کد خبر: ۱۰۳۵۸۶
تاریخ انتشار: ۲۵ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۳
به یاد دارم زمانی که من در انگلستان تحصیل می‌کردم، دولت وقت روی همه کالا‌ها یارانه می‌داد و آموزش و درمان کاملا رایگان بود و از طرف دیگر، از ثروتمندان مالیات‌های سنگینی گرفته‌می‌شد.
اقتصاد همیشه یک گوشه از سه‌ضلع با اهمیت جامعه است. سیاست، اقتصاد و فرهنگ (به‌معنای عام که مثلا موضوعات اجتماعی، ارزش‌ها و هنجارها را دربر می‌گیرد) در کنار هم از اضلاع مثلث‌توسعه به‌شمار می‌روند که گفته می‌شود برای توسعه متوازن و البته پایدار، رشد همزمان این سه مولفه ضروری است. پس از آغاز مرحله اجرایی توافق‌هسته‌ای (برجام) امیدهای جامعه ایرانی رو به افزایش نهاد و این گمان و تصور بود که به‌زودی «گشایش اقتصادی» کشور را درهم خواهد نوردید؛ یا دست‌کم این امید بود که چنین توافقی،  ترمز چرخ «رکود» باشد که اگر جریان «رکود اقتصادی» را نتواند کاملا متوقف کند، لااقل از سرعت آن بکاهد.

رویکرد خصمانه آمریکا البته برجام را از آنچه به‌نظر می‌رسید، کم‌وزن‌تر کرد اما کارشناسان اقتصادی معتقدند، درست است که آمریکایی‌ها با بدعهدی، چوب لای چرخ اجرای برجام گذاشتند اما با شرایط پیش آمده و همین مقدار که راه تجارت با اتحادیه اروپا و دیگر کشورها باز شده است، می‌توان با اتخاذ سیاست‌های درست، اقتصاد را یاری کرد؛ مشروط به این‌که رویکرد درستی برای تصمیمات کلان اقتصادی اخذ شود. «مهدی تقوی» استاد اقتصاد دانشگاه علامه‌طباطبائی که درمیان اهالی رسانه به«پاسخگو به مسائل انتزاعی اقتصاد» معروف است، با «شهروند» به گفت‌وگو نشسته و درباره اوضاع اقتصاد ایران و شرایط پسابرجام مباحثی را مطرح کرده است. شرایطی که به‌نظر می‌رسد درصورتی سامان خواهد یافت که ابتدا اوضاع را به‌طور واقعی ارزیابی کرد و تحلیل درستی از اوضاع به‌دست آورد و پس از آن به برنامه‌ریزی‌های کوتاه، میانه و بلندمدت دست زد. شرح پرسش‌های ما و پاسخ‌های تقوی در ادامه آمده است.

یکی از مباحثی که طی سال‌های مختلف درباره اقتصاد ایران مطرح شده و می‌شود، گرفتاری اقتصاد ایران به بیماری‌ای مزمن به‌نام «بیماری هلندی» است؛ شما هم با این موضوع موافقید؟

خیر! آن بیماری هلندی که در سال‌های قبل به آن ارجاع می‌شد، مربوط به قیمت نفت است که در دوره‌ آقای روحانی پایین آمد و درآمد نفتی دیگر به میزانی نبود که باعث افزایش ناگهانی و بی‌منطق نقدینگی و نهایتا منجر به تورم شود. مشکل اصلی در اقتصاد ایران سیاست‌های ناهمگون است، نمونه‌ای از آن دوره آقای ‌هاشمی اجرا شد که باوجود تیزهوشی ایشان، سیاست تعدیل اقتصادی را اجرا کردند و باعث شد تورم به ٥/٤٩‌درصد برسد، نتیجه‌اش هم این بود که اعتماد مردم در آن زمان نسبت به این سیاست‌های اقتصادی از بین رفت تا جایی که در انتخابات مجلسِ بعد از ریاست‌جمهوری ایشان، آقای‌ هاشمی نفر سی‌ام هم نشدند. درواقع این واکنش مردم به سیاستی بود که در آن زمان اجرا شد. آقای ‌هاشمی با تمام هوشیاری‌شان در دام عده‌ای از اقتصاددان‌ها افتاد و آن برنامه را عملی کرد. آقای احمدی‌نژاد نیز دومین سیاست غلط اقتصادی را انجام داد که من نامش را گذاشته‌ام «سرهم‌بندی یارانه‌ها»! زمانی که شما هزینه‌های بخش تولید را گران می‌کنید، هر جوان دانشجوی‌ سال اول اقتصاد هم می‌تواند درک کند که این افزایش هزینه باعث می‌شود نمودار هزینه نهایی تولید به‌سمت بالا کشیده شود و به‌سمت چپ برود. منحنی عرضه‌اقتصاد جمع این هزینه‌های نهایی است که در دوره ایشان به سمت چپ و بالا کشیده شد، در زمان آقای احمدی‌نژاد هم تورم ٤٠‌درصدی داشتیم و علاوه‌بر آن، رشد منفی اقتصادی هم به‌وجود آمد. این سیاست‌ها باعث آسیب‌های زیادی به مردم شد. مثلا در زمان آقای احمدی‌نژاد حقوق‌ها ٢٠درصد رشد پیدامی‌کرد اما تورم ٤٠درصد بود یعنی درنهایت باز هم ٢٠‌درصد قدرت خرید مردم کاهش پیدا می‌کرد. این همزمانی (افزایش تورم و رشد منفی اقتصاد) شاهکار سیاست غلط اقتصادی بود که اثر آن، همیشه باقی خواهد ماند و هر زمان که بخواهیم درمورد تأثیر اجرای سیاست غلط اقتصادی مثال بزنیم، این را نام می‌بریم.

الان اوضاع  چطور است؟

آقای روحانی به‌وسیله عملکرد درست در سیاست خارجی و گفت‌وگو با جهان، توانست غربی‌ها را متقاعد کند تا تحریم‌ها را کاهش دهند و حالا هم با برجام تحریم‌ها برداشته شده و به گفته آقای سیف در پایان‌ سال قبل، «حدود ٥٠‌میلیارد دلار طلب داریم که پرداخت این پول هم‌اکنون آغاز شده است»، بنابراین واردشدن این مقدار پول به اقتصاد ایران، باید قیمت دلار را کم کند و واردات با قیمت پایین‌تری انجام شود، نتیجه‌اش هم این خواهد بود که نرخ ١٤‌درصدی تورم را پایین‌تر بیاورد.
در زمان آغاز هدفمندی یارانه‌ها، آقای احمدی‌نژاد می‌گفت با پرداخت نقدی یارانه و آثار مترتب بر آن، می‌تواند هزینه‌های اضافی را کاهش دهد و بدین‌وسیله حاصل این صرفه‌جویی را در حسابی خاص، ذخیره و در موارد موردنیاز استفاده کند اما حالا دولت آقای روحانی می‌گوید مقدار این پرداخت نقدی آنچنان قابل‌توجه است که می‌توان به‌جای پرداخت مستقیم آن به مردم، پروژه‌های عمرانی ملی را سامان دهد، دلیل این تفاوت‌نظر چیست؟ آیا در آن زمان پرداخت نقدی یارانه به‌صرفه بوده و حالا معادلات تغییر کرده است؟

به یاد دارم زمانی که من در انگلستان تحصیل می‌کردم، دولت وقت روی همه کالا‌ها یارانه می‌داد و آموزش و درمان کاملا رایگان بود و از طرف دیگر، از ثروتمندان مالیات‌های سنگینی گرفته‌می‌شد، این مالیات‌ها، صرف همان مخارجی می‌شد که دولت نیاز داشت. اما در همین کشور در سفری که بعد از دوره‌تاچر به آن‌جا داشتم، دیدم که زنان جوان، ورودی مترو ایستاده‌اند و گدایی می‌کنند. این دوره، فاجعه‌ای در انگلستان بود. آن افتضاحی که تاچر در انگلستان پدید آورد در دوره قبل ریاست‌جمهوری مملکت ما نیز رخ داد. وقتی سیاست غلط را  اجرا می‌کنید، ضربه‌سنگینی می‌خورید. من گزارشی در رسانه‌های رسمی خواندم که بسیار متاثر شدم، نویسنده آن اشاره کرده بود   بسیاری از افرادی که دچار فساد شده‌اند، متاهل هستند که برای تأمین هزینه‌های زندگی خود مجبورند دست به این کار بزنند! خب؛ چنین اتفاقی به روشنی خبر از ضربه‌ای می‌دهد که به پیکره خانواده‌ها  خورده و نتیجه همین تفکر غلط در اقتصاد است. من در دوره آقای ‌هاشمی و احمدی‌نژاد مقالات زیادی نوشتم و عنوان کردم که در کشوری مثل انگلستان هم یارانه امری طبیعی و لازم است و ادعای برداشتن آن سیاستی نادرست اما این کار شیوه خاص خود را دارد نه این‌که مانند دولت قبل طوری اقدام کنیم که بنیان اقتصاد را با بحران اساسی مواجه سازیم.
امروز شرایط اقتصاد ایران آن‌طور که گزارش‌ها می‌گوید، تثبیت شده و وضع بعد از گذر از تورم، به قول عده‌ای دچار رکود است...

نه این رکود نیست، آنهایی که چنین حرفی می‌زنند درمورد اقتصاد چیزی نمی‌دانند. آقای روحانی با نرخ رشد منفی اقتصاد را از دولت قبل تحویل گرفت و حالا آن نرخ رشد مثبت شده و درواقع سر پایینی اقتصاد را سر بالایی کرده است. یکی از دروسی که من در دانشگاه تدریس می‌کنم، «ادوار تجاری» است و بیش از ٢٧٠٠صفحه درمورد همین موضوع کتاب نوشته‌ام. بدون این‌که قصد خودستایی داشته باشم، باید بگویم هیچ‌کس در ایران به‌اندازه من درباره موضوع «رکود» یا «رونق» کار نکرده است؛ آقای روحانی اقتصاد ما را در مسیر رونق انداخته است، حالا ممکن است در بخش‌هایی رکود داشته باشیم، اما اساسا مبحث رکود و رونق در سطح کلان مطرح می‌شود، این‌که بورس اوراق بهادار سطح معاملاتش پایین آمده به دلیل رکود اقتصاد نیست، کل اقتصاد ما رشد داشته است. اگر یک بخش رکود داشت، می‌تواند نشانه این امر باشد که آن یک بخش، دچار مشکلاتی است که عقب مانده است.

اجازه بدهید سوالم را این‌طور بپرسم؛ آیا اقتصاد ایران با فضایی که بعد از برجام به وجود آمده است به‌ویژه در زمینه ارتباطات ایجاد شده با غرب، می‌تواند به حل این مشکلات کمک کند؟

بله، اول به دلیل لغو تحریم‌ها؛ دوم به واسطه حضور سرمایه‌گذاران خارجی که از نتایج همین فضای مثبت دیپلماسی است. من اخبار آمد و شد گروه‌های اقتصادی از کشورهای مختلف به ایران را در روزنامه‌هایی می‌خوانم که دوستان شما می‌نویسند، این اتفاقات باعث می‌شود نرخ رشد اقتصادی بیشتر شود و اشتغالزایی افزایش پیدا کند، این عوامل باعث می‌شود وضع اقتصادی به دوره قبل از احمدی‌نژاد برگردد. اگر آقای روحانی سیاست غلطی را مثل آقای‌هاشمی و احمدی‌نژاد پی نگیرد به‌نظرم آینده اقتصاد روشن است. ایشان به‌واسطه تحصیل در اسکاتلند و این‌که شاهد برنامه‌های اقتصادی درست بوده، به این مقوله آگاه است، بنابراین امید است که در مسیر درستی قدم برخواهند داشت.

با توجه به ترکیب مجلس، می‌توان امید داشت که چنین ترکیبی بر برنامه‌های اقتصادی دولت تأثیر مثبت داشته‌باشد؟

بله، چون ترکیب طوری است که به نظرم جناحی عمل نخواهند کرد، رفتار فراکسیون اکثریت در انتخاب رئیس مجلس، بر جناحی عمل‌نکردن مجلس تأکید دارد. مجلس بخشی تحت‌عنوان مرکز مطالعات اقتصادی و مرکز پژوهش‌ها دارد که اگر به‌خوبی راه‌اندازی شود و اقتصاددان‌های جوان و خوش‌فکر در آن‌جا مشغول به کار شوند و به تحلیل درست شرایط بپردازند، می‌تواند بسیار مفید عمل کند، این مرکز  پیشنهاد‌هایی که رئیس‌جمهوری می‌دهد را بررسی می‌کنند و با نقد آن، اشکالات طرح‌ها را  می‌یابند. از طرفی با گزارش‌هایی که به نمایندگان می‌دهند، آنها را نیز راهنمایی می‌کنند، با چنین سازوکاری می‌توان گفت آن‌وقت ترکیب مجلس و دولت بسیار موفق عمل خواهد کرد، اگر جایی، آقای روحانی اشتباه کرد، اقتصاددان‌ها متوجه این کاستی‌ها خواهند بود و دولت نیز سیاست‌های درست را پیش‌می‌گیرد.

به‌نظر شما این ترکیب غیر از آنچه گفتید، می‌تواند به پیشبرد برنامه‌های اقتصادی دولت نیز کمک کند؟ به‌عنوان نمونه، رویترز در بحبوحه انتخابات، گزارشی منتشر کرد و گفت ورود گروه خاصی از نمایندگان، به دلیل اعتقادی که به دیپلماسی دارند، می‌تواند به اقتصاد ایران کمک کند، آیا این فرض با توجه به ترکیب جدید مجلس می‌تواند زمینه‌ساز ارتباط بین‌المللی و بهبود اقتصاد شود؟
بله، چون اینها کارکرد حزبی را اولویت نمی‌دانند و همان‌طور که گفتم دست‌کم درمورد انتخابات رئیس مجلس این عملکرد اثبات شده است. به همین دلیل به‌نظر می‌رسد ترکیب فعلی حزب نیستند و بیشتر رفتار مستقل دارند و عملکرد اقتصادی بیشتر در محیطی مستقل مثل مرکز مطالعات اقتصادی مجلس، رخ می‌دهد که طرح‌های دولت را بررسی می‌کنند و با استفاده از نیروی جوان و متخصص، راهکار‌های درست را می‌یابند.

از نظر شما کمیسیون اقتصادی و برنامه‌وبودجه چقدر در رونق اقتصاد جامعه موثر است؟

اگر ترکیب این کمیسیون‌ها به شکلی باشد که همه آنها اقتصاد  بدانند، به‌طور قطع جلوی لوایح و برنامه‌های بد یا دارای اشکال دولت که نیاز به تصویب مجلس دارد را می‌گیرند اما اگر مثل آن کمیسیونی باشند که طرحی مثل هدفمند کردن یارانه‌ها را در دولت آقای احمدی‌نژاد با آن شیوه اجرا تأیید کرد، خب به نظرم تاثیرش مشخص است. اعضای آن کمیسیون باید می‌توانستند به‌گونه‌ای استدلال کنند تا دیگر نمایندگانی که اقتصاددان نیستند هم خطر چنین طرحی را دریایند اما غافل از این‌که اعضای آن کمیسیون تخصصی هم چندان به عمق مسأله آگاه نبودند. در مملکت ما اشکالی که وجود دارد، آن است که متخصصان واقعی در نهاد‌های مشاوره‌ای دولتی به‌کار گرفته نمی‌شوند و همین باعث تحلیل اشتباه از طرح‌هاست. اگر دوستان با ما یا اقتصاددان‌های جوانی که به خوبی تربیت شده‌اند، مشورت کنند، این اشتباهات را نمی‌کنند.

یکی از بحث‌های کلان در اقتصاد، تخصیص بودجه است، به‌نظر شما یک کمیسیون برنامه و بودجه خوب چه ویژگی باید داشته باشد تا بتواند بودجه را به خوبی تزریق کند؟
خب مشخص است که باید اقتصاد بلد باشد. به‌ویژه در کمیسیون بودجه و محاسبات مجلس که باید اقتصاد کلان را خوب درک‌کنند.

انضباط مالی یک دولت، چه نقشی در پیشبرد برنامه‌اقتصادی دارد؟

انضباط مالی یعنی دولت بودجه خود را براساس برنامه خرج کند، یعنی به‌گونه‌ای نباشد که در ماه‌های پایانی‌ سال خود، همه‌بودجه‌اش را خرج کند و دچار مشکل شود. نبود انضباط مالی یعنی حکمرانی بد و آنچه در دولت قبل وجود داشته، نمونه‌ای از همین بی‌انضباطی بود. ما اقتصاددان‌هایی داریم که به‌خوبی می‌توانند به دولت مشاوره دهند و برای مشکلات اقتصادی راه‌حل بیابند.

شما دولت ‌ها را در ایران دولت «رانتیر» می‌دانید؟

دولت رانتیر یعنی دولتی که وابسته به یک «منبع‌خاص» از منابع‌طبیعی خود مانند نفت باشد و اعمال خود را براساس درآمدهای ناشی از آن سامان دهد. مشکل چنین اقتصادی مانند کشور ما که نفت در آن نقش منبع ویژه را بازی می‌کند، نوسان قیمت نفت است، الان دولت مشکل افت قیمت نفت دارد، دولتی که از منابع‌طبیعی ایجاد درآمد می‌کند، دچار چنین مشکلاتی می‌شود، فرق ما با کشور‌های اروپایی، این است که آنها از مالیات هزینه‌هایشان را تأمین می‌کنند اما ما از پول نفت! حالا هم که قیمت نفت نسبت به دوره دولت قبل، پایین رفته است اتکای ما به آن کم می‌شود، اگر بتوانیم مالیات‌ها را درست بگیریم و ثروت نفت را صرف سرمایه‌گذاری‌ها کنیم، خیلی بهتر است. اگر دولت روحانی بتواند این برنامه را پیش بگیرد، می‌توان شرایط بهتری را ایجاد کرد، یعنی مخارج جاری از مالیات به‌دست بیاید و پول نفت و گاز برای سرمایه‌گذاری صرف شود.

گفتید با کاهش قیمت نفت وابستگی ما به این درآمد کم‌می‌شود یعنی در این زمان، ایران را متکی به نفت نمی‌دانید؟

ببینید! مقداری از وابستگی ما به این منبع، به‌طورطبیعی با کاهش قیمت نفت کم شده است اما اگر دولت بتواند سازوکار مالیاتی درستی داشته باشد، می‌تواند هزینه‌ها را از محل دریافت مالیات‎‌ها تأمین کند و نفت را صرف هزینه‌های عمرانی کند تا آیندگان نیز از آن سود ببرند. بنابراین به‌طور قطع وابستگی ما به نفت دیگر آن وابستگی گذشته نیست هر چند هنوز هم به این درآمدها اتکا داریم. کشوری مانند ایران که سال‌های‌سال اقتصادی نفتی داشته است، به راحتی نمی‌تواند از این دام خود را برهاند. اساسا بسیاری از مدیران و مسئولان دولتی به این منبع درآمد خدادادی به‌عنوان یک امتیاز نگاه می‌کنند. الان هم اگر ببینید متوجه می‌شوید که ما در تلاشیم تا میزان عرضه نفتمان را به بازارهای جهانی افزایش دهیم. سهمی که طی سال‌های گذشته به مدد رفتارهای دولت قبل به شدت کاهش یافت.

یعنی این تلاش، تلاش خوبی نیست و نباید انجام شود؟

خیر! من چنین بحثی را مطرح نکردم. قطعا ما باید سهم خود را در بازار نفت داشته باشیم. ما باید به فروش قبل از تحریم‌ها برسیم اما موضوعی که من مطرح کردم، این است که باید مسیر هزینه‌کردن این درآمدها، تغییر کند. یعنی به جای این‌که ما منابع‌طبیعی خود را بفروشیم و آن را در ردیف بودجه جاری خرج‌کنیم، هم باید جلوی خام‌فروشی را بگیریم و با تولید محصولات ثانویه و سرمایه‌گذاری در بخشی مانند پتروشیمی، ارزش افزوده ایجاد کنیم، هم درآمد حاصل از فروش نفت را در بخش‌های زیرساختی سرمایه‌گذاری کنیم. این روند است که می‌تواند به اقتصاد ما کمک کند. بنابراین اتکا به درآمد نفت اگر در مسیر هزینه‌های جاری باشد، ویران‌کننده است و اگر این روند ادامه داشته باشد، هیچ امیدی به بهبود اقتصاد ایران نیست اما اگر سرمایه‌گذاری‌های بلندمدت در بخش‌های زیرساختی از این محل انجام شود، اقتصاد ایران بهبود روزافزون خواهد داشت. البته این موضوع را سال‌ها اقتصاددانان مطرح کرده و می‌کنند اما مثلا دولت قبل، نفت فروخت و به مردم داد. این روند مشخص است به‌کجا ختم می‌شود. دولت اگر می‌خواهد کار بزرگی در زمینه اقتصاد انجام دهد، باید جلوی این شیوه یارانه‌دادن را بگیرد.  

نظرتان درمورد اقتصاد مقاومتی چیست؟

بنده با درکی که از این اصطلاح داشته‌ام، این‌طور برداشت می‌کنم که منظور این است که مثلا اگر قیمت نفت در دوره‌ای خیلی افت‌کرد و باعث ایجاد مشکل شد با صرفه‌جویی در هزینه‌ها می‌توانیم این دوره‌ها را بگذرانیم، قیمت نفت الان به چهل‌وچند دلار رسیده اما در دوره‌ای هم قیمت حدود ١٠ دلار بود، گذر از این دوران با همین کنترل هزینه‌ها ممکن است، وجه دیگر این اصطلاح، این است که خودمان اقتصاد را طوری جهت دهیم که به دیگران احتیاجی نداشته باشیم. البته این موضوعی است که من درک می‌کنم.

به‌نظرتان این اتفاق عملی است؟

تئوری اقتصاد می‌گوید، شما باید تلاش کنید و کالاهایی را تولید کنید که در آن مزیت دارید و دانش بومی هم در تولید آن به‌دست آورده‌اید، باید در تولید کالایی سرمایه‌گذاری کنید که در آن تخصص پیدا دارید و می‌توانید نسبت به دیگران آنها را بهتر تولید کنید. در این صورت، هم نیاز داخلی خود را از محل تولیدات تأمین کرده‌اید و هم می‌توانید مازاد آن را به دیگران بفروشید و در عوض، کالاهایی را بخرید که در تولید آنها تخصصی ندارید و کیفیت تولید داخلی‌تان نیز در آن پایین است. این مفهوم اقتصاد است که اگر این اتفاق بیفتد، در استفاده از منابع حداکثر صرفه‌جویی اتفاق می‌افتد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین