|
|
امروز: دوشنبه ۲۴ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۳:۰۵
کد خبر: ۱۲۳۷۶۲
تاریخ انتشار: ۱۰ مهر ۱۳۹۵ - ۱۰:۲۷
بله. من معتقد به برخورداری از حقوق برابر انسانی و اجتماعی برای زن و مرد هستم.
انجمن شاعران در یکی از شمالی‌ترین نقاط تهران در خیابان دولت است. ساختمانی قدیمی و با حیاطی پارک‌مانند. قرارم با دکتر فاطمه راکعی در آنجا بود. بعد از دو سه بار تنظیم وقت سرانجام غروب همین روزها در آنجا ملاقاتش کردم. وسط جلسه با شاعران آمد، مصاحبه را انجام دادیم و زود رفتم تا به قرار بعدی‌ام در ساعت ٢٠ برسم و او نیز دوباره رفت تا جلسه را ادامه دهند. متولد ١٣٣٣ در زنجان است و عضو هیأت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی. شاعر مجموعه‌هایی همچون سفر سوختن، آواز گل سنگ، مادرانه‌ها و... است. اما بیش از همه اینها زنی ا‌ست سیاست‌ورز، ازجمله نماینده مجلس ششم هم بود. در این گفت‌وگو از خودش پرسیدم و این‌که زیستش چه بود و چه خواهد کرد در آینده. گفت‌وگو بر مدار حساسیت‌هایی پیش رفت که در جامعه‌ ایران همچنان بر زندگی خصوصی افراد سایه افکنده. از این رو خودم ترجیح دادم از خطی پا فراتر نگذارم هرچند به نظر می‌رسید فاطمه راکعی چیزی برای مخفی کردن ندارد. با این حال یک سوال اساسی را درباره شوهرش از او پرسیدم و اساسی‌ترین پرسش درباره زنان را از او نپرسیدم. یعنی نپرسیدم که چند‌ سالتان است. چرا که پاسخش را می‌دانستم. آنچه در ادامه می‌خوانید مشروح این گفت‌وگو است.

  این روزها به چه چیزی فکر می‌کنید؟
به شعر فکر می‌کنم. علاوه بر این به مسائل علمی که باید انجام بدهم، می‌اندیشم؛ اما قبل از همه اینها به سرنوشت و مسائل سیاسی و اجتماعی جامعه‌مان خیلی فکر می‌کنم.
  چرا به سرنوشت اجتماعی- سیاسی ما فکر می‌کنید؟ سرنوشت ما چگونه است؟
هر آدمی در این رابطه باید فکر کند.
  نگران هستید؟
خیر نگران نیستم. اما هر کسی باید در رابطه با سرنوشت اجتماعی و سیاسی کشورش فکر کند. فکر کند که مملکت به کدام سمت می‌رود. به آینده و فردای این اختلاف‌هایی که امروزه می‌بینیم باید بیندیشد. من با خودم فکر می‌کنم که این اختلاف‌ها و این چند قطبی‌شدن‌ها واقعا تا چند‌سال ادامه خواهد یافت و کسانی که همیشه دلواپس هستند و این دلواپسی‌ها غیر از این‌که اجازه ندهد کارها به روال قانونی و روال اصولی پیش بروند واقعا چه تأثیر دیگری می‌تواند داشته باشد. من نگران این دلواپسی‌های یک عده اقلیت در این کشور هستم. به این فکر می‌کنم که این  دلواپسی‌ها تا چه زمانی بر سرنوشت  سیاسی جامعه ما حاکم خواهد بود و این‌که دولت‌ها و دلسوزان کشور و ملت نتوانند در چارچوب قانون، تخصصی را که دارند به کار گرفته و آنگونه که لازمه پیشرفت کشور است توانایی انجام کارها را داشته باشند. این مشکلات به نظرم فرصت هرگونه برنامه‌ریزی درست‌تر و کارآمدی دولت‌ها و نهادها را از آنان خواهد گرفت. هزینه و فرصت و نیروی بسیار زیادی صرف این می‌شود که این اختلاف‌ها را از سر بگذرانند. چراکه به نظر من این روال همچنان ادامه دارد و همواره دولت‌ها و دلسوزان کشور با چنین مشکلاتی روبه‌رو خواهند بود.
  این مسأله چیزی است که همواره به آن فکر کرده و ذهن‌تان را درگیر کرده است؟
در حدی که لازم است به آن فکر می‌کنم. این مسأله ازجمله دغدغه‌های اصلی من است که همواره در رابطه با آن می‌اندیشم.
   شما به آینده هم فکر می‌کنید؟
بدون شک هر آدمی به آینده فکر می‌کند.
  به آینده چه چیزی فکر می‌کنید؟ خودتان یا کشور؟
خدا را شکر که زیاد به خودم فکر نمی‌کنم. اما به کار علمی و به شعر بسیار جدی فکر می‌کنم. این به آن دلیل است که در زمینه کار علمی وظیفه‌ای دارم که باید انجام دهم. دیگر این‌که در همان زمینه‌ها هم با هدف خاصی مسائل را دنبال می‌کنم. دنبال کردن اهدافم را به‌ویژه در شعر بسیار منعکس می‌کنم. اما به نظر من از همه چیز مهم‌تر مسأله عمومی کشور است که هر ایرانی باید به آن حساس باشد. در این فاز مسأله زنان برای من پررنگ‌تر شده است. چون خودم هم یک زن هستم و می‌بینم که زنان جامعه ما به‌طور مضاعف درحال لطمه دیدن هستند.
   شما   فمنیست هستید؟
اگر فمنیسم را به معنای کلی و اصطلاحی کلمه بگیریم که به مفهموم دفاع از حقوق زنان است من مشکلی با آن ندارم و می‌توانم باشم. اما اگر مفهوم رادیکال آن را در نظر داشته و در میان نحله‌های فمنیستی دنبال اهدافی مانند زنانه کردن دنیا، ستیز با جنس مرد و... باشیم، من فمنیست نیستم.
  شما معتقد به برابری زن و مرد نیستید؟
خیر. من معتقد به عدالت جنسیتی هستم.
  یعنی برابری حقوقی؟
بله.
  و برخورداری از موقعیت‌های حقوقی و اجتماعی برابر؟
بله. من معتقد به برخورداری از حقوق برابر انسانی و اجتماعی برای زن و مرد هستم.
  می‌خواهم از شما انتقاد کنم.
استقبال می‌کنم.
  شما متهم هستید به این‌که محافظه‌کارید. تأیید می‌کنید؟
تنها چیزی که خوشبختانه یا بدبختانه نیستم محافظه‌کار بودن است.
  یعنی انقلابی هستید؟
انقلابی هم نیستم. یک بار انقلاب کردیم و پیروز شدیم.
  انقلاب نه به معنای سیاسی آن. منظورم انقلابی بودن شخصیت شماست. کسی که می‌تواند
تابو شکن باشد. اهل تابو شکنی هستید؟
من اصلاح‌طلب هستم. به معنای واقعی کلمه در مورد خودم همین را می‌توانم بگویم. لااقل می‌توانم بگویم که دوست دارم اصلاح‌طلب باشم.
  در زندگی شخصی خودتان هم اصلاح‌طلب هستید؟
ان‌شاالله که هستم. من سعی می‌کنم در همه موارد یک نگاه و تفکر زیرساختی داشته باشم که در آن وجهه اصلاح‌طلبی بسیار بارز است. من به تغییرات و تصمیم‌ها اینگونه نگاه می‌کنم. نگاه من به مواردی مانند انقلابی بودن یا اصلاح‌طلب بودن مبتنی بر نگاهی است که به اصلاح‌کردن امور منتهی شود. از این رو خودم را بیشتر اصلاح‌طلب می‌دانم.
  اهل اعتراض هستید؟
قطعا. اهل اعتراض هستم اما نه همیشه. من هر جا که نیاز به اعتراض باشد اعتراض می‌کنم تا این‌که به اصلاح مسائل منتهی شود. من از کودکی در نزد پدرم به‌عنوان تنها دختر خانواده به شکلی پرورش یافتم که مظلوم نباشم و بتوانم همیشه از حق خودم دفاع کنم. او شخصیت فرهنگی و مذهبی بود و روی تربیت من حساسیت زیادی داشت. پدرم به من گفته بود که هیچ‌جا زیربار توهین و تحقیر نروم و هر جا ظلمی را می‌بینم بلافاصله اعتراض کنم. من این توصیه‌ها را به شدت یاد گرفته و آویزه گوشم کرده بودم.
   نخستين اعتراض‌های شما چه بود و در کجا؟
نخستين اعتراض‌های من در دوره دانشجویی بود. همین‌طور در کار رسمی اداری‌ام نیز همواره آدم معترضی بوده و هستم. به مرور در جامعه شاهد یک‌سری رفتارهای تبعیض‌آمیز با زنان می‌شدم که در مقابل آنها هم اعتراض می‌کردم. بعد فکر کردم بهتر آن است که این اعتراض‌ها ساختار‌مند باشد. یعنی آن روحیه‌ای که برخلاف نظر شما محافظه‌کار نبود را در یک ساختار قرارداده و بتوانم بیشتر روی جامعه تأثیر بگذارم.
   نتیجه چه شد؟
نخستين تشکل سیاسی که وارد آن شدم انجمن اسلامی دانشگاه‌ها و ادارات دولتی بود. در آن سال‌ها عضو انجمن اسلامی وزارت فرهنگ و علوم بودم. در آن‌جا عاشقانه فعالیت می‌کردم. می‌خواستم در مسیر اعتلای انقلابی که رهبرش را عاشقانه دوست داشتم فعالیت کنم. افکار امام خمینی(ره) را بسیار دوست داشتم. من در خانواده مذهبی رشد کرده و عاشقانه به انقلاب روی‌ آورده بودم که این روی آوردن به انقلاب به دلیل شخصیت حضرت امام(ره) بود. از این رو تصور کردم قرار گرفتن در آن چارچوب کمک می‌کند تا کارهای بیشتری انجام دهم. از سویی چون هم در زمینه زنان و حقوق زنان افکاری داشتم و هم این‌که قلم خوبی داشتم و شعر هم می‌گفتم در کمیته فرهنگی آنجا مسائلی را به من ارجاع دادند تا انجام دهم. این تداوم یافت تا این‌که نخستين انجمن اسلامی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی را تشکیل دادیم. در ادامه هم عضو نخستين جمعیت زنان جمهوری اسلامی که مسئولیتش را خانم مصطفوی دختر حضرت امام داشتند، شدم. این کارها به صورت مدون و متشکل تا امروز ادامه یافته است که امروز دبیرکل جمعیت زنان مسلمان نواندیش هستم.
  شما از افکار امام گفتید و این‌که افکارش را دوست داشتید، کدام بخش از افکار امام برای شما جذابیت بیشتری داشت؟
من افکار حضرت امام را تجلی افکار سیاسی
امام علی (ع) می‌دیدم. من حرف‌های امام را می‌شنیدم. آنچه در پاریس می‌گفتند را تحلیل می‌کردم. بعد هم که به ایران آمدند همواره چیزهایی می‌گفتند که برآیند آن برای من آرزویی برای ساختن جامعه‌ای بود که در آن عدالت باشد. ساختن جامعه‌ای که در آن ریا و تزویر نباشد در میان افکار حضرت امام نمود بسیار زیادی داشت. چیزهایی که امام مطرح می‌کردند در بیشتر ادیان هم دیده می‌شد.رسیدگی به مستضعف، عدالت در توجه کردن به افراد و طبقات جامعه و... چیزهایی بود که امام مطرح می‌کردند و تمام آنها برای من ایده‌آل بود. ما تجلی آن را در دوره مسئولیت پنج ساله خلافت امام علی (ع)هم دیده بودیم.
  شما اهل کجا هستید؟
زنجان
  کودکی شما هم در همان شهر گذشت؟
بله.
  تا چه زمانی آن‌جا بودید؟
تا کلاس پنجم ابتدایی را در همان شهر به مدرسه رفتم.
  مدرسه‌ای که می‌رفتید یادتان مانده است؟
در دوره ابتدایی به دو مدرسه رفته بودم. نام یکی شمس و نام دیگری فروغ بود.
  کلاس اول را یادتان هست که چه زمانی بود؟
یادم نیست. اما این را می‌دانم که از پنج سالگی به مدرسه رفتم.
  نام آموزگارانتان‌ یادتان مانده است؟
نه همه آنها. اما نام دو نفرشان در یادم مانده است. خانم بیگدلی مدیر مدرسه شمس بود. خانم جمالی هم آموزگار کلاس اول من بودند.
  چرا این دو نام یادتان مانده است؟
نمی‌دانم
  مسأله جذابیت  نیست؟
شاید بتوانم بگویم علت این‌که هنوز خانم جمالی یادم است این باشد که ایشان مادر بود و نوزادی داشت که گاهی به بچه‌اش شیر می‌داد و هنگام شیردادن ما او را می‌دیدیم. خانم بیگدلی هم مدیر باجذبه‌ای بود اما در عین‌حال خیلی به من محبت داشت. شاید این دو دلیل بود که سبب شد این دو نفر همچنان در یادم مانده باشند.
  خانم راکعی به نظر شما راه سعادت کشور در آینده چیست؟
فقط و فقط و فقط از طریق توجه و رعایت قانون.
  ما امروز دو گروه در جامعه سیاسی داریم که رقیب یکدیگر هستند و ده‌ها گروه دیگر که حذف شده‌اند. امروز اصلاح‌طلب‌ها و اصولگرایان همواره به نقد یکدیگر می‌پردازند و در عین حال همه حرف از قانون می‌زنند. به نظر شما کدام راه و کدام حرف درست‌تر است؟
من بر خلاف شما فکر می‌کنم. من تصور نمی‌کنم اصولگرایان رادیکالی مانند دلواپسان و افرادی که عضو پایداری بودند به هیچ وجه وقعی به قانون بگذارند. آنها توجهی به قانون ندارند. کجای کار و عملکرد و حرف‌هایشان قانونی است؟ نگاه سیاسی آنها حذف هر نگاه، غیرخودشان است. از نظر آنها«یا ما یا هیچ» اصالت دارد. رویکرد آنها همواره این بود که اخلاق و قانون را نادیده بگیرند. از نظر من نادیده گرفتن اخلاق به هیچ‌وجه قابل توجیه نیست. از نظر آنها هدف وسیله را توجیه می‌کند. عملکرد و روش آنها به شدت ناپسند و از نظر من مردود است. عملکرد آنها سبب شده که مملکت از ثبات سیاسی دور شود و همچنین عملکرد آنها سبب شده است که مبارزه درست و اصولی در عرصه سیاسی در کشور شکل نگیرد. برای این‌که آنها به آسانی به دیگران تهمت می‌زنند. برخورد آنها حذفی است. اقدام به توهین و تحقیر می‌کنند. درحالی‌که هیچ‌کدام از اینها در چارچوب جامعه ایده‌آلی که امام ترسیم کرده بود جایی ندارد.
  شما خودتان را از نظر سیاسی آدم حذف شده‌ای می‌دانید؟
خیر. خوشبختانه موفق به حذف من نشدند. البته تلاش زیادی کردند که من را حذف کنند. من بدون این‌که چیزی از کسی بخواهم به کارم ادامه داده و به فعالیت‌هایم استمرار دادم. از سویی برای کسانی که اخلاق را رعایت نمی‌کنند ارزشی قایل نیستم. همه چیز را می‌توان به نحوی نادیده گرفت. اما اخلاق، انسانیت و صداقت را نمی‌توان نادیده گرفت. از این رو این گروه  بی‌اخلاق هر کاری که می‌کنند منجر به کوچک‌تر شدن خودشان می‌شود. گمان می‌کنم تلاش آنها برای حذف کردن من لطمه‌ای به من نزده است.
  برای شما مهم‌ترین اصل، اصل اخلاقی است؟
اخلاق و صداقت.
  خودتان چقدر موفق به رعایت این دو اصل شده‌اید؟
همواره سعی کرده‌ام که رعایت کنم.
  شما در دوره مجلس ششم نايب رئیس کمیسیون فرهنگی مجلس بودید. چقدر موفق شدید برای فرهنگ جامعه کار مثبتی انجام دهید؟
در مجلس با فضای خاصی روبه‌رو هستیم. فضای مجلس بسیار واقعی و ملموس است. من همواره سعی کردم با مصاحبه و دیگر کارهایی که در توانم بود اما جزو وظایف من در کمیسیون فرهنگی نبود به فرهنگ‌‌سازی کمک کنم. حتی از مسئولیتم به‌عنوان رئیس فراکسیون زنان مجلس یا مسئول کمیته زنان و خانواده مجلس هم استفاده کردم تا در امور زنان و کودکان و جوانان کاری انجام داده و به فرهنگ‌سازی بپردازم. اما کمیسیون فرهنگی بیشتر با نهادهای فرهنگی، کارهایشان، چه می‌خواهند انجام دهند، چقدر بودجه می‌خواهند، چه معضلاتی از طریق این نهادها مطرح می‌شود و مسائلی از این دست روبه‌رو است. از این‌رو بیشترین سروکار را با وزارت ارشاد یا نهادهایی که کار فرهنگی انجام می‌دهند داشتیم.
  این نهادها مهم هستند. به تازگی دولت اعلام کرد که ٧٥‌درصد بودجه فرهنگی دراختیار دولت نیست. شما در آن زمان با چنین مسأله‌ای روبه‌رو بودید. درست است؟ این مسأله چقدر مشکل‌ساز بود؟
در آن زمان ما به شدت روی انجام کار براساس نظر کارشناسی تأکید داشتیم. از نظر ما تمام تقاضاها باید براساس نیاز و پس از کار کارشناسی طرح می‌شد. از نظر ما در آن زمان اول از همه باید تعیین می‌شد که خواسته‌ها واقعی است یا خیر. اگر واقعی بود آنچه که تصویب می‌شد یا نمی‌شد، برهمان مبنای کارشناسی بود. اصلا روال کار ما این نبود که بدون توجه به چارچوب کارشناسی برای دراختیار قراردادن بودجه‌ای برای کسی یا نهادی مصوبه‌ای داشته باشیم.
  درباره نهادهای موازی دولت چطور؟
در آن موارد هم ما برمبنای ارایه طرح و رزومه آنها تصمیم می‌گرفتیم. ما درکمیسیون روی ارزشمند بودن کار آنها بحث می‌کردیم و اگر ارزشمند نبود، تصویب نمی‌کردیم.
  با آن نهاد‌ها درگیری هم داشتید؟ چون اغلب با نفوذ هم هستند.
بله. می‌دانم منظور شما کدام نهادهاست. به‌ هرحال تا جایی که به ما مربوط می‌شد و زور ما می‌رسید، کار خودمان را می‌کردیم. کمیسیون باید توجیه می‌شد و اکثریت موافقت می‌کردند تا طرح به تلفیق برود. به نظر من در آن دوره روی مصوباتی که داشتیم، بسیار دقت می‌شد.
   بدترین روز کمیسیون فرهنگی مجلس ششم چه روزی بود؟
بگم؟
  بگویید.
سخت‌ترین روز کمیسیون فرهنگی مجلس همان روز طرح قانون مطبوعات در صحن مجلس بود....
  همان روزی که درگیری شد و طرح از دستور خارج شد؟
بله. مسائلی پیش آمد که هیچ گمان نمی‌کردیم چنین شود. ما فکر می‌کردیم که یک مورد بدیهی و ساده است و مشکلی هم پیش نخواهد آمد، مانند همه طرح‌های دیگر که درصحن مطرح می‌شود.
  بعد مشکلی برای شما ایجاد نشد؟
نه.
  منظورم مشکل امنیتی است؟
از نظر امنیتی مسائلی بود و حاشیه‌هایی ایجاد شد که من امیدوارم روزی فرصت داشته باشم و در قالب کتابی آنها را منتشر کنم. البته مسأله این است که من تنها یک عضو کمیسیون بودم و اگر مسأله‌ای بود، در قبال کل کمیسیون مطرح می‌شد، اما این را بگویم که آمدن قانون مطبوعات به صحن و خارج شدن آن از دستور نخستین چیزی بود که سبب شد ما متوجه شویم نتیجه تمام تلاش‌ها برعکس شده‌ است. من به هیچ‌وجه چنین انتظاری نداشتم.
  انتظار نداشتید؟ یعنی شوکه شدید؟
بله. شوکه شدیم.
  اما گویا عده‌ای خبر داشتند که چه پیش خواهد آمد؟
نمی‌دانم. اما یادم است که نویسندگان و مدون‌کنندگان آن طرح از خارج کمیسیون بودند، اما کمیسیون اقدام به تصویب آن کرد. ما درهنگام تصویب هیچ چیز عجیبی در آن ندیده بودیم تا تصور کنیم که پس از آن چه اتفاقی خواهد افتاد.
  این طرح به راحتی در کمیسیون تصویب شد؟
بله. کمیسیون با آن مشکلی نداشت.
  بهترین روز کمیسیون هم یادتان هست؟
مجلس به شدت نماینده را درگیر فعالیت‌های خودش می‌کند. از این‌رو کمتر چیزی یادش می‌ماند، اما در مورد قانون مطبوعات از آنجا که نخستین چیزی بود که سبب شوکه‌شدن من شد، به خوبی یادم مانده است، اما این را بگویم که حضور درمجلس به‌طورکلی چالش است.
  شما تهدید هم شدید؟
درمجلس ششم بود که نمایندگان را به صورت فله‌ای رد صلاحیت کردند که منجر به اعتراض و اعتصاب نمایندگان اصلاح‌طلب شد. جالب است که تمام نمایندگان همفکر من را رد صلاحیت کرده اما من را تأیید کرده بودند. از این‌رو من هم اعلام کردم از حضور درمجلس و انتخابات به‌عنوان نامزد در اعتراض به این رد صلاحیت خودداری خواهم کرد، اما به دلیل همین اعتراض در دوره بعد‌تر که خودم را نامزد کرده بودم، رد صلاحیت شدم.
  یعنی برای دوره هشتم؟
بله.
  به‌طور رسمی اعلام کردند که دلیل رد صلاحیت شما همان اعتراض شماست؟
خیر. اما خودم متوجه شدم به همان دلیل بود.
  خانم راکعی یک‌سری از شعرهای شما احساسی هم هست..
شاعر که نمی‌تواند بدون احساس باشد.
  پرسشم این بود که خیلی از همکاران شما درمجلس مرد بودند و بسیاری درک درستی از شعر نداشتند. در این زمینه مشکلی برای شما ایجاد نکردند. چیزی نمی‌گفتند؟
جالب است که همیشه از من خواسته می‌شد وقتی پشت تریبون می‌روم برای نطق، شعر بخوانم، اما من سعی کردم این مسائل از هم جدا باشد. یعنی در دانشگاه استاد هستم نه شاعر. البته استاد سخت‌گیری هم هستم. در انجمن شاعران و حوزه‌های شعری کاملا احساس شعری و حسی دارم، اما درمجلس به هیچ‌وجه از نظر روحی و احساسی نمی‌توانستم وارد فضای شعری شوم، چون به شدت جدی و درگیر سیاست بودم. از این جهت به نظر من خیلی مسخره بود اگر آنجا شعری می‌خواندم. حتی اگر برخی نماینده‌های دیگر می‌رفتند پشت تریبون شعری می‌خواندند که بعضی‌ اوقات هم همراه با اشتباه خوانده می‌شد، مایه تعجب من می‌شد.
  شما چه درسی تدریس می‌کنید؟
رشته من زبان‌شناسی است. کار علمی من اما بینا‌رشته‌ای است. یعنی زبان‌شناسی و ادبیات. همین درس را برای دوره‌های فوق‌لیسانس و دکترای تدریس می‌کنم.
  به نظر شما شعر آموختنی است یا غریزی؟
به نظر من شعر یک نوع الهام است که باید پرداخته شود. خیلی اوقات شعرهای من از ناخودگاه سرازیر می‌شود. گاهی حتی در بدترین شرایط شعری الهام شده است. اینگونه نبود که همواره کنار جوی آب بنشینم و با گذر آب و صدای پرنده‌ها درطبیعت شعری بگویم. من این احساس شعری را خوشبختانه همواره با خود داشتم. گاهی حتی هنگامی که درخانه مشغول بکارگیری جاروبرقی هستم، شعری به من الهام می‌شود. آن را می‌نویسم و بعد روی آن کار می‌کنم.
  فعالیت سیاسی خودتان را چگونه ادامه می‌دهید؟ ممکن است باز هم نامزد انتخاباتی شوید؟
من هیچگاه دغدغه و آرزوی این‌که وزیر یا مدیرکل شوم را نداشتم، اما حضورم درمجلس حضوری عاشقانه بود. آرزو نداشتم بروم به مجلس اما وقتی به من پیشنهاد شد، با افتخار قبول کردم و عاشقانه جلو رفتم. فکر کردم این‌که مردم رأی می‌دهند برای ورود به مجلس و اگر من برای رسیدن به مجلس رأی مردم را به خود اختصاص دهم، یک شرف است و برایم بسیار مهم و ارزشمند است. از این‌رو اگر باز هم بخواهم کاری انجام دهم برای مردم خواهد بود آن هم درمجلس یا شورای شهر.
  بنابراین به‌عنوان نامزد حضور خواهید داشت؟
سعی می‌کنم باشم.
  شما تأیید می‌کنید در انتخابات دوره بعدی شورا یا مجلس حضور خواهید داشت؟
تاکنون به دلیل رفتارهایی که با اصلاح‌طلب‌ها شده بود، کاری نکردم. درواقع در سال‌های اخیر هیچ تمایلی به حضور نداشتم، اما برای آینده در انتخابات شوراها و  مجلس و حضورم به‌عنوان نامزد حتما با افرادی که مدنظر دارم، مشورت خواهم کرد. دراین کشور باید همه چیز بر مدار قانون باشد. کسانی که نسبت به مسائل کشور حساس هستند و هشدار می‌دهند را نباید زندانی کرد و با یک‌سری انگ‌ها حذف کرد. به نظر من نامه عذرخواهی سعید مرتضوی نشان داد آنها که هشدار می‌دادند، حق داشتند. کسانی که با انگ اقدام به حذف می‌کنند، تا رقیبی درحوزه سیاست نداشته باشند یا باید عذرخواهی کنند یا پاسخگو باشند. به نظرم بستر درحال آماده شدن برای حضور بیشتر طیف‌های دلسوز است.
  بیشتر چه کتاب‌هایی می‌خوانید؟
جالب این است که هرچه بیشتر ما را اذیت کرده و ازحوزه سیاست بیرون کنند، ما بیشتر به مطالعه می‌پردازیم. من اگر در مجلس و شورا حضور داشتم، تمام وقتم برای انجام کارهای آن بود و وقتی برای مطالعه نداشتم، اما اکنون حضور بسیاری درحوزه‌های مختلف دارم. از این‌رو چندان فرصت برای مطالعه کتاب‌های متفرقه ندارم، اما وظیفه کاری و علمی دارم که باید برای آن فرصت بگذارم. کتاب‌های مربوط به همان حوزه را همواره مطالعه می‌کنم. طرح پژوهشی دارم که این هم در راستای اهداف من است.
  درچه موردی است؟
درباره ترجمه شعر است. معمولا می‌گویند شعر ترجمه‌پذیر نیست. اما من زبان‌شناسی خوانده‌ام. زبان‌شناس‌ها راهکارهای علمی خوبی را برای ترجمه شعر ارایه می‌دهند. در این زمینه مطالعات بنیادی دارم. طرح بزرگ بین‌المللی هم در انجمن شاعران با عنوان گفت‌وگوی شعر ایران و جهان را هم دارم که موجب شده‌ است تا شعر جهان را همواره مطالعه کنم.
  شاعر مورد علاقه شما کیست؟
غزلیات شمس مولوی را دوست دارم. سهراب سپهری را هم دوست دارم. با شعر این شاعران زندگی می‌کنم.
  فروغ را دوست ندارید؟
شعرهای فروغ را دوست دارم. اما زندگی کردن با شعر فرق دارد. با شعرهای فروغ زندگی نمی‌کنم.
  شما از چه چیزی می‌ترسید؟
خوشبختانه آزار و اذیت‌هایی که در سال‌های اخیر شاهد بودیم، سبب شده شجاع شوم و از چیزی نترسم.
  از تنهایی نمی‌ترسید؟
نه. حتی از مرگ هم نمی‌ترسم.
  اهل سفر هستید؟
بله. زیاد.
  بیشتر کجا می‌روید؟
طبیعت.
  آخرین سفری که رفتید، کجا بود؟
به اصرار دخترم دو روز رفتم کیش.
  شوهر شما در تصمیم‌های شما چقدر نقش دارد؟
خیلی کم.
  شما عاشق هم شدید؟
به شما چه که عاشق شده‌ام یا نه.
  ایران یعنی چه؟
جایی که در آن زاده شدم و در آن عاشق شدم و در آن خواهم مرد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین