کد خبر: ۱۱۹۵۸۸
تاریخ انتشار: ۱۸ شهريور ۱۳۹۵ - ۰۹:۱۷
بياييد خوش‌بين باشيم و فرض را بر انجام مطالعات دقيق طرح بگذاريم. در چنين شرايطي ناديده گرفتن ورودي پاركينگ اتومبيل‌ها، بارگيري و باراندازي مغازه‌ها، كاربري‌هاي اطراف خيابان، نقش ترددي معبر، وضعيت امنيت اجتماعي و... اتفاقات پيش‌بيني نشده و جزيي بود كه رخ داد!
موضوع پياده‌راه در شهرهاي جهان عموما بحثي كهنه و حل شده است. ساكنان شهرهاي بزرگ و حتي كوچك در جهان قادرند تعريف روشن و دلنشيني از فضاي شهري پياده راه و مفهوم آن ارايه دهند. موضوعي كه در كشور ما همچنان بدون توجه به مباني اوليه در هاله‌اي از ابهام مانده است.

به راستي پياده راه چگونه فضايي است؟ آيا مسدود كردن امكان دسترسي خودرو به يك خيابان شهري، آن را بدل به پياده راه خواهد كرد؟ تفكري كه متاسفانه اين روزها در ذهن شهروندان ما جاي گرفته و باعث آن نيز مستقيما مديريت شهري است. پاسخ سوال مسلما خير است. پياده‌راه در وهله اول يك فضاي شهري به حساب مي‌رود و فضاي شهري به معناي فضايي است كه شهروندان با اختيار خود مايل به حضور در آن باشند و تعاملات اجتماعي در آن صورت پذيرد. به عبارت ساده‌تر، پياده‌راه مكاني است سرزنده، فعال و خوشايند كه داراي خاصيت دعوت‌كنندگي براي حضور در فضا بوده و البته امكان تردد اتومبيل نيز در آن وجود ندارد.

از تعاريف كلي كه بگذريم در يك سخن پياده‌راه بايد آرامش و تمايل به حضور را براي شهروندان به ارمغان آورد. يكي از اصلي‌ترين دلايل حذف اتومبيل، كاهش استرس و تنش ناشي از تداخل حركتي سواره و پياده به حساب مي‌رود. پس مي‌توانيم بگوييم مسير پياده‌اي كه فاقد سرزندگي بوده، تمايل حضور را فراهم نمي‌آورد و آسايش جسمي و رواني و امينت را تامين نمي‌كند، در واقع يك پياده راه نيست! حتي اگر چنين نامي بر آن بگذاريم.

آري، بار ديگر سخن از موضوع بحث‌برانگيز به اصطلاح پياده راه ١٧ شهريور است. پروژه‌اي كه نماد افراط در موضوعي ديگر از موضوعات شهرسازي به حساب مي‌رود. تكرار اشتباهي نظير پروژه نواب! طرحي كه بارها نقدش كرديم به گونه‌اي كه به نظر مي‌آمد ديگر به چنين اشتباهاتي دست نخواهيم زد. اما در عمل بازهم همان روند طي مي‌شود تا پس از طي پنج سال پروژه‌اي شكست خورده داشته باشيم و بازگرداندن آن به وضعيت روز نخست! اگر بنا باشد هر بار اينگونه به تكرار اشتباهات بپردازيم ديگر چيزي از اين كلانشهر تكه پاره به جا نخواهد ماند. كلانشهري كه به آزمايشگاه تصميمات عجولانه و تجربي مديران شهري بدل شده است. تهران جدا دارد از نفس مي‌افتد.

صحبت از پياده راه ١٧ شهريور در سال ١٣٩١ آغاز شد. در آن روزها سخن از يك دهه مطالعه به عنوان پشتوانه اين طرح، دفاعي بود كه به مخالفت اعضاي شوراي اسلامي شهر ارايه شد. اما موضوع پنهان ماندن غرض‌مندي مطالعات است. اصولا اتفاقي كه بسيار در كلانشهر تهران رخ مي‌دهد، صورت دادن مطالعات هدفمندانه است. به عبارت ديگر گروه كارشناسان مطالعات را به گونه‌اي پيش خواهند برد كه كارفرما بخواهد. از ابتداي امر، پيش از بررسي‌هاي مرتبط با تحقق‌پذيري و امكانسنجي طرح‌ها، مهر تاييد بر طرح خورده و طي كردن اين مراحل تنها تشريفاتي حوصله سر بر تلقي مي‌شود. تمايل ما بر آن بود ـ يا شايد آرزو داشتيم ـ پياده‌راهي سرزنده، جذاب، امن و... داشته باشيم. اما آنچه در عمل اتفاق خواهد افتاد، بازتاب شرايط واقعي حاكم بر محيط است. شرايطي كه با فيلتر كردن در مطالعات ناديده انگاشته شدند و حال با چهره‌اي بسيار كريه‌تر رخ نمايانده‌اند. ما درمان قلب بيمار قلبي‌مان را رها كرديم و به مشاطه رخ او براي پنهان كردن بيماري‌اش كرديم. كاري كه بارها و بارها انجامش داده‌ايم. تا زماني كه برخورد با طرح‌هاي شهري بدين صورت باشد، نه تنها از مشكلات كاسته نخواهد شد، بلكه همواره با مسائلي پيش‌بيني نشده با رنگ و بويي متفاوت مواجه خواهيم شد. چنين روندي تا چه زماني ادامه مي‌يابد؟ آسيب‌هايي كه از چنين اتفاقي ديده‌ايم كفايت نمي‌كند؟ تجربه نواب، جواديه، امام علي و... چندين بار ديگر بايد تكرار شود؟ بگذاريد اعتراف كنيم، احداث يكي از ٢٢ پياده‌راه شهر تهران كه در برنامه عملياتي پنج ساله آورده شده بود، محرك اصلي طرح پياده راه‌سازي خيابان ١٧ شهريور به حساب مي‌رفت و نه مطالعات نياز سنجي بافت. دليل انتخابش هم شايد با تكيه بر اصل هرچه بزرگ‌تر، چشمگيرتر! صورت پذيرفت.

بياييد خوش‌بين باشيم و فرض را بر انجام مطالعات دقيق طرح بگذاريم. در چنين شرايطي ناديده گرفتن ورودي پاركينگ اتومبيل‌ها، بارگيري و باراندازي مغازه‌ها، كاربري‌هاي اطراف خيابان، نقش ترددي معبر، وضعيت امنيت اجتماعي و... اتفاقات پيش‌بيني نشده و جزيي بود كه رخ داد! اما ناگزيري براي قرار دادن كانكس نيروي انتظامي در راستاي برقراري امنيت به معناي واقعي اعتراف به شكست است. چنين اقدامي نشانگر آن‌است كه نه تنها اجراي طرح موفقيت‌آميز نبوده، نظم اجتماعي شكل گرفته در خيابان در طول سال‌ها و نظارت اجتماعي برقرار شده در آن را نيز برهم زده است. مگر مي‌شود متخصص باشيم و چنين عواملي را نبينيم؟ مگر مي‌شود مديران شهري باشيم و بر چنين موضوعاتي چشم ببنديم؟

فارغ از نياز به تخصص، يك‌بار پياده روي از سر اجبار در ساعات ظهر داغ تابستان در اين پياده راه همه‌چيز را بر ما روشن مي‌كند. بعلاوه، از پايه‌ترين مباحث شهرسازي آن است كه براي جذب شهروندان به فضاي شهري و تامين سرزندگي آن دو موضوع كلي اهميت دارد: تامين دسترسي مناسب به فضا و كاربري‌هاي جذاب! با برقراري چنين شرايطي شهروندان بدون نياز به تبليغات و اصراري، در فضا حضور مي‌يابند. بيش از آن هر اقدامي كه صورت پذيرد در راستاي ارتقاي كيفيت محيط است. اما در پياده راه ١٧ شهريور ما اين دو اصل پايه‌اي را ناديده گرفته‌ايم. حتي به نحوي بر خلاف آن نيز حركت كرده‌ايم. عدم توجه به چنين موضوعات ساده‌اي جاي تعجب دارد! آيا نياز بود حتما پروژه انجام بگيرد و پس از ضرر و زيان بسيار به ما ثابت شود كه نظرياتي كه بيش از يك قرن است كه در كشورهاي ديگر ملاك عمل است صحيح است!با مرور سال‌هاي گذشته مي‌بينيم، در روزهايي كه صحبت از لزوم تسهيل حركت سواره مي‌كرديم و طرح طبقاتي براي اتوبان‌هايمان ارايه مي‌كرديم، همزمان اندر مزاياي پياده مداري و گذشت دوران تسلط خودرو بر شهرها سخن مي‌گفتيم و طرح پياده راه ١٧ شهريور را توجيه مي‌كرديم. در نهايت هيچ يك به نفع شهروندان تمام نشد! آن يكي بدون تاثير چنداني بر حجم ترافيك، اسباب افزايش فرهنگ تمايل به خودرو شخصي را فراهم آورد و اين يكي باعث نارضايتي، ناامني و مجموعه‌اي از مسائل شد. اين همان غرضمندي در بحث برنامه‌ها و طرح‌هاي شهري است!از روزهاي ابتدايي آغاز پروژه نشانه‌هاي ناموفقي طرح مشهود بود. اما مديران شهري با لجاجت و تكيه بر آزمون و خطا به انتظار مشاهده آنچه خود تمايل داشتند نشستند. هر گونه معضلي در طرح به زمان واگذاشته شد و ارايه راهكارهاي ثانويه. اما شهروندان تاب چنين انتظاري را ندارند. شهرونداني كه براي تامين معاش خود و خانواده‌شان وابسته به كسب و كاري هستند كه طي سال‌ها و سال‌ها شايد توانسته‌اند به بار بنشانند. آنها نمي‌توانند صبر كنند تا شايد روزي پس از گذشت يك دهه شرايط تغيير كند. هنگامي كه قادر نباشند از كسب و كارشان درآمد مكفي كسب كنند ناگزير به ترك كسب و كار يا تغيير آن حتي به مشاغل ناهنجار مي‌شوند. اين شرايطي است كه مديريت شهري با اقدامات ناانديشيده به ايشان تحميل كرده! آخر براي شهروندان دلسردي مي‌ماند و بي‌تعلق خاطري به محلي كه روزي دغدغه‌شان بود. اينچنين مي‌شود كه تهران هر روز و هر روز به سمتي مي‌رود كه براي شهروندانش بي‌اهميت مي‌شود. اينچنين است كه ذره ذره تهران را از بين مي‌بريم. با تمام اينها جاي شكرش باقي است كه به اشتباهات‌مان اعتراف مي‌كنيم و شكست پروژه را مي‌پذيريم. حداقل به اين طريق سعي بر آن داريم تا ذهن شهروندان را از حجم هزينه، زمان و ضررهاي متحمل شده دور‌سازيم. ساختار مديريت شهري ما، مديراني با مناعت طبع دارد كه اشتباهات‌شان را مي‌پذيرند و مجددا تكرارش مي‌كنند و بار ديگر مي‌پذيرند! حتي كودكي خردسال نيز واقف است كه با عذرخواهي و پذيرش اشتباه آنچه از دست رفته بر نخواهد گشت. بگذاريد به اعداد و ارقام پروژه نگاهي داشته باشيم. موضوعات كمّي همواره قانع‌كننده‌تر از موضوعات كيفي بوده‌اند. در سال ١٣٩١ هزينه اوليه پروژه معادل با دو ميليارد تومان برآورد شد. پس از آن در متمم بودجه مبلغ ٢٠ ميليارد تومان براي رديف بودجه پروژه در نظر گرفته شده بود كه شورا با آن مخالفت كرده و اين رديف را حذف كرد. اما در نهايت گفته‌ها حاكي از آن است كه در حدود ٤٠ ميليارد تومان هزينه تمام شده پروژه بوده است. جدا از سوال برانگيز بودن چگونگي اجرايي شدن پروژه‌اي فاقد رديف بودجه، بايد هزينه‌هاي ديگري را نيز در اين محاسبات منظور كرد. به عنوان مثال صدمه خوردن به اشتغال و حيات قريب به ٢٠٠٠ نفر، اعمال تغييرات در بيش از ١٠٠ واحد كسبي، كاهش ارزش زمين و البته برگزاري جلسات متعدد و راهكار انديشي براي حل معضلات پس از اجراي پروژه. در شرايطي كه طبق آمار ارايه شده توسط شهرداري در سال‌هاي مختلف تنها ٨٠-٧٠ نفر به‌واسطه اجراي پروژه دچار خسران شده‌اند. متاسفانه اين قضيه به فراموشي سپرده مي‌شود كه بار هزينه اقدامات اينچنين ما بر دوش شهروندان قرار مي‌گيرد. هنگامي كه نامه‌اي با امضاي ٣٠٠ نفر از ساكنان بافت و ٩٠٠ نفر از كسبه در جست‌وجوي كورسوي اميدي به شوراي اسلامي شهر تهران ارسال شد، اينگونه توجيه شد كه اينها تعداد محدودي از كسبه خاص هستند و به مرور زمان با تمهيدات لازمي كه انديشيده شده مشكلات‌شان حل خواهد شد. البته اينگونه نيز شد. با گذشت زمان بار ديگر اشتباه بودن يك پروژه كلان ثابت و با بازگشايي خيابان مشكلات بسياري از ميان برداشته خواهد شد! تا زماني كه چنين ضررهايي بي‌اهميت انگاشته شوند، همچنان تكرار خواهد شد. بر اين اساس، ساكنان و كسبه خيابان هفده شهريور بيشترين خسران را متحمل شدند. از ترافيك‌هاي شديد و چندين ساعته روزهاي آغاز اجراي طرح، تا بي‌رونقي و كسادي كسب و كار و عدم امنيت در اين روزها. گذشتن آسوده از كنار چنين وقايعي اعم از بزهكاري، اعتياد، تصادف، اشتغال كاذب تا قتل در پياده راه ١٧ شهريور دور از انصاف است. بماند كه حتي دستفروشان نيز به دليل كمبود رهگذر در پياده راه حاضر به كسب در آن نبودند! اين روزها كه از عمر پروژه‌هاي كلان و جهادي چند سالي مي‌گذرد، كم كم دوره اعتراف به اشتباهات فرا رسيده است. اگرچه پنج سال براي پذيرفتن و بازگرداندن وضعيت پياده راه ١٧ شهريور به حالت اوليه زمان طولاني‌اي بود، اما به نظر مي‌رسد زمان براي برخي پروژه‌ها همچنان باقي مانده است. اميدواريم ابراز ندامت از پروژه‌‌هاي كلان اينچنين پايان يابد. اميدواريم روزي نرسد كه اين سوال مطرح شود كه چرا با وجود منسوخ شدن احداث بزرگراه‌هاي طبقاتي در تمامي شهر‌هاي پيشرفته جهان و برچيده شدن آن، بازهم ما به تكرار اين اشتباه مي‌پردازيم! خداي را شاكريم كه زلزله فراموش شده تهران، هنوز اتفاق نيفتاده كه در آن صورت صداي بلند طبل رسوايي‌مان گوش همگان را كر خواهد كرد. شايد بهتر باشد تهران را به حال خود رها كنيم. اگر قادر نيستيم با انديشه صحيح و بهره‌گيري بي‌طرفانه از دانش انديشمندان‌مان اين كلانشهر را به سوي بهبود ببريم، با تصميمات عجولانه و شخصي اسباب نابودي‌اش را فراهم نكنيم. شايد اينگونه بتواند چند سالي نجات يابد و از پيامدهاي جراحي‌هاي حساب نشده ما در امان ماند.

محمد مهدي تندگويان نايب‌رييس كميسيون شهرسازي و معماري شوراي شهر

منبع: اعتماد

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین