حجت الاسلام هاشم هاشمزاده هريسي، با سابقه سه دوره نمايندگي مجلس خبرگان، در روزهاي منتهي به آغاز به کار اين مجلس در منزلش ميزبان خبرآنلاين بود. همچون هميشه مشياي آرام و ملاحظاتي اخلاق مدار دارد. ميگويد «جامعه ما تب دار است. يک بيمار تب دار، يک باره با يک حرف و حديث يا با يک استرس، فشارش بالا و پايين ميرود. براي همين نبايد آرامش جامعه را به هم بريزيم و بايد با ادب و اخلاق پيش برويم».
براي همين است که وقتي از او درباره اينکه آيا مجلس خبرگان در راستاي وظيفه خود تا کنون جلسهاي براي بررسي جانشينان احتمالي رهبري داشته است؟، از اين منظر که مردم نگران اين مساله نباشند؛ به سوال پاسخ ميدهد. او از کميسيون اصل 109 در اين مجلس سخن گفت که نحوه شرايط رهبر و تعيين و معرفي نامزدهاي رهبري را بررسي ميکند. به گفته وي کار اين کميسيون اين است که در سراسر ايران و حتي خارج از ايران، هر کسي را که از شرایط و استعداد رهبري برخوردار باشد و ميتواند نظام اسلامي را با قدرت و صحت رهبري کند، شناسايي نمايد. او گفت که شناسايي کانديداهاي جانشين رهبري بيشتر توسط اعضاي اين کميسيون صورت گرفته و تا جايي که ميداند در اين باره از رهبري نظرخواهي نشده است. در ديدارهايي که تا کنون اعضاي خبرگان در پايان هر اجلاسيه با رهبري داشتهاند نيز ايشان تاکنون در اين باره نظري نداده اند.
او در ادامه اين گفت و گو تاکيد کرد که علاوه بر شرايطي چون سياست، مديريت، آگاهي و ... کانديداهاي جانشين رهبري بايد مقبوليت اجتماعي نيز داشته باشند چرا که فقيه اگر بخواهد حق ولايت خود را عملی و در میان مردم کاربردی و اجرا کند؛ بايد از مقبولیت عامه برخوردار باشد.
مشروح گفت و گوي دو ساعته با وي را که با وسواس او مورد بازبيني قرار گرفته را در ادامه بخوانيد:
شما چندين دوره نماينده مجلس خبرگان رهبري بوديد و رياست آيات مشکيني، مهدوي کني، هاشمي و يزدي بر اين مجلس را تجربه کردهايد. رياست هر يک از اين آقايان چه تفاوتهايي با ديگري داشت، شما چه خاطرهاي از هر يک از آنها داريد؟
من رياست همه روسای خبرگان را درک کردهام. هريک از اين بزرگواران در عین اینکه طبیعتا خصوصيات اخلاقي، مراتب علمي، افکار و انديشههاي متفاوتي دارند. البته اين تفاوتها در مديريت جلسات خبرگان تفاوت چنداني ايجاد نميکرد و بر هويت مجلس خبرگان و يا تغيير مسير حرکت آن تاثير خاصی نداشت. اين مجلس شامل 88 تن از فقها است که هر يک مستقل هستند و در مجلس خبرگان نظراتشان را مي دهند و رئيس مجلس در تغيير تفکر آنها موثر نيست و فقط جلسه را مدیریت می کند و مانند اعضای دیگر یک رای دارد.
آيت الله مشکيني يک فقيه وارسته، عارف و تارک دنيا بود و بسیاری از مجتهدان فعلی از شاگردان او به عنوان يک استاد سرشناس حوزه بودند. بعد از درس آيت الله بروجردي در دهه 30، کلاسهاي درس آيت الله مشکيني، خيلي معروف و شلوغ بود. ايشان درس متن، رسائل و مکافید می گفت و وقتي کلاس درس ايشان تمام ميشد، اصلا رنگ خيابان عوض ميشد چون علما با عمامه هاي سياه و سفيد به خيابان مي آمدند. اما ايشان آنقدر متواضع و بی علاقه و به اجتهاد و بی اعتنا به مال، منال و مقام دنیا بود که حاضر نشد خودش را مرجع معرفي کرده و رساله بدهد.
آقاي هاشمي هم از اول نائب رئيس آقاي مشکيني بود و در اداره جلسات خبرگان بيشتر امور به او محول مي شد؛ حتي آيتالله مشکيني به او ميگفت من که پير شدهام، جلسات را هم که تو اداره ميکني، بيا و نامزد رياست مجلس خبرگان را قبول کن. ايشان در هر دوره از انتخابات از آقاي هاشمي اين درخواست ميکرد که حکايت از تواضع و اخلاص ايشان داشت. اما آقاي هاشمي هم قبول نميکرد؛ چون معتقد بود آيت الله مشکيني وزنهاي است که اسمش نوعي زینت و وزانت براي خبرگان است و اصلا بحث رياست مرئوسي بين آنها نبود.
آيت الله مهدوي کني هم اصلا نميخواست کانديداي عضويت در مجلس خبرگان شود و ميگفت همين دانشگاه امام صادق(ع) براي من بس است. اما بعد از کلي خواهش و تمنا، ايشان عضو خبرگان شد و بعد هم اصلا نمي خواست کانديداي رياست شود. بعد از کلي اصرار و تقاضا او براي اين سمت کانديدا شد و آيت الله هاشمي گفت که به احترام او نامزد نميشود و مرحوم آیت الله مهدوي هم در اولين نطقش گفت که «هاشمي ايثار کرده است». اين يعني احترام و تجليل از او که خيلي پسنديده و زيبایی بود. فضای مجلس خبرگان را عطرآگین میکرد و واقعا آموزنده بود. آقاي هاشمي هم صرفا به احترام او نامزد نشد و اينگونه نبود که چون راي ندارد، به رقابت نيايد. چون او نيز همچنان امکان راي آوري داشت و از ابتداي تشکيل مجلس خبرگان، هميشه يا نايب رئيس و رييس بود و احتمال راي داشت.
بعد از اينکه آيت الله مهدوي کني مرحوم شد، آقايان يزدي و هاشمي نامزد شدند و آيت الله يزدي راي آورد. او هم در دوران ریاستش حرمت هاشمي را کاملا حفظ میکرد و يک کلمه عليه هاشمي نزد و حرف تندي عليه او مطرح نکرد. نطقهاي او در افتتاحيه اجلاسها نيز خوب و پرمحتوا بود. درباره برجام هم خبرگان موضع منصفانه ومعتدلی داشت و مجلس خبرگان را خوب و با اعتدال مدیریت می کرد. آقاي هاشمي هم به مجردي که آقاي يزدي راي آورد با حرکت دست و با صدای بلند در جلسه خبرگان به او تبريک گفت و او هم تشکر کرد.
اما ماجرا در رقابت بين آقايان يزدي و هاشمي کمي متفاوت بود. اينطور نيست؟
رقابتي بين آقايان هاشمي و يزدي نبود، لااقل از روی علاقه به مقام ریاست نبود بلکه طرفدارانشان با هم رقابت ميکردند. رياست همه آنها اخلاقي و علمي و فقاهتي بود. خبرگان هم به خوبي با اخلاص و ايمان اينها مديريت ميشد. اينگونه نبود که با رياست هر کس، يک گروهي بالا يا پايين برود و موجب نوسان در فضای خبرگان شود.
در جلسات هيات رئيسه، شايد برخي از روسا نظری داشته باشند و مطرح کنند و برخی دیگر نظری دیگراما آنجا هم کل اعضای هیات رییسه تصميم گيري ميکنند و رئيس فقط يک راي دارد و اينگونه نيست که رياست اثر ماهوي در تصمیم خبرگان داشته باشد و روش و مسير آن را دگرگون سازد.
از ميان چهرههايي که اين دوره در مجلس خبرگان حضور دارند، به نظرتان چه کساني ظرفيت نامزدي براي رياست خبرگان را دارند؟
نميخواهم اسمي از کسی ببرم. چون ممکن است افرادی قصد کانديدا شدن داشته باشند ولي من خبر نداشته باشم. دقيق نميدانم چه کساني قرار است کانديد شوند. در رسانه ها و افواه چيزهايي مطرح ميشود ولي اينها ذهنيت خودشان است و از آنچه، چه پيش خواهد آمد، کسي خبر ندارد. هرکدام از 88 عضو مجلس خبرگان مي توانند براي رياست کانديدا شوند و مانعي وجود ندارد.
انصافا در ميان اعضاي مجلس خبرگان، علما و فقهاي بزرگي وجود دارند که به خوبي مي توانند خبرگان را مديريت کنند. تفاوت ماهوي زيادي هم با رياست هر يک از آنها پيش نمي آيد، البته ممکن است تفاوتهاي کمي وجود داشته باشد ولي در نهايت هرکدام کانديدا شوند و راي آورند، مبارک است و نبايد نگراني داشت. البته برخي پياز داغ اين موضوع را با ذهنیت خود زياد ميکنند ولي مشکلي در نهايت ايجاد نخواهد شد. یکی از مسائلی که گاهی من از برخیها میشنوم و یا در برخی از نوشتهها و مجلات می خوانم تقسیم کردن مجلس خبرگان به انقلابی و غیرانقلابی است و این بسیار زشت است و شایسته خبرگان، روحانیت و نظام اسلامی نیست که در مورد فقها و روحانیت و آنان که در حساسترین و سرنوشت سازترین نهاد نظام اسلامی قرار دارند و از تایید شورای نگهبان و آراء ملت گذشتهاند چنین حرف ها و تقسیمات مطرح شود. این توهین به شورای محترم نگهبان و به ملت بزرگ ایران و روحانیت و فقاهت است.
اينکه مجلس خبرگان را چه کسي مديريت کند در داخل مجلس آنقدر تاثيرگذار نيست؛ اما تاثيراجتماعي و تاثيري که بر جامعه و افکار عمومي و در بعد بين المللي دارد، متفاوت است. هرچقدر شخصيت رئيس خبرگان شناخته شده تر، متعادل تر، آرامتر و اجتماعي تر باشد و جامعه او را بپذيرد آرامش در کشور بيشتر خواهد بود به هر ميزان اين ويژگي ها کمتر باشد، شاهد اختلافات بيشتري در جامعه خواهيم بود. جامعه ما امروز سخت نیازمند آرامش، اعتدال و اعتماد است. ریاست خبرگان باید از نظر روانی این نیاز را تامین نماید و در داخل و خارج اثرگذار نیز باشد.
به نظرم آقاي هاشمي همه اين خصوصيات را در در فضاي داخلي و خارجي دارد. رياست آقاي هاشمي، وزانت و قدرت مجلس خبرگان را بالا ميبرد، خصوصا که در بعد بين المللي، ايشان جايگاه ويژهاي دارد و شناخته شده هستند. آقاي هاشمي و رهبري دست راست و چپ امام بودند و حتي زماني که آيت الله بهشتي و اعضای شورای انقلاب درخواستي از امام داشتند، آقاي هاشمي را براي مذاکره با امام جلو ميانداختند. چون آقاي هاشمي دست راست امام بودند.
آيت الله هاشمي فردي معتدل، با وجهه بين المللي است. حالا هر کسي ميخواهد هر الم شنگهاي درست کند خود داند و خدایش، خواه بپذیرد یا نپذیرد واقعیت همین است. اين حاشيه سازيها، ذره اي از شخصیت آقای هاشمي کم نمي کند. اینها را گفتم تا این نکته را بگویم که منتهي آقاي هاشمي قصد کانديداتوري ندارد. اينکه نميخواهد کانديداي رياست شود هم مربوط به مسائل امروز و ديروز نيست، بلکه از قبل انتخابات هم همين نظر را داشت. حتي بعد از راي آوردن در انتخابات مجلس خبرگان هم همين نظر را داشت.
من خودم شخصا از ایشان پرسیدم، اما ايشان با قاطعيت گفتند که کانديدا نميشوند چون قصد ميدان دادن به ديگران را دارند و با اين تصميم ميخواهد مانع از ايجاد بگو مگو در جامعه شود.
البته ممکن است در اجلاس خبرگان مسائلي پيش بيايد و ايشان تغيير نظر بدهد من نمی دانم، ولی نظرش تا امروز اين است و قاطع هم هستند.
همانطور که گفتم رييس مجلس خبرگان عملا در داخل خبرگان خيلي تاثير ندارد، اما در بعد بين المللي و جهاني تاثيرگذار است. ممکن است افرادي روي کار بيايند که مردم احساس نگراني از بابت بگو مگوها و تنگ نظري آنها داشته باشند، دنيا هم قضاوت ديگري درباره مجلس خبرگان کند و بر ایران هراسی بیفزاید. نميشود گفت که دنيا هرچه ميخواهد، فکر کند و بگويد. ما کاری به دنیا و حرف و حدیث آنان نداریم اين حرف درستي نيست. ما بخواهیم و نخواهیم نحوه داوری و ارتباط دنیا با ما اثرگذار است. زیرا ما در همين دنيا و با مردم همین دنیا زندگي مي کنيم. واقع نگر باید باشیم و به اين مباحث توجه داشته باشيم.
خدا همه کشورها را در این جهان آفريده و واقعیت دارد که اثرگذار دریکدیگر هستند. کشور ما را هم در میان آنها آفريده است، نمی توانیم از تاثیرات جهانی مصون بمانیم. ما نمی توانیم و علل طبیعی که خداوند در خلقت به ودیعت نهاده نادیده بگیریم. خودمان را مجرد و جدا از جهان بپنداریم. ما بخواهیم یا نخواهیم نحوه داوری و روابط جهان با ما اثرگذار است. زیرا قوانین و سنن الهی حاکم بر جهان خلقت در تاثیر و تاثر است. نوع معاملات و معادلات رفتارها و برخوردهای کشوری با کشور دیگر در هم اثرگذار است. ما نیز از این قانون و سنت حتمیه الهی مستثنا نیستیم. همان اقتصاد مقاومتی که به وسیله مقام معظم رهبری مطرح و ابلاغ شده است مساله بسیار مهم و سرنوشت ساز است ولی آیا می توان آن را به تنهایی بدون ارتباط با جهان کنونی تحقق ببخشیم. به نظر من نه هرگز. جهان به هم پیوسته است و نیازهای متقابل حاکم است. نمی خواهم بگویم تابع جهان باشیم و هرطور که آنان گویند عمل کنیم. از اصول،ارزش ها و استقلال خود صرف نظر کنیم. نه هرگز!
برعکس ما باید با حفظ ارزش ها و استقلالمان ظرفیتهای داخلی خود را به ظرفیتهای بینالمللی پیوند بدهیم تا شکوفا شویم. اگر دو سیم منفی و مثبت بهم برسند نور تولید می شود در غیر اینصورت نوری نیست ظلمت است، خداوند چنین تقدیر نموده است. ما باید از تکنولوژی ها و سرمایه های جهان و حمایت های بین المللی به نفع اسلام و منافع ملی مان و به نفع شیعیان در هر نقطه جهان و آنان که در کشورهای دیگر به ما چشم دوخته اند بهره جوییم و این اقتضای عقل و شرع است. چنانچه حضرت امام حسن عسگری(ع) میفرمایند«...اِنتصرَ من العداءه به حسن الثناء علیه» یعنی آدم عاقل و باتقوا کسی است که از دشمناش به نفع خود و ملت و یارانش استفاده کند. خوشبختانه به برکت مذاکرات موفق اخیر این زمینه ای که فراهم شده باید از آن استقبال و از این فرصت طلایی استفاده کنیم نه اینکه هر روز چوب لای چرخ آن بگذاریم. همین الان ببینید عربستان بدترین، پستترین و فاسدترین کشورهای روی زمین است و جهان را علیه ما بسیج کرده است. باید از ظرفیتهای جهانی در راستای منافع خودش علیه ما استفاده می کند. با آن ضعف، پستی و حقارتش به ما می تازد و زور می گوید و به حجاج ما اجازه ورود به زیارت خانه خدا نمی دهد. خداوند عقل و اجازه این امور را به ما هم داده است چرا از آن استفاده نکنیم.
فرموديد آقاي هاشمي قصد کانديداتوري ندارند، ظرفيت مشابه ايشان در مجلس خبرگان بعد داريم؟
از کسي نامي نميبرم اما ظرفيتها و شخصيتهاي خوبي داريم که هرکدامشان رای بیاورند با حمایتهای اعضای دیگر می توانند مجلس خبرگان را به نیکویی و با اعتدال و آرامش مدیریت کنند.
مثلا چه کساني؟ ممکن است آقاي هاشمي از نامزدي کس ديگري حمايت کند؟
آقاي هاشمي نمي آيد بيانيه حمايتي از کسي بدهد، اما شايد در گفت و گوهای خصوصی نظرش را بگويد.
قبل از اين دوره از انتخابات مجلس خبرگان، از حساسيتهاي اين دوره، گفته ميشد. از جمله اينکه احتمال دارد اين مجلس، همچون مجلس سوم، ناگزير از انتخاب جانشين رهبري شود. انشالله که به چنان روزي نرسيم اما آيا براي چنين روزي مجلس خبرگان آمادگي لازم را دارد؟ برنامه اي براي اين منظور در مجلس آتي خبرگان خواهيد داشت؟
الحمدلله رهبري معظم از صحت و سلامت کافي برخوردارند و انشالله عمرشان طولاني باشد و نگراني در اين باره نباشد. البته خدا در قرآن به پيامبرش مي فرماید که همه از اين دنيا ميروند و تو هم به چنين روزي ميرسي و به فکر جانشين خودت باش. از اين رو بايد آمادگي داشت و از اين لحاظ اين مساله مهم است. اينگونه هم نيست که چنين حساسيتي فقط در اين دوره باشد و در دوره هاي قبل همینطور بود در این دوره شرایط خاص و استثنایی وجود ندارد ولی در عین حال آمادگی برای چنین روزي لازم است، چون خداوند چنین فرموده است. امام خميني (ره) هم در کمال سلامت بودند و یکدفعه عارضه ای پیش آمد و از دنيا رفتند. هيچ کس چنين روزي را پيش بيني نمي کرد؛ آنقدر امام(ره) محبوب بود که هيچ کس به چنين روزي فکر نمي کرد.
يک چيزي به شما بگويم، به یقین ما اگر خودمان اين انقلاب و نظام را از بين نبريم، هيچ کس زورش به آن نمي رسد که آن را از بين ببرد. خدا هم در قرآن ميفرماید: یا ایها الذین آمنوا علیکم انفسکم... اي مومنان مراقب خودتان باشيد که اگر خودتان به درستي عمل کنيد و اختلاف ايجاد نکنيد، مردم را قطب بندي، تنی و ناتنی، خودي و غيرخودي نکنيد،در این صورت دشمن نمی تواند آسیبی به شما برساند. بنابراین تز قرآنی هر مشکلی پیش آید از خود ماست. حتی مشکلات اقتصادی موجود آنهم از عملکرد خودمان است نه از دشمن و نه تنها از نداشتن قانون و برنامه خوب یا نداشتن مدیریت اجرایی قوی اینها به تنهایی کافی نیست.
رفتارهای اجتماعی، داخلی و بین المللی در این امور حتی در مساله اقتصاد نه معیشتی اثرگذارتر است. با این اختلافات داخلی و تنش های بین المللی نمی توانیم به جایی برسیم. و این نوع رفتارها و سیاست ها و تنش های داخلی و بین المللی عملکرد قوه مقننه و مجریه را هرچند قوی باشد به حداقل می رساند و از آثار آن می کاهد. حل این نوع مشکلات و عوامل بازدارنده از قوای سه گانه ساخته نیست. اینجاست که نقش بی بدیل مجلس خبرگان خودش را نشان می دهد که تنها مجلس خبرگان است که می تواند با شناسایی این نوع از مشکلات و با کارشناسی های عمیق و با کمک و حمایت رهبری این نوع از مشکلات را حل و فضای جامعه و کشور را برای حل این مشکلات و هرنوع پیشرفت آماده سازد. کلید حل مشکلات در نوع مسائل اساسی و اثرگذار مجلس خبرگان است. که با کمک و حمایت رهبری این گره ها را بگشاید. و برای حل مشکلات اجتماعی و اقتصادی فضا را فراهم سازد. و باید خبرگان پنجم در مقام فکر و برنامه ریزی حل این گونه مشکلات اساسی و کلیدی باشد.
فرموديد آمادگي براي انتخاب جانشين رهبري، لازم است. نفرموديد که اين آمادگي در مجلس خبرگان وجود دارد يا نه؟
مجلس خبرگان در هر دوره اي بايد آمادگي انتخاب جانشين را داشته باشد. در اين رابطه هم مجلس خبرگان در ادوار مختلف هميشه کار کرده و ميکند. کميسيون اصل 109 در مجلس خبرگان، نحوه شرايط رهبر و تعيين و معرفي نامزدهاي رهبري را بررسي ميکند. کار اين کميسيون اين است که در سراسر ايران و حتي خارج از ايران، هر کسي را که از شرایط و استعداد رهبري برخوردار باشد و ميتواند نظام اسلامي را با قدرت و صحت رهبري کند، شناسايي نمايد. اينکه علم، سياست و مديريت کدام يک بيشتر است و اينها را با اولويت بندي مشخص کند تا در روز مبادا مطرح شوند و نهايتا يکي از آنها انتخاب و به جامعه معرفی شود اين نوع امور و آمادگی ها تاکنون در مجلس خبرگان در کمیسیون ذی ربط بررسی و انجام شده و همچنان ادامه دارد.
مجلس خبرگان اين آمادگي دارد و مردم نگران نباشند. اگر خدايی نکرده حادثه خاصی پیش آید که خداوند آن روز را نیاورد، این آمادگی ها به طور محرمانه در خبرگان انجام شده و می شود. مصلحت هم همين است که اين امور محرمانه کار شود و محرمانه بماند چون اين مساله از محرمانههاي درجه اول و اسرار نظام است. ملت هم همين را مي خواهد. ملت هم همین را می خواهد و راضي نيست که اين امور علنی شود و همه بداند.
اين را هم بگويم که فقط از اين طريق افراد براي جانشيني رهبري مطرح نمي شوند. ممکن است افراد در جلسه انتخاب رهبر فرد دیگری را هم معرفی کنند و یا فقیه و فقیهان آن روز به حد شرایط رهبری برسند و بر افراد موردنظر اضافه شوند. هرکدامشان رای آوردند و انتخاب شدند به عنوان رهبر به جامعه معرفی می گردند.
اعضاي کميسيون 109 مجلس خبرگان چه کساني هستند؟
اعضای ثابتی نيستند، هر دو سال يک بار، ا انتخابات مجدد کمیسیون ها، اعضاي اين کميسيون نیز تغيير پیدا ميکند.
خاطرتان هست که تا کنون چه کساني عضو اين کميسيون بودهاند؟
نمي خواهم به اين موضوع ورود کنم.
بعد از رحلت امام خميني(ره) يکي از عوامل تاثيرگذار در انتخاب آيت الله خامنهاي براي جانشيني ايشان، عباراتي بود که امام درباره ايشان بيان کرده بودند. آيا در اين خصوص مجلس خبرگان تا کنون نظر شخصي رهبري براي جانشين احتمالي ايشان را پرسيده است؟
اينها مربوط به همان کميسيون اصل 109 است که گفتم و در دست کل مجلس خبرگان نيست. ولي فکر ميکنم شناسايي کانديداهاي جانشين رهبري بيشتر توسط خود اعضاي اين کميسيون صورت گرفته و تا جايي که من ميدانم از ايشان نظرخواهي نشده است. در ديدارهايي که تا کنون اعضاي خبرگان در پايان هر اجلاسيه با رهبري داشتهاند ايشان تاکنون در اين باره نظري نداده اند.
امام خميني(ره) اولا موسس نظام بودند و درباره شرايط آينده آن، دغدغههايي داشتند. طبیعتا از چنین حقی برخوردار بودند. ثانیا ايشان صراحتا براي جانشينشان وصيت و توصيهاي نکردند و آن را به خبرگان محول کرده بودند. ولی گاهی به مناسبت هایی حرف هایی زده اند تا مردم نگران رهبري آینده نباشيد و احساس کنند افرادي در نظام هستند که مي توانند اين مسئوليت را بر عهده بگيرند و به شایستگی این افراد برای رهبری اشاراتی داشته اند ولی اينطور نبود که کسی را مشخصا برای رهبری تعیین یا وصیت کنند چون در قانون چنین چیزی پیش بینی نشده بود. حضرت امام تابع قانون بودند و دیگران را نیز به پایبندی به قانون توصیه می فرمودند.
آيا کميسيون 109، در خلال گزينه هايي که براي جانشين رهبري انتخاب کرده است، موضوع شورايي شدن رهبري را هم بررسي کرده است؟
يکي از مسائلي که مطرح و از آن سوءاستفاده تبليغاتي انتخاباتي شد، همين مساله شورایی بودن رهبري بود و افراد و گروه های تندرو بطور غيرمنصافه، غيرکارشناسانه و بودن اطلاع از حقوق و قانون اساسی شایعه ساختند و از آن دروغ و شایعه علیه رقبایشان استفاده کردند.
ببينيد اين موضوع را از نظر تئوريک ميتوان بررسي کرد که آيا از نظر تئوري، شورايي شدن رهبري بهتر است يا رهبري فردي؟ اين يک بحث علمي و تئوريک است و اثر عملی و کاربردی ندارد. شورايي شدن رهبري يک امتيازاتي دارد و فردي شدن هم مزاياي ديگري دارد. من هم نميخواهم نظر بدهم که کداميک بهتر است، فقط يک مثال ميزنم. در شورايي شدن اين مزيت هست که با مشورت و نظرخواهي، تصميمات پخته تر و سنجيده تر مي شود و اندیشه های مختلف در این امر مهم مشارکت خواهند داشت ولی روند تصميم گيري سخت تر و سنگين تر مي شود. چون چنين شورايي متشکل از فقهايي است که هرکدام اعتقادات خاص خودشان را دارند و سخت است که فتواهاي خود را کنار بگذارند، اما در فردي بودن رهبري تصميمات راحت تر گرفته مي شود.
همانطور که گفتم اين بحث ها تئوري است نه کاربردي و عملي. ما قانون اساسي داريم و نميتوانيم از دايره آن خارج شويم. هرچه که در قانون اساسي، آمده ما موظفيم به آن عمل کنيم. در حال حاضر چيزي به اسم «شوراي رهبري» در قانون اساسي ما ذکر نشده است. با این حال در هنگام انتخابات عده ای جهت ارعاب مردم و انگ زنی و خارج ساختن رقیب از میدان این شایعه را مطرح کردند که برخی با ورود به سیستم خبرگان به دنبال شورایی کردن رهبری هستند. با اين ادعا، شروع به تخريب برخي چهرهها کردند. افرادي که اين موضوع را مطرح می کردند حتي از قانون اساسي و مباحث حقوقي اطلاع اندکی نداشتند. اين افراد يا ميدانستند که چنين چيزي در قانون اساسی نيست مغرضانه و با بداخلاقي و اتهام زني اين شايعات را مطرح مي کردند يا شايد نمي دانستند و با تحريک برخي ديگر در پي اهداف مغرضانه اي بودند.
بازگرداندن وضعيت شورايي به جايگاه رهبري در قانون اساسي، اصلا در اختيارات مجلس خبرگان نيست. تنها راه آن بازنگری قانون اساسی است و بازنگری نیز فقط دست رهبری است زیرا طبق اصل 177 قانون اساسی فرمان بازنگری قانون اساسی را فقط رهبری می تواند صادر کند و موارد مورد بازنگری را نیز مشخص نماید. من در شگفتم عده ای افراد تندرو و انگ زن این حرف ها را با استناد به کدام قانون ساخته، پرداخته و شایع کرده بودند و ديگران را بدنام مي کردند که "اي واي، اينها دنبال شورايي کردن رهبري هستند!" تازه اين کارها را به ظاهر به نام اسلام و به نام طرفداري از انقلاب ولايت انجام می دادند ولی در پشت آن اغراض دیگری را دنبال می کردند. که عين بي انصافي و گناه و بداخلاقي است. اين بداخلاقان مي گفتند که فلاني و فلاني به دنبال شورايي کردن رهبري و براندازي هستند،و متاسفانه هنوز هم مي گويند. من نميدانم اينها به کجا وابستهاند که اينگونه بي مهابا و بدون ترس از خدا انگ ميزنند! هيچ کس هم نمي خواهد یا نمی تواند از این دروغ ها، بداخلاقي و بي انصافي جلوگیری نماید و به این پدیده های زشت اجتماعی خاتمه دهد و آنها را سرجایشان بنشاند، به جز مردم که اگر مردم به آنها به شایعات گوش ندهند و خلاف آن عمل کنند و به آنها رای ندهند از این شایعات و اتهامات اظهار تنفر و بیزاری بجویند این بداخلاقی ها به تدریج فروکش خواهد نمود.
همين الان ببينيد که آقاي هاشمي اصلا نميخواهد کانديداي رياست خبرگان شود، ولي براي اينکه مبادا او کانديدا شود و راي بياورد، ببينيد چه الم شنگه ها و بداخلاقيها را عليه او راه انداخته اند! ببينيد يک باره چطور از يک چيز کوچک، حاشيه ميسازند و به او مي تازند! آن هم در مورد یک فرقه باطله که نباید اسم شان رسانه ای شود و مرگ شان به ترک یادشان می باشد. اما آنقدر بزرگ و رسانه ای کردند که رسانه ها سمعی و بصری و رسانه های مجازی و حقیقی مالامال از نام آنها شد و به سمع جهانیان رسید.
اصلا يک نفر اشتباه و یا خطایی کرده، آيا شایسته است آنقدر اين موضوع گسترده شود، که بعد بين المللي پيدا کند؟ آنقدر سنگین برخورد کنند که نظام را در سطح بين المللي زير سوال ببرند و یک فرقه ظله،باطله و فراموش شده زنده سازند و موجب مظلوم نمایی آنها در جهان گردند.
همه اين الم شنگه ها براي اين است که يک نفر کانديد نشود و راي نياورد! آيا اين رويکردها و برخوردها، اسلامی و اخلاقی است؟ براساس مصالح ملی است؟ خدا شاهد است که من نه به گروهي وابسته هستم نه به جناحي، نه شخصيت پرست هستم نه با کسي خصومت شخصي دارم، و نه با کسی اخوت. ولي هرزمان ببينم که افراط، تفریط و تندروي و ظلم وجود دارد، نمي توانم نگويم و ساکت بمانم. گرچه به ضررم تمام مي شود و مشکلاتي برايم بوجود آيد که ميآيد! من براي طرفداري و حمایت از يک گروه و جناح یا یک شخصیت اين مسائل را نميگويم حرف هاي من حقوقي و شرعي و اخلاقي است نه سياسي. از موضع انديشه سياسي اين مباحث را مطرح نميکنم. من قبلا در رابطه با آقاي هاشمي حرف نميزدم ولي امروز حرف مي زنم، چون میبینم ظالمانه و غیرمنصافه برخلاف مصالح نظام و اسلام است و بداخلاقی زیادی از سوی افراطیون علیه او صورت می گیرد که نميتوانم در قبال آن ساکت باشم. ولی نمی دانم که طرفداران امر به معروف و نهی از منکر در اینگونه بداخلاقی و گناهان کبیره که چهره جامعه اسلامی را کریه می سازند ساکتند و کسانی را هم که می خواهند امر به معروف کنند می کوبند و علیه او جوسازی می کنند.
در نظام جمهوري اسلامي، مردم بودند که امام خميني(ره) را به عنوان رهبر انقلاب و رهبري نظام برگزيدند. پس از ايشان هم انتخاب آيت الله خامنه اي از سوي مجلس خبرگان با استقبال مردم روبرو شد. به نظرتان در انتخاب جانشين ايشان، چه رويکردي بايد مد نظر باشد که باز هم با تاييد مردم روبرو شود؟
اين مسالهاي نيست که من به تنهايي درباره آن اظهارنظر کنم بلکه مربوط به يک تصميم جمعي در خبرگان است. وقتي خبرگان درگير چنين موضوعي شوند، بايد فردي را معرفي و انتخاب کنند که هم فقيه مبرز باشد، هم از نظر سياست و مديريت بهترين، آگاهترين و قوی ترین باشد و هم نهايتا مقبوليت اجتماعي داشته باشد و پس از آنکه معرفي شد، با استقبال عمومي همراه شود و هزینه و دردسر زیادی به جامعه و نظام اسلامی تحمیل نشود و انتخابش به جامعه اميد و آرامش بدهد. البته اين به معناي آن نيست که فقاهت، سياست و مديريت را در نظر نداشته باشيم و فقط بحث مقبوليت برايمان مهم باشد. بلکه منظور این است که مقبولیت از مهمترین و اولویت دارترین شرایط و ملاک هاست. بايد افرادي که از ملاکهاي فقاهت، سياست، مديريت و مقبوليت اجتماعي برخوردارند، به عنوان جانشين رهبري معرفي شوند.
البته هر فردي که معرفي شود، ممکن است مخالفيني هم داشته باشد، اما هرچه مخالفين کمتر باشند بهتر است تا مبادا شيرازه نظام و جامعه از هم بپاشد، اين خطرناک است. البته اين مسائل در همان جلسه تعیین رهبری بايد با کارشناسي کامل مطرح و بررسي شود.
اين فتواي حضرت امام(ره) نیز عینا در همین راستا است که از آن بزرگوار طی استفتایی سوال شدند که در چه صورت فقيه، ولايت دارد در پاسخ به این استفتا به صورت یک حکم شرعی و فتوای فقهی فرمود: فقیه در هر صورت ولایت دارد ولی اگر بخواهد ولایت خود را اعمال و در جامعه حکومت کند. باید اکثریت قاطع مردم او را قبول کرده و به او رای دهند. یعنی از مقبولیت عامه برخوردار باشد.
اگر مردم ولايت یک فقیه را قبول نکنند و او بخواهد حکومت کند، بايد شمشير بکشد و با شمشير، خودش را به مردم تحميل کند. اين در حالي است که اسلام و حکومت اسلامي براساس ايمان است و ايمان، زوربردار نیست. کما اينکه نماز هم زوربردار نيست و باید با نماز خوانده شود. اگر کسی با زور نماز بخواند قصد غربت ندارد و نماز تحقق پیدا نمی کند. حکومت اسلامی هم چنین است و باید با ایمان بپذیرد نه با زور تا حکومت اسلامی باشد. مردم بايد با ايمان اين ولايت و حکومت را قبول کنند نه با زور.
پس بنابراین شرط مقبوليت عامه، شرط شرعی، عقلی و طبيعي است و شرط تحقق است و وگرنه حکومت اسلامی تحقق پيدا نميکند. اين عين فتواي عقلي امام است. چون مقام صرف ولايت و حکومت نيست. اگر مقبوليت نباشد و با شمشير باشد، ديگر تبعيت الهي نيست و تبعيت زور است و چنني حکومتي را اسلام نميخواهد.
گاهی برخی می گویند که ولايت مقام خدايي است و به مقبوليت عمومي نياز ندارد. اين سخن به یک معنا درست است که فقيه از ولايت برخوردار است ولی این حرف در مقام ثبوت و اجرا که بخواهد حق ولايت خود را عملی و در میان مردم کاربردی و اجرا کند و برای مردم حکومت نماید بايد از مقبولیت عامه برخوردار باشد وگرنه بايد شمشير بردارد و خودش را با خونریزی به مردم تحمیل نماید نه با خواست و اراده و ایمان مردم. این چیزی است که اسلام آن را نخواسته و خدا نخواسته و حضرت امیر هم چنین کاری نکرد تا مردم به میدان نیامدند شمشیر را غلاف نمود و خانه نشینی را برگزید. اميرالمومنين زماني سرکار آمد که مردم به میدان آمدند و به پا خاسته و به خانه اش ریختند و شعار دادند که یا علی جز تو کسی را قبول نداریم به طوری که نزدیک بود فرزندانش امام حسن و حسین زیر پای مردم بمانند. امام علی فرمود امروز با حضور مردم حجت بر من تمام شد. وگرنه مهار شتر خلافت را به گردنش می آویختم و خودم را رها می ساختم چون آنقدر کارها را خراب کرده اند که درست کردنش سخت بود و وقتي هم که خواست عدالت را برقرار کند برنتابیدند وعليه ایشان شمشير کشيدند. 5 سال جنگ بر او تحمیل کردند و سرش را مشغول ساختند و نگذاشتند حکومت عدل علوی را به عنوان یک حکومت نمونه به جهان ارائه کند. ولی نشانه های زیبایی از آن در تاریخ باقی مانده است.
در مورد محدوده نظارت خبرگان، بحثهاي متناقضي مطرح شده است. برخي خبرگان را صرفا ناظر بر رهبري ميدانند و برخي دامنه نظارت را بر نهادهاي زيرنظر ايشان نيز گسترش ميدهند. شما نظرتان در اين باره چيست؟ در گذشته چطور مجلس خبرگان به وظيفه نظارتي خود عمل ميکرده؟
نظارت یکی از مهمترین مسائل مهم خبرگان است حقیقت اين بحث بايد مشخص بشود به نظر من مجلس خبرگان پنجم بايد تکلیف مساله نظارت و ابعاد آن را مشخص کند و به اين سوال پاسخ دهد که اصلا اين مجلس حق نظارتي دارد يا نه؟ اگر دارد در چد حد و چگونه است. من نمي خواهم درباره گذشته حرفی بدهم مجلس خبرگان پنجم باید به این مساله بپردازد
اینها و مسائل حقوقی، فقهی، سیاسی، شرعی و اجتماعی است که در جامعه مطرح می باشد و مجلس پنجم باید به این سوالات پاسخ دهد و حقیقت را بیان کند و تکلیف خبرگان و مردم را مشخص نماید. فرقي نميکند که پاسخ چه باشد، اصلا بيايند بگويند که مجلس خبرگان حق و وظيفه نظارت ندارد و يا دارد ولي در اين حد. همين را به مردم بگويند وگرنه اگر مردم سوال داشته باشند که مجلس خبرگان چه ميکند و جواب نگيرند، بدبين مي شوند. اگر مجلس خبرگان به اين سوال پاسخ ندهد و هر کسي نظر خودش را بگويد، بين افراد و مسئولين واعضاي خبرگان اختلاف پيش ميآيد که اصلا نظارتي وجود دارد يا نه؟ و اين اختلاف از خبرگان به جامعه تزريق شده و اختلافات تشديد ميشوند.
البته قرآن با عنوان امر به معروف و نهي از منکر و عناوین مختلف دیگری مساله نظارت عامه را مطرح کرده است. حضرت امام (ره) نيز معتقد بودند که نه تنها مجلس خبرگان که کل مردم بايد بر رهبري و حتی بر خود وی و نهادهاي زير نظر ايشان نظارت داشته باشند. و صراحتا این مطلب را بیان داشته و می فرمود مردم حق دارند حتی به من هم نظارت کنند. اگر یک پایم را چپ گذاشتم مردم باید به من بگویند که پایت را چپ گذاشتی. بنابراین لازم است که مجلس خبرگان یکبار برای همیشه به این سوالات پاسخ دهد. و همینطور مسائل مختلف دیگر که مردم از ما می پرسند.
موضوع اصلي اي که خبرگان بايد به آنها پاسخ دهد و شما مد نظرتان است، چه مواردي را شامل ميشود؟
من در آغاز هر دوره طی مقاله ای 10 پیشنهاد را ارائه می دهم و از مجلس خبرگان تقاضا می کنم که تکلیف این مسائل را مشخص کند. مانند تبیین وظایف خبرگان، تببین مساله نظارت، ، علني شدن نطق ها مذاکرات مجلس خبرگان مگر در موارد محرمانه، نوشتن قانون جدیدی برای انتخابات خبرگان، اصلاح و تکمیل برخي نواقص قانوني مربوط به آيين نامه داخلي مجلس و وظايف کميسيون تحقيق و نحوه اجرای اصل 109، بالا بردن زمينه هاي کاري و فعالیت مجلس خبرگان در حد ظرفیت قانونی آن، تشکیل کمیته های کارشناسی با تخصص های مختلف، حضور در رسانه ها جهت تببین وظایف خود و آشنا کردن مردم با خبرگان، تشکیل جلسات کاری با رهبری برای بررسی مسائل کلان کشور و حل آنها، تشکیل کمیسیون یا هیاتی برای اخذ و بررسی شکایات مردمی در محدوده اختیارات مجلس خبرگان رهبری و مسائل مختلف دیگر.
اینها پیشنهادهایی است که من در هر دوره ارائه می دهم ولی متاسفانه تاکنون به جایی نرسیده است امیدوارم در مجلس پنجم این مسائل و مسائل مهم دیگر مورد بررسی قرار گرفته و تببین شود. و تکلیف مردم مخصوصا خود خبرگان روشن گردد. انشاالله.