|
|
امروز: سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۰۱:۴۲
کد خبر: ۱۲۶۶۸۱
تاریخ انتشار: ۲۷ مهر ۱۳۹۵ - ۱۵:۲۴
19 سالگی برای دانشگاه و رشته توی اینترنت چند تا زبان را پیدا کردم. چون من به یادگیری زبان‌ها علاقه داشتم. قبل از این‌که زبان‌ها را پیدا کنم، اصلاً راجع به ایران نمی‌دانستم. هیچ اطلاعاتی در ذهنم نبود. فقط چند بار شنیدم و دیدم که دینش اسلام است و خانم‌های ایران چادر می‌پوشند.
سه دختر کره‌ای و دانشجوی زبان فارسی تصمیم گرفتند با راه‌انداختن یک صفحه اینستاگرام به نام «دختران تند» با فارسی زبانان و ایرانی‌ها ارتباط برقرار کنند. با این سه علاقمند به ایران گفتگو کردیم.

از اواسط دهه ۸۰ وقتی پای سریال‌های کره‌ای به جدول برنامه‌های تلویزیونی باز شد و داستان‌های «یانگوم» و «جومونگ» و «سوسانو» محبوب مخاطبان ایرانی شد. روزهایی که علاقه‌مندی‌ها به این کشور آسیایی نیز بالا گرفت؛ حتی آرایش و مدل موهای کره‌ای نیز بین علاقه‌مندان رواج پیدا کرد. بعدازآن ایرانی‌های زیادی تصمیم گرفتند دیگر سریال‌های این کشور را نیز دنبال کنند و حتی بخواهند زبان سخت این کشور آسیایی را یاد بگیرند. علاقه‌مندی به سریال‌های کره‌ای پل تازه‌ای برای ارتباط بیشتر میان دو کشور شد به‌طوری‌که کره‌ای‌های علاقه‌مند به ایران و زبان فارسی نیز باواسطه کردن این سریال‌ها با توجه به علاقه ایرانی‌ها به قهرمانان سریال‌های کره‌ای توانستند دوستان ایرانی زیادی را پیدا کنند. شمیم (جی اون)، الهه (چوآ) و ندا (هیان جی) سه دانشجوی زبان فارسی هستند که این اسامی فارسی را استادشان برایشان انتخاب کرده است. علاقه آنها به زبان فارسی آنها را بارها به ایران کشانده است و بعدازآن تصمیم گرفتند برای دوستی بیشتر با فارسی‌زبانان در صفحه اینستاگرام گروهی خود ارتباط بیشتری با ایرانی‌ها بگیرند. برای مصاحبه با این سه دانشجوی خوش‌اخلاق و صمیمی اهل کره جنوبی یک پرسشنامه کتبی فرستادیم تا درباره چند سفر اخیرشان به ایران و خاطراتی که در کشورمان داشته‌اند بیشتر بدانیم. آنها نیز باحوصله به سؤالاتمان جواب دادند. تا حد امکان تلاش کردیم در جواب لحن کلام آنها مگر موجب بدخوانی شما شود؛ تغییر ندهیم.

به ترتیب الهه، شمیم و ندا

خودتان را به‌طور کامل معرفی کنید. متولد چه سالی و در چه شهری هستید؟

شمیم:  نام من «جی اون» ۱۹۹۴ سال میلادی به دنیا آمدم. در بوچون زندگی می‌کنم.

الهه: نام من «چون آ» و در سال ۱۹۹۰ در دنیا آمدم.  در سئول زندگی می‌کنم.

ندا: نام من «هیان جی» و در سال ۱۹۹۲ به دنیا آمدم. الآن در شهر Hanam (اطراف سئول)  زندگی می‌کنم.

چه زمانی با ایران آشنا شدید؟ پیش از سفر به ایران چه ذهنیت و تصوری نسبت به ایران داشتید؟

شمیم: ۱۹ سالگی برای دانشگاه و رشته توی اینترنت چند تا زبان را پیدا کردم. چون من به یادگیری زبان‌ها علاقه داشتم. قبل از این‌که زبان‌ها را پیدا کنم، اصلاً راجع به ایران نمی‌دانستم. هیچ اطلاعاتی در ذهنم نبود. فقط چند بار شنیدم و دیدم که دینش اسلام است و خانم‌های ایران چادر می‌پوشند.

الهه: از ۲۰۱۰ با ایران آشنا شدم  در آن موقع تازه دانشگاه وارد شدم!  قبل از وارد شدن دانشگاه، راجع به ایران اطلاعات اصلاً نداشتم. فکر کردم دشت زیاد باشد و مثل درخت، رودخانه یا دریا طبیعت کم باشد.

ندا: رشته من زبان فارسی است. از ۵ سال پیش زبان فارسی را خوانده‌ام.  قبل از این، با ایران خیلی آشنایی نداشتم. فقط در مورد چند موضوع آشنایی داشتم؛ مثلاً «کشور اسلامی» و «مسلمان» یا درباره برنامه هسته‌ای...و فکر می‌کردم همه‌جای ایران بیابان و دشت باشد چون ایران هم کشور خاورمیانه است. به خاطر همین از ایران یکم می‌ترسیدم. فکر می‌کردم ایران کشور خطرناکیه.

اولین بار چه زمانی به ایران سفر کردید؟ ایران چقدر شبیه چیزی بود که فکر می‌کردید؟

شمیم: سال ۲۰۱۴ برای یادگرفتن زبان فارسی به ایران رفته بودم. وقتی‌که به ایران رسیدم فکر می‌کردم با ۲۰ سال پیش کره خیلی شبیه است؛ چون می‌توانستم پراید ماشین کره‌ای‌ها را ببینم.

الهه: سال ۲۰۱۲ به ایران رفتم تا فارسی یاد بگیرم. ۴ ماه در ایران ماندم. هوا ایران در مقایسه با هوای کره خشک بود، شبیه چیزی که فکر می‌کردم نبود؛ اما در پارک‌های  تهران، شمال ایران و شهرهای دیگه از طبیعت لذت بردم!

 ندا: ۳ سال پیش بود که برای اولین بار به ایران سفر کردم. خیلی تعجب کردم چون‌که ایران اصلاً کشور خطرناک نبود! امنیتش خیلی خوب بود، همه مردم ایران مهربان و مهمان‌نوازی بود و همه‌جا خصوصاً پارک‌های ایران بسیار زیبا و قشنگ بود.

چرا به یادگرفتن زبان فارسی علاقه پیدا کردید؟

شمیم: سؤال دوم هم گفتم، به زبان‌های دیگر علاقه زیادی داشتم. وقتی‌که اولین بار زبان فارسی را شنیدم، خیلی شیرین و زیبا بود  احساس کردم که فارسی مثل آهنگ است. به خاطر همین تصمیم گرفتم که یاد بگیرم.

الهه: برای این‌که می‌خواستم به‌راحتی با ایرانی‌ها صمیمی بشوم! اگر فارسی صحبت کنم، ایرانی‌ها به‌راحتی نزدیک می‌شوند و از طریق آن‌ها می‌توانم بیشتر راجع به ایران یاد بگیرم.

ندا: چون در کره زبان فارسی خیلی زبان خصوصی و نادریه؛ یعنی خیلی کم اینو می‌خواندن. ولی فکر کردم ایران کشوری با عاملیت بالقوه است و اگر کسی زبان فارسی را بلد باشد، می‌تواند درزمینهٔ تجارت کار خوبی انجام دهد.

به نظر شما یادگیری کدام زبان ساده‌تر است؟

شمیم: زبان فارسی از زبان کره‌ای و انگلیسی ساده‌تر است. به نظرم زبان کره‌ای دستورش خیلی برای خارجی‌ها سخت است. خارجی‌ها گاهی اوقات از من می‌پرسند که با خط چینی و ژاپنی یکی نیست؟ ولی واقعاً هر سه تا باهم فرق می‌کنند.

الهه: زبان انگلیسی ساده‌ترین زبان بعد فارسی است. به نظرم کره‌ای سخت‌ترین زبان باشد و ایرانی‌های که کره‌ای می‌خوانند افتخار می‌کنم.

ندا: زبان فارسی خیلی ساده و آسان است. به نظرم از زبان کره‌ای ساده‌تر است.

چه جایی از ایران برای شما بسیار جذاب بود؟ چه چیزهایی را بسیار دوست داشتید؟ و از دیدن چه چیزهایی تعجب کردید؟

شمیم: همه‌جا را دوست داشتم. می‌توانم انتخاب کنم. تهران، اصفهان، یزد، مشهد، همدان، شیراز، تبریز، شمال ایران (دریا و ماسوله...) رفتم. من فرهنگ ایران را دوست دارم. ایرانی‌ها خیلی مهمان‌نواز هستند. همه چی خوب بود ولی فقط از قیمت ورودی تعجب کردم.

الهه: اصفهان برام جذاب بود. مردم ایرانی را دوست دارم. اتوبوس! جایی که برای پسر و دختر جدا می‌شود، من را تعجب کرد!

ندا: فرش‌های ایران برای من بسیار جذاب بود. خیلی دقت و زیبا است و کاخ‌ها و پارک‌های ایران هم بسیار دوست داشتم. هوا ایران خیلی گرم و خشک است ولی همه کاخ‌ها و پارک‌های ایران خوب نگهداری شده است. همه‌جا زیبا و قشنگ بود.

چه خاطراتی از ایران برای شما ثبت‌شده است که آنها را دوست دارید؟

شمیم: ایرانی‌ها خیلی مهربان هستند. خیلی مهمان‌نواز هستند. خیلی‌ها من و دوستانم را به خانه خودشان دعوت کردند. با غذاها خوشمزه و چایی خوشمزه به ما پذیرایی کردند. واقعاً خاطرات قشنگی بود.

الهه: اصفهان ساختمان رنگارنگ و قشنگ بودن. مخصوصاً میدان امام، فضایش خاص بود چون قبلاً آن‌قدر پهن میدان را ندیده بودم. اگر فرصت داشته باشم حتماً بازهم به اصفهان سر بزنم.

مردم ایران مهربان و خون گرمی هستند. هر وقت مشکل داشتم، ایرانی‌ها آمدند و تلاش کردند که به هم کمک کنند.

ندا: همه مردم ایران مهربان و مهمان‌نوازی بود. این دفعه وقتی‌که ایران بودم  توی خانه دوستم ماندم. خانواده‌دوستم واقعاً مهربان بود و هر شب با آنها چای خوردیم و در مورد ایران و کره صحبت کردیم. خیلی خوش گذشت که نمی‌خواستم برگردم به کره.

خنده‌دارترین خاطره شما در ایران چه بوده است؟

شمیم: من و دوستم به برنامه خندوانه رفتیم. آن موقع باید مقنعه می‌پوشیدم. آینه را دیدم خیلی می‌خندیدم چون خیلی به من نمی‌آمد.

الهه: (به انگلیسی پاسخ می‌دهد) وقتی برای اولین بار به خانه دوستم در ایران رفتم. مادرش از من پرسید که چای می‌خوری؟ من جواب دادم بله یک فنجان؛ اما مادر دوستم بعد از نوشیدن هر فنجان چای دوباره این سؤال را از من می‌کرد. من هم فکر می‌کردم اگر بگویم نه کار پررویی کردم. برای همین هر بار می‌گفتم بله؛ تا اینکه ۵ فنجان چای خوردم. دوست ایرانی من از من پرسید که آیا خیلی چای دوست داری؟ گفتم چای دوست دارم ولی همان فنجان اول برایم کافی بود؛ اما فکر کردم اگر بگویم نه پررویی کردم. دوست ایرانی من خندید و گفت که این سؤال جزئی از فرهنگ ایرانی‌هاست.

ندا: «قابلی ندارد». برای خارجیان فرهنگ تعارف هم سخت و هم جالب است.

اگر بخواهید برای یک کره‌ای از ایران بگویید. ایران را چطور تعریف می‌کنید؟

شمیم: من همیشه ایران را به کسانی که ایران را نمی‌شناسند این‌طور تعریف می‌کنم: غذاهای ایران خیلی خوشمزه است و جاهای دیدنی ایران خیلی قشنگ است، حتماً ببینید... این‌طوری...

الهه: خیلی از مردم دنیا تصور می‌کنند که ایران خطرناک و ناامن هست؛ اما درواقع ایران و کره ازنظر امنیت تفاوت زیادی باهم ندارند.

ندا:  می‌خواهم با همین کلمه کره‌ای از ایران تعریف می‌کنم. همین کلمه معنی «شادی» و «لذت» دارد.

به نظرم ایرانی‌ها همیشه با شادی و نشاط زندگی می‌کنند. همیشه می‌خندند آواز می‌خوانند و بالا و پایین می‌پرند.

کدام خصوصیات ایرانی‌ها شمارا بسیار متعجب کرده است؟

شمیم: مهربانشان!

الهه: خوردن چای! فکر می‌کنم ایرانی‌ها به‌جای قهوه چای می‌خورند. قبل از این‌که بیام ایران، در کره اصلاً چای نخورده بودم. پس اولین باری که در ایران چای امتحان کردم، مزه‌اش یکم عجیب و تلخ بود؛ اما کم‌کم عادت کردم و مثل ایرانی‌ها  با نبات چای خوردم. مزه‌اش بهتر بود؛ برای همین هر وقت در کره چای می‌خورم، یادم می‌آید درباره آن زمان.

ندا: ایرانی‌ها خیلی دوست دارند آواز بخوانند و بالا و پایین بپرند! بسیار تعجب کردم که ایرانی‌ها توی خانه خودشان مهمانی می‌دهند.

ایرانی‌ها واقعاً energetic  هستند و ایرانی‌ها حسابی می‌خورند و خیلی دیر شام می‌خورند.

 قبلاً یک مهمانی رفتم. غذاها زیاد آماده‌شده بود و وقتی‌که آن غذا را تمام کردم خیلی سیر شدم. دیگه جا نداشتم ولی آن فقط پیش‌غذا بود!

کره‌ای‌ها معمولاً ساعت ۶-۷ شام می‌خورند. ولی همان روز من تا ساعت ۱۰ شب غذا خوردم. آهنگ می‌خواندم و بالا و پایین می‌پریدیم.

بزرگ‌ترین تفاوت و بزرگ‌ترین شباهت‌های فرهنگی بین ایرانی‌ها و کره‌ای‌ها چیست؟

شمیم: تفاوت: فرهنگ کره (سریع و تند و عجله) فرهنگ ایران (آهسته، لذت بردن)، شباهت: خانواده را دوست داریم،

الهه: تفاوت زیاد نداشتندشباهت: ارتباط‌های خانوادگی. ایرانی‌ها و کره‌ای‌ها هر دو به خانواده اهمیت می‌دهند. همچنین پدر و مادرهای کره‌ای هم مثل پدر و مادرهای ایرانی به تحصیل و درس بچه‌ها خیلی اهمیت می‌دهند.

ندا: شباهت این است که کره‌ای‌ها هم به دیگران علاقه زیاد دارند. کره‌ای‌ها هم خیلی مهربان هستند و دوست دارند با خانواده خودشان یا با دوستانشان وقت‌گذرانی کنند.

ولی تفاوت این است که کره‌ای‌ها دیگر مهمان‌نواز نیستند. زندگی در کره خیلی سخت شده که مردم دیگر نتوانستند مهمانداری کنند. چون‌که همیشه کار می‌کنند وقت برای تفریح هم ندارند.

از چهره‌های مشهور ایرانی کدام‌یک را بیشتر دوست داشتید؟

شمیم: لیلا حاتمی و شهاب حسینی

الهه: ترانه علیدوستی! خیلی زیباست!

ندا: عباس کیارستمی. فیلم‌هایش خیلی آرام و قشنگ است.

سریال‌های کره‌ای مانند «یانگوم» و «جومونگ» در سال‌های گذشته به‌شدت مورد استقبال ایرانی‌ها قرارگرفته است. آیا شما کره‌ای هم این سریال‌ها را دوست دارید؟ درباره آنچه نظری دارید؟

شمیم: ما هم این سریال‌ها را خیلی دوست داشتیم! البته این سریال‌ها فکر کنم که بافرهنگ ایران شبیه هم هست. مثلاً زمان قدیمی مثل خانم‌های ایرانی لباس‌های بلند می‌پوشیدیم.

و خیلی خوشحال شدیم که ایرانی‌ها سریال‌های کره‌ای را دوست دارند.

الهه: یانگوم را دوست دارم که چند بار دیدمش. پس با ایرانی‌ها به‌راحتی صمیمی شدم چون‌که اگر حرفی برای گفتن نداشته باشم، می‌توانم بگویم درباره یانگوم تازه شروع به گفتگو کنم! درواقع سریال کره‌ای به هم کمک می‌کند که با ایرانی‌ها ارتباط خوب برقرار کنم

ندا: البته ما کره‌ای‌ها هم این سریال‌ها را دوست داریم! ولی هر دو سریال خیلی قدیمی است. قبلاً زمانی که همان سریال‌ها پخش‌شده در کره هم خیلی معروف بود و طرفدار هم زیاد بود.

داستانش جالب و خوب بود.

یکی از نکات جالبی که وجود دارد این است که ما ایرانی‌ها تقریباً نمی‌توانیم از روی چهره افراد کره‌ای، ژاپنی و یا چینی را تشخیص دهیم. اگر بخواهید به یک ایرانی یاد بدهید که چطور متوجه این تفاوت‌ها شود چه می‌گویید؟

شمیم: متأسفانه کره‌ای‌ها هم نمی‌توانند چینی‌ها و ژاپنی‌ها را تشخیص بدهند. واقعاً باهم شبیه شدیم چون این روزها چینی‌ها و ژاپنی‌ها سریال کره‌ای را دوست دارند، آنها آرایش کره ینی مدهای کره را تقلید می‌کنند. به خاطر همین ظاهرمان شبیه شدیم. فقط لطفاً اول از ما بپرسید «کجایی هستید»  نباید «چین‌چینی؟ چین چن چون» بگویید.

الهه: (انگلیسی می‌نویسد) ‌می‌توانم بگویم خانم‌های کره‌ای خیلی آرایش نمی‌کنند. اگر هم آرایش داشته باشند، آرایش‌هایشان کاملاً طبیعی است؛ اما خانم‌های ژاپنی آرایش‌های سنگین را دوست دارند. به‌خصوص آرایش سنگین روی چشم‌ها و گونه‌هایشان. در حقیقت بااینکه خودم کره‌ای هستم نمی‌توانم بگویم که چه تفاوت‌های خاصی دارند.

ندا: قیافه کره‌ای، ژاپنی و چینی خیلی شبیه است ولی به نظرم سبکش فرقی دارد. ولی نمی‌توانم فقط با نوشتن توضیح بدهم. سخت است.

در مدت‌زمانی که در ایران بودید مردم ایران چه برخوردی با شما داشتند و از شما درباره چه چیزهایی سؤال می‌پرسیدند؟

شمیم: بعضی از آقایان دنبال من می‌آمدند. این واقعاً ترسناک بود و می‌پرسیدند «مجرد هستید؟ یا متأهل؟» یا «برای چی فارسی یاد می‌گیرید؟»، «ایران خوبه یا کره» یا مثلاً «در مورد دین ایران چه جوری فکر می‌کنند؟»

الهه: استاد ایرانی به من گفت که باید مانتو بپوشید؛ اما مانتو خوشم نیامد چون‌که به هم نیامد. خیلی‌ها از من پرسیدن که چرا ادبیات فارسی را برای رشته انتخاب کردی؟

ندا: توی خیابان مردم ایران خیلی می‌پرسیدند «کجایی هستید؟» «چه جوری فارسی بلدین؟» «در ایران کدام شهر را از همه‌جا بیشتر دوست داشتید؟»

و بعضی از ایرانی‌ها، خصوصاً جوانان، ما را مسخره می‌کردند. می‌گویند «چینگ چنگ چونگ» و برخی هم کارهایی می‌کنند که اصلاً جالب نبود و به خاطر همین هر موقع ای که دانشجویان کره‌ای به ایران می‌روند، با بعضی ایرانی‌ها چند بار دعوا می‌کنند.

در زبان فارسی اصطلاحات و ضرب‌المثل‌های زیاد و بامزه‌ای وجود دارد. کدام‌یک برای شما جذاب بوده است؟

شمیم: «دیوار موش دارد، موش هم گوش دارد.» این ضرب‌المثل در کره هم هست. خیلی جالب بود. در کلاس زبان فارسی اول این ضرب‌المثل را یاد گرفتم. به خاطر همین هنوز یادم است.

الهه: کلاه سرم رفت! بامزه است.

ندا: «دستتون درد نکند» این اصطلاحات جذاب بوده است  چون در کره هم این‌طوری می‌گوییم .

ایرانی‌ها غذاهای متنوعی دارند که فکر می‌کنم با غذاهای کره‌ای بسیار متفاوت باشد. کدام‌یک از غذاهای ایرانی را بیشتر دوست داشتید؟ عجیب‌ترین غذای ایرانی‌ها ازنظر شما چیست؟ آیا بلدید غذای ایرانی درست کنید؟

شمیم: همه غذاهای ایرانی را دوست دارم. خصوصاً کباب، قیمه، سالاد شیرازی، میرزاقاسمی، شیرینی!

الهه: قورمه‌سبزی و دوغ  عجیب بودند. زرشک‌پلو را بیشتر دوست داشتم. متأسفانه نه بلد نیستم.

ندا: شیشلیک را از همه بیشتر دوست دارم! دیگه... زرشک‌پلو و ته‌دیگ هم دوست داشتم و فسنجان هم خوش‌مزه بود. به نظرم عجیب‌ترین غذای ایرانی‌ها قورمه‌سبزی بود.

متأسفانه اصلاً بلد نیستم غذای ایرانی درست کنم. هنوز امتحان نکردم ولی دیدم که چطور کوکو سیب‌زمینی درست کند.  شاید می‌توانم درست کنم!

ایران و کره جنوبی در مسابقات مقدماتی جام جهانی مانند دوره قبل هم‌گروه هستند. ایرانی‌ها خیلی فوتبال دوست هستند. درباره این موضوع نظر خاصی دارید؟

شمیم: نه وقتی‌که ایران بودم مسابقه دوستی بین ایران و کره داشت. آن موقع از طرف سفارت کره جنوبی به استادیوم آزادی رفتم. هر دو کشور را تشویق می‌کردم. چون هردو کشور را دوست دارم. الآن هم برای من زیاد مهم نیست که کدام کشور برنده می‌شوند؛ چون هر دو کشور را دوست دارم.

راستش این است که فوتبال بازی موردعلاقه من نیست.

الهه: نه

ندا: پسرهای کره‌ای هم خیلی فوتبال دوست دارند ولی من به فوتبال خیلی علاقه ندارم.

منبع: مهر
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین