|
|
امروز: شنبه ۰۳ آذر ۱۴۰۳ - ۰۵:۱۵
کد خبر: ۱۲۵۰۸۹
تاریخ انتشار: ۱۸ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۴
حجم جابه‌جایی‌های نظامی و استقرار موشک‌های اس۳۰۰ برای تمامی فضای سوریه، اعزام دو ناوچه فوق پیشرفته «سرپاخف» و «زلیونی دال» نشان می‌دهد از نگاه آنها سوریه تنها در آقای اسد خلاصه نمی‌شود.
متین مسلم - کارشناس روابط بین‌الملل - در روزنامه «آرمان» نوشت: تاکید بر این دیدگاه که سیاست نه تنها انعطاف‌ناپذیر که بیشتر تهاجمی روسیه در سوریه صرفاً برای دفاع از بشار اسد صورت می‌گیرد، چندان منطقی به نظر نمی‌رسد. نه به این دلیل که سرنوشت شخص آقای اسد برای مسکو اهمیتی ندارد، خیر، او فعلا تامین‌کننده خلاء قدرت در سوریه است. بلکه عمدتا به این اعتبار که سرنوشت آقای اسد از موضع استراتژی منطقه‌ای روس‌ها در یک درک بلندمدت امنیتی به خاطر خود سوریه مهم است و نه چیز دیگر.

درک ظرافت میان این دو بسیار مهم است. تاثیر این دو موضوع منطقاً بر یکدیگر و آینده منطقه خاورمیانه برابر نیست. کما اینکه گاه مقامات روسیه تصریح کرده‌اند حل بحران سوریه الزاماً ربطی به سرنوشت پرزیدنت اسد ندارد. اوایل ماه نوامبر گذشته ماریا زاخاروا، سخنگوی وزارت امور خارجه روسیه در این‌باره که آیا حفظ بشار اسد در قدرت یک اصل برای روسیه است، گفت: «ما هرگز نگفته‌ایم که بقای او برای ما اساسی و جزو اصول است. بلکه آنچه ما گفته‌ایم این است که تغییر رژیم در سوریه می‌تواند به فاجعه‌ای محلی یا منطقه‌ای تبدیل شود.»

اندکی بعد در اوایل ماه آوریل وزیر خارجه روسیه به دنبال آنچه سوءبرداشت از مذاکره با طرف آمریکایی خود توصیف شد تاکید کرد: «ادعای توافق روسیه و آمریکا درباره سرنوشت رئیس جمهوری سوریه تحریف واقعیت‌هاست.» وی ادامه داد: در توافق‌های بین‌المللی سال گذشته با ایالات متحده موارد مربوط به سرنوشت بشار اسد رئیس جمهوری سوریه قید شده است».

اینکه صورت نهایی توافقات واشنگتن و مسکو دقیقاً چه بوده، آن زمان چندان افشا نشد. اما منابع دیپلماتیک مقیم سازمان ملل و دفتر آقای دبیرکل می‌گویند آنچه مشخص است در چنین مذاکراتی شاید بر سر کنار گذاشتن آقای اسد مستقلاً و بدون در نظر گرفتن جوانب نگران‌کننده خلاء وی و قدرت مرکزی گفت‌وگو و توافقی صورت نگرفته باشد، اما نمی‌تواند به این معنا تلقی شود که موضوع او در یک شرایط برابر و عمومی‌تری مورد بحث قرار نگرفته باشد. ممکن است کل فرایند به سمت برگزاری یک انتخابات ریاست جمهوری بدون تبعیض سوق داده شود.

در چنین مدلی پرزیدنت اسد همان مقدار حق شرکت در انتخابات را خواهد داشت که کاندیدا‌های سایر گروه‌ها. هرچند در چنین مدلی یک مشکل قبل‌تر وجود دارد و آن توافق بر سر تدوین یک قانون اساسی یا منشور ملی مرضی‌الطرفینی است که بتواند فرایند‌های بعدی را مشروعیت بخشد. این هم البته موضوع ساده‌ای نیست، چراکه ایجاد مشروعیت دوجانبه در هر سطح و عمقی که صورت گیرد تبعات سیاسی متعددی به همراه خواهد داشت که بدیهی‌ترین آن داشتن قدرت چانه‌زنی در مناسبات توزیع قدرت، اداره کشور و امنیت تضمین‌شده آتی سوریه است؛ اما شاید لازم نباشد الزاماً طرفدار منطق مسکو دست‌کم در زمینه مخاطرات جدی ایجاد خلاء قدرت حساب‌نشده در سوریه «باشیم تا درک بهتری از واقعیت بحران سوریه و تاثیر آن بر خاورمیانه و شرق مدیترانه در برابر ما ظاهر شود؛ چراکه این تنها یک سؤال روسی نیست که به فرض کناره‌گیری آقای اسد چه کسانی قرار است جایگزین او شوند؟ صرف دادن تضمین که اگر او از قدرت کناره‌گیری کند ساختار سیاسی، نظامی و امنیتی سوریه همانند عراق و لیبی نابود نخواهد شد، کافی به نظر نمی‌رسد.

لذا موضوع از دید روس‌ها تنها بود و نبود آقای اسد نیست. به همین دلیل باورش سخت که یک چنین سرمایه‌گذاری هنگفت، پر سروصدا و پرهزینه‌ای تنها به خاطر او صورت گرفته باشد. اهمیت اسد در قالب پازل کلی‌تری از تحولات معنا پیدا می‌کند. اما در برداشتی همسو از بحران فکر می‌کنم تحولات بسیار مهم کنونی بیشتر تلاشی برای نوعی حضور رسمی، دائمی و فوق استراتژیک روسیه در غرب خاورمیانه و مدیترانه شرقی است که تاکنون و به‌طور سنتی (کل مدیترانه) حیات خلوت اروپا و ناتو بوده است. البته از موضع روسی می‌توان گفت این حضور استراتژیک و رسمی از هم‌اکنون اتفاق افتاده و ناتو بهتر است با منطق روسی مانند اوکراین واقعیات را این‌بار در خاورمیانه قبول کند.

حجم جابه‌جایی‌های نظامی و استقرار موشک‌های اس۳۰۰ برای تمامی فضای سوریه، اعزام دو ناوچه فوق پیشرفته «سرپاخف» و «زلیونی دال» نشان می‌دهد از نگاه آنها سوریه تنها در آقای اسد خلاصه نمی‌شود که معامله بر سر بود و نبود او الزاماً یک امتیاز در مذاکره تلقی شود؛ موضوع فراتر از این حرف‌هاست. اما آیا ناتو و ایالات متحده شرایط روسی«بازی تمام شد بیایید به بعد از آن فکر کنیم و دوست باشیم را خواهند پذیرفت؟». باید برای این سوال پاسخی پیدا کرد، بقیه ماجرا فرع بر موضوع اصلی است. اما به فرض و از سر ناچاری ایالات متحده و ناتو (اعراب و وترکیه مهم نیستند) این حضور معنادار و دائمی را پذیرفتند. مابه ازای این پذیرش و توافق چیست؟ نمی‌دانم، ولی این را می‌دانم که در دیپلماسی هیچ قسمی ابدی و مقدس نیست.
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین