کد خبر: ۱۱۹۸۰۴
تاریخ انتشار: ۱۹ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۸:۰۰
«اگر آیت‌الله طالقانی در روزگار ما به سر می‌برد، هیچ نماینده‌ای در مجلس یا غیر آن جرأت نمی‌کرد به اصحاب رسانه اهانت کند، چه رسد که دست از آستین قدرت برآورد و مشت بر دهان خبرنگار بکوبد. اگر آیت‌الله طالقانی در روزگار ما بود، با عوام‌فریبی و فریفته عوام‌ شدن هر دو مبارزه می‌کرد و با خرج‌ کردن ثروت ملی برای جمع‌آوری آراء و وعده‌های آب و نان مبارزه می‌کرد و آنها را کینه‌توزترین دشمنان خدا می‌دانست.»
  «اگر آیت‌الله طالقانی در روزگار ما به سر می‌برد، هیچ نماینده‌ای در مجلس یا غیر آن جرأت نمی‌کرد به اصحاب رسانه اهانت کند، چه رسد که دست از آستین قدرت برآورد و مشت بر دهان خبرنگار بکوبد. اگر آیت‌الله طالقانی در روزگار ما بود، با عوام‌فریبی و فریفته عوام‌ شدن هر دو مبارزه می‌کرد و با خرج‌ کردن ثروت ملی برای جمع‌آوری آراء و وعده‌های آب و نان مبارزه می‌کرد و آنها را کینه‌توزترین دشمنان خدا می‌دانست.»

هفته‌نامه صدا نوشت: «۱۹ شهریور سالروز درگذشت آیت‌الله سیدمحمود طالقانی است. هر پاسخی به این سوال که «اگر آیت‌الله طالقانی زنده بوده امروز چه می‌کرد؟» ناگزیر همراه با احتمال است اما غیرممکن نیست. نزدیک‌ترین راه برای یافتن پاسخ، مراجعه به اشتغالات فکری و سیره عملی و خصوصا دغدغه‌های آیت‌الله طالقانی است که زندگی خود را با آنها سر کرد. اشتغال فکری و دغدغه اصلی آیت‌الله طالقانی را باید در دو لایه جست‌وجو کرد. یعنی در زندگی او به عنوان یک روحانی و به عنوان یک مرد سیاسی.

طالقانی: شخصیت روحانی

او یک روحانی بود که در حوزه‌های علمیه ایران و نجف درس خوانده بود و با کسب بالاترین مراجع علمی و فقهی به مرحله اجتهاد رسیده بود اما به دنبال مرجعیت و زعامت دینی نبوده بلکه با درک نیازهای زمانه خود، به فعالیت دینی و فرهنگی برای رشد فکری مردم و آگاهی‌رسانی و گسترش فرهنگ دینی مردم پرداخت. آیت‌الله طالقانی در این کار سراغ طبقات نخبه و درس‌خوانده رفت و سعی کرد با آنها گفت‌وگو کند و نیازهای زمانه خود را از زبان ایشان بشنود.

وی با نخبگان و پژوهشگران و روشنفکران ارتباط مستمر داشت و جلسات بحث و بررسی را برای مباحث فکری و عقیدتی روز و مکاتب سیاسی به ویژه تعالیم کمونیسم تشکیل داد. در آن روزگار آیت‌الله طالقانی با توجه به نیازهای روز، روشنگری و دفاع از تعالیم دینی و قرآنی در مقابل شبهه‌افکنی‌ها و موج‌های جدید فکری از قبیل پاک‌دینی کسروی یا انتقادات سنگین علمی و فکری در مورد اسلام و تشیع را وجهه همت خود قرار داد. آیت‌الله طالقانی با چنین سبک و شیوه‌ای، نوآوری بزرگی در سنت تبلیغ روحانیان به وجود آورد.

سخنرانی‌های او در رادیو در دهه ۱۳۲۰ که با اطلاع و تشویق آیت‌الله بروجردی انجام می‌شد، نخستین حضور یک روحانی در دستگاه رادیو به شمار می‌رفت. آیت‌الله طالقانی هم مانند هر روحانی دیگری، مسجد و محراب داشت و با مردم عادی ارتباط مستقیم برقرار می‌کرد و از سنت عملی روحانیان در تبلیغ مانند سخنرانی در جلسات دینی و هیأت مذهبی و پیش‌نمازی در مساجد به دور نبود اما آن را به سبک خود انجام می‌داد. باری، اوج فعالیت‌های آیت‌الله طالقانی به عنوان یک روحانی را باید در مسجد هدایت در دهه‌های ۱۳۳۰ و ۱۳۴۰ مشاهده کرد. جلسات تفسیر قرآن و درس او در این مسجد و خصوصا دعوت از فضلا و روحانیون و روشنفکران برجسته مانند مهندس بازرگان، دکتر سحابی، شهید باهنر، شهید بهشتی، شادروان محمدتقی جعفری و دیگر پیشگامان نوآوری دینی برای سخنرانی، در ساختن و پرداختن شاکله فکری و دینی نسل‌های نو نقش مهمی داشته است. پایه‌های تفسیر پرتوی از قرآن نیز در همین جلسات گذاشته شد و بعدا در دهه ۱۳۴۰ ادامه یافت.

تأملی در سیر زندگی آیت‌الله طالقانی به عنوان یک روحانی و سبک و شیوه او در تبلیغ نشان می‌دهد که او به خوبی نیازهای دوران خود را درک کرده بود و بدون این‌ که دچار افراط شود، به دنبال نوآوری فکری و نوسازی فکر دینی بوده است. هدف او تلفیق آموزه‌های دینی با نیازهای حادث و تطبیق دین با یافته‌های علمی و بالاخره دفاع از کیان دین و فرهنگ مردم به زبان روز و رفع شبهات و اثبات حقانیت قرآن کریم و آموزه‌های اسلام بوده است.

طالقانی: رجل سیاسی

زندگی سیاسی او چهره دیگری از وی ترسیم می‌کند و بخش دیگری از اشتغالات فکری و دغدغه‌ها و نگرانی‌های او را نشان می‌دهد. شروع فعالیت سیاسی او در دهه ۱۳۲۰ و اوج آن در دهه ۱۳۳۰ و دهه ۱۳۴۰ است. در این دو دهه مهم‌ترین مسائل روز سیاسی عبارت است از مساله بی‌حجابی در عصر رضا شاه، مساله ملی‌ شدن نفت در دهه ۳۰ و بالاخره نهضت ۱۵ خرداد در دهه ۴۰ و اوج استبداد شاهنشاهی و حکومت ساواک در دهه ۵۰ که وی اغلب در زندان بود. بحث و گفت‌وگو درباره منش و روش سیاسی آیت‌الله طالقانی در هر یک از این ادوار مختلف‌، مستلزم مراجعه به سوابق و تاریخ آن سه دهه است اما مبارزه با استبداد و استعمار دفاع از قانون اساسی مشروطه واقعی و حمایت از نهضت‌های آزادی‌بخش به ویژه فلسطین و شیوه مدارا و تلاش برای فهم و سپس اقناع مخالفین همراه با سعه صدر و احترام به عقاید دیگران از ویژگی‌های مبارزه سیاسی او در این دوره است.

همکاری در تأسیس نهضت مقاومت در جریان مبارزات جبهه ملی و سپس همکاری با نهضت آزادی و همچنین سال‌های زیاد زندان و تبعید با صبوری همراه با استقامت در نظر و عمل سیاسی نیز در همین سال‌ها است که رخ می‌دهد و وجهه سیاسی او را پررنگ‌تر می‌کند اما به نظر من نکته مهم که در اواخر حیات سیاسی آیت‌الله طالقانی رخ داد، پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۱۳۵۷ است که مجاهدت‌ها و زحمات آیت‌الله طالقانی و دیگر مبارزان و پیشگامان، به بار نشست و طومار ۲۵۰۰ سال سلطنت و استبداد را در هم پیچید و انقلاب پیروز شد و قدرت را در دست گرفت.

برای متفکرین و مبارزین سیاسی کمتر پیش می‌آید که نتیجه تلاش‌ها و مبارزات خود را در زمان حیات خود مشاهده کنند ولی آیت‌الله طالقانی این بخت را داشت که فروریختن بساط استبداد و پیروزی مردم را که عمری بر سر آن گذاشته بود به چشم ببیند اما نکته‌ای که در زندگی سیاسی او شاخص و برجسته است این است که او شیفته قدرت نشد و به دلیل صداقت و بینش دینی و سیاسی عمیقی که داشت، زودتر از همه متوجه شد که تازه اول کار است و اگر غفلت شود یا کار به دست آدم‌های طماع و قدرت‌پرست و عوام‌فریب و توده‌های انقلابی و هیجان‌زده بیفتد، زمینه‌ برای سوءاستفاده و انحراف فراهم می‌شود. مراجعه به سخنرانی‌های ایشان در هشت ماه پس از پیروزی انقلاب و خصوصا خطبه‌های ایشان در نماز جمعه تهران به خوبی نشان‌دهنده دغدغه اصلی او است. تأکید بر این که مردم باید در امور کشور و جامعه حضور داشته باشند (شوراها) و نیز تأکید بر این که هدف اصلی و نهایی انقلاب، نجات انسان است و سرنگونی رژیم استبداد، نقطه آغاز این حرکت بزرگ است، همواره در سخنان ایشان بوده است. نقطه اوج نگرانی آیت‌الله طالقانی را که بیشتر به یک پیش‌بینی هوشمندانه شبیه است تا یک خطابه، می‌توان در آخرین سخنرانی ایشان در نماز جمعه در مرداد ۱۳۵۹ که در بهشت زهرا برگزار شد - یعنی یک ماه قبل از درگذشت ایشان- دید. اخطار نسبت به عوام‌فریبی و سوءاستفاده از اعتماد مردم، بها دادن به مردم به عنوان صاحبان اصلی انقلاب و تأکید بر هوشیاری در مقابل وعده‌های توخالی و ... به جای هرگونه توضیح و شرح بهتر است بخشی از عین سخنان ایشان را بیاوریم: «انسان می‌خواهد آزاد نفس بکشد، آزاد زندگی کند و در مقدرات خودش آزاد باشد. آن کس که وعده آب و نان فقط می‌دهد، دلسوز بشر نیست.»

و اما امروز

از آن‎ چه گفتیم می‎توان فهمید که اگر آیت‌الله طالقانی در روزگار ما به سر می‌برد، با موج‌سازی‌های فرهنگی برای پنهان‌ کردن حقایق از مردم یا اشرافی‌گری تازه به دوران رسیده‌ها، با تنگ گرفتن و سخت‌ گرفتن به رسانه‌ها، با سخت‌گیری‌ها و نظارت‌های جورواجور و البته بی‌جا بر حق انتخاب مردم، با سخت‌گیری بر صاحبان اندیشه و هنر مخالفت می‌کرد، او آزاده‌مردی بود که درد دین‌داری همراه با آزادی هر دو را داشت. شیفته دین‌داری همراه با آزادی و کرامت انسان بود. اگر آیت‌الله طالقانی در روزگار ما به سر می‌برد، هیچ نماینده‌ای در مجلس یا غیر آن جرأت نمی‌کرد به اصحاب رسانه اهانت کند، چه رسد که دست از آستین قدرت برآورد و مشت بر دهان خبرنگار بکوبد. اگر آیت‌الله طالقانی در روزگار ما بود، با عوام‌فریبی و فریفته عوام‌ شدن هر دو مبارزه می‌کرد و با خرج‌ کردن ثروت ملی برای جمع‌آوری آراء و وعده‌های آب و نان مبارزه می‌کرد و آنها را کینه‌توزترین دشمنان خدا می‌دانست.»
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین