|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۶:۴۶
کد خبر: ۱۲۰۸۶۴
تاریخ انتشار: ۲۵ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۲
يك‌ زماني مردم در چنان سطح پاييني بودند كه تابع محض ملوك خود بودند. ازجمله مردم عربستان سعودي از اين قاعده مستثنا نبودند.
در نظر گرفتن موقعيت عربستان در منطقه و نوع نگرش اين كشور به رقابت با ايران همواره مورد تحليل و توجه كارشناسان است اما بخصوص پس از تحولات منطقه و تحولات داخلي عربستان، باید شرايط اين كشور را بيش از هميشه مورد بررسي قرار داد. بسياري از تحليلگران نيز معتقدند وضعيت حاكميت آل سعود در عربستان به‌شدت شكننده است و هر لحظه امكان سقوط وجود دارد اما هيچ‌گاه درباره جايگزين‌هاي آل سعود در عربستان تحليل جامعي صورت نگرفته و همواره اين سوال وجود داشته كه آيا يك حكومت دموكراتيك، بعد از آل‌سعود امكان استقرار در عربستان را دارد يا اينكه داعش و القاعده كه سيطره فرهنگي زيادي در اين كشور دارند، جايگزين آل سعود خواهند شد. البته تحليل سومي هم مطرح مي‌شود كه اعتقاد دارد عربستان بعد از آل سعود دچار از هم پاشيدگي شده و تجزيه خواهد شد. به بهانه بررسي وضعيت داخلي عربستان و آينده اين كشور «آرمان امروز» با فريدون مجلسي، كارشناس برجسته روابط بين‌الملل به گفت‌وگو پرداخته است كه در ادامه مي‌خوانيد.

مجلس نمايندگان آمريكا مصوبه‌اي به تصويب رسانده است كه بر مبناي آن، خانواده‌هاي قربانيان حادثه ۱۱ سپتامبر مي‌توانند عليه عربستان شكايت كرده و غرامت دريافت كنند. تصويب اين مصوبه در مجلس نمايندگان ايالات‌متحده را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

 در زماني كه چنين مصوبه‌اي عليه اموال ايران در آمريكا به تصويب رسيد در يادداشتي در همين روزنامه اعلام كردم كه هدف از جريمه ايران تحت ‌فشار قرار دادن عربستان سعودي است، زيرا اگر اين انفجار نامربوط در جنگي كه يك ‌طرف آن آمريكا بود، موجب چنين رايي توسط محافل دادگستري داخلي آمريكا عليه ايران شده باشد، با منطق حقوقي همخواني ندارد. بنابراين افرادي كه با پول و تبليغات رسمي عربستان بسيج شده بودند و حادثه يازده سپتامبر را به وجود آوردند را مي‌توان هدف نهايي هشدار آمريكا به عربستان دانست. عربستان نيز آمريكا را تهديد كرده بود كه اگر اين مورد توسط آمريكا عنوان شود، ۷۲۰ ميليارد دلار از دارايي‌هاي خود را از آمريكا منتقل خواهد كرد. البته اگر عربستان بخواهد چنين تهديدي را عملي كند، آمريكا سكوت نخواهد كرد و پيشا‌پيش مانع خروج آن مبلغ تا زماني خواهد شد كه تكليف شكايت‌كنندگان از عربستان به دليل حادثه ۱۱سپتامبر مشخص شود. حال بايد منتظر ماند كه در آينده اين مساله به كجا خواهد رسيد.

برخي از رسانه‌ها و تحليلگران معتقدند عربستان در درون خود، با گرفتاري‌هايي مواجه شده كه ممكن است موجب تحولاتي در داخل اين كشور شود. بر اين اساس، وضعيت داخلي عربستان را چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟

 مساله اساسي اين است كه امروز تحولات داخلي عربستان منجر به پديدار شدن دو شاخه بزرگ در اين كشور شده است. نخستين شاخه، روشنفكران هستند كه دوام خاندان سلطنتي و قبيله‌اي عربستان را نمي‌پذيرند. گروه دوم را فرودست‌ترين افراد در عربستان تشكيل مي‌دهند كه در طول سال‌هاي گذشته رشد كرده‌ و به‌جايي رسيده‌اند كه مالكيت خاندان سلطنتي بر تمامي دارايي‌هاي عربستان را قبول ندارند و داعش و القاعده نيز از اين گروه به وجود آمده‌اند. بنابراين وضعيت دولت عربستان بسيار متزلزل است و آمريكايي‌ها هم احتمالا نخواهند توانست با يك حكومتي كه با بندبازي به ثبات خود ادامه مي‌دهد ارتباط مستحكمي برقرار كنند. زيرا هر روز اين حكومت در معرض خطر از سوي هر دو جناح مخالف و منتقد حاكمان عربستان است. هر چند هنوز جامعه مترقي و روشنفكر عربستان درحد و اندازه‌اي نيستند كه رهبري اقدامي را در اين كشور به دست بگيرند و اگر هم اين توان در آنها به وجود بيايد، با مقاومت شديد فرودستان عربستان مواجه خواهند شد. بنابراين با بررسي شرايط داخلي عربستان، اين نتيجه حاصل خواهد شد كه آنها در وضعيت بي‌ثباتي قرار دارند و برخلاف آنچه تصور مي‌شود كه دلارهاي نفتي مي‌تواند اشتغال و رشد اقتصادي و ثبات را در عربستان پديد آورد اما اين‌گونه نيست، چرا كه عربستان در يك بي‌ثباتي قرار دارد.

با توجه به آنچه اشاره داشتيد، طبقه روشنفكر نمي‌تواند در معادلات داخلي عربستان در آینده ايفاي نقش كند. اگر اين كشور دچار تحولاتي در داخل شود، جانشين اين خاندان چه گروه و نگرش فكري خواهد بود؟

عربستان داراي دوران پرالتهابي در آينده خواهد بود. البته گروه روشنفكران نيز در اين كشور چندان ضعيف نيستند. ضمن اينكه بايد در نظر داشت پراكندگي جمعيت به‌صورت ناگهاني در اين كشور از ۸۰ درصد روستايي و ۲۰ درصد شهري به ۸۰ درصد شهرنشين و ۲۰ درصد روستايي تغيير پيداكرده است كه آثار فرهنگي اين تغيير با تاخير در جامعه عربستان مشخص خواهد شد. براي درك بهتر اين موضوع بايد اذعان داشت كه تحولات آينده عربستان به سمت‌وسوي جامعه مدني خواهد بود اما اگر در موقعيت فعلي براي حكومت آل سعود مشكلي پديد آيد، اين كشور به‌ احتمال زياد به سمت تجزيه حركت خواهد كرد. از يك سو بخش‌هاي عمده كه اختلافات قبيله‌اي با يكديگر دارند و از سوي ديگر اختلافاتي كه با همسايگاني اعم از قطر، امارات و مسقط وجود دارد، منجر به بي‌ثباتي در عربستان مي‌شود به نحوي كه هر يك از بخش‌هاي منتقد داخلي در عربستان به حكومت محلي و منطقه‌اي منتهي می‌شوند. از اين نكته نبايد غافل شد، اختلاف در درون خانواده سلطنتي عربستان هم در حال افزايش است زيرا بسياري از نسل‌هاي جديد آنها در دانشگاه‌هاي درجه ‌يك جهان تحصيلكرده و داراي ديدگاه‌هاي بين‌المللي هستند و با ديدگاه‌‌هاي قبيله‌اي، واپسگرايانه، القاعده زده عربستاني و داعشي وار هماهنگ نيستند. شاهزاده خانم دختر فقيد ملك عبدا... حقوقي را براي خود و براي اولين بار براي زنان عربستان از درون عربستان مطالبه كرده بود و حتي دختر ملك سعود يكي ديگر از اين اشخاص تحولخواه است.

برخي بر اين اعتقاد هستند كه درموقعيت فعلي اگر آل سعود در عربستان حاكم نباشند، بي‌ثباتي در اين كشور به وجود مي‌آيد بنابراين بهترين حاكميت در مقطع فعلي آل سعود است. اين تحليل تا چه اندازه منطقي است؟

اگر بهترين حاكميت را حفظ وضع موجود و قدرت يك دولتي بدانيم كه سودي براي ملت ندارد بايد اين تحليل را پذيرفت. اما اگر قرار باشد ملت ارتباطي با دولت خود نداشته باشد و رابطه آن حاكميت با ملت رابطه متعارف دولت و ملت نباشد بلكه رابطه يك شركت سهامي باشد كه كل سهام آن متعلق به يك خانواده است و شهروندان آن كشور حتي جزو سهامداران خرد هم محسوب نمي‌شوند، آن‌گاه بايد اين تحليل را پذيرفت. اگر رابطه بين مردم و حكومت اين‌چنين باشد چه باكي از تفكيك اين مملكت وجود دارد و چرا هر بخش و قبيله‌اي سرنوشت خود را خودش در دست نگيرد به اين معني كه در چنين شرايطي براي يك شركت احساسات ملي وجود ندارد كه مايل به حفظ و بقاي آن قدرت به عنوان بهترين راه‌حل باشد. اين‌گونه منطق‌ها كه بر اساس حفظ وضعيت موجود است درباره حكومت‌هايي است كه آن حكومت‌ها متعلق به ملت خود هستند، نه كشوري كه بين ملت خود و حاكميت و دارايي‌های اين كشور ارتباط مستحكم و تنگاتنگي وجود ندارد.

برخي از آينده پژوهان بر اين اعتقاد هستند كه آمريكا براي آينده عربستان نوعي دموكراسي فرمايشي را در نظر دارد كه اگر تحولي در داخل اين كشور به وجود آمد از طريق اين نوع دموكراسي بتواند مردم‌سالاري را در عربستان حاكم كند، اين نوع نگرش اساسا تا چه اندازه با واقعيت‌هاي اين كشور سازگاري دارد؟

به‌ هيچ ‌وجه. يك دشمن را نبايد فقير و بيچاره شمرد تا برسد به اين نكته كه كشور قدرتمندي مانند آمريكا چنين تصورات كودكانه‌اي درباره عربستان داشته باشد. دموكراسي در جامعه عربستان امري است كه آمريكايي‌ها بهتر از همه به غير ممكن و محال بودن آن در شرايط كنوني اذعان دارند؛ يعني اگر قرار باشد به اين معنا كه هر نفر يك راي در عربستان داشته باشد، بايد مطمئن بود بيش از ۵۰ درصد مردم عربستان به روش‌هاي القاعده و داعش راي خواهند داد و سلطنت را كنار خواهند گذاشت. حال سوال اين است كه اين نگرش كه بر مبناي اكثريت است را مي‌توان دموكراسي ناميد و آيا آمريكا خشنود خواهد شد؟ آمريكايي‌ها حداكثر كاري كه مي‌توانند در عربستان انجام دهند اين است كه ارزش‌هاي آمريكايي را در عربستان رواج دهند و شكل زندگي را در عربستان طوري طراحي كنند كه به‌جاي كلمه دموكراسي زندگي به شيوه غربي و آمريكايي را چنان در اين كشور جا بيندازند كه بعدها كه زمينه فرهنگي به وجود آمد آن‌گاه شيوه‌هاي حكومتي را در عربستان القای كنند. اين مورد هم تا بيست‌تا سي سال آينده امكان‌پذير نيست. آنچه در مدارس و دانشگاه‌ها و موسسات فرهنگي عربستان تدريس مي‌شود تفاوتي با مكتب خانه‌ها و روش‌هاي وهابي قديمي ندارد. در بخش‌هاي آرامكو نوعي زندگي متفاوتي عادي شده است و حتي اتباع عربستاني‌هایی كه در آن قسمت‌ها كار مي‌كنند از ذهنيت بازتري به قضايا نگاه مي‌كنند كه تبديل آنها به يك روحيه ملي و گسترده در سراسر سرزمين قبايلي عربستان در زمان فعلي محال است و آمريكايي‌ها هم در اتاق‌هاي فكر خود كه از كارشناسان درجه‌يك دانشگاهي برخوردار هستند يقينا مي‌دانند عربستان آخرين بخش در كشورهاي خاورميانه است كه به‌سوي دموكراسي حركت مي‌كند. لذا بنده اين مورد را نه به عنوان يك سياست داخلي و نه به عنوان يك سياست القايي و تدريجي عملي نمي‌دانم و محال است اين سياست اجرايي شود.

در چنين شرايطي چگونه از عربستان و حاكميت اين كشور به عنوان متحد استراتژيك آمريكا در منطقه نام‌برده مي‌شود. آيا اين سياست در آمريكا نسبت به عربستان تغيير كرده است؟

يك‌ زماني مردم در چنان سطح پاييني بودند كه تابع محض ملوك خود بودند. ازجمله مردم عربستان سعودي از اين قاعده مستثنا نبودند. در زمان سيطره آل سعود در عربستان و بخصوص پيدا شدن نفت در اين كشور هيچ‌كسي فكر نمي‌كرد كه مردم عربستان براي خود حقي درقدرت قائل باشند، بنابراين در آن شرايط شركت‌هاي نفتي تنها با حاكميت عربستان قرارداد مي‌بستند و در فكر چيز ديگري نبودند. آمريكايي در آن زمان تنها به دنبال اطمينان از دستيابي به منافع انرژي بودند. هرچند منابع انرژي آمريكايي‌ها در همان زمان هم از همه جاي دنيا بيشتر بود ولي مي‌دانستند آن منابع در آينده رو به كاهش خواهد بود و درك كرده بودند كه اگر منابع انرژي بيشتري در اختيار داشته باشند بربخش‌هاي ديگر دنيا هم نفوذ خواهند داشت لذا دليل حضور آمريكا در عربستان وجود منابع سرشار انرژي است. كما اينكه يكي از دلايل شكست محروم دكتر مصدق هم اين بود كه تصور مي‌كرد دنيا نيازمند الزامي به نفت ايران است درحالي‌كه وقتی نفت ما تحريم شد و خريداري نشد دنيا هيچ آسيبي نديد. زيرا آرامكو در عربستان و وجود نفت در عربستان بود كه نبود نفت ايران را پوشش داد. اين كشور هنوز هم بزرگ‌ترين توليدكننده و صادركننده نفت در جهان است، ولي اين اتحاد استراتژيك آمريكا با عربستان هيچ‌گاه جنبه نظامي نداشته ‌است. روش زندگي مردم عربستان و وابستگي مردم به يارانه‌ها طوري اين ملت را ضعيف كرده بود كه وقتی صدام به كويت حمله نظامي كرد همين عربستاني كه امروز اين‌همه ادعا دارد و در عرصه بين‌المللي نفس‌كش مي‌طلبد در برابر صدام حسين هيچ عكس‌العملي نشان نداد و تنها پايگاه‌هاي خود را در اختيار نيروهاي آمريكايي گذاشت تا آنها صدام را از كويت بيرون كنند. لذا اين عربستان است كه متحد استراتژيك آمريكا است و در اين مدت خريدهاي سلاح خود را افزايش داده است، درصورتي‌كه خريد سلاح كافي نيست، بايد توانايي استفاده از آن وجود داشته باشد. البته عربستان هنوز بزرگ‌ترين كشور نفتي است و براي آمريكا اين موضوع اهميت دارد ولي اساس و بنيان حاكميت در عربستان سست است و اين بنيان روزبه‌روز هم متزلزل‌تر خواهد شد.

ايران همسايه اين كشور است و در قطع كامل روابط ديپلماتيك با اين كشور قرار داريم، ايران در اين شرايط بايد چه رويكردي نسبت به عربستان داشته باشد؟

ايران قرباني حمايت از حقوق اعراب است اما همين اعراب در برابر درخواست عربستان در كنفرانس اسلامي عليه ايرانيان راي دادند و از عربستان حمايت كردند و ايران را متهم مي‌كنند كه به چه علت از حقوق مردم فلسطين حمايت مي‌كند. ايران هم حمايت از حقوق مردم فلسطين را مبناي استراتژيك خود قرار داده است و تنها مساله اين است كه ايران به‌تنهايي بايد اين حمايت را انجام دهد يا سعي داشته باشد اين حمايت به‌صورت دسته‌جمعي توسط كشورهاي عربي و اسلامي صورت بگيرد تا ايران را به‌تنهايي به دام مبارزه نيندازند. با يك دولت اشغالگر با روش اصولي‌تري بايد مبارزه كرد؛ و يكه‌تازي ايران در اين مورد، مورد كمال بهره‌برداري را برای آل سعود داشته است، لذا اين مساله نياز به كار كارشناسي سطح بالا دارد تا ضمن حفظ اصول حمايت از حقوق مردم اين اقدام به شكلي صورت بگيرد كه اين بهانه‌ها از آنها گرفته شود.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین