کد خبر: ۱۰۳۰۵۶
تاریخ انتشار: ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۹:۲۷
من بدتر از دعواهایی که با احمدی نژاد کردم را با اقای خاتمی داشتم. ولی نه حکم عزلی بود نه یک روز روی ترش. اینکه من بعد از سال 88 نسبت به مواضع رییس دولت اصلاحات انتقاداتی داشته باشم یک بحث جداست ولی در سالهای حضور در دولتشان اینگونه نبود.
 مجتبی رحماندوست؛ نماینده اصولگرای مجلس نهم معتقد است ظرفیت نمایندگی مجلس هم برای انجام کار خیر بسیار بالا و پرقدرت است هم برای انجام کار شر.

«مجتبی رحماندوست» به مثابه برادر نویسنده‌اش آنقدر مرد رسانه ای نبود اما ورودش به مجلس نهم نام او را وارد عالم سیاست پارلمانی کرد. مردی که بعد از 4 سال نمایندگی، «شاگرد اول» منظم بودن در پارلمان شد.

با وی در روزهای فراغت از نمایندگی‌اش در کافه خبر خبرگزاری خبرآنلاین به گفت و گو نشستیم تا از حس و حال شاگرد اول شدنش بگوید، از نمایندگانی که بنا به گفته وی تخصص شان در این است که دکمه موافق و مخالف را «میکروثانیه‌ای» بزنند، نماینده‌هایی که تریبون مجلس برایشان ابزار تبلیغات می‌شود. هرچند او این را هم می‌گوید که به دنبال تبرئه کردن خودش نیست اما اینها جزء واقعیت‌های مجلس است. واقعیتی که سبب شده یک اتوبان مجلس به سمت بهشت برود و اتوبان دیگرش به سمت جهنم.

می گوید با حقوق نمایندگی کسی نمی تواند «بارش را ببندد» مگر اینکه نماینده اهل کار خلاف باشد، اهل معامله و ساخت و پاخت، اهل هدیه های کلان و ...

رحماندوست هم از جمله این اصولگرایانی است که می‌گوید احمدی نژاد سال 92 قابل دفاع نیست چون به جاده خاکی زده بود. البته این را هم می‌گوید که اصولگرایان در چهار سال اول خیلی احمدی نژاد را تقدیس کردند.

او که مشاوری رییس دولت اصلاحات و احمدی‌نژاد را در کارنامه خود دارد از مشی متفاوت آنها می گوید از اینکه اختلافاتش با خاتمی زیاد بود ولی نه عزل شد نه روی ترش دید. اما احمدی نژاد او را عزل کند چون منتقد رفتارهای مشایی بود.

مشروح گفت و گوی خبرآنلاین با نماینده اصولگرای تهران در مجلس نهم را در ادامه بخوانید؛

***

آقای رحماندوست! در آخرین جلسات مجلس نهم از شما به عنوان منظم‌ترین نماینده مجلس در همه این 4 سال نام برده شد، خیلی از رسانه‌ها تیتر زدند رحماندوست شاگرد اول مجلس شد. این «شاگرد اول» شدن در پایان یک دوره نمایندگی چه حس و حالی داشت؟
کلیشه ای ترین پاسخ به این سوال این است که خب حس خوب و خوشحالی داشتم، اما نکته مهم این است که این حضور من حضور نمایشی، رسمی و فیزیکی نبوده است. رهبری در سخنانی فرمودند «مردی و کاری» منطق این جمله این است که اگر قرار است کاری انجام بدهی باید ببینی توان انجام دادن آن را داری یا نه، کسی که چند کاره می شود قطعا توانایی‌هایش پایین می‌آید و نوع کارش سطحی می‌شود اما اگر به شکل تخصصی بر روی موضوعی کار کند توانایی در یک موضوع جمع می‌شود. پراکنده کاری هدر دادن انرژی است. خود من زمانی به زبان علاقه داشتم و چند زبان را دنبال کردم ولی الان از هرکدام به جز تعدادی بقیه را نصفه و نیمه بلدم نه کامل و خوب.

راز این منظم بودن هم این است که من در 4 سال گذشته فقط یک کار داشتم آن هم «مجلس» بود. من پیش از آن دبیر کل جمعیت دفاع از ملت فلسطین بودم ولی بعد از انتخاب شدن آن کار را به دیگران سپردم. عضو هیات علمی دانشگاه تهران بودم ولی بعد از نماینده شدن و ماموریت گرفتن برای حضور در مجلس کل کلاس ها را تعطیل کردم، البته یک ترم، آزمایشی دو واحد تدریس کردم دیدم نمی شود چون بنا را براین گذاشته بودم که مجلس را منظم بروم لذا به کلاس لطمه می خورد، از سوی دیگر من در کل دوران تدریس دانشگاهی کلاس ها را منظم برگزار می کردم و علاقه نداشتم این مقید بودن برهم بخورد. در حوزه هنری هم مسئولیتی داشتم، از این خرده کاری‌ها زیاد داشتم ولی بنا را بر این گذاشتم که فقط بر «مجلس» متمرکز شوم.

کم نیستند نمایندگانی که از تریبون مجلس استفاده تبلیغاتی می کنند. خیلی زیاد رواج دارد. گاهی انقدر در همین مساله آش شور می شود که خود آشپز هم شاکی می شد. مثلا نماینده ای نطق می کرد بقیه به او می‌گفتند ماشالا چقدر تبلیغاتی بود.

حتی اگر دعوتی برای افتتاحیه ای، اختتامیه‌ای، همایشی، نمایشی و ... داشتم اگر هم با جلسات مجلس و کمیسیون تلاقی داشت نمی رفتم. اگر امکانپذیر بود قبول می‌کردم والا رد می‌کردم. همه این موارد ذیل مسئولیتم در مجلس بود.

در مجلس هم بر روی برخی موضوعات حساسیت داشتم و پیگر آنها بودم که آنها را به سرانجام برسانم مثل موضوع امر به معروف و نهی از منکر، آموزش و پرورش، مشاغل خانگی، عدالت اجتماعی، تردد و ترافیک شهری و حقوق شهروند، بازداشتگاه ها و زندان های کشور، ایثارگران، مالیات از کسبه جزء، موضوع فلسطین و آسیب های اجتماعی (بیکاری، اعتیاد، طلاق، فقر و فساد و فحشا) موضوعاتی بودند که برایم در اولویت قرار داشتند و در مجلس تلاش کردم این مباحث را پیگیری کنم.

می‌گفتم ما که دست و پا نداریم {او جانباز جنگ تحمیلی است} ولی بی دست و پا نیستیم و کار را جدی جدی می گرفتم. در دوران نمایندگی مردم تهران را جلو چشم خودم می آوردم که باید کارهای آنها را پیگیر باشم، تصور می کردم یک روز یک شهروند تهرانی در ساعت صحن علنی به مجلس مراجعه کند و به او بگویند رحماندوست به همایش رفته، آیا او حق نداشت در ذهن خود تصور کند که من به این فرد رای دادم برود مجلس نه این در همایش‌ها بچرخد. می خواهم بگویم تمام مردم تهران در این 4 سال جلو چشم من بودند و براساس وظیفه‌ای که در قبال آنها داشتم کار می‌کردم.

اینکه می‌گویند من «شاگرد اول» شدم به همین خاطر است که به خودم گفتم «مجلس» ولاغیر. البته اگر به دستور جلسات صحن، کمیسیون، و ...مراجعه کنید مشخص می شود من بر چه موضوعاتی تاکید بیشتری داشتم و اولویتم در دوره نمایندگی بوده است.

بحث من هم همین است، شما منظم ترین نماینده مجلس بودید ولی در مقایسه با دیگر نمایندگان مثلا تهران خیلی حضور پررنگی در صحن مجلس نداشتید. به جز برخی مباحث که مربوط به ایثارگران بود چندان نمود و بروز پررنگی از مجتبی رحماندوست در دوره نمایندگی اش دیده نمی شد.
من اصلا مصر نبودم که پیرامون هر موضوعی که در صحن یا کمیسیون مطرح می‌شد حتما به عنوان موافق یا مخالف حرف بزنم، حوزه کاری من اجتماعی بوده است. آیا منطقی است که وقتی درباره بورس و مناطق آزاد و مسائلی از این قبیل بحث می شد من وارد اظهارنظر شوم؟ آدم هایی در مجلس هستند که آنلاین آنلاین و میکروثانیه‌ای دکمه موافق و مخالف را می‌زنند. آنچنان سریع عمل می‌کنند که همیشه در ردیف اول و دوم موافق ومخالف قرار دارند، من چندین بار سعی کردم سریع عمل کنم ولی باز هم نفر چهارم پنجم شدم! (خنده) معلوم بود که تخصص برخی در این نوع رفتارها است. البته من آنها را هم از جهتی تحسین می کنم که برای بیان موضع خودشان آنقدر ارزش قائلند که حداکثر تلاش شان را می کنند که اسم شان در ردیف اول موافق یا مخالف قرار گیرد. من تنبلی خودم را توجیه نمی کنم ولی اصرار هم نداشتم که پیرامون هر موضوعی صحبت کنم.

البته در موضوعات مربوط به ایثارگران نگاه بزرگواران مجلس به من بود که ببینید من دو می گویم یا چهار. براساس آن می‌گفتند نظرشان دو است یا چهار. معمولا هم در این گونه موارد به عنوان موافق و مخالف صحبت می کردم.

یا در مورد امر به معروف یا نهی از منکر، ذیل اصل 8 قانون اساسی گفته شده که حد و حدود و چارچوب این اصل را قانون تعیین می کند ولی از سال 57 تا 91 که من نماینده شدم، ما قانونی نداشتیم و لذا این اصل قانون اساسی عملیاتی نشد. واقعا خودکشی کردم تا این موضوع عملیاتی و درست شود. اولش هم تحت عنوان قانون «حمایت از آمران به معروف و ناهیان از منکر» مطرح شد که اتفاقا همزمان شده بود با چند اسیدپاشی در اصفهان و...برخی رسانه ها تیتر زدند که حامیان اسیدپاشی را بشناسید. انگار اسیدپاشی امربه معروف است که ما را حامیان آن معرفی کردند! این نوعی خلط مبحث و عوامفریبی بود. ولی در نهایت ما تلاش کردیم که قانون بعد از نزدیک به یک و نیم سال بحث در مجلس و رفت و برگشت به شورای نگهبان تصویب شود. وقتی هم برای عضویت در ستاد امر به معروف و نهی از منکر کاندیدا شدم، اکثریت نمایندگان به من رای دادند. دو برادر روحانی دیگر هم کاندیدا شده بودند که من در مقایسه با آنها بیشتر رای آوردم.

اگر ده روز از یک نفر تعریف کنی بگویی شاخت به آسمان می رسد دمت به زمین می‌رسد تو خیلی خوبی ماهی و ...طبیعتا ممکن است تغییر کند. اصولگرایان در چهار سال اول خیلی احمدی نژاد را تقدیس کردند. اما در چهار سال دوم معادلات فرق کرد.

درباره حقوق شهروندی، ترافیک و ...هم تلاش زیادی کردم چون معتقدم که این مشکلات روح مردم را می آزارد. درباره عدالت اجتماعی هم بسیار حساس بودم، خبر دارم براساس گزارشی که وزارت اطلاعات داده است، 13 درصد مردم کشور گرسنه اند. یعنی تنها ممر درآمد 10 میلیون نفر از مردم این کشور یارانه است، ریالی کمک یا حقوق بازنشستگی، مستمری، از کارافتادگی، کمک از بهزیستی ...نمی گیرند و هیچ گونه درآمد شخصی هم ندارند و کاسب هم نیستند. اینها را بیان کردم که بگویم اولویت من در مجلس دهم این موارد بود و ترجیح می‌دادم فقط در این مباحث مهم اظهارنظر کنم.

همین اواخر یکی از آقایان انقلابی عنوان کرده بود که یارانه نباید پرداخت شود چون پرداخت آن به ضرر مردم است. من بحث آسیب‌های اجتماعی پرداخت یارانه را می فهمم، ممکن است ضداشتغال باشد، ممکن است اصل کار را بشود نوعی دیگر رفع و رجوع کرد که این اسیب ها را نداشته باشد و تنبل پروری نکند، اما اینکه یارانه را کلا قطع کنند بعد تصمیم بگیرند به چه کسانی بدهند به چه کسانی ندهند، علاج کار نیست. بله یارانه ثروتمندان باید قطع شده و صرف اشتغال شود ولی آیا تضمینی هست که همین یارانه قطع شده صرف تسهیلات اشتغال شود؟ دست به قطع کردن مان خوب است اما دست به وصل کردنمان کند است.

من دنبال اینکه دیگران بگویند ماشالا چقدر خوب در مجلس فعال بوده ولی به گونه ای ظاهر بیرونی باشد و پشتوانه کارشناسی و نظارتی نداشته باشد، نبودم.

اینکه فقط بخواهم به مردم بگویم فعال هستم ولی در عمل کاری نکرده باشم؛ مشی من در مجلس نبوده است. گرچه در نهایت معتقدم کوتاهی کردم که مردم باید من را ببخشند. این اعتقاد را هم دارم ولو اینکه منظم ترین نماینده باشی ولی خاصیتی در مجلس نداشته باشی این حضور فیزیکی و بدون محتوا افتخاری نیست. متاسفم که بگویم من خودم را عنصر مفیدی در چهار سال دوره نمایندگی تلقی نمی‌کنم.

اشاره کردید که برخی نمایندگان منتظرند که کلید موافق و مخالف را بزنند، یک نگاه همان نگاه شماست که گفتید دغدغه دارند ولی نگاه دیگر هم این است که برخی نمایندگان خصوصا در یک سال اخر از تریبون باز مجلس برای تبلیغات به نفع خودشان بهره می‌گرفتند، این مشی را در مجلس قبول دارید؟

بله. کم هم نیست. خیلی زیاد رواج دارد. روزهای صحن علنی مجلس یکشنبه، سه شنبه و چهارشنبه بود. سال آخر به یکشنبه، دوشنبه و سه شنبه منتقل شد تا نماینده به حوزه انتخابیه سرکشی کند که به نوعی تبلیغ برای اثبات خودش بین مردم باشد. منتهی گاهی انقدر در همین مساله آش شور می شود که خود آشپز هم شاکی می شد. مثلا نماینده ای نطق می کرد بقیه به او می گفتند ماشالا چقدر تبلیغاتی بود.

هرچند گفتن اینها بد است اما متاسفانه روالی است که توسط برخی نمایندگان دنبال می‌شود. البته من خودم را تبرئه نمی‌کنم و از همه نمایندگان خود را ضعیف تر و ناکارآمدتر تلقی می‌کنم، امیدوارم همین نطق‌های انتخاباتی و تبلیغاتی دیگر نمایندگان هم از سر دلسوزی و کار کردن برای مردم باشد. من نفس خودم را تبرئه نمی‌کنم، امیدوارم آنها کار درست کرده باشند و شاید من کوتاهی کرده باشم.

«بار خود را بستن» درباره نمایندگانی که کار خلاف می کنند، اهل معاملات و ساخت و پاخت هستند، یا هدیه های کلان می گیرند یا با رفتن به سفرهای خارجی حق ماموریت های زیادی دریافت می کنند صدق می کند. این موضوع خصوصا درباره نمایندگانی که با حمایت ها و هزینه های زیاد وارد مجلس شدند صادق است.

آقای رحماندوست، حتی اگر فرض را روی خدمت بگذاریم یا تبلیغات، موضوع این است که در هر دوره مجلس نزدیک به 60 درصد نمایندگان جابجا می شوند، برخی حتی یک دوره ای می شوند. افکارعمومی شاید در برابر این رای نیاوردن نماینده بگوید بارش را بست و رفت، رسانه ها هم بگویند که عملکرد فلان نماینده خوب نبود که رای نیاورد. نگاه شما به عنوان یک نماینده به این تغییرات زیاد در هر دوره مجلس چیست؟

آن که بگویند بارش را بست و رفت درصورتی صدق می‌کند که نماینده برای دوره بعد کاندیدا نشود. یعنی آنقدر اقناع شده که دیگر نیاز به کاندیداتوری حس نمی‌کند یا بخواهد بارش را در دوره بعد بیشتر ببندد. اما بیشتر افراد دوباره کاندیدا می شوند مگر اینکه سن افراد اقتضای کاندیدا شدن را نکند. یا مثلا افرادی مثل آقای باهنر یا عبداللهی چون ادوار زیادی نماینده شده بودند دیگر تمایلی به کاندیدا شدن نداشتند.

اگر هم منظور این باشد که یک نماینده با حقوق مجلس بارخودش را بسته که من نمی توانم قضاوت درستی داشته باشم. من شخصا حقوق بگیر مجلس نیستم و از دانشگاه مامور به خدمت در مجلس بودم. تا آنجا که اطلاع دارم حقوق مجلس بالاتر از دستگاه های دیگر نیست. اما اگر منظور این باشد که از طریق خلاف بارخودشان را بستند و رفتند واقعیت این است که ظرفیت نمایندگی مجلس هم برای انجام کار خیر بسیار بالا و پرقدرت است هم برای انجام کار شر.

در مجلس دو اتوبان کشیده شده است یکی به سمت بهشت می رود و اتوبان دیگر به سمت جهنم است. از طریق مجلس راحت تر می شود به جهنم رفت تا از طریق جاهای دیگر! بله این بار خود را بستن درباره افرادی که کار خلاف می کنند، اهل معاملات و ساخت و پاخت هستند، یا هدیه های کلان می گیرند یا با رفتن به سفرهای خارجی حق ماموریت های زیادی دریافت می کنند صدق می کند. این موضوع خصوصا درباره نمایندگانی که با حمایت ها و هزینه های زیاد وارد مجلس شدند صدق دارد.

همان وامدار پشت پرده ها شدند؟
یا وامدار کسانی هستند که هزینه تبلیغات شان را تقبل کردند یا اینکه خودشان این هزینه را جور کردند و حالا باید آن را پرداخت کنند. هرکسی که با هزینه زیاد وارد مجلس شود ناسالم تر است. از کسی که با هزینه‌های غیرقابل قبول و عجیب و غریب وارد مجلس شده انتظار اصلاح امور کشور را نداشته باشید.

البته فراموش نکنیم که تغییر ترکیب مجلس فقط بخاطر این موضوع «بار بستن» نبوده است. برخی نمایندگان واقعا رای نیاورده‌اند. مثلا در تهران دو لیست سی نفره مطرح بود بعد از لیست اول که به مجلس رفتند لیست سی نفره دوم شروع می شد. این نبود که من مجتبی رحماندوست در بین مردم جایگاه ضعیفی داشته باشم و به همین خاطر رای نیاورده باشم. مردم تهران به من لطف داشتند اما انتخابات امسال تهران چیز عجیبی بود. قصد تبرئه یا محکومیت جناحی را ندارم ولی در هر حال مردم تهران امسال مدل خاصی رای دادند و باید به آن گردن نهاد.

شما جز آن دسته از اصولگرایان هستید که اتوبان جهنم را مخصوص اصلاح طلبان و اتوبان بهشت را مخصوص اصولگرایان می‌دانند؟
اصلا. این موضوع برای هرکسی که متدین تر باشد سخت تر است، خود من 8 سال مشاور امور ایثارگران رییس دولت اصلاحات بودم، 5 سال هم مشاور امور ایثارگران رییس دولت منتسب به اصولگرایان بودم. در هر دو دولت، از متدینین و خداترس تا غیرمتدین و خدانترس وجود داشتند. خط و ربط سیاسی به کسی حکم نمی کند متدین باش یا بی دین. تایید می کنم که این اتوبان جهنم یا بهشت می تواند برای هر دو جریان باشد.

به لیست تهران اشاره کردید، انتقادات زیادی حتی از درون خود اصولگرایان به افراد گنجانده شده در لیست وارد می شد، شاید انتظار این بود که مثلا آقای غفوری فرد باشد ولی نامش در لیست نیامد و به جای آن افرادی گمنام گنجانده می شوند. در این لیست، سهم برخی تشکل ها مثل ایثارگران یا رهپویان و پایداری بیشتر از دیگر تشکل های اصولگرا بوده است، حضور خود شما در لیست سهمیه ایثارگران بود یا ....پاسخ تان به این شبهه ها چیست؟

من عضو جمعیت ایثارگران نیستم و سهمیه آنها هم نبودم.

من بدتر از دعواهایی که با احمدی نژاد کردم را با اقای خاتمی داشتم. ولی نه حکم عزلی بود نه یک روز روی ترش. ولی احمدی نژاد من را عزل کرد. من گاهی اوقات در مباحث مربوط به ایثارگران با آقای خاتمی فقط دست به یقه نشدیم ولی باز هم کار را ادامه دادیم یکبار ایشان به من گفتند رفتی پیش رهبری چغلی منو کردی.

ولی در گرایش بندی که از لیست 30 نفره تهران شد شما را به جمعیت ایثارگران منتسب می کردند.
نه اشتباه است. من نه در ترکیب لیست نویسان بودم نه عضو گروه هایی که جلسه گذاشتند و تصمیم گرفتند که اقا و خانم الف باشد و آقا و خانم ب نباشد. من سهمیه تشکلی نبودم، ضمن اینکه خودم هم از آنها نخواستم که من را درون لیست قرار دهند. ممکن است خودشان درون گروهی بحثی داشته باشند ولی من رایزنی مستقیم نداشتم. من برای کاندیداتوری و قرار گرفتن در لیست اعلام آمادگی کردم ولی این نبود که بگویم تورو خدا نام من را در لیست وارد کنید! در تهران رای آوری لیستی است و کسی که در لیست نباشد می توان پیشاپیش قضاوت کرد که رای نیاورد.

ممکن است کسانی به لیست 30 نفره تهران انتقاداتی داشته باشند، قرار داشتن من در لیست هم به معنای این نیست که همه اعضای لیست مطلوب من بوده باشند. اگر من جزو انتخاب کننده های آن لیست بودم برخی افراد را در لیست قرار نمی دادم. البته در این لیست افرادی بزرگ و محترمی چون اقایان توکلی، ابوترابی، حددعادل و زاکانی بودند.در لیست امید هم افرادی حضور داشتند که از دوستان و همکاران قدیم من بودند مثل آقایان جواد فتحی یا علیرضا رحیمی.

می پذیرید که حضور برخی چهره‌ها در لیست اصولگرایان که در بدنه سیاسی کشور از آنها به تندروها نام برده می شود، پاشنه آشیل آن لیست شد و اصولگرایان هزینه حضور تندروها در لیست شان را با رای نیاوردن برخی چهره ها چون ابوترابی، توکلی و ..دادند؟
این هم می‌تواند باشد. اینکه بگوییم حضور تندروها در روی گردانی مردم تاثیر گذاشته شاید درست باشد ولی در اختیار من نبوده که بخواهم درباره لیست نظردهی کنم. من فقط پذیرفتم که در لیست باشم. اگر اشتباه نکنم آقای غفوری فرد تنها نماینده تهران بوده که در یک دوره بدون قرار گرفتن در لیست وارد مجلس شده است. معمولا کسی در تهران خارج از لیست رای نمی آورد. برخی به من انتقاد کردند که تو در لیستی هستی که برخی از آنها را قبول نداری گفتم من انتخاب کننده نبودم که متناسب با سلیقه خودم تنظیم کرده باشم. نتیجه اش هم آن شد که دیدیم. باز هم خدا را شاکرم در لیستی بودم که بسیاری از آنها چهره های موجه و محترمی بودند.

در صحبت هایتان اشاره ای داشتید به اینکه دولت احمدی نژاد دولت منتسب به اصولگرایی هست، این «منتسب» به اصولگرا بودن اصطلاحی است که اصولگرایان از ابتدا به دولت احمدی نژاد نمی گفتند ولی شاید از دوره دوم ریاست جمهوری او، اصولگرایان تلاش کردند با اینگونه عبارات به نوعی از زیربار تصمیمات و رویکرد دولت احمدی نژاد شانه خانه کنند....

خود من گرایش سیاسی اصلاح طلبانه و اصولگرایانه به آن معنایی که در جناح بندی های سیاسی وجود دارد، ندارم. البته به معنی این نیست که گرایش سیاسی یا عقیدتی نداشتم، من گرایشات روشن دارم اما اعتقاد دارم مسائل مربوط به ایثارگران و شهدا فراتر از جناح بندی است و خانواده شهدا باید بالاسر این جامعه باشند چه در دولت راست چه چپ تلاش کردم فارغ از این جناح بندی ها باشم.

جانبازان، ایثارگران، خانوده شهدا، بچه های جنگ و رزمنده مثل قانون اساسی فراجناحی هستند، مثل اصول دیپلماسی کلان کشور فراجناحی هستند. مثلا در این سالها که دولت هایی با گرایشات متفاوت روی کار آمدند آیا گرایشات دولت ها در مسائل فلسطین یا مقابله با اسرائیل فرقی کرده؟ معتقدم مسائل ایثارگری نباید جناحی شود. نباید راستی ها یا چپی ها ایثارگران را به نفع خود مصادره کنند.

من در دولت اصلاحات متقاضی مشاور شدن نبودم، من به مهندس باقریان نامه ای نوشتم و خواستار این شدم که رییس جمهور مشاور امور ایثارگران هم منصوب کنند، گفتند خودت بیا مشاور شو من هم قبول کردم. من بدون گرایش سیاسی وارد این مبحث شدم به همین علت هم رییس دولت اصلاحات هم آقای احمدی نژاد برای من حکم مشاور امور ایثارگران را زدند.

من جواب سوالم را نگرفتم، اصولگراها وقتی احمدی نژاد روی کار آمد او را اصولگرا می دانستند..
پاسخ را خودتان دادید، منتسب شدن اصولگرایان به دولت اول احمدی نژاد افتخار بود. وقتی احمدی نژاد در سال اول ریاست جمهوری اش حکم مشاورت برای من زد با افتخار گفتم مشاور ایشان شدم، ولی از اولین روزها و لحظات دولت دوم بنا عوض شد. من در همان سال اول دولت دهم بسیار با مشایی جنگیدم. در سفرهای استانی خانواده های شهدا حرف هایی درباره او می زدند که من همه را به رییس جمهور منتقل می کردم. بعضا هم بد می شد ولی ابایی از گفتن نداشتم و وظیفه خودم می دانستم. لذا بعد از یک سال از دولت دهم آقای احمدی نژاد لیست 14 نفره از مشاورانشان را عزل کردند که من افتخار داشتم که اسمم بالای آن لیست بود. عزل برای من یک افتخار بود!

اینکه می گوییم منتسب به اصولگرایان هم به همین خاطر بود. در دولت دوم ایشان ما عملکردهایی را از احمدی نژاد دیدیم که قابلیت دفاع از زاویه دید اصولگرایی نداشت. مثل همان یازده روز خانه نشینی یا دفاع از مشایی. رفتارهایی که باعث بروز برخی رفتارها و شرایط در جامعه هم می شدند. آقای لاریجانی در یکی از جلسات مجلس گفت آقای احمدی نژاد خودش را به زلف اصولگرایان بست و گره زد، من این گفته را تعبیر مناسبی می دانم. یعنی اصولگرایی یک اصولی دارد که عملکرد دولت دوم ایشان زدن به جاده خاکی بود و متفاوت با اصولگرایی.

روایت ها از مشایی و نقش او در دولت احمدی نژاد متفاوت است، برخی معتقدند احمدی نژاد زیر سایه او بود برخی هم معتقدند بزرگنمایی شده و مشایی آنی نبود که در رسانه ها و اظهارنظرهای سیاسی گفته می شد. گفتید اختلافاتی با او داشتید مشایی واقعا که بود؟

سوال خیلی سختی است. خاطرم هست در آن سال 60 که بنی صدر تازه کنار گذاشته شده بود من پیشنهاد داده بودم که لااقل دو واحد درس بنی صدر شناسی در درس های دانشگاهی گذاشته شود چون به معنای واقعی شخصیت پیچیده ای بود. در مورد مشایی هم یک خروار بحث درباره اش دارم، از نزدیک با او برخورد داشتم. من 5 سال مشاور دولتی بودم که نزدیکترین فرد به رییس جمهور همین اقای مشایی بود ولی بیش از آنچه در برخوردهای دو نفره و خصوصی بخواهم از او شناخت پیدا کنم خروجی های مصاحبه ها و عملکردها برایم مبنای قضاوت بود.

آدم‌هایی در مجلس هستند که آنلاین آنلاین و میکروثانیه‌ای دکمه موافق و مخالف را میزنند.آنچنان سریع عمل می‌کنند که همیشه در ردیف اول و دوم موافق ومخالف قرار دارند، من چندین بار سعی کردم سریع عمل کنم ولی باز هم نفر چهارم پنجم شدم! معلوم بود که تخصص برخی در این نوع رفتارها است.

من آن زمان دبیر کل جمعیت دفاع از ملت فلسطین بودم زمانی که مشایی بحث دوستی مردم ایران و اسرائیل را مطرح کرد احضارش کردیم. آنجا من، آقای رحیمیان و اقای محمد شریعتمداری و تعدادی دیگر از مسئولان جمعیت دفاع از ملت فلسطین او را مواخذه کردیم. اقای شریعتمداری به من گفت تو چه جسارتی داری که درحالیکه مشاور دولت هستی باز هم مشایی را محاکمه و مواخذه می کنی. یا در مباحث مربوط به امام زمان هم منتقد ایشان بودیم. در مواردی هم مستقیما با او وارد صحبت می شدم و در نهایت تصمیم به دور شدن از او گرفتم. آقا گفتند حکم معاون اولی مشایی کان لم یکن شود، آیا شد؟ نشد. این که ولایتمداری نشد. البته من علاقمند به کالبدشکافی احمدی‌نژاد نیستم.

شما زمانی گفته بودید که دلم برای احمدی نژاد سال 84 تنگ شده است، الان طیف هایی از درون اصولگرایان زمزمه های رجعت دوباره به احمدی نژاد را مطرح می‌کنند. دیدگاه شما به این نوع مواضع چیست؟ این بازگشت به نفع اصولگرایان است ؟ فکر نمی کنید یک تفکر زیگزاگی و مذبذب از اصولگرایان را به مردم مخابره کند؟


من بازگشت احمدی نژاد 84 را به نفع انقلاب و اصولگرایان می دانم. مردم با نذر و نیاز او را بالا آوردند. خاطرم هست یک خانم دانشجویی نذر کرده بود به تعداد آرای احمدی نژاد صلوات می فرستد. به معنای واقعی آن زمان که او رییس جمهور شد انقدر جایگاه ملی و مردمی داشت که اگر با همان شکل، ریاست جمهوری اش تمام می شد مردم باز هم دوستش داشتند، به او تبرک می کردند. اما انسان را در گذر زمان و موضع گیری ها و عملکردهایش باید شناخت. احمدی نژاد 84 خیلی متفاوت از احمدی نژاد سال 92 بود.

من هیچگاه نگفتم دلم برای احمدی نژاد سال 92 تنگ می شود. در سال 84 احمدی نژاد فردی مطلوب، محبوب و دوست داشتنی بود مردم با اعتقاد به او رای دادند. نمی خواهم بگویم او از اول همینی بود که در اواخر از او دیدیم و ماسک زده بود ولی در هرحال دنیا انسان را تغییر می دهد. شما امروز از من تعریف کنید، ده روز دیگر بیایم بازهم تعریف کنید ممکن است از این تعریف های نابجا خراب شوم. بنابراین او می تواند در ابتدا همانی که بود باشد ولی در آخر همانی شد که دیدیم.

البته این تقدیس کردن احمدی نژاد از سوی اصولگرایان شاید در این عوض شدن بی تاثیر نبوده باشد.
بله. همین مثالی که من زدم مشهود بود. اگر ده روز از یک نفر تعریف کنی بگویی شاخت به آسمان می رسد دمت به زمین می‌رسد تو خیلی خوبی ماهی و ...طبیعتا ممکن است تغییر کند. بله اصولگرایان در چهار سال اول خیلی احمدی نژاد را تقدیس کردند و حتی معتقدم اگر همان رویه اول دنبال می شد چه بسا آن تقدیس ها نابجا نبود. اما در چهار سال دوم معادلات فرق کرد.

آقای رحماندوست! انسان ها که یکباره عوض نمی شوند، یک پس ذهنی دارند که باور و اعتقادات و شخصیت آنها را می سازد. اینکه می‌گویند احمدی نژاد پدیده است شاید از این منظر هم بتوان گفت که یکباره در جایگاهی قرار گرفت که قابلیتش را نداشت شاید دور اول خود او هم باور نداشت که به این جایگاه می رسد ولی وقتی اندازه جایگاه ریاست جمهوری را فهمید در دور دوم تغییر کرد؟

من باطن خوانی بلد نیستم.

اینکه ظاهر است، باطن نیست! بنا به روایت ها احمدی نژاد در شهرداری هم همینگونه بوده است.
اینکه می گویید یعنی احمدی نژاد این باطن را داشت ولی با توجه به شرایط و موقعیتی که پیش آمد آن را ظهور و بروز داد. من نمی توانم در این باره مستقیم قضاوتی کنم.

اگر احمدی نژاد بخواهد برگردد شما به عنوان کسی که سالها مشاور ایشان بودید این بازگشت را به صلاح جامعه می دانید؟
ریاست جمهوری در کشور ما پدیده ای از قبل چیده شده نیست، یک ظهور و بروز های یکباره و یک دفعه ای از سوی برخی افراد می شود. من الان درباره انتخابات ریاست جمهوری که چه کسی خواهد درخشید و رای مردم را کسب می کند، نمی توانم اظهارنظر کنم. ایران کشور پدیده های انتخاباتی غیرقابل پیش بینی است. البته برخی مواضع روحانی از نظر من غیرقابل قبول بوده است ولی باز هم نمی شود گفت که بین روحانی و احمدی نژاد به کدامیک باید رای داد. باید منتظر پدیده های غیرقابل پیش بینی انتخابات 96 بود.

آقای رحماندوست! اینکه آقای خاتمی اصلاح طلب شما را 8 سال در سمت مشاورت پذیرفت ولی احمدی نژاد عزل کرد، برای خود شما جای تعجب نداشت؟


سوال سختی است. ولی این موضوع به شاکله شخصیتی افراد بستگی دارد. من بدتر از دعواهایی که با احمدی نژاد کردم را با اقای خاتمی داشتم. ولی نه حکم عزلی بود نه یک روز روی ترش. اینکه من بعد از سال 88 نسبت به مواضع رییس دولت اصلاحات انتقاداتی داشته باشم یک بحث جداست ولی در سالهای حضور در دولتشان اینگونه نبود.

من گاهی اوقات در مباحث مربوط به ایثارگران با آقای خاتمی فقط دست به یقه نشدیم ولی باز هم ادامه دادیم. یکبار ایشان به من گفتند رفتی پیش رهبری چغلی منو کردی؟ ماجرا هم این بود که وزارت علوم سهمیه ایثارگران را رعایت نمی کرد من چندبار به رییس جمهور نامه نوشتم چون تاثیری نداشت به رهبری نامه دادم. آقای رییس جمهور که نزد رهبری می رود اقا به او می گوید چنین نامه ای به من رسیده است. بعد رییس جمهور به من گفتند چرا این کار را کردی؟ گفتم چون این سهمیه رعایت نمی شد. ولی رویه آن رییس جمهور آنگونه بود و عملکرد این رییس جمهور اینگونه بود.

در جایی از صحبت هایتان به ولایتمداری اشاره کردید، این «ولایتمداری» واژه‌ای است که خیلی بین اصولگرایان می چرخد و اتفاقا در سالهای اخیر خیلی ها با همین واژه از دایره اصولگرایی حذف و برخی خود را اصولگراتر نامیدند. یک زمانی با تکیه بر همین واژه به آقای لاریجانی در قم حمله می شود و او را غیرولایتی می دانند، یک روز دیگر از او در کرسی ریاست مجلس حمایت می کنند و می شود فردی ولایتمدار.

من ولایتمداری را یکی از پایه های اصولگرایی می دانم. کسی که اصولگراست نمی تواند ولایتمدار نباشد همانطور که اصلاح طلب واقعی هم باید ولایتمدار باشد. من همه اصلاح طلبان را غیرولایتمدار تلقی نمی کنم. من 8 سال با آن دولت کار کردم.

قرار داشتن من در لیست تهران به معنای این نیست که همه اعضای لیست مطلوب من بوده باشند. اگر من جزء انتخاب کننده های آن لیست بودم برخی افراد را در لیست قرار نمی دادم. اینکه بگوییم حضور تندروها در روی گردانی مردم تاثیر گذاشته شاید درست باشد.

ولی اینکه از ولایتمداری چطور بهره برداری شود چطور استفاده ابزاری نشود موضوعیت دارد، اینکه از ولایتمداری برای کوبیدن رقیب استفاده کنی قطعا به معنای ولایتمدار بودن نیست، بلکه عکس آن است. من بخاطر شدت تخریبی که روی این کلمه اصولگرا در جریان انتخابات مجلس دهم شد معتقد بودم که اصولگرایان در مجلس دهم دیگر نام خودشان را فراکسیون اصولگرایان نگذارند. این کار قشنگی است که اسمش را فراکسیون ولایت گذاشتند. این باعث می شود که برخی اصلاح طلبان هم ترغیب به حضور در این فراکسیون شوند. چون ولایتمداری خاص اصولگرایان نیست و متدینین اصلاح طلب هم می توانند در این دایره بگنجند. چون از اصطلاح اصولگرایان خیلی چهره خشنی را تصویر کردند و در جامعه جا انداختند. برخی مدعیان اصولگرایی که خیلی هم اهل نماز و عبادت و..هستند که اگر دنیا را آب ببرد آنها را خواب می برد! ولی ما این را اصولگرایی نمی دانیم. اصولگرایی یعنی پای اصول و ارزش ‌ای انقلاب بودند. ولایتمداری هم یکی از اصول آن است.

ببیند اصولگرا در دنیا یک پدیده شناخته شده ای نیست، اصلاح طلب و بنیادگرایی در اصطلاحات سیاسی دنیا وجود دارد، چپ و راست وجود دارد، ولی اصولگرا نیست. اصولگرا در اصطلاحات سیاسی بیشتر به بنیادگرایی تعبیر می شود درحالیکه غلط است. یکی از دستاوردهای این انقلاب اصولگرایی است. من با یکی از آقایانی که در لیست امید بودند و رفاقت دارم صحبت می‌کردم می گفت من از نظر مبانی اعتقادی و ارزشی اصولگرا هستم ولی در گرایشات سیاسی به اصلاح طلبان گرایش بیشتری دارم. این فرد اصلاح طلب نمی گوید من اصولگرا نیستم. اقای عارف وقتی کاندیدای ریاست جمهوری شد وقتی به درخواست مسئول اصلاحات کنار رفت یک نوع اصولگرایی بود یا نبود؟ هرچند خودش می گفت این اصلاح طلبی است ولی من می گویم اصولگرایی بود. هیچگاه نشنیدیم که عارف ولایت را رد کند یا اصل اصولگرایی را رد کند. در کلیت این موضوع نه اصولگرایی و نه اصلاح طلبی هیچکدام تعریف مشخصی ندارد و هرکسی تفسیر خودش را دارد.

مجلس دهم یک مجلس دو وجهی است، حضور دو جریان در آن پررنگ است، شما فضای مجلس دهم را چطور پیش بینی می کنید؟
مجلس دهم را به نفع انقلاب و در راستای ارزش های انقلاب می دانم. تعداد فرزند، خانواده شهید، رزمنده، جانباز و آزاده در مجلس دهم بسیار زیاد و نزدیک 130 نفر است. بچه های دفاع مقدس، انقلاب را نمی فروشند. من موضع گیری سیاسی و جناحی را کنار می گذارم و از این منظر نگاه می کنم. بنابراین من بسیاری از نماینده های مجلس دهم را افرادی می دانم که فرقی ندارد با چه لیستی آمده باشند افرادی انقلابی هستند و خطری از جانب این مجلس برای کشور و نظام نمی دانم.

آقای رحماندوست! تعداد پایداری ها در مجلس دهم به شدت کاهش یافته است، فکر می کنید تاثیری در موضع گیری آنها داشته باشد و آنها را به سمت مواضع درست اصولگرایی بکشاند یا منزوی شوند یا ...
گاهی خبرهایی به نقل از مجتبی رحماندوست در رسانه ها منتشر می شد که در آن من را عضو جبهه پایداری معرفی می کردند در حالیکه من عضو جبهه پایداری نبودم. حتی من عضو فراکسیون اصولگرایان هم نبودم و تقریبا در هیچکدام از جلسات مجمع که فراکسیون های اصولگرایان یا اصولگرایان رهروان ولایت مجلس نهم گذاشتند، شرکت نکردم. گاهی به آن جلساتی رفتم که هر دو فراکسیون مشترک برگزار کرده بودند. اینکه جبهه پایداری چنین کرده که نتیجه تندروی هایش در آن مجلس کم شدن تعدادشان در مجلس دهم شده است، چنین احتمالی وجود دارد. باید از زاویه دید خودشان عملکردشان را بررسی کرد. اما اینکه بعضی افراد به گونه ای عمل کنند که با حفظ منتقد بودنشان رفتار درست تری را داشته باشند و تندروی نکنند قابل قبول تر است. ویژگی اصلی نماینده، آزاد بودن در اظهارنظر کردن است می‌توان از این ظرفیت به نحوی استفاده کرد که معقول تر و متعادل تر باشد.

آقای رحماندوست! شما سالها در امور مربوط به ایثارگران فعالیت کردید، یکی از مهمترین اتفاقات مجلس نهم بحث تحقیق و تفحص از بنیاد شهید بود که هنوز هم گزارش آن قرائت نشده است، برخی از سیاسی کاری ها و پشت پرده هایی که به مجلس برای قرائت آن فشار می آورند خبر می دهند، فکر می کنید این سیاسی کاری چقدر در استارت زدن برای تحقیق و تفحص یا عدم قرائت گزارش تاثیر داشته است؟


من به تحقیق و تفحص کردن از بنیاد شهید اعتقاد دارم، حتی در طول مجلس نهم به همه تحقیق و تفحص ها رای مثبت دادم چون تحقیق و تفحص ها را برای دستگاه های اجرایی مفید می دانم. اما در مورد تحقیق و تفحص از بنیاد شهید به انگیزه این اقدام و تیم تحقیق و تفحص انتقادات و ایراداتی داشتم. لذا با آنها همراهی نکردم و در جریان دقیق تحقیق و تفحص از بنیاد شهید قرار نگرفتم. امیدوارم این تحقیق و تفحص در صحن قرائت شود و نتایج مثبتی برای تصحیح امور بنیاد شهید در پی داشته باشد.

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین