کد خبر: ۱۲۷۳۴۲
تاریخ انتشار: ۰۱ آبان ۱۳۹۵ - ۰۲:۵۶
خسرو گوران، سرمربي تيم کردستان عراق است. او از نسل مرداني است که طعم جام و مدال را چشيده است. از نسل مرداني که در زمين‌هاي آزاد پيش از دوران صدام حسين بازي کرده و تنه به تنه ساير مردان عراق از شهرها و ولايت‌هاي ديگر در دوران صلح و خوشي، مبارزه کرده است.
  ديوارهاي اتاق پر است از جام و مدال؛ عکس‌هاي قهرمانان، توپ‌هايي که در فينال‌هاي پرهيجان لگد خورده‌اند. اين دفتر کار سفين کانبي، رئيس فدراسيون فوتبال کردستان عراق است؛ دفتري که فقط 40مايل با مرزهاي داعش فاصله دارد. کانبي اواخر آوريل قلبش از خوشحالي تندتر مي‌تپيد؛ او بالاخره موفق شده بود. تلفن را برداشت و هربار قلبش لرزيد. هر شماره‌اي که مي‌گرفت، هر صداي بوقي که بلند مي‌شد و تا انتظار اينکه آن سوي خط پاسخ بگويد، کانبي فکرش هزار راه مي‌رفت. آيا هنوز زنده است؟ آيا بمبي يا گلوله‌اي او را از پا درنياورده؟ آيا داعش بلايي سر او و خانواده‌اش نياورده است؟

اقليم کردستان عراق هميشه رؤياي فوتبال داشت. در رقابت‌هاي ملي، آنها هميشه پيشتاز بودند. جام‌ها و مدال‌هاي روي ديوار فدراسيون، يادگار روزهاي خوش هستند. روزهاي پيش از روي‌کارآمدن صدام حسين؛ روزهايي که هيجان استاديوم‌هاي کردستان فروکشيد و فوتبال، ميوه ممنوعه شد. کردستان عراق در فوتبال به همه چيز رسيده و رؤياي يگانه آنها جام جهاني بود؛ رؤيايي که حالا به شکلي ديگر ممکن شده بود. کانبي موفق شده بود تا کردستان عراق را به جام‌جهاني آلترناتيو ببرد؛ جامي مخصوص کشورها يا قوميت‌هايي که فيفا عضويت آنها را در جمعش نمي‌پذيرد.

کردستان، در کنار خود جزاير چاگوس را مي‌ديد؛ مردمان جدا شده از بريتانيا که در دهه 60 به جزيره ديه‌گو گارسيا تبعيد شدند، کره‌ متحد در ژاپن؛ مردماني که از کره شمالي فرار کردند و در ژاپن پذيرفته شدند، سومالي‌لند که عملا استقلالش را در سومالي در سال 1991 اعلام کرد، لاپلند؛ خانه مردم سامي در شمال اسکانديناوي، راييتا؛ قومي از دوران روم باستان که درحال‌حاضر در سوئيس ايالت باواريا، لمباردي و تيرول پراکنده شده‌اند، تيم پنجاب؛ آسيايي‌هاي بريتانيا مستقر در ميدلندز، يورکساير و در نهايت کشور ميزبان آبخازيا. کردستان قهرمان اين رقابت‌ها نشد اما بدون شک ستاره اين بازي‌ها بود. تيمي که تک‌تک اعضايش داستان تلخي براي گفتن داشتند. تيمي که کانبي با تلفن دفترش تک‌تک اعضاي تيم را پيدا کرد، آنها را جمع کرد تا پس از سال‌ها، فرياد شادي را در کنار هم در استاديوم‌هاي فوتبال سر دهند. تيمي که گاردين مستند زيبايي از آن را به تصوير کشيده است.

خالد موشر، اولين فوتباليست تيم بود که پيدا شد؛ جوان‌ترين عضو خانواده‌اي که از 9برادر و 6خواهر تشکيل شده بودند. او تنها عضو پولدار جمع فوتبالي‌هاي کردستان بود. کسي که از ثروت خانواده‌اش براي اعضاي تيم امکانات تهيه کرد تا تيم کردستان عراق بتواند به رقابت‌ها برود. برادر بزرگ‌تر او، بشار آقا درباره خالد مي‌گويد: «پدرمان، خالد را از همه بيشتر دوست داشت. اصلا به او براي درس‌خواندن فشار نمي‌آورد. خالد عاشق فوتبال است. فوتبال را بيشتر از زندگي‌اش دوست دارد. روزهايي که خانه ما در اشغال داعش بود، او با آنها هم فوتبال بازي مي‌کرد. تنها لحظاتي بود که داعشي‌ها را به شکل انسان مي‌ديديم. خالد، انسان درون آنها را با يک توپ به ما نشان مي‌داد.»

مارين خسرو، 27سال دارد. دروازه‌بان است و اسطوره‌اش بوفون، دروازه‌بان تيم ملي ايتالياست. کانبي درباره او مي‌گويد: «بارها با او حرف زدم تا راضي شد با ما به جام جهاني بيايد. او يک پيشمرگه است؛ کسي که تا آزادي کامل آب‌وخاکش راحتي برايش معنايي ندارد.» خسرو دوران سربازي‌اش را رها نکرد، گاهي اوقات حتي وقت نداشت که لباسش را عوض کند، با همان لباس سربازي، با پوتين‌هاي ناراحت، از خط مقدم مي‌آمد و درون دروازه مي‌ايستاد. «من پيشمرگه هستم. در این دوران پيشمرگه‌بودن بزرگ‌ترين افتخار من است. پيشمرگه يعني کسي که اول از همه به خط مقدم مي‌رود. يعني کسي که بايد زودتر از همه در برابر دشمن، خونش ريخته شود. پيشمرگه يعني اينکه بايد جان خود را فداي وطنم کنم. من دو بچه کوچک دارم و نمي‌گذارم آنها تجربه‌هاي تلخ من را داشته باشند. زماني بود که ما رؤياهاي بزرگي داشتيم. بازي‌هاي ليگ قهرمانان اروپا را مي‌ديديم و خود را در پيراهن تيم‌هاي بزرگ تصور مي‌کرديم؛ رئال مادريد، بارسلونا، منچستريونايتد و يوونتوس. حالا اما رؤياي بزرگ‌تري داريم. بايد دشمن را نابود کنيم تا بچه‌هايمان روزي در تيم‌هاي بزرگ دنيا فوتبال بازي کنند.»

خسرو گوران، سرمربي تيم کردستان عراق است. او از نسل مرداني است که طعم جام و مدال را چشيده است. از نسل مرداني که در زمين‌هاي آزاد پيش از دوران صدام حسين بازي کرده و تنه به تنه ساير مردان عراق از شهرها و ولايت‌هاي ديگر در دوران صلح و خوشي، مبارزه کرده است: «بچه‌ها را جمع کردم، هرکدام مشکلي داشتند. خيلي‌ها ديگر حوصله فوتبال نداشتند، زندگي اشتياقي براي آنها باقي نگذاشته بود. از آنها خواستم که براي آزادي تمرين و بازي کنند. از آنها خواستم تا همه با هم از اين فرصت استفاده کنيم تا به گوش جهان برسانيم، تروريسم همين الان بايد متوقف شود. آن‌قدر مشکلات زياد بود که فقط از ساعت 6 بعدازظهر به بعد مي‌توانستيم تمرين کنيم اما روحيه جنگنده و تلاش براي مبارزه، چيزي بود که ما داشتيم.»در فينال، آبخازيا با پيروزي در پنجاب قهرمان شد اما اين رقابتي بود که هيچ شکستي در آن وجود نداشت به‌ویژه براي تيم کردستان. آنها با نام سرزميني حضور پيدا کردند که مردمش صبح و شب به جنگيدن عادت کرده‌اند. تاريخ به آنها ياد داده که شکست را مزه‌مزه کنند تا در نهايت طعم پيروزشدن را بچشند. قطعا فينال سال آينده رقابت‌هاي جام‌جهاني کشورهاي بي‌سرزمين، منتظر کردستان عراق است.

منبع: وقایع اتفاقیه
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین