کد خبر: ۱۲۵۵۸۹
تاریخ انتشار: ۲۱ مهر ۱۳۹۵ - ۰۲:۲۰
هر چه از کودکی از حسین(ع) درگوشَت گفته‌اند و در دسته‌های عزاداری و هیاتها شنیده‌ای، اینجاست. اینجا پایان دنیاست. حضیض و اوج دنیا در یک قاب. قابی که دنی دون از آنان که از "قاب قوسین او ادنی" میگذرند متمایز می‌شود. اوج اندوه حسین(ع). إربا إربای علی اکبر. خون پاشیده به آسمان علی اصغر(ع). دستهای عباس(ع). دل دخت سه ساله حسین(ع). دل زینب(س).
 هر چه از کودکی از حسین(ع) درگوشَت گفته‌اند و در دسته‌های عزاداری و هیاتها شنیده‌ای، اینجاست. اینجا پایان دنیاست. حضیض و اوج دنیا در یک قاب. قابی که دنی دون از آنان که از "قاب قوسین او ادنی" میگذرند متمایز می‌شود. اوج اندوه حسین(ع). إربا إربای علی اکبر. خون پاشیده به آسمان علی اصغر(ع). دستهای عباس(ع). دل دخت سه ساله حسین(ع). دل زینب(س).

اینجا قیامت است. زمان، عاشورا نیست. زمان تحویل سال قمری است. یا مقلب القلوب و الابصار.. . شب اول محرم. ماه حرام خدا. ماه صلح. صلحی که با جنگ با سبط رسول خدا برای همیشه رنگ خون گرفت. اینجا مردم زمانه جمع‌اند. از هر طیف و رنگی.

پرچم سرخ گنبد حسین پایین می‌آید. مردم فریاد لبیک یا حسین سر می دهند. زبانت می گیرد. اگر هم‌ندای جمعیت شوی و لبیک‌گویان شوی، ظهر عاشورا در کدامین سپاه خواهی بود؟ سپاه یزید؟ سپاه حسین؟ گعده کوفیان؟ یا جماعتی که شب قبل حجاب ظلمت را فرصتی برای فرار بر قرار دانسته اند؟ و مگر نه این است که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا.. .

پرچم سیاه در میان اشک و فریاد مردم بالا می‌رود. کربلا سیاه پوش می‌شود. دستجات عزاداری سیدالشهدا از فردا به نجف و کربلا وارد می‌شوند. هیاتهایی از کشورهای مسلمان. هریک به زبان خود فریاد واحسیناه سر می‌دهند و بر سر و سینه می‌کوبند.

 و نجف . کمی آن سوتر. غربتی دیگر.. . غربت علی(ع). با شهریار هم‌آوا میشوم که " به جز از  علی که آرد پسری ابوالعجائب که علم کند به عالم شهدای کربلا را".

بارگاه علی(ع)، پدری که عباسش را ذخر حسین‌اش دانست، این روزها در عزای فرزندش سیاه پوشیده.

پا که به این خاک بگذاری نیازی به روضه و مداحی نیست. اینجا اشک مجالت نمیدهد. چشم بی‌امان می‌بارد.

اینجا حسین(ع) است و ضریح شش گوشه اش. اینجا عباس(ع) است. آن سوتر قتلگاه است. خیمه گاه است. تل زینبیه است. زینب، زبان علی در کام. در کام تا اسارت. اسارت حریت. آزادگی در بند. روی ریگهای بیابان طف. و دل تفتیده زینب. از داغ زهرا(س)، از اندوه پدر، از فراق حسن(ع)، از شوریدگی حسین(ع). شوریدگی از دل رباب. از گلوی  شیرخواره‌اش. ازبدن به مقراض بریده شده جوان رشیدش. از غم از کف دادن علم‌دارش در     پی جرعه‌ای آب که مهر مادرش بود.

اینجا اندوه "تو" مجالی برای بروز ندارد. اینجا اندوهی برای "تو" نمی‌ماند که تو دیگر تو نیستی
کسی چه می‌داند شاید با یاران حسین(ع) رفته‌ای، شاید با خواهرش زینب(س) به اسارت رفته‌ای، شاید هم .. . کسی چه می‌داند.

 ای حسین(ع)، ایمان ما، ملت ما، تاریخ فردای ما، کالبد زمان ما به خون تو محتاج است.

باز می‌گردی و سینه‌ات یک دنیا " سکینه"{آرامش} با خود دارد؛ چه آنکه به درد با خود زمزمه می‌کنی والله ما رایت الا جمیلا.. .
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین