|
|
امروز: سه‌شنبه ۰۶ آذر ۱۴۰۳ - ۰۳:۳۸
کد خبر: ۱۰۲۶۸۷
تاریخ انتشار: ۲۰ خرداد ۱۳۹۵ - ۰۸:۲۱
وقتی ساخت فصل نخست سريال شهرزاد به پايان رسيد، خيلی‌ها در قالب همان مدل‌های سنتی پيش‌بينی کردند اين سريال نمی‌تواند هزينه احتمالا چند‌ده‌ميلياردی خود را بازگرداند و بی‌شک يک پروژه شکست‌خورده اقتصادی خواهد بود.
 سيدکامران باقری . مشاور نوآوری و مالکيت فکری در روزنامه شرق نوشت:

 سريال شهرزاد بی‌شک پديده‌ای نو در صنعت محصولات فرهنگی ايران به شمار می‌رود. اما بهانه نگارش اين متن، نه روايت دلنشين شهرزاد و بازی‌های هنرمندانه بازيگرانِ آن، که موفقيت اقتصادیِ آن بر پايه نوآوری در مدلِ کسب‌وکار است. مديران ايرانی در همه صنايع می‌توانند با نگاه به اين عملکرد نوآورانه، با ظرفيت‌های بزرگ اما پنهان نوآوری در مدل کسب‌وکار در بازار ايران بيشتر آشنا شوند. منظور از مدل کسب‌وکار، منطق شرکت‌ها در خلق و ارائه ارزش به مشتريان و تصاحب بخشی از آن ارزش است. هر شرکت يا پروژه اقتصادی يک مدل کسب‌وکار دارد، حتی اگر انتخاب آن آگاهانه نباشد. اين مدل حاصل مجموعه‌ای از انتخاب‌های آگاهانه يا ناخودآگاه است که چارچوب اصلی عملکرد و شانس موفقيت اقتصادی شرکت‌ها را رقم می‌زند. مواردی مانند انتخاب مشتری اصلی، انتخاب ارزش پيشنهادی، انتخاب چگونگی و عمق ارتباط با مشتری، انتخاب کانال رساندن محصول يا خدمت به مشتری، انتخاب مدل درآمدی، انتخاب منابع و فعاليت‌های کليدی، انتخاب ساختار هزينه و دست‌آخر، انتخابِ شريک کليدی. اگرچه شرکت‌ها می‌توانند در تک‌تک عناصر مدل کسب‌وکار دست به نوآوری بزنند و از اين راه فرصت‌های ارزش‌آفرينی و سودآوری نوينی برای خود خلق کنند، اما این امر در عمل کمتر اتفاق می‌افتد. گويي «مدل کسب‌وکار» پديده‌ای واگير است. وقتی مدل کسب‌وکاری موفق از آب درمی‌آيد، فراگير می‌شود و ديگران در همان صنعت چشم‌بسته از آن پيروی می‌کنند. بارها به عنوان مشاور نوآوری به بررسی مدل کسب‌وکار شرکت‌های رقيبِ ايرانی پرداخته و ديده‌ام در صنايع موردنظر، تقريبا همه بازيگران اصلی بی‌کم‌وکاست و چشم‌بسته از مدلی مشابه پيروی می‌کنند که بعضا سال‌هاست توجيه خود را از دست داده است. مديران اقتصادی سريال شهرزاد، اما در دام مدل‌های واگير سريال‌سازی ايرانی گرفتار نشدند و در بيشترِ عناصر مدل کسب‌وکار، دست به نوآوری زدند. از آنجا که مجال معرفی تک‌تک اين نوآوری‌ها در اين نوشته نيست، تنها به يکی از نوآوری‌ها در باب مدل درآمدی می‌پردازم.
پيش از اين، تا سال‌ها صداوسيما تنها مشتری قابل‌تصور برای سريال‌های ايرانی بود. تنها مدل درآمدی متصور از اين مشتری هم توافق پيشاپيش بر سر طولِ زمانِ پخش و هزينه دقيقه‌ایِ محتوای ویدئويي بود. اين مشتری آن‌قدر توان چانه‌زنی داشت که خودش حرف آخر را بر سر قيمت بزند و معمولا هزينه مربوطه را هم با تأخير پرداخت کند. تا اينکه در سال‌های گذشته افرادی مانند مهران مديری جسارت کردند و با عرضه سريال‌ها به شبکه خانگی، مردم را به عنوان يک مشتری جديد تعريف کردند. به تناسب، کانال دسترسی به مشتری هم تغيير کرد و فروش سی‌دی و تبليغات ابتدایی سريال هم به مدل‌ درآمدی قبلی افزوده شد. اين مدل جديد به‌سرعت فراگير و کپی شد.

وقتی ساخت فصل نخست سريال شهرزاد به پايان رسيد، خيلی‌ها در قالب همان مدل‌های سنتی پيش‌بينی کردند اين سريال نمی‌تواند هزينه احتمالا چند‌ده‌ميلياردی خود را بازگرداند و بی‌شک يک پروژه شکست‌خورده اقتصادی خواهد بود. اما سريال شهرزاد از قالب‌های قبلی فراتر رفت و در دام مدل سنتی رايج گرفتار نماند. فروش اينترنتی موفق سريال در سطح بين‌المللی، فروش پستی سريال در سراسر ايران، فروش کتابچه اختصاصی، ماگ و تقويم‌های روميزی سريال، فروش مجموعه کامل قسمت‌ها روی فلش، فروش دی‌وی‌دی در دوبی، تبليغات بنری روی وب‌سایت سريال و... همگی مثال‌هايي از نوآوری در کانال توزيع و دسترسی به مشتری اين پروژه فرهنگی- اقتصادی بودند. اما يکی از زيباترين نوآوری‌های اين سريال، نوآوری در مدل درآمدی آن بود. يکی از اين مدل‌های نوآورانه به عنوان يک آفريده فرهنگی، مفهوم گردن‌آويز «مرغ آمین» بود که به صورت آگاهانه و برنامه‌ريزی‌شده، مطرح و برجسته شد. اين گردن‌آويز زیبا و منحصربه‌فرد بر مبنای شعر مرغ آمینِ نیمایوشیج طراحی شد و «فرهاد» عاشق‌پیشه سریال، آن را به «شهرزاد» هدیه داد؛ مرغی ظریف در یک قفس! هدیه‌ای که نماد عشق و خاطره شورانگیز این دو شخصيت سريال است، به‌سرعت خواهان و علاقه‌مندان زیادی پیدا کرد. خبرها حاکی از آن است که درآمد فروش «مرغ آمين» به‌تنهايي چندميلياردی شده است و البته اين درآمد تا سال‌ها پس از پايان سريال هم جريان خواهد داشت.

اکنون مديران صنعت می‌توانند ببينند که می‌توان با نوآوری در مدل درآمدی، در دلِ يک سريال تاريخی، نمادی عاشقانه ساخت و فروش آن را با همکاری يک شرکت ديگر (مثلا يک جواهرسازی) به منبع درآمدی چندميلياردی تبديل کرد. توجه داشته باشيد که پیوند جواهرسازی و توليد سريال به‌هيچ‌وجه امری ساده و بديهی نبوده و کاملا محصول خلاقيت و نوآوری خالقان سريال است. چه‌بسا چندين و چند مدل درآمدی نهفته ديگر هم برای چنين سريالی متصور باشند که کشف آنها نيازمند نوآوری آگاهانه است. از قضا همين مدل‌ها و همين نوآوری‌هاست که می‌تواند يک پروژه در ظاهر زیان‌ده را به موفقيت تجاری برساند. بنابراين مجال نوآوری در مدل کسب‌وکار بسيار زياد و سقف آن به ارتفاع توان خلاقيت و نوآوری مديران است. سریال شهرزاد با نوآوری در مدل کسب‌وکارِ سريال‌های ايرانی، علاوه بر موفقيت بی‌همتای اقتصادی خود، راهی تازه گشود که می‌تواند برای صنعتِ محصولات فرهنگی بسيار پربرکت باشد. اکنون بايد از خود بپرسيم که سقف پرواز نوآورانه کسب‌وکار ما کجاست؟

ارسال نظر
نام:
ایمیل:
* نظر:
اخبار روز
ببینید و بشنوید
آخرین عناوین