|
|
امروز: جمعه ۱۰ فروردين ۱۴۰۳ - ۱۴:۰۱
کد خبر: ۱۰۵۸۲۵
تاریخ انتشار: ۰۶ تير ۱۳۹۵ - ۰۸:۵۲
از همان ابتدا که متوجه بیماری‌ام شدم، خودم را برای مقابله با آن آماده کردم. برای این آماده‌باش اول شروع کردم به شناخت بدنم و بیماری. این روش باعث می‌شود که از سرطان نترسی و قبول کنی که آن هم مثل بیماری‌های دیگر است. اصل قضیه روحیه آدم‌ها و چگونگی مواجهه با آن است.
روزنامه جام‌جم با محب‌اهری درباره چگونه زندگی کردن با بیماری سرطان غدد لنفاوی و مقابله با آن هم‌صحبت شده است.

به گزارش گروه رسانه‌های دیگر خبرگزاری آنا، متن و مقدمه این مصاحبه در ادامه آمده است: حدود 15 سال است که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کند، اما باید با او همکلام شد تا متوجه عمق امیدواری او به زندگی شویم؛ امیدی که ریشه در توکل به خدا و تسلیم در برابر مشیت او دارد. حسین محب‌اهری سال‌هاست به‌عنوان بازیگر در آثار سینمایی و تلویزیونی بازی می‌کند. دهه شصتی‌ها این بازیگر را با برنامه نمایشی مبصر چهار ساله کلاس می‌شناسند، اما او در آثاری مانند محله بهداشت، سربداران، باجناق‌ها، چاق و لاغر، پایتخت، معمای شاه، اسپاگتی در هشت دقیقه، وقتی همه خواب بودیم، پسر آدم دختر حوا و. . . بازی کرده است.

شنیده‌ایم که این روزها حالتان زیاد خوب نیست.

حالم خوش نیست. مدتی بود که مشکل بلع داشتم و نمی‌توانستم غذا بخورم، ضعف شدید و... باعث شد برای معاینه به دکتر مراجعه کنم. بعد از رادیوگرافی و سونوگرافی متوجه شدم که سرطان تقریبا همه نقاط داخلی بدنم را از جمله طحال، مثانه، کیسه صفرا و... درگیر کرده و همه لنف‌های داخل شکمم تبدیل به توده شده است. دکتر برایم شیمی درمانی و پرتودرمانی تجویز کرد.

این نکته را هم یادآوری کنم، سیتی‌اسکنی که اندام‌های داخلی بدن را نشان می‌دهد در ایران فقط سه دستگاه دارد که در بیمارستان‌‌های شهید دانشوری، شریعتی تهران و یک بیمارستان در مشهد است. به همین دلیل ازدحام بیماران در نوبت این دستگاه‌ها خیلی زیاد است که امیدوارم تعداد این دستگا‌ه‌ها بیشتر شود تا بیماران زمان طولانی معطل نشوند و بتوانند درمانشان را زودتر شروع کنند. من از فردا برای شیمی درمانی بستری می‌شوم و به نظر می‌رسد دوره درمانم طولانی‌ شود، چون بیماری از چهار دوره قبل خیلی وسیع‌تر شده است.

چند سال است که مبتلا به این بیماری هستید؟

از سال 81 که سمت راست گردنم را جراحی کردم، درگیر این بیماری شدم.

سرطان، بیماری فرسایشی است، شما چگونه روحیه خود را حفظ کرده و با آن کنار آمده‌اید؟

از همان ابتدا که متوجه بیماری‌ام شدم، خودم را برای مقابله با آن آماده کردم. برای این آماده‌باش اول شروع کردم به شناخت بدنم و بیماری. این روش باعث می‌شود که از سرطان نترسی و قبول کنی که آن هم مثل بیماری‌های دیگر است. اصل قضیه روحیه آدم‌ها و چگونگی مواجهه با آن است.

به نظر می‌رسد احساس امیدواری شما به زندگی زیاد است.

من قوانین و عقاید خاص خودم را دارم. معتقدم حق ندارم به خدایی که به من زندگی داده و مرا خلق کرده، بدبین باشم و امیدم را از دست بدهم. خداوند انسان را خلق کرد و بعد خود را برای این خلقت تشویق کرد و احسنت گفت. انسان شگفت‌انگیزترین موجود حیات است پس من حق ندارم به این موجود ارزشمند نگاه منفی داشته باشم. خدا مرا آفریده است پس باید در همه شرایط از او سپاسگزار باشم. دنیا میلیون‌‌ها سال است که به وجود آمده، عظیم و شگفت‌انگیز! خداوند آن را به زیباترین شکل مدیریت می‌کند پس من نباید به این قدرت بدبین و ناشکر باشم.

نگاهتان خیلی مثبت است! ‌خیلی از ما آدم‌ها وقتی دچار مشکل یا بیماری می‌شویم، از خدا می‌پرسیم که چرا من؟

من اصلا این‌طوری به قضایا نگاه نمی‌کنم. بر این باورم که خداوند از طریق بیماری‌ها می‌خواهد انسان را از فراموشی و غفلت خارج کند. وقتی همه چیز رو به‌راه است، انسان نسبت به خلقت و خداوند بی‌تفاوت می‌شود.

بیماری به ما هشدار می‌دهد که اندیشه کن و از نعمت‌های خدادادی لذت ببر و بهای آنچه را که داری به خاطر بیاور. وقتی بیماری‌ام شدت می‌گیرد همه چیز را در نمای بسته‌تری می‌بینم و قدر داشته‌ها‌یم را بیشتر می‌دانم. گاهی درد مرا بشدت آزار می‌دهد، نه می‌توانم بخوابم و نه یک جا بنشینم، بنابراین شروع به دویدن می‌کنم تا بتوانم آن را کنترل کنم. وقتی درد اوج می‌گیرد به دردهای عظیم‌تر و بزرگ‌تری فکر می‌کنم که انسان‌های دیگر در سراسر دنیا به آن مبتلا هستند به جنگ، به کشتارهای بی‌دلیل و... همه اینها باعث می‌شود دردم کوچک شود. به خودم می‌گویم تو که تافته جدا بافته نیستی، خیلی‌‌ها هستند که دردهای بدتر از تو دارند. باید تحمل خودت را بالا ببری. به خودم می‌گویم من مقابل خا‌نواده‌‌ام مسئولیت دارم و باید زندگی آنها را اداره کنم پس نباید تسلیم بیماری شوم. سپاسگزاری از خداوند برای همه آفریده‌‌هایش مرا قوی می‌کند. با همه اینها نگاهم به مرگ این‌طور نیست که زندگی‌ام تمام می‌شود. از مرحله‌ای به مرحله دیگر می‌روم و به همین دلیل هیچ وقت ناامید نمی‌شوم. همیشه به آنچه دارم نگاه می‌کنم به اعضای بدنم که سالم هستند و به وسیله آنها می‌توانم کار و تلاش کنم. هیچ‌وقت سرکار احساس ضعف و ناتوانی نمی‌کنم و طبق برنامه سر صحنه فیلمبرداری حاضر می‌شوم.

این مهارت را از چه طریقی به دست آوردید؟ دعا و توکل، مطالعه، فیلم دیدن یا تربیت پدر و مادر و...

مطالعه و تفکر. فکر کردن به این موضوع که هدف از خلقت ما چیست؟تربیت خانوادگی و تفکری که آنها به من دادند کاملا در نوع اندیشه و برخوردم با زندگی موثر است. هفت ساله بودم که برای یادگیری قرآن به مکتبخانه می‌رفتم، آن فضا کاملا در ناخودآگاه من رسوب کرده و الان کمکم می‌کند. بچه که بودم در شب‌های قدر همراه پدرم از خیابان نجات‌اللهی، کوچه نوید به میدان فردوسی و مسجد جلیلی می‌رفتیم. همه داشته‌های کودکی‌ام به من کمک می‌کند تا قوی‌تر باشم. محبت پدر و مادرم و دیگر اعضای خانواده‌‌ام آن‌قدر در دل من بخوبی جاگذاری شده که هنوز هم از آنها استفاده می‌کنم تا روی پا بایستم. کتاب‌هایی که خوانده‌ام مرا با زندگی دیگران آشنا کرده و باعث می‌شود از تجربیات آنان در مسیر زندگی استفاده کنم.

خ

یلی‌ها معتقدند ذکر گفتن و دعا خواندن به بیماران در بهبود جسم و روحیه آنها موثر است، شما به این روش اعتقاد دارید؟

تلاش می‌کنم همیشه مثبت باشم. روحیه مثبت باعث می‌شود که مردم با ما ارتباط بهتر و موثرتری برقرار کنند. مردم وقتی مرا می‌بینند، برایم دعای خیر می‌کنند، کسانی هستند که از شهرهای زیارتی و مکان‌های مقدس به‌من تلفن می‌کنند و می‌گویند برای سلامتم دعا می‌کنند. آدم‌هایی که حتی آنها را نمی‌شناسم برایم دعا می‌کنند. چه توفیقی بهتر از این که مردم برایم دعا می‌کنند. انرژی مثبتی که آنها به من می‌‌دهند، باعث می‌شود احساس بهتری داشته باشم. من بامحبت و دوست داشتن زندگی می‌کنم و درونم پر از عشق به مردم و زندگی است. باز هم تاکید می‌کنم شکرگذاری باعث می‌شود زندگی برایم معنای عمیقی پیدا کند.

در شب‌های قدر هستیم. شما که این‌گونه در برابر مشیت الهی تسلیم هستید، چه توصیه‌ای به ما دارید؟

نگذاریم مادیات، قلب و ذهن ما را تسخیر کند. زیاده‌خواهی باعث می‌شود قلب کدر شود و جایی برای خدا نمی‌ماند. بهتر است، آن‌قدر داشته باشیم که زندگی معمولی را سپری کنیم، بیشترش باعث می‌شود از خدا دور شویم. اگر می‌خواهیم زندگی با نشاطی داشته باشیم، همیشه در حال وجین کردن علف‌های هرز قلب و ذهن خود باشیم و آنها را دور بریزیم تا در دنیا و آخرت عاقبت بخیر شویم. همنوعان زیادی داریم که احتیاج به کمک دارند، کمک به حل مشکلات آنها باعث می‌شود خودمان شادتر زندگی کنیم. در این شب‌های معنوی از خدا می‌خواهم به ما کمک کند که واقعا آدم باشیم، چون با ظاهر آدم‌گونه نمی‌توانیم عاقبت بخیر شویم.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین