریدن انواع و اقسام فشارهای تبلیغاتی بین المللی و حتی حضور نیروی زمینی روسیه؛ این مرز ها تفاوت سیاسی معنی داری با قبل از حضور روسیه ندارد.

تن ها تفاوت جدی مسئله حلب است. از آغاز درگیری های سوریه در پنج سال پیش تقریبا یک سوم این شهر شامل حلب تاریخی از دست حکومت خارج و توسط گروه های متعدد سلفی اداره می شود. هر دو سوی درگیری موضوع حلب را جدی ترین مسئله سیاسی نظامی جنگ سوریه عنوان می دارند. تا به حال دو مذاکره آتش بس برای حلب بین آمریکا و روسیه با جدیت و وقت گزاری تمام برگزار شده است که هیچ کدام نتیجه جدی نداشته است. آمریکا چون تمام قطعنامه های سازمان ملل که روسیه به آن استناد می کند را قبلا پذیرفته؛ از نظر سیاسی در موضع ضعیف تری قرار دارد. ولی چون به دلائلی اجرای آن را به صلاح خود نمی داند مجبور است به هر بهانه ای که شده از زیر آن فرار کند. حمله آنها به دیر الزور و قبول اشتباه برای به هم ریختن جو مذاکرات سیاسی جالب بود اما واقعیت آن است که آمریکا و متحدانش با هر قیمت و نتیجه ای نمی خواهند روسیه و ایران و سوریه در حلب به دستاورد تعیین کننده برسند. این قیمت و نتیجه می تواند تخریب کامل بخش شرقی حلب و تلفات زیاد جانی مردمی که احتمالا نقشی هم در درگیری ندارند، باشد. رو سیه تاکنون چند محکومیت در مورد بمباران های حلب گرفته است که مهم ترین آن محکومیت سازمان ملل در مورد جنایات جنگی در این شهر و نیز محکومیت از شورای عمومی خقوق بشر این سازمان است. اتحادیه اروپا نیز روسیه را متهم به قتل عام در شرق حلب کرده است. به هر صورت نیروهای معارض داخل بخش شرقی اکنون نزدیک به یک ماه هست که حاضر به واگذاری مواضع خود نیستند. مفهوم سیاسی این موقعیت این است که راه حل نظامی پاسخ گو نیست.

لذا فعالیت سیاسی اولویت بیشتری خواهد داشت اگر مدیران سیاسی جایگاه خود را داشته باشند. صحنه سیاسی بین المللی در طرف سوریه دو بازیگر دارد یکی روسیه و دیگری ایران که این دومی خود با مشکلات و محدودیت های زیادی روبروست هرچند اولی نیز فقط قدرت وتو دارد و نه چیز دیگری. اما مهم آن است که کسری شدید دیپلوماسی مورد اذعان و توجه قرار گیرد. نمی توان به راحتی گفت که جبهه جنگ فقط تعیین کننده است. روسیه و ایران باید در این مسیر به یکدیگر کمک کرده و همدیگر را حمایت کنند. مثلا مناسب بود جناب آقای روحانی ریاست جمهور در سفر خود به شرق آسیا روی مالزی فشار می آورد تا رای ممتنع به قطعنامه فرانسه در شورای امنیت می داد تا کمکی به روسیه شود. حضور ایران در کنفرانس لوزان با دیپلماسی تغییر شکل شرکت کنندگان نیز قابل تقدیر است. روس ها نیز در اجلاس خود با آلمان و فرانسه در هفته گذشته شرایط را برای مذاکرات سیاسی روی سوریه مهیا تر می کنند.

باید ذهن خود را آماده کنیم که با حضور قدرت های بزرگ در سوریه دیگر نمی توان امید به شرایط پنج سال قبل داشت. راه حل نظامی برای سوریه متصور نیست. این گفته ای تبلیغاتی و دیپلوماتیک نیست. بهتر است در صحنه سیاسی فعالیت بیشتر داشت.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین