|
|
امروز: چهارشنبه ۱۶ آبان ۱۴۰۳ - ۰۱:۵۴
کد خبر: ۱۱۷۳۰۶
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۹:۱۲
در شرایطی که شهرداری تهران به اسم رعایت قانون و حق و حقوق شهروندان با خشونت فراوان با دستفروشان و افراد بی‌بضاعت برخورد می‌کند، ناگهان سازمان بازرسی کل کشور از دو هزار‌ و ٢٠٠ میلیارد تومان تضییع حقوق مردم از سوی شهرداری تهران با بذل و بخشش ویلا و زمین به افرادی خاص و از اعضای شورای شهر خبر می‌دهد.
 در شرایطی که شهرداری تهران به اسم رعایت قانون و حق و حقوق شهروندان با خشونت فراوان با دستفروشان و افراد بی‌بضاعت برخورد می‌کند، ناگهان سازمان بازرسی کل کشور از دو هزار‌ و ٢٠٠ میلیارد تومان تضییع حقوق مردم از سوی شهرداری تهران با بذل و بخشش ویلا و زمین به افرادی خاص و از اعضای شورای شهر خبر می‌دهد.

دستفروش است، لیف می‌فروشد، سهمش از مال دنیا شده گوشه‌ای از سقف آسمان تا در تابستان داغ و سوز سرد زمستان تکه پارچه‌ای در پیاده رو بیندازد و لیف‌هایش را روی آن بچیند، پیرزن صبح تا غروب با پاهای پر دردش روی صندلی تاشو می‌نشیند، به امید آنکه لیفی بفروشد، نهایتا ۲ یا ۳ هزار تومان؛ یک چشمش به میل نخ و قلابش است و چشم دیگرش به دورنمای سایه هیکل‌های درشت و سیاه‌پوشی که گاهی پیدایشان می‌شود و با لگد گوشه بساط پیرزن لیف‌فروش را می‌زنند و فریاد بلند می‌کنند که جمع کن بساطت را و پیرزن، دست به زانوهای پردردش  بلند می‌شود تا زودتر لیف‌های سفید با گل‌های کاموایی را از زیر لگدهایشان جمع کند.

 پیش‌ترها چشم امید پیرزن به کمک احمد آقا بود که در نزدیکی او بساط دمپایی می‌چید و تا مردهای درشت هیکل از دور پیدایشان می‌شد، خود را سریع به پیرزن می‌رساند تا پیش از آنکه قامت خمیده پیرزن زیر صدای فریادها و تهدیدها بلرزد، کمکش کند تا بساطش را جمع کند، اما این روزها احمد آقا نیست و مردهای درشت هیکل فقط فریاد می‌زنند و رگ‌های گردنشان متورم می‌شود، در حالی که هیچ کدام نمی‌پرسند؛ چرا پیرزن مجبور است که صبح تا شب گوشه خیابان لیف ببافد و بفروشد.

خشونتی که به نام قانون تنها سهم بی بضاعت‌ها می‌شود

احمد آقا صبح‌ها که هنوز آفتاب نزده باروبنه سنگینش را در ساک کهنه جا می‌دهد و از حاشیه شهر راه می‌افتد به سمت تهران، احمد آقا با دمپایی فروختن گوشه خیابان نه می‌تواند پولدار  شود، نه خانه بخرد، نه ماشین و نه حتی لباس نویی برای زن و بچه‌اش که مدت‌هاست با وصله و پینه روزگارشان را می‌گذرانند، احمد آقا فقط می‌خواهد؛ شب دست خالی و  بی‌غذا به خانه برنگردد، شب‌هایی که بچه‌ها  گرسنه می‌خوابند؛ احمد آقا تا صبح صد بار از خجالت زن و بچه‌اش می‌میرد و زنده می‌شود.

اما اکنون چند ماهی است که همان مردان درشت هیکل سیاهپوش گفته‌اند که خوش ندارند؛ احمد آقا و بساطش را دیگر در خیابان‌های شهر ببینند و این بار دیگر به هیچ چیز راضی نشدند تا دست از سرش بردارند، چون در نظر آنها احمد آقا پررو و زبان دراز شده و دفعه آخر به جای بله یا چشم گفتن فریاد زده که آخر از خدا بی‌خبرها مگر شما جواب گرسنگی بچه‌های من را می‌دهید که ناگهان سیاه‌پوشان قوی هیکل بر سرش هوار شدند و از خجالتش درآمدند و حالا احمد آقا ساکش را روی دوش می اندازد و از صبح تا آخر شب در پیاده‌روها راه می‌رود و از مردم می پرسد که دمپایی لازم ندارند؟

جان شهروندان بازی دست ماموران منتسب به شهرداری

احمد آقا با همین وضعی که دارد، اما باز هم روزی هزار بار خدا را شکر می‌کند؛ چرا که تصویر «علی» هنوز از جلو چشمش کنار نمی‌رود، اگر آنچه بر سر رفیقش«علی چراغی» آورده بودند، بر سر او نیز می‌آوردند، زن و بچه‌اش چه می‌کردند؟

علی را همین مردان سیاهپوش قوی هیکل با لباس‌های منقوش به آرم شهرداری تهران آنقدر جلو چشم پسر 14 ساله‌اش زدند تا مرد، علی با وانتش ضایعات خرید و فروش می‌کرد، اما این کارش به مذاق  ماموران منتسب به شهرداری خوش نیامد و بد جور این خوش نیامدن را به او نشان دادند.

۲۲۰۰ میلیاردی که از حق شهرندان سهم نور چشمی‌ها شد

گمان نمی‌کنم که پیرزن، احمدآقا و خانواده علی چراغی که اکنون ٢ سال است؛ بی‌پدر زندگی را می‌گذرانند،  هیچکدام بدانند؛ دو هزار‌ و ٢٠٠ میلیارد تومان چقدر می‌شود، این رقمی است که سازمان بازرسی کل کشور اعلام کرده توسط شهرداری تهران از اموال عمومی تضییع شده‌است.

احمد آقا، پیرزن لیف فروش و خانوده علی چراغی مانند میلیون‌ها شهروند دیگر هرگز نمی‌دانند و نخواهند فهمید که این همه پول چقدر می‌شود، اما برخی  کارکنان شهرداری تهران و برخی اعضای شورای شهر تهران که این تضییع اموال عمومی به شکل بذل و بخشش‌های نجومی بر آنها تجلی پیدا کرده، خوب می‌دانند که این همه پول چقدر می‌شود. خانه، ویلا و زمین‌های آجودانیه، نیاوران، پاسداران و بلوار ارتش شاید در خواب دستفروشان و حتی بخش عظیمی از شهروندان هم  نباشد، اما ظاهرا برای نورچشمی‌های شهرداری‌ تهران، این معامله‌ها وگردش مالی‌های میلیاردی معمولی به نظر می‌رسد.

چگونه می‌شود که یک روز به اسم اجرای قانون و حق و حقوق شهروندان یک دستفروش را تا پای گرفتن جانش می‌زنند و روز دیگر با بذل و بخشش ٢ هزار و دویست میلیارد تومانی به شکل زمین، خانه و ویلا برای مدیران و افراد رده بالایی که حقوق مزایای یک ماهشان از دستمزد یکسال یک کارگر زحمتکش بیشتر می‌شود، حق و حقوق شهروندان را مثله می‌کنند؟ برخی «مدیریت جهادی» را چه عجیب معنا می‌کنند! / گزارش: آیسان زرفام
منبع: ایلنا
ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین