منفعت یا مضرات پیروزی ترامپ برای ایران
ورود ترامپ به کاخ سفید پیامدهای دوگانهای برای جمهوری اسلامی ایران به لحاظ سیاست داخلی خواهد داشت و تمرکز بر مسائل داخلی ایالات متحده از یکسو و تلاش برای تقویت نیروهای معارض و معاند نظام از سوی دیگر، نمودهای این پیامدهای دوگانه هستند.
آفتاب یزد در یادداشتی به قلم علیرضا رحیمی دکترای علوم سیاسی نوشت:با انتخاب «دونالد ترامپ» به ریاست جمهوری ایالات متحده، گمانه زنی در خصوص سیاستها و جهتگیریهای دولت وی و پیامدهای احتمالی این سیاستها برای دولت و ملت ایران، به موضوع روز محافل سیاسی، اقتصادی، دانشگاهی و فراتر ازآنها محافل اجتماعی، مدنی و حتی اداری و خانوادگی تبدیل شده است. در واکنشهای موجود به این موضوع، سه رویکرد اصلی در محافل یادشده (به ویژه محافل سیاسی و آکادمیک) قابل شناسایی هستند. رویکرد اول پیروزی ترامپ را به نفع جمهوری اسلامی ایران و سیاستهای آن تفسیر میکند؛ رویکرد دوم طریقی معکوس را اتخاذ کرده و ریاست جمهوری وی را به ضرر منافع ایران میداند؛رویکرد سوم نیز تفاوت معناداری در دست به دست شدن قدرت میان دو حزب عمده در ایالات متحده نمیبیند و بر سیاست مشخص، غیرقابل تغییر و از پیش تعیین شده دولتهای مختلف ایالات متحده در قبال ایران و جهان تاکید میورزد. جدا از منطق و استدلالاتی که پیروان هریک از این سه رویکرد در بیان نظراتشان دارند و فارغ از وجود یاعدم پشتوانههای علمی، تاریخی و تجربی هریک از این نظرات، این رویکردهارا میتوان با عطف به محورهایی چون سیاست منطقهای جمهوری اسلامی ایران، سیاستهای حکومتی در داخل ایران، موضوع برجام و توافق هستهای، تاثیر روی کارآمدن ترامپ برجهتگیری قدرتهای جهانی در قبال ایران، موضوع رقبا و دشمنان منطقهای جمهوری اسلامی ایران ( ترکیه، عربستان، اسرائیل)و مسائل معطوف به روابط میان ملتی، مانند مهاجرت و تحصیل، مورد واکاوی قرار داد.
به لحاظ سیاستهای منطقهای شاید چشمانداز روشنتری نسبت به قبل گشوده شده باشد. یکی از نکات روشنی که در مناظرات و همایشهای انتخاباتی مورد تاکید ترامپ بوده است، اولویت قائل شدن به موضوع نابودی داعش به جای تمرکز بر اهدافی چون کنار گذاشتن «بشار اسد» از قدرت است. چنین رویکردی میتواند در جهت تقویت سیاست منطقهای ایران و همپیمانانش در سوریه عمل کند. عزم ایالات متحده در برچیدن بساط داعش از منطقه خاورمیانه و قرار دادن خواستههای غیر واقعگرایانهای نظیر تغییر حاکمیت در سوریه از طریق اعمال زور در مراتب بعدی، بهرهمندی استراتژیک ایران را سببساز خواهد بود و یک شکست راهبردی برای حامیان منطقهای نیروهای معارض سوری محسوب میشود. البته چگونگی دستیابی دولت ترامپ به این هدف (نابودی داعش) و نحوه تدارکات ایالات متحده برای مدیریت سرزمینهای بازپس گرفته شده در دوره پسا داعش، سرنوشتساز خواهد بود و قابلیت خلق چالشهای جدید منطقهای را خواهد داشت.
ورود ترامپ به کاخ سفید پیامدهای دوگانهای برای جمهوری اسلامی ایران به لحاظ سیاست داخلی خواهد داشت و تمرکز بر مسائل داخلی ایالات متحده از یکسو و تلاش برای تقویت نیروهای معارض و معاند نظام از سوی دیگر، نمودهای این پیامدهای دوگانه هستند. تمرکز بر مسائل حقوق بشری مبتنی بر ارزشهای غربی همواره یکی از اهرمهای ایالات متحده، قدرتهای غربی و نهادهای بینالمللی همسو با آنها برای فشار بر جمهوری اسلامی بوده است. تجربه ثابت کرده که جمهوریخواهان بر خلاف رقبای دموکراتشان تمایل کمتری برای بهرهجویی از این اهرم داشتهاند. این امر در صورت تداوم عرصه فراختری برای ایران فراهم خواهد کرد تا توان و تمرکز خود را وقف مسائل دیگری سازد. تمرکز بیشتر ترامپ به مسائل داخلی ایالات متحده در حوزههای اقتصادی، فرهنگی و مهاجرتی نیز در همین راستا عمل میکند. با وجود این، پشتیبانی، تقویت و بهکارگیری نیروهای مخالف جمهوری اسلامی وگروههای برانداز میتواند این فرجه فراخ را بیاثر سازد. گزینههای مطرح شده برای تصدی پستهای دولتی در دولت ترامپ و سابقه روابط برخی از آنها با گروههای تروریستی برانداز، نشانههای خوبی را آشکار نمیسازند و حکایت از تنشهای احتمالی میان دو کشور در اینخصوص دارند.
توافق هستهای عرصه دیگری است که ترامپ و دولت وی را در تقابل با ایران قرار خواهد داد. اگرچه توافق هستهای یک توافق بینالمللی و مورد حمایت شورای امنیت است و عبور از آن ناسازگار با قواعد و موازین بینالمللی است، اما از هماکنون باید انتظار سنگاندازیهای دولت جدید ایالات متحده را در این زمینه داشت. بهویژه آنکه مجلس نمایندگان و مجلس سنای این کشور نیز همچنان در دست جمهوریخواهان باقی ماندهاند و این نهادها دولت را در ایجاد محدودیتها و موانع در این مسیر یاری خواهند کرد. این محدودیتها میتواند در قالب موانع بانکی و تجاری، محدودیتهای سرمایهگذاری و ممانعت از شراکتهای صنعتی و اقتصادی، تداوم یافته و تشدید شود. روی کارآمدن ترامپ برجهتگیری قدرتهای جهانی درقبال ایران تاثیرات بهسزایی خواهد داشت. باتوجه به جهتگیریهای سیاسی، امنیتی، اقتصادی و تجاری ترامپ، به نظر میرسد شکاف میان ایالات متحده با اتحادیه اروپا، چین و شرکای تجاری ایالات متحده در منطقه آسیا - پاسیفیک افزایش خواهد یافت.
اختلاف با اروپا بر سر مواردی نظیر تغییرات اقلیمی، نحوه مدیریت ناتو، شیوه مهار روسیه و احتمالا چگونگی پیشبرد برجام؛ افزایش تنش با چین بر سر مناسبات تجاری و اقتصادی و تشدید نظامیگری ایالات متحده در اقیانوس آرام شمالی و دریای چین جنوبی و تخطی احتمالی دولت ترامپ از شراکت ترانس پاسیفیکTrans-Pacific) Partnership)؛ عوامل اصلی شکافهای پیشگفته را شکل خواهند داد. این به معنای قابلیت کمتر ایالات متحده برای ایجاد اجماع بینالمللی علیه ایران خواهد بود ( امری که در زمان حکوت اوباما در کاخ سفید تا حدود زیادی میسر شد) و فرصت مناسبی برای ایران مهیا خواهد کرد تا با تقویت روابط خود با اروپا و دیگر قدرتهای جهانی، مواضع راهبردی خود را عمق بیشتری ببخشد.
اماجنبه دیگر سیاست خارجی ترامپ نزدیکی با روسیه به نسبت دوران ریاست جمهوری اوباما خواهد بود. پیامدهای این امر برای ایران هم میتواند امید بخش و هم نگران کننده باشد. امیدبخش از این لحاظ که خصومت کمتر علیه روسیه به معنای کاهش معارضه با این کشور در منطقه و به ویژه در سوریه است که با منافع ایران منطبق است. اما نزدیکی آمریکا و روسیه میتواند تحت شرایط خاصی به دوری روسیه از ایران بینجامد و پیوندهای استراتژیک ایران و روسیه در مواردی چون سوریه را فدای بده بستانهای پشت پرده کند. از اینرو ایران باید در قبال این مسئله دوراندیشی لازم را داشته باشد.
مناسبات جمهوری اسلامیایران بارقبا ودشمنان منطقهای خود، بعد دیگری است که از سیاستهای دولت جدید ایالات متحده تاثیر خواهد پذیرفت. اگرچه مشهور بود که لابیهای عربستان سعودی و اسرائیل در انتخابات اخیر ایالات متحده از هیلاری کلینتون در برابر ترامپ حمایت میکردند، اما این مهم نباید باعث نتیجهگیریهای گمراه کننده شود. همانطور که تجارب تاریخی ثابت میکنند و «جان مرشایمر»و «استیون والت» نیز در اثر جنجال برانگیز خود «گروه فشار اسرائیل و سیاست
خارجی آمریکا»، نشان دادهاند، پیوندهای راهبردی ایالات متحده و اسرائیل، آنچنان مستحکم است که هردو حزب دموکرات و جمهوریخواه نسبت به آن متعهدند. عربستان نیز شریک استراتژیک ایالات متحده در منطقه محسوب میشود و اگرچه جهتگیریهای سیاست خارجی ترامپ امکان تنش میان دولت وی با رژیم سعودی را افزایش خواهد داد، اما نباید فراموش کرد که همین ترامپ بوده که در فعالیتهای انتخاباتی خود از لزوم برخورداری عربستان سعودی از توانایی نظامیهستهای سخن گفته است. امری که تحقق آن بسیار بعید است اما از جایگاه عربستان در دیدگاه موازنهگرای ( اگر فعلیت یافتن توان هستهای عربستان را برخلاف موازنه منطقهای در خاورمیانه تلقی نکنیم) ترامپ حکایت دارد. دیدگاهی که قطعا هدفش جز ایران قدرت منطقهای دیگری نیست. ضمن آنکه نباید به قابلیت بازپروری مجدد لابیهای اسرائیلی و سعودی برای مهار ترامپ را از نظر دور داشت. به این ترتیب باید نسبت به بیمهری لابیهای صهیونیستی و سعودی نسبت به ترامپ از حد تعادل خارج نشده و راه اغراق درپیش نگرفت.
روابط میان جوامع مدنی دو کشور ایران و ایالات متحده یکی از بازندگان اصلی انتخاب ترامپ خواهد بود. رویکردهای مهاجرستیز ترامپ بنیانهای این موضوع را شکل میدهند. باتوجه به آنکه ترامپ در این رویکردهای افراطی خود تنها نیست و بسیاری از اعضای حزب جمهوریخواه و همچنین بخشهای قابل توجهی از افراد و گروههای اجتماعی موجود در جامعه آمریکا از این رویکرد ترامپ حمایت میکنند، لذا باید در انتظار پیدایش مشکلات بیش از پیش در مناسبات شهروندان دو کشور بود. سفر شهروندان ایرانی به ایالات متحده، بورسیههای تحصیلی، روابط دانشگاهی، مناسبات تجاری و غیره از این فرآیند متاثر خواهند شد.
تفاسیر یاد شده نشان میدهند که نمیتوان به ضرس قاطع از منفعت یا مضرت پیروزی ترامپ برای ایران سخن گفت وباید آمیزهای از پیامدهای مثبت و منفی و احتمالات گوناگون را در نظر داشت. ضمن آنکه باید بر این نکته تاکید کرد که گمانه زنیهای موجود باتوجه به رویکردهای اتخاذی وی در رقابت انتخاباتی مطرح گردیده است و نباید نقش حزب جمهوریخواه، مجلس نمایندگان، مجلس سنا، اتاقهای فکر (Think Tanks)، معاونان و مشاوران ترامپ را در جهت دادن به سیاستهای اجرایی وی نادیده گرفت. آنچه در اینخصوص اهمیت به سزایی دارد پردازش سناریوهای مختلف توسط دستگاه سیاست خارجی و شورای امنیت ملی و برخورداری از آمادگی لازم برای مواجهه با هر سناریوی احتمالی است.
ارسال نظر