|
|
امروز: جمعه ۰۲ آذر ۱۴۰۳ - ۱۳:۴۳
»
کد خبر: ۱۱۸۵۴
تاریخ انتشار: ۰۲ آذر ۱۳۹۲ - ۱۱:۳۶
سایت khamenei.ir گزارشی از حاشیه‌های دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی با فرماندهان پایگاه‌های بسیج کشور در مصلی امام خمینی تهران منتشر کرد.
متن این گزارش به شرح ذیل است:وقتی داشتیم وارد شبستان اصلی مصلی می‌شدیم، صدای همهمه و گاهی شعارهای انقلابی می‌آمد. دفعات قبلی که در برنامه‌های رهبر انقلاب در مصلی حاضر بودم ماجرای نمایشگاه کتاب بود و ازدحام مردمی که آمده بودند برای دیدن و خریدن کتاب. این‌بار اما قضیه فرق می‌کرد. همایش پرچمداران تمدن اسلامی بود و دیدار بیش از ۵۰ هزار فرمانده پایگاه‌های بسیج کشور با ایشان. ۵۰ هزار نفر تعداد کمی نیست، ولی اگر ضربش کنیم در تعداد اعضای هر پایگاه که از استعداد یک دسته هستند تا استعداد یک گردان عدد عجیبی به دست می‌آید.

وارد سالن شدیم. مثل همیشه یک مجری داشت با جمعیت شعار تمرین می‌کرد: «خونی که در رگ ماست؛ هدیه به رهبر ماست». جمعیت نصفه‌نیمه جواب می‌داد. مجری صدایش را محکم‌تر می‌کرد و انتظار داشت جمعیت هم با او هماهنگ شوند. انتظار درستی نبود. اینها همه فرمانده پایگاه بودند و عمری خودشان به این و آن تمرین داده‌اند. از طرفی به تجربه برایم معلوم شده حضور خود رهبر است که جمعیت را به هیجان می‌آورد. بگذریم از اینکه این بنده خداها از صبح زود آمده‌اند و حالا حسابی خسته‌اند. کمی که گذشت فهمیدم مجری خودش زاپاس است! مجری قبلی از بس داد زده بود، صدایش گرفته بود. مجری می‌خواست همه منظم بنشینند، ولی جمعیت بعضی نیم‌خیز و ایستاده بودند. معلوم است نمی‌شود چند ساعت پشت سر هم نشست. میثم مطیعی پشت تریبون رفت تا سرود دسته جمعی را با هم تمرین کنند. میثم دانشجوی دکتری است و البته مداحی جوان و خوب. تمرین او هم خیلی چنگی به دل نمی‌زد. من نگران این بی نظمی نبودم. یادم هست در محوطه لشگر ۲۷ محمد رسول الله صلی‌الله‌علیه‌وآله هم ۱۱۰ هزار نفر در فضای باز تمام مدت بی‌نظم بودند و با آمدن آقا انگار جان تازه گرفتند.

شاعر شعر سرود دسته جمعی هم محمدمهدی سیار بود که او هم دانشجوی دکتری است. خانم‌ها در بالکن بودند و تعدادشان هم در این برنامه کمتر از آقایان بود. دوری همانجاها زدم. زیر جایگاهی که برای آقا درست کرده بودند جمله‌ای از امام زده بودند: «باید بسیجیان جهان اسلام در فکر ایجاد حکومت بزرگ اسلامی باشند و این شدنی است».

این حرف از همان جنس حرف‌هایی بود و هست که تن خیلی‌ها را در دنیا می‌لرزاند. یادم هست رهبر انقلاب هم در مراسمی گفتند آنچه دشمنان باید نگرانش باشند سلاح هسته‌ای نیست که البته ما دنبالش نیستیم، آنها باید نگران دمیده شدن روح حماسه در میان ملتهای مسلمان باشند.

حالا هم حاضرین در مصلی هرچند خسته بودند ولی این حماسه را می‌شد در چهره‌های مصمم‌شان دید. حاضرینی که همه سربند سبز و سرخ بسته بودند و با خیال راحت نشسته بودند. و خدا امام خمینی را بیامرزد که با زنده‌کردن همین روح حماسه، مردم مسلمان ایران را از رنج و تعبی تاریخی نجات داد. حالا ما با خیال راحت زندگی می‌کنیم و با خیال راحت خیمه عزاداری می‌زنیم و حسین حسین می‌گوییم ولی همچنان مسلمانان علی الخصوص شیعیان در بسیاری از نقاط دنیا امنیت ندارند. حتی بچه‌های حزب‌الله در جنوب بیروت و لبنان مجبورند بعضی مواقع وقتی بیرون می‌روند سرشان کلاه بگذارند و نقاب کلاه را هم جلو بکشند. آن هم از عراق و بحرین و...

بگذریم؛ ساعت کمی مانده بود به ۱۰ صبح که طاقت بسیجی‌ها تمام شد و دسته جمعی شعار دادند: «ای پسر فاطمه منتظر تو هستیم». شعاری که اصلا تمرین نشده بود.

کم کم مهمانان ویژه هم آمدند. از شهردار و رئیس حوزه هنری گرفته تا دو نفر جانبازی که خود سردار نقدی ویلچرشان را هل داد و جابجایشان کرد میان صندلی‌های پلاستیکی جایگاه مهمانان. معلوم بود آقا یا رسیده‌­اند یا دارند می‌رسند. یکی از بچه‌ها زد روی شانه‌ام که: بدو برسیم به برنامه‌ی تقدیر آقا. انگار قرار بود ایشان از چند نفر از این فرمانده پایگاه‌های نمونه تقدیر کنند.

از دری که زیر جایگاه بود با مصائبی گذشتیم و در اتاقی بزرگ که شبیه اتاق عملیات بود رهبر انقلاب را دیدم که نشسته‌اند روی صندلی. جلویشان سه تا ال.سی.دی بزرگ بود که در هر کدام تصویری از چند استان زنده پخش می‌شد. سرداری داشت گزارش می‌داد از پایگاههای بسیج و اینکه آنها منتظر هستند تا رمز عملیات اعلام شود. آقا اجازه دادند و سردار یا محمداً رسول‌الله گفت و بعد از هر استانی صدای لبیک آمد و همایش و رزمایش شروع شد. آقا برای آن سردار و همه کسانی که در استان‌ها بودند آرزوی موفقیت کردند.

سردار نقدی اجازه گرفت تا چند فرمانده پایگاه نمونه معرفی شوند. چهار فرمانده‌ی آقا و سه فرمانده‌ی خانم گزارش کوتاه از عملکرد پایگاهشان دادند و رهبر انقلاب بدون عجله گوش دادند. وقتی آنها برای ارائه گزارش ایستادند روبروی آقا و شروع کردند به معرفی و دادن گزارش، آقا از روی صندلی بلند شدند و ایستادند. فرماندهان نمونه از کرج بودند و ماکو و لنگرود و سروستان و شاهرود و کرمانشاه و اصفهان. خانمی که از اصفهان گزارش می‌داد گفت دعا کنید شهید بشویم. به نظرم از میان این ۶۰ هزار نفر خیلی هایشان همین آرزو را داشتند. ملتی که شهادت آرزویش باشد بعید است شکست در کارش باشد.

بعد از جلسه تقدیر رفتیم داخل سالن. فرمانده کل قوا چند دقیقه بعد از ما آمدند به جایگاه. جمعیت همه از جا بلند شدند و با هم شعار دادند: «صل علی محمد نایب مهدی آمد». آقا برای همه‌ی سالن از ابتدا تا انتها دست تکان دادند و یک دقیقه ایستادند تا احساسات جمع فروکش کند که نکرد. بعد از چند شعار ناهماهنگ، جمعیت یک صدا شد به لبیک یا حسین. از چند تا پله بالا رفتم و به جمعیت نگاه کردم. همه دستهایشان به سمت رهبرشان بود و یک صدا می‌گفتند لبیک یا حسین. این شعار را اگر اشتباه نکنم بار اولی بود که در دیدارهای رهبر انقلاب می‌شنیدم. حتما دیگران هم در جاهای دیگر دنیا می‌شنیدند حتی در ژنو. بعد از لبیک یا حسین هم، همه پر انرژی فریاد زدند خونی که در رگ ماست هدیه به رهبر ماست تا شعار لبیک یا حسین را تفسیر هم کرده باشند.

میثم مطیعی جمع را وادار به همخوانی کرد و کم‌کم آرام گرفتند. بعد از همخوانی هم برنامه نمادین پرچم‌گذاری برگزار شد که برای مناسبتهای مختلف از خرداد ۱۳۴۲ تا امروز ۷ پرچم با شعار مخصوص توسط چند نفر در جایگاهی قرار گرفت. بعد هم سردار جعفری فرمانده سپاه و سردار نقدی فرمانده بسیج گزارش دادند تا نوبت به آقا رسید. ایشان بسم‌الله را که گفتند جمعیت ساکت شدند. حالا همه چشم‌ها به رهبر انقلاب بود.

آقا با سلام زیارت عاشورا صحبتشان را شروع کردند و بسیجی‌ها با گریه همراهی کردند. بعد هم از حضرت زینب گفتند و جهاد صداقت و صبرش. از استکبار گفتند و مختصاتش. از بسیج گفتند و قبولی‌اش در امتحان صداقت. از مردم گفتند و اینکه خیلی‌هایشان بسیجی هستند هر چند در سازمان بسیج نیستند. از مسئولین گفتند و حمایت همیشگی‌­شان از دولتمردها. از اسراییل گفتند و از توحش و نحسی‌اش. و البته از اینکه هیچ وقت از حقوق مردم کوتاه نخواهند آمد.

به نظرم صحبت‌های رهبر انقلاب خیلی ویژه بود و همه آنهایی که زلف سرنوشت‌شان به ایران گره خورده باید این صحبت‌ها را با دقت بخوانند و باید صدای تکبیر بسیجی‌ها را وقتی آقا گفتند «ملت ایران در برابر فشار تسلیم نمی شود»، می‌شنیدند.

درست وقتی رهبر انقلاب دعا کردند و از روی جایگاه پایین آمدند صدای اذان برای خواندن نماز جماعت در مصلی پخش شد. بسیجی‌ها از اذان صبح تا اذان ظهر در مصلی بودند ولی خسته به نظر نمی‌رسیدند. بیرون هوا گرفته بود و آرام آرام باران می‌آمد.

در همین زمینه بخوانید
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین