کد خبر: ۱۲۳۰۵۷
تاریخ انتشار: ۰۶ مهر ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۲
سياستمدار بايد انعطاف داشته باشد. وقتي فردي كه هيچ چيزي نداشته و هرچه دارد از نظام و رهبري دارد تا اين حد در برابر يك توصيه مشفقانه لجبازي مي‌كند، بايد ديد كه در دوره رياست‌جمهوري‌اش در برابر ساير سياست‌مداران داخلي و حتي خارجي چه لجبازي‌هايي انجام داده و چه هزينه‌هايي را بر كشور تحميل كرده است؟
سخنان ديروز مقام معظم رهبري درباره توصيه به عدم شركت احمدي‌نژاد در انتخابات را چگونه مي‌توان تحليل و درك كرد؟ همانطور كه در يادداشت روز شنبه با عنوان «علت تكرار يك اتفاق نادر» اشاره شد، به‌طور معمول رسم نبوده كه اين توصيه‌ها علني شود. بنابراين بايد ديد كه چه رفتاري صورت گرفته كه علني شده است. جالب اينكه حتي آن حد از علني شدن نيمه رسمي نيز كفايت نكرده و در نهايت رهبري نظام  بيان كردند كه: «با ملاحظه حال مخاطب به آقايي توصيه مي‌كنيم يك دوقطبي در كشور ايجاد مي‌شود. دو قطبي مضر است به حال كشور. من صلاح نمي‌دانم. اين چيز مهمي كه نيست. خيلي طبيعي و ساده است. بله ما اين توصيه را به يكي از آقايان كرديم. حالا مايه اختلاف بشود بين برادران مومن؟ يكي بگويد گفته، يكي بگويد نگفته. چرا پشت بلندگو نگفته؟ اين هم پشت بلندگو. (لبخند آقا و خنده حضار)». وقتي كه اين واقعه را مي‌بينيم، به ياد اختلاف در قوم بني‌اسراييل در قضيه يك قتل مي‌افتيم كه گاوي را بايد به دستور خداوند ذبح مي‌كردند و قطعه‌اي از بدنش را به مقتول مي‌زدند تا زنده شود و رفع اختلاف كند. آنقدر درباره مشخصات گاو سوال كردند كه در نهايت براي خريدش مجبور شدند پول گزافي بپردازند و اگر از ابتدا يك گاو را كشته بودند دچار اين هزينه نمي‌شدند. اگر كسي يا يك گروه خود را مقيد به رهبري نظام مي‌داند، مي‌تواند به سهولت متوجه شود كه ايشان حضور انتخاباتي احمدي‌نژاد را به صلاح شخص خودش و كشور نمي‌داند. حتي اگر متوجه اين امر روشن نمي‌شد، پس معلوم است كه فاقد حداقلي از بينش سياسي است. ولي باز هم مي‌توانست خيلي خصوصي استمزاج كند و پيش از اينكه اقدامي به عمل آورد، اعلام كند كه قصد شركت در انتخابات را ندارد؛ و دست به اقداماتي براي زمينه‌چيني و در فشار يا محذور قرار دادن ديگران نمي‌زد. حتي اگر هم در نهايت به صورت خصوصي خودش قصد استمزاج داشت بايد آنقدر درك مي‌داشت كه از ادبيات رهبري متوجه شود كه با حضورش موافق نيستند و درايت سياسي اقتضا مي‌كرد كه جواب منفي مستقيمي از رهبري نظام نگيرد و

اگر باز هم تا اين حد بي‌سياست و بي‌درايت بود، آنجا كه جواب منفي مي‌گرفت بايد آن را تمام شده تلقي مي‌كرد و ضرورت انتشارش را منتفي مي‌كرد. از اين بدتر اينكه پس از اخذ پاسخ منفي در عمل نبايد كاري مي‌كرد كه خبر را افشا كنند. همه اينها يك طرف حالا كه افشا شده نبايد مثل بني‌اسراييل سن و رنگ و جنسيت گوساله را بپرسند و در ماجرا تشكيك كنند، چرا كه اين كار به غايت نابخردانه است. زيرا آن اراده‌اي كه به انتشار اين خبر تعلق گرفت، امكان بيان علني آن را نيز دارد، و خوشبختانه چنين شد. ولي مشكل اصلي مردم با او همچنان پابرجاست. از اين واقعه چند نتيجه مهم مي‌توان گرفت.  اول اينكه سياست محل لجبازي نيست و مرغ سياست يك پا ندارد.

سياستمدار بايد انعطاف داشته باشد. وقتي فردي كه هيچ چيزي نداشته و هرچه دارد از نظام و رهبري دارد تا اين حد در برابر يك توصيه مشفقانه لجبازي مي‌كند، بايد ديد كه در دوره رياست‌جمهوري‌اش در برابر ساير سياست‌مداران داخلي و حتي خارجي چه لجبازي‌هايي انجام داده و چه هزينه‌هايي را بر كشور تحميل كرده است؟ متاسفانه عموم نيروهاي اصولگرا با اين ويژگي وي آشنايي داشتند ولي از بغض اصلاح‌طلبان منافع مردم را ناديده گرفته و از حضور انتخاباتي او استقبال كردند. مساله اگر در حد يك رفتار شخصي بود، به خودشان مربوط بود و ربطي به ما نداشت، ولي مشكل اينجاست كه اين لجبازي‌ها هزينه‌هاي مادي و معنوي فراواني را بر كشور و مردم تحميل كرده است. وقتي كه كسي در اين سطح از سياست لجبازي مي‌كند، به طريق اولي در سطوح پايين‌تر هيچ‌گونه سعه صدر و تفاهمي را برنمي‌تابد. همواره در برابر مجلس، در برابر قوه قضاييه، در برابر نيروهاي سياسي ديگر لجبازي كرد. اگر لجبازي نبود، نبايد سعيد مرتضوي را پس از بركناري از صندلي قضاوت به مقامات مهم دولتي مي‌گمارد. اگر لجبازي نبود نبايد درباره رحيم مشايي و نيز معاون اول ديگرش رحيمي آنطور برخورد مي‌كرد. اين لجبازي‌ها در سياست‌هاي اقتصادي نيز خود را نشان داد. در جريان مونوريل تهران هزينه سنگيني را روي بودجه شهرداري تحميل كرد ولي خوشبختانه پيش از آنكه كار خيلي جلو برود برچيده شد. ولي پس از رياست‌جمهوري اين كار را در شهر قم و كرمانشاه با هزينه‌هاي بسيار سنگين‌تر انجام داد و امروز آن دو طرح به نماد ورشكستي سياست توسعه شهري و اتلاف منابع ملي تبديل شده است. اگر اين لجبازي نبود، طرح پرداخت يارانه‌ها مطابق قانون انجام مي‌شد و كشور را درگير بدترين تورم دو دهه اخير خود نمي‌كرد و سياست ارزي كشور را در سال ١٣٩١ به نابودي نمي‌كشاند. لجبازي نه فقط براي پيشرفت پايدار شخصي ضرر دارد، بلكه مهم‌تر از آن در توسعه اجتماعي و كل جامعه نيز زيان‌آور است.  ولي نكته دوم كه مي‌توان از اين واقعه نتيجه گرفت نيز مهم است؛ ناآگاهي مفرط. اينكه يك نفر تا اين حد از مسائل بي‌اطلاع و ناآگاه است كه بديهيات موردنظر نظام را متوجه نمي‌شود، چگونه مي‌توانسته است مسائل پيچيده سياست بين‌الملل و داخلي و اقتصادي را متوجه شود؟! به‌طور قطع ميزان آگاهي‌هاي وي از ساير امور نيز همين اندازه يا كمتر بوده است. او كسي است كه با چنين بينشي ٨ سال بر صندلي قدرت ايران نشست و به‌طور كامل در همه زمينه‌ها بينش و رفتار او در همين اندازه حتي كمتر بود و ساختار مديريتي او نيز همين طور لجبازانه بود. خسارتي كه اين دو ويژگي مخرب به هر مديريتي مي‌زند، غيرقابل تصور است. يكي از اين ويژگي‌ها براي ويران كردن جامعه كفايت مي‌كند، چه رسد به اينكه هر دو ويژگي با هم جمع شوند.
اميدواريم كه طرفداران او از گذشته و نيز اين واقعه درس عبرت بگيرند و بيش از اين براي كشور و مردم هزينه‌تراشي نكنند.

منبع: اعتماد

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین