|
|
امروز: سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۰۱:۳۱
کد خبر: ۱۰۸۷۶۷
تاریخ انتشار: ۲۲ تير ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۸
ایران در این ٣٧ سال عموما در لیست‌سیاه دیپلماتیک قرار داشت و به ندرت وزیر امور خارجه می‌توانست با انتخاب آزادانه به دیگر کشورها و به‌ویژه غرب سفر کند که البته در دوران اصلاحات تا حدودی گشایش به وجود آمد. وضعیت رفت‌وآمد رئیس‌جمهور از این هم مشکل‌تر بود.
روزنامه شرق در یادداشتی به قلم سیدعلی خرم . استاد حقوق بین‌الملل نوشت:

در پایان سال ١٣٩١ - سال پایانی دولت قبل- طبل‌های جنگ و درگیری اطراف ایران از سوی قدرت‌های منطقه‌ای و جهان نواخته می‌شد و برخی لاشخورهای منطقه، شادی خود از این وضعیت را پنهان نمی‌کردند؛ آنان تصور می‌کردند به‌زودی جنگی دیگر نظیر جنگ آمریکا و عراق به راه خواهد افتاد. جنگی که این‌بار رژیم اسرائیل هم نقش فعالی در آن خواهد داشت و ایران برای سال‌های متمادی از عرض‌اندام در صحنه خاورمیانه کنار گذاشته خواهد شد. تصور درگیری نظامی چندان دور از انتظار نبود، زیرا کشمکش ایران و شورای امنیت سازمان ملل متحد از ماده ٤١ منشور ملل متحد فراتر رفته بود و قطع‌نامه‌ها وعده‌های اقدامات مناسب دیگری را می‌دادند که در ماده ٤٢ این منشور پیش‌بینی شده بود. این، به‌این معنا نیست که آمریکا و غرب و متحدان منطقه‌ای آنها در چنان درگیری‌ای، ضربه‌های اساسی از سوی ایران دریافت نمی‌کردند اما در جنگ و درگیری به‌یقین نقل و نبات پخش نمی‌کنند و چنانچه قرار باشد درگیری در داخل مرزهای ایران صورت گیرد -همان‌طور که در جنگ عراق دیدیم- قطعا خسارات اساسی متوجه زیربناهای اقتصادی و صنعتی ایران می‌شد، درحالی‌که آمریکا و غرب از ‌هزاران کیلومتر دورتر از مرزهای خود جنگ را مدیریت می‌کردند. به همین دلیل است که چند دهه گذشته و به‌ویژه چند سال اخیر، ایران صحنه نبرد خود را با تروریسم بین‌الملل به خارج از ایران کشانده  است. اگر گزینه نظامی را موقتا کنار بگذاریم که با طبیعت آقای اوباما سازگار نبود، متأسفانه با طبیعت آقای ترامپ و خانم کلینتون بسیار سازگار است.

خطرات دیگری که پیش روی ایران بود و می‌توانست خانه ما را از داربست ویران کند، عبارت بود از: سلب حاکمیت ملی، فساد اداری مالی، تحریم سیاسی، تحریم اقتصادی و... چالش بین ایران و شورای امنیت صرف نظر از واقعی یا ساختگی‌بودن آن و صرف‌نظر از حق یا ناحق‌بودن آن به مرزی رسیده بود که در عمل سیاست «نفت در برابر غذا» در حال پیاده‌شدن برای ایران بود. قطع‌نامه‌های شورای امنیت یکی پس از دیگری دیکته می‌کردند که ایران باید کمتر از یک ‌میلیون بشکه نفت در روز صادر کند و در مقابل باید فقط غذا و دارو با نظارت کمیسیون تحریم شورای امنیت وارد ایران شود. این همان سیاست معروف و شناخته‌شده «نفت در برابر غذا» در مورد عراق بود که ١٣ سال طول کشید تا دولت صدام با یک ضربه نظامی فروریخت.

آنچه در سیاست «نفت در برابر غذا» هدف قرار گرفته بود، سلب حاکمیت ملی بود که نظام عراق قادر به جلوگیری از آن نبود زیرا همه چیز براساس حقوق بین‌الملل و مصوبات شورای امنیت سازمان ملل متحد صورت می‌گرفت و کمیسیون تحریم این سازمان از راه دور تصمیم می‌گرفت عراق به چه چیزهایی و چه مقدار احتیاج دارد. آنگاه دستور می‌داد تا همان مقدار به عراق داده شود و در این فرایند مافیای قدرتمندی بر چارچوب عراق چنگ انداخته بود.

از دیگر مظاهر سیاست «نفت در برابر غذا»، سلطه فساد اداری مالی بر ساختار نظام عراق بود که به‌تدریج دامنگیر ایران هم می‌شد. 

این وضعیت فقط در عراق نبود، بلکه در خارج از عراق هم تا پسر کوفی عنان، دبیر کل وقت سازمان ملل متحد در اداره تحریم‌های عراق طوری آغشته شده بودند که سودهای کلان به آنها اجازه نمی‌داد به کمک مردم بدبخت عراق بشتابند و همه در داخل و خارج از عراق، منافع خود را در حفظ تحریم‌ها می‌دیدند. مگر در ایران از بابک زنجانی‌ها تا دیگران این‌چنین نشده بودند؟ مگر مسئولان عالی‌رتبه اطراف آقای احمدی‌نژاد به این آلودگی مبتلا نشده بودند که دستگاه‌هاي مربوطه اکنون مانند نوک یک کوه یخ، فقط بخش کوچکی از آن را هویدا کرده است؟ در این میان عده‌ای پول‌های کلان از خزانه عمومی به جیب می‌زدند و مرتبا ارزش پول ملی کاهش می‌یافت و ثروت ملی از دست می‌رفت. به همین دلیل، وقتی مذاکرات هسته‌ای شروع شد، همان افرادی که منافع خود را در خطر می‌دیدند، فریاد به آسمان بردند که این مذاکرات و هرگونه توافق هسته‌ای، آتش به جان اسلام می‌اندازد و مؤمنان نباید در برابر آن سکوت کرده و بی‌تفاوت باشند!

قدری تأمل در اینکه درآمد نفتی دولت نهم و دهم بیش از ٧٦٠‌ میلیارد دلار بود، درحالی‌که همین درآمد از سال ١٣٥٧ تا ١٣٨٤ کمتر از ٤٥٠‌ میلیارد دلار بود، و درآمد نفتی دولت وقت برای اداره جنگ تحمیلی فقط چند‌ده‌میلیارد دلار بود خالی از لطف نیست. یعنی دولت مهندس موسوی، جنگ و مردم ایران را با نفت بشکه‌ای پنج دلار به مدت هشت سال اداره می‌کرد و بدون آغشته‌شدن به فساد اداری مالی از عهده آن بر آمد. تأسف‌بارتر اینکه دولت نهم و دهم ٤٠ درصد نقدینگی کشور را به صورت اسکناس بدون پشتوانه چاپ کرد و سخاوتمندانه به صورت یارانه بین فقرا و ثروتمندان توزیع کرد و آن را پول امام زمان (عج) نامید که برای حفظ طهارت آن نباید با سایر پول‌ها مخلوط شود! این اقدام از فسادهای مسلم دولت‌ها در تاریخ به شمار می‌رود.

آیا به دلیل زدوده‌شدن این دوران عوام‌فریبی و تقلب و تزویر و چاپیدن مردم و کشور، نباید به درگاه حضرت باری‌تعالی شکرگزار و سپاسگزار بود و دعای خیر ما بدرقه راه همه آنها شود که در داخل و خارج همت کردند و مذاکرات هسته‌ای را قرین موفقیت آوردند تا مردم ایران دچار سرنوشت شوم مردم عراق نشوند؟ قطعا اگر اراده و سلامت نفس و تعهد به منافع و امنیت ملی کشور در مسئولان مربوطه نبود، ایران هم راه عراق را در پیش می‌گرفت.

از سوی دیگر، تحریم سیاسی ٣٧ساله ایران که از ابتدای انقلاب توسط آمریکا به‌ویژه به خاطر اشغال سفارت این کشور در تهران ایجاد شده بود و در دوران دولت نهم و دهم با قطع‌نامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد تحکیم و تقویت شده و مشروعیت بین‌المللی پیدا کرده بود، بسیار مخرب‌تر و تأثیرگزار‌تر از تحریم‌های اقتصادی می‌شد، زیرا براساس ماده ٤١ منشور، رفت‌وآمدهای دیپلماتیک با ایران را محدود و سپس ممنوع می‌کرد و ایران را در حالتی از انزوا قرار می‌داد که دیگران برای برداشتن گام‌های کوچک در روابط سیاسی یا ارتباط اقتصادی تجاری، اما و اگرهای زیادی می‌گذاشتند و به کشورمان فخر می‌فروختند و یادآوری می‌کردند که چقدر به ایران لطف کرده‌اند.

در همین چارچوب، فروختن قطعات هواپیمای مسافربری، آسانسور، توربین و موتورهای بزرگ برق و... را به بهانه «استفاده دوگانه» حساس نامیده و ممنوع می‌کردند و درنهایت با اصرار ایران، به صورت زیرمیزی و با قیمت‌های ‌گران و شرایط نابرابر به خورد بازار ایران می‌دادند.

ایران در این ٣٧ سال عموما در لیست‌سیاه دیپلماتیک قرار داشت و به ندرت وزیر امور خارجه می‌توانست با انتخاب آزادانه به دیگر کشورها و به‌ویژه غرب سفر کند که البته در دوران اصلاحات تا حدودی گشایش به وجود آمد. وضعیت رفت‌وآمد رئیس‌جمهور از این هم مشکل‌تر بود.

اکنون با توافق هسته‌ای این تحریم سیاسی با لغو شرایط ماده ٤١ منشور و لغو قطع‌نامه‌های شورای امنیت سازمان ملل متحد به پایان رسیده و شاهد رفت‌وآمدهای معمول دیپلماتیک بین ایران و جهان هستیم. به عبارت دیگر، برای انتخاب دوستان خود در جهان نه تحت فشار و الزامی قرار داریم و نه برای سفر رهبران و رؤسای جمهور خودمان و دیگر کشورها نیازمند دادن امتیاز هستیم و غرب و شرق بر ما منتی ندارد.

همچنین ایرباس و بوئینگ نه‌تنها برای فروش قطعات یدکی، بلکه برای فروش هواپیما و شاید برخی فناوری‌ها از هم سبقت می‌گیرند و آماده ارتباط ارگانیک و رسمی با ایران هستند. اما نیل به توافق اگرچه سخت و با ارزش بوده، دشوارتر از آن، حفظ و پایبندی به این توافق است که با فضای قدرنشناسی و وسوسه‌های خناس‌گونه می‌تواند در هم ریزد و موجب خوشحالی دشمنان ایران شود.

بی‌شک همه ما باید با یادآوری تصویر وحشتناکی که قرار بود در انتظار ما باشد، به خود آییم و قدر نعمت به‌دست‌آمده را بدانیم تا شکر نعمت، نعمت افزون کند، اگرنه همچون قوم بنی اسرائیل که قرآن داستان آنها را بیان می‌کند، با ناشکری و ناسپاسی و کبر و غرور همه نعمت‌ها را بر باد داده و سرنوشت ما عبرتی برای ملل دیگر شود.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین