کد خبر: ۱۰۳۳۲۹
تاریخ انتشار: ۲۳ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۴:۴۵
محمد در سال 1376 به ایران بازگشت و تحصیلات خود را در مقطع دبیرستان در یکی از مدارس خوب تهران ادامه داد. پس از دریافت دیپلم دبیرستان در یکی از دانشگاههای تهران در رشته «مهندسی محیط زیست» مشغول تحصیل شد.
محمد، جوان 34 ساله ای است که از سال 1372 تا 1376 در سیدنی استرالیا زندگی کرده است. او عضوی از خانواده شش نفره سعید است که با بورس دولت ایران در آن سالها تحصیلات دکتری خود را در دانشگاه نیوساوت ولز گذرانده است.

 محمد در سال 1376 به ایران بازگشت و تحصیلات خود را در مقطع دبیرستان در یکی از مدارس خوب تهران ادامه داد. پس از دریافت دیپلم دبیرستان در یکی از دانشگاههای تهران در رشته «مهندسی محیط زیست» مشغول تحصیل شد.

در سال اول دانشگاه با دخترخاله اش در سن نوزده سالگی ازدواج کرد. از این رو ناچار بود همراه با  تحصیل کار هم بکند. او سه سال مسئول پذیرش در سه هتل در تهران، سه سال بازاریاب و سرپرست فروش یکی از شرکتهای مواد غذایی معتبر در ایران، یک سال مدیر یک کارواش، یک سال فروشنده قابهای لوکس بود و گاهگاه نیز به تدریس زبان انگلیسی و ترجمه از این زبان می پرداخت.

محمد به خاطر موقعیت خوب شغلی که در یک شرکت خصوصی داشت، ابتدا تصمیم گرفت به خدمت سربازی نرود اما اتفاقی باعث شد تا از این تصمیم منصرف شود؛ این اتفاق آشنا شدنش با یک تاجر عرب  بود. تاجر عرب به خاطر اعتمادی که به محمد پیدا کرده بود، به او پیشنهاد کرد پس از به پایان بردن خدمت سربازی به دبی برود و مدیریت کارخانه او را در شعبه دبی به عهده بگیرد.

محمد در سال 1385 تحصیلات خود را در مقطع کارشناسی به پایان رساند و به  خدمت سربازی رفت. اما حدود شش ماه مانده به پایان خدمت دو ساله سربازی، در یک روز به یاد ماندنی، در دیداری کاملا اتفاقی با یک عالم ربانی در امامزاده اسماعیل شمیران، عالم بدون مقدمه از محمد می­خواهد که به حوزه علمیه برود و تحصیلاتش را آنجا ادامه بدهد.

این در حالی بود که محمد تا آن زمان، لحظه­ ای به تحصیلات حوزوی فکر نکرده بود و تصمیم داشت پس از سربازی به دبی برود و پیشنهاد تاجر عرب را بپذیرد. وانگهی، انتظار پدر شدن در چندماه  بعد، این پیشنهاد را برای او غیر منتظره و حتی خنده دار کرده بود.

اما گویا تقدیر برایش جور دیگری رقم خورده بود. پیشنهاد آن عالم آنچنان ذهن محمد را به خود مشغول می دارد که چند روزی از خواب و خوراک می­افتد و بالاخره تصمیم می­گیرد به حوزه علمیه قم برود و دبی را فراموش کند.

محمد پس از ثبت نام در حوزه علمیه قم متوجه می شود که شرایط کافی برای تحصیل در حوزه را ندارد، اما در مصاحبه گزینشی، مصاحبه گر، که شرح زندگی او را می­شنود به شخصیت او علاقه مند می شود و طی نامه ای درخواست می­کند که او را در حوزه بپذیرند و سرانجام با  درخواست وی موافقت می شود.

بدین ترتیب،  محمد در سال 1387 همراه با خانواده­اش از تهران به قم مهاجرت و تحصیل خود را در حوزه علمیه آغاز کرد. یک سال از شروع تحصیلش نگذشته بود که یکی از دوستان محمد به او پیشنهاد می­کند برای تبلیغ در ایام محرم همراه او راهی جنوب کرمان بشود؛ که مردمش از فقر شدید فرهنگی و اقتصادی رنج می­برند.

محمد که تازه سال دوم طلبگی را شروع کرده بود، شرایط اعزام برای تبلیغ را در خود نمی­دید. به همین دلیل تصمیم گرفت خدمت آیت الله سبحانی، از مراجع عظام تقلید در قم برسد و از ایشان کسب تکلیف کند. محمد به آیت الله سبحانی عرض کرد که 27 سال سن دارد و با مدرک کارشناسی مهندسی محیط زیست وارد حوزه شده و اینک سال دوم تحصیلش در حوزه است. محمد از ایشان خواست که راهنمائی­اش کند. آیت الله سبحانی با اشاره به فقر شدید مردم آن مناطق در مسائل دینی، با صراحت به او می فرماید که چرا نروید؟ و تاکید کردند که حتما بروید.

در نتیجه او تصمیم می­گیرد که به عنوان روحانی در ایام محرم راهی آن مناطق شود و در طول سفر هم با توجه به ایام محرم مطلبی را برای سخنرانی آماده می کند. سخنرانی های او از  قیام امام حسین علیه السلام شروع و در آخر به اهمیت انجام واجبات و ترک محرمات دین ختم می شود و اینکه هر فردی باید یک مرجع تقلید داشته باشد و از او تقلید کند.

محمد وقتی برای اولین بار در عمرش به طور رسمی در یکی از مساجد مناطق محروم جنوب کرمان و در جمع حدود شصت جوان سخنرانی می­کند، متحیر می شود از اینکه هیچ یک از مستمعین منبرش، با وجود آنکه در یک کشور اسلامی متولد و بزرگ شده اند حتی کلمه "مرجع تقلید" را نشنیده اند تا چه رسد به اینکه مرجع تقلید داشته باشند و از او در امور دین تقلید کنند!

مشاهده چنین وضعیت اسفباری و فقر شدید فرهنگ دینی، محمد را مصمم می کند که به آموزش و پرورش منطقه برود و در دیدار رییس آموزش و پرورش شهرستان کهنوج، از شهرستانهای محروم در جنوب استان کرمان، او را از تصمیم خود مبنی بر انجام یک کار گسترده در مدارس این شهرستان در زمینه فرهنگ تقلید از مراجع تقلید و آموزش مبانی دینی آگاه می سازد؛ او با استقبال رییس آموزش و پرورش مواجه می­شود.

بدین ترتیب محمد فعالیت دینی و فرهنگی خود را به صورت کاملا خودجوش در مدارس کهنوج آغاز می کند. نحوه کار هم به این شکل بود که ابتدا در جمع دانش آموزان مدرسه سخنرانی می کند و سپس از دانش آموزان می خواهد تا مرجع تقلید خود را انتخاب و برای دریافت رساله توضیح المسائل مرجع تقلیدشان ثبت نام کنند. این برنامه در شهرستان کهنوج برای حدود سه هزار دانش آموز در بیست مدرسه اجرا می شود و دو ماه بعد از این سخنرانی­ها، محمد در سفر بعدی­اش به شهرستان کهنوج، با سه هزار رساله توضیح المسائل که از دفتر مراجع تقلید در قم تهیه کرده بود به همان مدارس می رود و  رساله ها را به دانش آموزان هدیه می­دهد و به آنها می­گوید که دو ماه دیگر مسابقه ای از همین کتابها برگزار، و نفر اول هر مدرسه به شهر مقدس مشهد اعزام خواهد شد. سفر به مشهد انگیزه خوبی بود تا دانش آموزان با جدیت بیشتری به مطالعه رساله توضیح المسائل بپردازند و نسبت به واجبات دین آشنا شوند؛ مسائلی که تا قبل از آن نسبت به آنها بی اطلاع بودند.

در موعد مقرر مسابقه برگزار می شود و نفرات برتر به مشهد اعزام می شوند. نمرات کسب شده توسط دانش آموزان شگفت­انگیز بود و حکایت از آن می­کرد که آنها علاقمند به فراگیری مسائل دینی هستند، دینی که متاسفانه تا قبل از آن به علت کم کاری در آن منطقه مهجور مانده بود.

محمد به کمک چند نفر از دوستان طلبه خود، گروهی را با عنوان «گروه جهادی تبلیغی منادیان رحمت» تشکیل داد و وبگاه اینترنتی گروه را به آدرس http://seza.ir راه اندازی کرد. او و همفکرانش این برنامه را در سالهای بعد در یازده شهرستان محروم دیگر جنوب کرمان انجام می دهند. حاصل آن توزیع حدود 20 هزار رساله توضیح المسائل در حدود 120 دبیرستان این شهرستان ها به همراه ارائه سخنرانی و اعزام دانش­آموزان زیادی به مشهد مقدس بوده است.

به لطف خدا محمد پس از سه سال حضور مداوم در این مناطق که بطور میانگین پنج بار در سال انجام گرفته، از سال چهارم حضورش، یعنی سال 1391، فعالیت­های خیرخواهانه دیگری را آغاز کرد که هنوز دامه دارد. او این فعالیتها را به کمک خیرین و نیکوکارانی انجام می دهد که طی چند سال اخیر در تهران، آنان را جذب کرده است.

از جمله این فعالیتها می­‌توان به ساخت چند مدرسه، ساخت و تکمیل چند منزل مسکونی، اعزام پزشکان و دندانپزشکان به منطقه، تربیت نیروهای بومی در منطقه برای فعال کردن مساجدی که خالی از امام جماعت هستند، تحویل جهیزیه به نوعروسان، تحویل لوازم التحریر به دانش آموزان، تحویل سبدغذایی در ماه مبارک رمضان و برخی فعالیتهای دیگر اشاره کرد.

«حجت الاسلام محمد رضایی شریف آبادی» کارش را با توکل بر خدا آغاز کرد و آن را به عشق کمک به مردم محروم ادامه می دهد. امروز خیرین زیادی در این راه به او کمک می کنند. شما هم می­‌توانید در صورت تمایل با مراجعه به سایت گروه جهادی تبلیغی منادیان رحمت در این کارهای خیر سهمی داشته باشید.

منبع: تهران پرس



ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین